eitaa logo
یادداشت خوانی
126 دنبال‌کننده
15 عکس
0 ویدیو
4 فایل
✔️مجالی برای مطالعه 🍃متن کامل یادداشت تحلیلگران را اینجا بخوانید. 🍃 انتشار هر محتوایی، به معنای تأیید نیست‌‌‌. ⛔️ این کانال را به هر خواننده ای پیشنهاد ندهید.
مشاهده در ایتا
دانلود
طنز کسینجر👇 بیشتر از اینکه شتر در خواب پنبه‌دانه ببیند، کسینجر برای ایران خواب‌های رنگی دیده بود؛ البته در کتاب‌هایش خیلی از این خواب‌ها و تعبیرهایش حرفی نزده؛ لابد ترسیده ریا بشود. بعضی معتقدند وی برای اینکه نشان دهد انقلاب ایران هیچ درد نداشته، خیلی سوسکی از کنارش گذشته است. حتی وی به وزیر خارجه‌ی شوروی گفته بود: انقلاب ایران باعث شد ما فقط یک پایگاه را از دست بدهیم؛ ولی ایران بعدازاین سردسته حرکت‌های آزادی‌بخش در منطقه خواهد بود. نظریه‌ی توازن و کمربند شیعی که آمریکا در پی آن، مجبور شد داعش و طالبان را بزاید تا این دو، سر مردم را گوش‌تاگوش و خشک‌خشک اصلاح کنند هم صرفاً یک شوخی بود جهت خنده. کسینجر پس از ترک دولت، با تأسیس «مؤسسه مشاوره ژئوپلیتیک کسینجر اسوسییتس» کاسبی کوچکی راه انداخت؛ ولی هر حزبی که کلید کاخ سفید را گرفت، دکترین نظم نوین جهانی او را رونویسی کرد. ناگفته نماند نظم نوین جهانی به روح همه بستگان نسبی، سببی، تنی و ناتنی کسینجر اشارت‌هایی دارد. او با کشتار حدود سه‌میلیون نفر، عزرائیل و بروبچ اداره‌‌ی قبض روح را سرگرم کرده بود تا سراغش نروند. این اواخر خود عزرائیل کشیک می‌کشید که در یک لحظه‌ی طلایی ریق رحمت را به او بنوشاند. درست زمانی که کسینجر با هوش مصنوعی چت می‌کرد و از زیر زبانش حرف می‌کشید، عزرائیل وی را با فلاکت سوار شتر مرگ کرد. حرف‌زدن پشت سر مرده خوبیت ندارد؛ ولی امان از حرف مردم که می‌گفتند: کسینجر تاجر اسلحه بود. دو فرزندش برای پایان‌دادن به این شایعه، پس از مرگ نابهنگامش اعلام کردند مراسم یادبود خودمانی می‌گیرند. فک‌وفامیل و دوستان هزینه تاج‌ گل را خشکه حساب کنند. درباره علت مرگ او هم سکوت کردند؛ انگار که شارژ مرحوم پدر ته کشیده باشد. با گذشت چند ماه از قبض روح کسینجر، عزرائیل در مرخصی استعلاجی به سر می‌برد یا دورکاری می‌کند؛ اما نکیر و منکر در حال مذاکره‌اند تا به جناب هنری کسینجر ثابت کنند مفهوم اصلاحات جهانی را بد فهمیده؛ چون مرحوم حاضر نیست به سؤالات آن‌ها پاسخ بدهد و می‌گوید: لازم نیست سیاستمداران، پاسخگوی مردم باشند. پایان
بهار طبیعت و عبادت‌‌؛ پیوند فرهنگی اقوام ایرانی فرصتی فراروی اصحاب فرهنگ، هنر و رسانه جام جم | مهدی توکلیان ۱- زمان حاضررا می‌توان دوره ‌گذار از حیات قومی به حیات شهری دانست. امروزه شهرها و کلانشهرها دارای جمعیت متفاوتی از اقوام مختلف هستند. گردهم آوردن افرادی از اقوام گوناگون از چهار گوشه ایران وهمزیستی وهمکاری ایشان بایکدیگر درفضایی واحد به‌عنوان نمونه‌ای ازکشور ایران گامی مهم درراه احیای ویژگی‌های قومی و فرهنگی است. هرچند تسلط فرهنگی غرب و جهان‌بینی خرد انسان‌گرا، ارزش‌های موجود در بسیاری از جوامع را طی چند قرن اخیر دستخوش تغییرات شگرفی قرار داده اما فرهنگ‌های زنده، همچون انسان‌هایی که آفریننده آن هستند، همیشه ققنوس‌وار، توان از نو برخاستن را دارند و به همین دلیل باید از تاریخ و فرهنگ گذشته نیز الهام گرفت. ۲- وجود اقوام ایرانی در مرکز ایران اسلامی فرصتی برای به نمایش گذاشتن ویژگی‌های فرهنگی اقوام گوناگون ساکن ایران است تا امکان نمود ارزش‌های اقوام ایرانی فراهم آمده و زمینه آشنایی اقوام با یکدیگر مهیا شود؛ فرصتی مناسب و ایامی خاص که در آن همه در تجربه دیدن و شنیدن مشترک هستند و دست‌کم با ردوبدل‌کردن چند نگاه یکدیگر را به رسمیت می‌شناسند. این‌گونه گردآوردن اقوام موجبات تعامل را سبب می‌شود. فرارسیدن بهار طبیعت و همزمانی آن با ماه عبادت و نیایش زمینه برونداد مثبت ارزش‌های قومی با هدف نمود اصل کثرت در عین وحدت اقوام ایرانی را فراهم می‌کند. شریک‌شدن در تجربه مثبت، انسان‌ها را به یکدیگر نزدیک و در قبول یکدیگر آنچنان که هستند یاری می‌کند. ۳- مکان‌های عمومی بسان مسجدها، حسینیه‌ها و تکیه‌گاه‌ها در ایام مناسبتی خاصی از سال چون ماه مبارک رمضان و محرم و صفر ابزار از بین بردن احساسات خشونت‌بار شهری می‌شوند که در اثر تنهایی و بی‌توجهی متوجه شهرنشینان جدید است. در حالی که افراد پس از انجام یک مراسم یا شریک‌شدن در طعمی برابر ممکن است فقط لحظه‌ای مشترک را تجربه کنند اما همین اشتراک در احساس، خشونت بیگانگی را تلطیف می‌کند. مکان عمومی لحظه‌ای آرام و گذراست‌؛ لحظه‌ای است که در عبور و مرور روزمره شهری سکون دارد و تفکر و آموزش در آن رایج است؛ البته این نیز بخش مهمی از زندگی شهری است که انسان در سرعت و بی‌تفاوتی که هر شهر بزرگ آن را تولید می‌کند، برای حیات سالم شهری به آن نیاز دارد. ۴- سنت‌ها و آداب و رسوم اقوام مختلف ایرانی در بستر مکان‌های عمومی آموزنده، شکلی جدید می‌گیرند و براساس اعتقادات مردمان همان منطقه، خاستگاه شهروندان همان زیست‌بوم می‌شوند؛ هرچند نتیجه یک زندگی مشترک کوتاه‌مدت است اما واقعیت آن فراتجربه‌ای است. به بیان دیگر بهره‌ور با پیگیری موضوعاتی مرتبط با اطلاعات کسب‌کرده و تجربه‌های نوین حضور در این فضای معنوی، ناخودآگاه، اثراتی بلندمدت از این حضور، تجربه و ادراک را می‌پذیرد. آنچه می‌تواند به این تجربه از دیگری کمک کند، موجودیت ارائه‌های هنرمندانه تصویری و مبتنی بر شناخت از آیین و فرهنگ، تصاویر و نگارگری‌های کهنه و مدرن براساس آموزه‌های دینی، اشیای قدمت‌دار میراثی و تمدنی سرزمین‌ها و اقوام مختلف، تجربه بهره‌مندی از خوراک‌های مطبوع و سنتی اقوام هر منطقه و دیدن مراسم‌ها و آیین‌های سنتی و رسوم قدیمی است. از این رو، ضرورت توجه به برگزاری مراسم‌های آیینی و سنتی با تکیه بر اصل تنوع مکان، از تعریف و تنظیم رخداد فعالیت‌های غیرهمسو با آیین‌های ایرانی‌-اسلامی جلوگیری شود. ادامه👇
۵- واکاوی رویدادهای جمعی برخاسته از اقوام متنوع و متکثر ایرانی یادآور فرصتی مناسب برای اصحاب فرهنگ، هنر و رسانه است تا ضمن بازشناخت موضوعات مربوط به سنت‌ها و آیین‌های این رویداد بهارانه، توجهی بیشتر داشته باشند. ارائه مفاهیم و برداشت‌ها و روایت‌های هنرمندانه و خلاقانه از بهار عبادت و طبیعت در معرفی بهتر و بیشتر ایران اسلامی به نوجوانان و جوانان علاقه‌مند به مطالعه و پژوهش درباره سرزمین مادری کمک قابل‌توجهی خواد کرد. تصور را باید تصویر کرد و با زبان هنر و رسانه با مخاطب سخن گفت. ایده‌ها را تا لحظه عملی شدن و ثمر دادن، هرچند درازمدت، باید پی گرفت، برای رسیدن به شکوفائی و خلاقیت نباید شتابزده و با تعجیل اقدام کرد؛ زیرا فرهنگ اسلامی و تمدن اسلامی همواره در مصاف با معضلات جدید و نیز در چالش با مکاتب و تمدن‌های دیگر، شکفته است و پاسخ به شبهه بدون شناخت شبهه، ممکن نخواهد شد. با عنایت به اصل کثرت در عین وحدت، ظرفیت مهم مناسبت‌های با ریشه اسلامی و رویکردی ایرانی و برگزاری آیین‌های سنتی و منطقه‌ای اقوام ایرانی واجد ویژگی‌های فعالیتی با الزامات خاص هر منطقه است و این ظرفیت زمانی و مکانی، می‌تواند امکان نمود و نمایش جنبه‌های پذیرفته ناشی از تفاوت‌های فرهنگی اقوام و ملل را فراهم آورد. اقوام شریف ایرانی، بنابر رسم دیرینه خود برنامه‌هایی انعطاف‌پذیر در ادوار زمانی متفاوت (سالانه/ فصلی/ ماهیانه/ هفتگی/ روزانه و شبانه) و نیز همزمان متعلق به چند قوم در تعریف نظام فعالیتی خود را ضروری می‌دانند و در برنامه‌ریزی منظم و هدفمند نسبت به اجرایی شدن برنامه‌های خود اقدام می‌کنند و همواره نسبت به تنظیم برنامه‌های جمعی اقوام در زیست‌بوم منطقه برگزاری برنامه‌ریزی دارند. ۶- ناگفته پیداست که چنین پتانسیلی و باتوجه به جامعه هدف و مخاطب گسترده آن با برنامه‌ریزی شایسته می‌توان در کنار ایجاد محمل‌های هنری برای ترویج باورهای فطری، اخلاقی و انسانی، زمینه ترویج و رشد عرصه‌های بسیاری از جمله زمینه‌های اقتصادی و رونق‌بخشی اقتصاد هنر را فراهم ساخت.هنرمندان و کنشگران در حوزه رسانه با نگاهی نو می‌توانند از تبدیل فضای فرهنگی کشور به سکوت مرداب گونه یا تلاطم گرداب وار، وارهند و در بالا بردن سطح تفکر اجتماعی با هدف بالا بردن استفاده از فرصت ملی و معرفی ظرفیت‌های اقوام ایرانی ازرواج درگیری‌های غلط و منحط قبیله‌ای یا فرهنگ فاسد بیگانه جلو‌‌گیری کنند، چراکه اصحاب فرهنگ، هنر و رسانه فهیم و فرهیخته، صاحبان خرد و احساسند و خردمندان و نخبگان هر جامعه‌ای باعث می‌شوند تا عزم و بیداری و خودآگاهی در نسل‌های بعد از خود نیز بیدار بماندو با روایت صحیح و بهنگام نسل‌های بعد از خود را از افراط و تفریط، نجات داده و راه ترقی و تکامل را نه در جمود و تحجر و نه در خودباختگی و تقلید بلکه در نشاط اجتهادی و تولید فکر علمی و دینی ترویج کنند. شناخت و دانایی باعث می‌شود وفاداری به اصول و اخلاق و منطق در تمام شئون جامعه بیدار بماند و در فضای فناورانه و رشد رسانه‌های نو‌ظهور سؤالات و شبهات را بی‌پاسخ نگذارد که خود فی‌نفسه یک پیروزی و دستاورد است و باید آن را گرامی داشت. ۷- هویت ایرانیان، چند بعدی یا ترکیبی است و میان ابعاد یا منابع هویت‌بخش جامعه ایرانی تناقض، تعارض و ناسازگاری وجود ندارد، بلکه هویت جمعی فرهنگی جامعه ایرانی همزمان از چند منبع مختلف سرچشمه گرفته و به‌دلیل خصلت تدریجی، تاریخی و استمراری بودن فرآیند تکوین هویت‌های مختلف، آنها در شرایط سازگاری و انطباق با همدیگر قرار دارند. شش‌گروه عمده قومی (ایرانی) شامل کردها، بلوچ‌ها، آذری‌ها، عرب‌ها، ترکمن‌ها و لرها است. هویت قومی و هویت ملی هر دو در میان اقوام ایرانی به‌طور توأمان، قوت و برجستگی دارند و میان آنها رابطه تعارض‌آمیز و قطبی وجود ندارد. همچنین میان ابعاد فرهنگی و اجتماعی هویت قومی و ابعاد فرهنگی (و تا حدودی اجتماعی) هویت ملی رابطه مثبت و قوی برقرار است، چراکه به تعبیر مدبرانه مقام معظم رهبری مدظله العالی اقوام ایرانی، فرزندان ایران اسلامی هستند و لذا بهره بردن از هنرهای سنتی ایرانی ـــ اسلامی و استفاده از هنرهای بومی و قومی با توجه به غنا و تنوع عناصر هنرهای پدیدار آمده در فرهنگ و تمدن اسلامی، این امکان را برای فعالان فرهنگ، هنر و رسانه فراهم می‌کند تا از تمام قابلیت‌ها و توان بصری و بیانی آنها به نحوی صحیح استفاده کنند و با توجه به غنا و تنوع هنرهای بومی و قومی مناطق مختلف ایران اسلامی، می‌توانند به نحو شایسته‌ای از عناصر تصویری و تمهیدات بصری هنرهای هر منطقه با معرفی فناورانه و هنرمندانه آیین‌ها و آداب و رسوم هر منطقه در برونداد رسانه‌ای ایران اسلامی به جهانیان استفاده کنند. مهدی توکلیان - کارشناس رسانه و عکاس
دکتر فاضلی اخیرا در توئیتی به اندیشه استاد پارسانیا هجوم آورده و با درج تصویری از استاد پارسانیا که برگرفته از خبرگزاری انتخاب و حاوی یک جمله بود نوشته است: «من سی سال است که با ادبیات جامعه شناسی و علوم اجتماعی مأنوسم و این جماعت پرمدعا حرف از جامعه شناسی و علوم اجتماعی اسلامی می‌زنند، اما دریغ از یک کتاب که بنویسند و ارزش خواندن داشته باشد. حالا دنبال عقبه فلسفی هوش مصنوعی هستند که «تنها» آن‌ها می‌توانند ترسیم و تأمین کنند! سراسر توهم است.» 👇نقد این روش توسط یکی از شاگردان استاد پارسانیا👇
پاسخ دکتر موسوی به ادعاهای دکتر فاضلی؛ آیا برچسب‌زنی‌های غیراخلاقی محصول سی‌سال انس با جامعه‌شناسی است؟! دکتر سیدمهدی موسوی بحران بزرگ در ادبیات جامعه‌شناسی و علوم اجتماعی ایران این است که استادیار جامعه‌شناسی، آقای دکتر محمد فاضلی به‌جای اینکه به نقد و گفت‌وگوی علمی اندیشه‌ها و نظریه‌ها روی‌ بیاورند و سعی کنند در یک فضای محترمانۀ علمی و آزاداندیشانه، آن اندیشه را نقد نموده و جوانب مختلف آن اندیشه را مورد بحث و گفت‌وگو قرار دهند، سعی دارد که با تقطیع یک جمله و جداسازی آن از کل متن و فضای صدور آن، در فضاهای مجازی همچون توئیتر جملاتی خارج از عرف دانش و دانشگاهی بنویسند. شاید بتوان این رویه را به وضعیت نابالغی بخشی از بدنه‌ی جامعه‌شناسی در ایران نسبت داد که هنوز به چنین بلوغی نرسیده است که به نقد علمی عمیق بپردازد و آزاد‌اندیشانه اندیشه و طرحی را به چالش بکشاند. نکتۀ دوم این است که لازمۀ نقد علمی این است که ببینیم گوینده در چه فضای فکری و اجتماعی به این بحث پرداخته است و مقصودش چیست، زمانی که از عقبۀ ادبیات فلسفی هوش مصنوعی سخن می‌گوید، باید پرسش شود که منظور گوینده از این عقبه چیست، مقصود از ادبیات فلسفی چیست، هوش مصنوعی را چه میداند و حوزه‌های علمیه چگونه می‌توانند این عقبه را تولید کنند؟ چرا سایرین نمی‌توانند و ده‌ها پرسشی که از این جملۀ تقطیع‌شده می‌توان به‌دست آورد. کار علمی و کار انتقادی دقیق این است که اول پرسش کنیم تا یک فهم همدلانه و صحیحی از یک اندیشه و یک مدعا به‌دست بیاوریم، بعد از اینکه به جوانب مختلف آن اندیشه، علم پیدا کردیم به نقد علمی و عالمانه بپردازیم؛ آیا استادی که پیرامون «جامعه ایرانی و اخلاق اجتماعی» مطلب می‌نویسد نباید خود به این اخلاق پایبند باشد؟ و نکتۀ بعدی اینکه استاد محترم جامعه‌شناسی و نویسنده‌ی «جامعه ایرانی و اخلاق اجتماعی» خوب است توضیح دهند که برچسب‌زدن‌هایی نظیر «این جماعت پرمدعا»، «کتابی بنویسند که ارزش خواندن داشته باشد»، «سراسر توهم» در یک متن دو سه خطی، برآمده از کدام بخش جامعه‌شناسی و علوم اجتماعی است که این افراد بدان مأنوسند؛ آیا جامعه‌شناسی‌ به ایشان آموخته که به برچسب‌زنی‌های غیراخلاقی بپردازد و اندیشه‌ای را چنین تخریب کند یا این هم ناشی از نقص مطالعات جامعه‌شناسی و علوم اجتماعی این جمعت پرمدعاست. ادامه👇
مطلب دیگر اینکه اختلاف آقای دکتر محمد فاضلی با حجت‌الاسلام و المسلمین دکتر حمید پارسانیا، اختلاف سطحی و روبنایی نیست و طبیعی است که آقای دکتر فاضلی آثار متعدد و متکثر استاد پارسانیا در فلسفه علوم اجتماعی، جامعه‌شناسی انقلاب اسلامی و جامعه‌شناسی اسلامی را ازجمله کتاب «نماد و اسطوره»، «جهان‌های اجتماعی»‌، «حدیث پیمانه»، «تطورات روشن‌‌فکری حوزوی»، «سنت، ایدئولوژی، علم»، «حقیقت و دموکراسی»، «مبانی معرفتی و سیمای اجتماعی سکولاریسم و معنویت»، «جامعه‌شناسی معرفت و علم»، «پلورالیسم: زمینه‌های عقیدتی و اجتماعی»، «هفت موج اصلاحات»، «عرفان و سیاست»، «روش‌شناسی انتقادی حکمت صدرایی»، «تحلیل و بررسی سند ۲۰۳۰» و «هستی و هبوط» بخصوص دو کتاب «فلسفه و روش علوم اجتماعی» و «بیست پرسش در باره علم دینی» که به مسئله مورد ادعای ایشان پرداخته است، را بر فرض مطالعه، درک نکند و آن‌ها را نپذیرد؛ زیرا اختلاف ایشان یک اختلاف مبنایی و پایه‌ای و فلسفی است. کسی که دل در گرو علوم غربی و ساینس (Science) و تجربه‌های غربی دارد و هر اندیشه‌ی فلسفی و دینی را نوعی شبه‌دانش می‌انگارد و آن را خارج از دایرۀ علم می‌بیند، بدین جهت نمی‌تواند یک اثر فلسفی عمیق را بخواند و از عهده‌ی هضم آن برآید لذا طبیعی است که خواندن آن را بی‌ارزش بداند. اما اهل اطلاع می‌دانند که استاد پارسانیا با همکاری جمعی استادان برجسته‌ علوم اجتماعی در دانشگاه تهران و دانشگاه باقرالعلوم قم و ده‌ها مرکز آموزشی و پژوهشی دیگر، یک جریان پر قدرت در حوزه‌ی فلسفه‌ی علوم اجتماعی و دانش‌های علوم اجتماعی و فرهنگی به وجود آورده‌اند و صدها رساله‌ی دکتری و پایان‌نامه‌ی ارشد تالیف و تدوین شده است که هر کدام به تعمیق و گسترش ادبیات جامعه‌شناسی و مطالعات فرهنگی انجامیده است و نوید بخش آینده‌ای روشن در زمینه‌ی تولید علوم اجتماعی است که برخی متخصصان علوم اجتماعی بین‌المللی با دیده‌ی احترام به این حرکت علمی می‌نگرند. بنابراین خوانش و فهم آثار استاد پارسانیا متوقف بر آزاداندیشی علمی و خروج از بت‌های ذهنی ساخته شده و اطلاع از تلاش‌های صورت گرفته در دانشگاه تهران و دانشگاه باقرالعلوم و همچنین آشنایی بنیان‌های با فلسفه و حکمت متعالیه است که زیرساخت فلسفی این حرکت علمی است. استاد پارسانیا بیش از ۴۰ سال است که در حوزه فلسفه و الهیات و عرفان اسلامی و امتداد اجتماعی آن، تلاش‌های عمیق و اجتهادی داشته است و در ادامه سنت عمیق و هزار ساله‌ای فلسفه اسلامی تا استادان بزرگی چون امام خمینی، علامه طباطبایی، شهید مطهری و بخصوص آیت الله جوادی آملی کارهای ارزشمندی را تولید کرده‌اند، تقریر و تنظیم دروس فلسفی آیت الله جوادی و انتشار بخشی از آنها در حدود ۲۰ جلد کتاب رحیق مختوم در شرح اسفار ملاصدرا، ۶ جلد شرح فصوص الحکم ابن عربی و ۳ جلد شرح تمهید القواعد ابن ترکه اصفهانی و ده‌ها اثر فلسفی دیگر، این اجازه را به استاد پارسانیا می‌دهد که درباره عقبه هوش مصنوعی و فناوری‌های جدید اظهار نظر فلسفی کنند اگر ایشان و حوزه‌های علمیه این اجازه را نداشته باشند پس چه کسی این حق را دارد که ماهیت فلسفی هوش مصنوعی پرسش کند. بنابراین اگر یک نوع عقلانیت و آزادمنشی اخلاقی و علمی پیشه انسان منصف شود هر اندیشه‌ای قابل احترام قابل استفاده است هرچند اگر با آن هم موافق نباشد. بلکه به نقد عالمانه در یک فضای علمی روی می‌آورد و به تعالی علم در جامعه و ارتقا عقلانی جامعه کمک می‌کند. ادامه👇
نکته آخر اینکه ظاهراً دکتر پارسانیا در مرکز تحقیقات اسلامی نور که بزرگترین مرکز تولید نرم افزارهای پژوهشی و آموزشی در ایران بلکه در جهان اسلام، درباره‌ی عقبه‌ی فلسفی هوش مصنوعی در جمع محققان و متخصصان هوش مصنوعی این مرکز و پژوهشگران علوم اسلامی سخن گفته‌اند. از آنجا که حوزه‌ی علمیه قم از دهه هفتاد وارد استفاده از تکنولوژی و هوش مصنوعی پیشگام بوده است و کارهای ارزشمندی انجام داده است و طرح‌های بزرگ دیگری در دستور کار دارد، استاد پارسانیا با توجه به سنت هزارساله حکمت و فلسفه اسلامی که برخلاف خیلی از مجامع علمی همچنان در حوزه‌ها زنده و پویا است و در حال رشد و بالندگی است از عقبه‌های فلسفی و الهیاتی هوش مصنوعی و تکنولوژی های مرتبط پرسش کرده‌اند تا بایسته‌های مسئولیت بزرگ حوزه‌های علمیه در این زمینه را تذکر بدهند تا موجبات حضور فعال تر آنها در این عرصه‌ی عمیق فراهم شود. ایشان متذکر شده‌اند که اگر حوزه‌ها با آن عقبه های فلسفی عمیق خود، این کار را روی زمین بگذارند از مسئولیت بزرگ خود شانه خالی کرده است و عواقب ناگواری برای جامعه و حاکمیت خواهد داشت. در توضیح بیان آقای پارسانیا می‌شود اینگونه گفت که هوش مصنوعی همانند هر فناوری و تکنولوژی دیگری، نسبتی با دین، فرهنگ و اخلاق دارد و می‌تواند به تقویت یا تضعیف دین، فرهنگ و اخلاق بیانجامد. در دل همه‌ی تکنولوژی‌ها سه لایه‌ی معرفتی نهفته است: ۱. لایه‌ی معرفت فنی و مهندسی، ۲. لایه‌ی علوم پایه ، ۳. لایه فلسفه. کارآمدی یک تکنولوژی در لایه فنی و مهندسی آن لزوما به‌معنای درستی عقبه‌های نظری، فلسفی و فرهنگی آن نیست. زیرا یک تکنولوژی کارآمد می‌تواند در قالب چارچوب‌های نظری متعدد و متکثری صورت‌بندی و تبیین شود‌ که گاه میان آن چارچوب‌های نظری تعارض باشد. همچنان که تشخیص صحیح خسوف و کسوف براساس فیزیک بطلمیوسی موجب صحت عقبه‌های نظری آن نبوده است. براین اساس، هوش مصنوعی نیز دارای بنیان‌های فلسفی و الهیاتی است که در تمدن غرب و فلسفه‌های اومانیستی و فیزیکالیسم تکوّن یافته است و در عین حال از ظرفیت‌هایی فراوانی برخوردار است و طبق پیش‌بینی بسیاری از فلاسفه و جامعه‌سناسان بین المللی، دیر یا زود می‌تواند جوامع انسانی را دچار مخاطرات بزرگی می‌کند. لذا همه‌ی مجامع علمی این مسئولیت بزرگ را بر عهده دارند که درباب ظرفیت‌ها و مخاطرات معرفتی و اجتماعی هوش مصنوعی و عقبه‌های فلسفی و آثار فرهنگی آن بیاندیشند. جامعه اسلامی و متفکران مسلمان نیز نمی‌تواند نسبت به ظرفیت‌ها و مخاطرات آن بی‌تفاوت باشند. این مواجهه نیازمند تبیین عقبه‌های فلسفی و الهیاتی هوش مصنوعی و نسبت سنجی آن با بنیان‌های فلسفی و الهیاتی جامعه‌ی اسلامی است. امروز بخشی از حوزۀ ما عهده‌دار تبیین این زیربناهای فلسفی و الهیاتی جامعه اسلامی است و اگر امروز ما بخواهیم در جامعۀ اسلامی برای پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی و رساندن انسان‌ها به‌سمت کمال و تحقق آرمان‌های انبیا و اولیا تلاش کنیم، باید به هوش مصنوعی توجه کنیم و از ظرفیت‌های آن به بهترین نحو ممکن استفاده کنیم. بر این اساس اولاً باید هوش مصنوعی را بر اساس بنیان‌های فلسفی و الهیاتی‌اش فهم کنیم و نقاط قوت و ضعف بنیان‌های مذکور را بشناسیم و با حوزه فکری، فرهنگی و تاریخی خود نسبت‌سنجی کنیم. ثانیا عقبۀ فلسفی و الهیاتی این هوش مصنوعی را با بنیان‌های فلسفی و الهیاتی انقلاب اسلامی و حکمت متعالیه بسنجیم؛ آن موقع است که می‌توانیم درباب استفاده از هوش مصنوعی که گریزی از آن نیست و چگونگی بهره‌مندی بهتر از آن، یک برنامه‌ریزی صحیح در تلائم با هویت فرهنگی، تمدنی و تاریخی خود و در راستای تحقق اهداف انقلاب اسلامی و پیشرفت جامعه داشته باشیم. اگر چنین مطالعۀ فلسفی و الهیاتی نداشته باشیم نمی‌توانیم با هوش مصنوعی که با یک عقبۀ فلسفی و الهیاتی دیگری است به‌درستی مواجه شویم و از آن‌ها در راستای فرهنگ و تاریخ جامعه اسلامی به درستی استفاده کنیم و نهایتاً دچار بحران در آگاهی و تذبذب‌های فکری و معرفتی خواهیم شد. همچنان که در گذشته، همیشه با ورود هر سطح از فناوری‌های جدید، جامعه‌ی ما دچار بحران‌های فرهنگی و اجتماعی شده است. ادامه👇
به احتمال زیاد کلام آقای دکتر پارسانیا در بیان نقش حوزه‌های علمیه در تبیین عقبه‌های فلسفی هوش مصنوعی برای چگونگی بهره‌مندی از هوش مصنوعی در راستای نیاز جامعۀ اسلامی و حکومت اسلامی قابل توجیه است و طبیعتی است. فلاسفه و حکمای حوزوی که دل در گرو اعتلای حاکمیت اسلامی و پیشرفت جامعه‌ی اسلامی دارند می‌توانند در این میدان نقش محوری داشته باشند و زمینه را برای کنش‌گری علمی و عملی متخصصان هوش مصنوعی و سایر فعالان اجتماعی فراهم کنند. غیر از این مسیر، نمي‌توان از مسیر دیگری این مسئولیت مهم را متناسب با حوزه‌ی فرهنگی و تمدنی و تاریخی جوامع اسلامی پیگیری کرد. بنابراین حوزه‌ علمیه باید با استفاده از میراث زنده‌ی حکمت اسلامی و به موازات بهره‌مندی از هوش مصنوعی و سایر فناوری‌های جدید، درباره‌ی عقبه های نظری آن بیاندیشد و به بسیاری از پرسش‌های فلسفی و الهیاتی شکل گرفته در اطراف هوش مصنوعی و آینده‌ی بشریت پاسخ گو باشد. البته در این نهضت بزرگ علمی از کمک کارشناسان و متخصصان دانشگاهی در موضوع شناسی دقیق بی‌نیاز نیست بلکه شرط هر پیشرفت علمی در جمهوری اسلامی همکاری علمی و نظری حوزه و دانشگاه با حفظ احترام متقابل است. در پایان از خداوند متعال طلب می‌کنم که روزی آزاداندیشی و تفکر انتقادی بر پایه‌ی سه اصل اخلاق، منطق و آزادی در جامعه‌ی علمی و میان استادان و پژوهشگران ایران عزیز به یک رویه‌ی معمول تبدیل شود و همه‌ی افراد و جریانها علیرغم اختلافات مبانی و سلایق با تضارب آراء و ارائه نقدهای کارشناسی در محیط‌های علمی به رشد فکر و تولید علم در جامعه کمک کنند. پایان
عطر عید عبادت و طبیعت مهدی توکلیان کوچه‌ها، محله‌ها، شهرها، عطر عید عبادت، نیایش و طبیعت را می‌دهند واپسین روزهای آخرین ماه شمسی و در استقبال از بهار، بوی بخشش و مهربانی در محله‌ها و کوچه‌ها لبریز است و شادی کودکان در طعم نیایش‌های عاشقانه مردم در شهرها پراکنده است‌. اذان و گلدسته‌های مسجد‌های شهر همواره نیایش و بندگی را سر می‌دهند. امسال شیرینی خرمای افطار و حلوای معطر به عطر گلاب و زولبیا و بامیه هرکدام سهمی ‌دارند و در سفره هفت سین ایرانی با دعای ربنا، لحنی و طعمی‌ که خود مبارک است‌. مردمان میهن مادری، مهربانی و محبت؛ مودت و همراهی و همدلی را در جان و دل می‌گسترانند و مشق عاشقی می‌کنند و تمرین بندگی بدون منت، مهر ورزیدن و کریمانه زیستن را تکرار می‌کنند تا هیچ پدری شرمنده به خانه روانه نشود و هیچ دردمندی رها ‌... . شهر‌ها و روستاهای ایران زیبا، عطرآگین از عطر ولایت و عبادت است و شهد شیرین یک ماه شوق و شور عبادت را به شهروندان بشارت می‌دهد. در نخستین ماه از فصل بهار، بهار صلوات بر لب‌ها شکوفه باران است؛ هلال نعمت و احسان سر بر آسمان صاف و پاک بهاری می‌گذارد و بیعت با روزهای فصل بندگی را با شکوفه‌های بهارانه طبیعت گره می‌زند.بندگان خدا عید بندگی را به شادمانی بهاری نو رسیده نشسته‌اند، عیدی که نگاه‌های مهرآمیز و لبخندهای دل‌انگیز دلجویی انسان دوستانه و خداپرستانه را هبه می‌دهد.روزهای روزه‌داری روز مردمانی است که فراتر از فراز‌ها و فرودهای زندگی بشری و معیارهای ظاهری انسانی خاکی در یک ماه بندگی خداوند بی‌همتا، همراه همیشگی مردمان محروم می‌شوند. نوروز، روز اراستن و زینت کردن و گشاده‌رویی میان مردمان وابراز شادمانی دردیدارهاست.نوروز، روز مهر ورزیدن است نوروز، روز بخشش و ارمغانی از خوبی‌هایی است که در دل پروراندیم.دیده‌های مشتاق ودل‌های بی قراریکدیگر رانگاه وبه سرور و نور شادمانی می‌کنند. کودکان در میان دست‌ها و دیده‌ها؛ بوسه‌ها و شادمانی‌ها، گم می‌شوند و دل‌هاشان به شادی و لب‌هاشان به لبخند پیوند می‌خورد و در صف‌های نماز عیدانه شادی می‌کنند. عطر قنوت‌های نماز افطار و سحر در شهر می‌پیچد. دست‌های‌مان را در مقام سپاس به آسمان بلند می‌کنیم و فریاد می‌زنیم. اللهمَّ اَهْلَ الکبْریاءِ وَالعَظَمَة، وَ اَهْلَ الْجُودِ وَ الْجَبَرُوتِ.... … خدایا رحمی‌که جز ولای توام هیچ دستاویزی نیست. خداوندا تو سزاوار بزرگی، سرفرازی، بخشندگی، توانایی، بخشایش و رحمتی. سزاوار آنی که به خاطر تو پرهیز کنیم و مرا بدان چه نیکی و سعادت است و به محمد (صلی‌ا... ‌علیه‌و‌آله‌وسلم) و خاندانش ارزانی داشته‌ای بهره‌مند سازی و از هر بدی که محمد (صلی‌ا...‌علیه‌و‌آله‌وسلم) و خاندانش را خارج ساختی، رهایی دهی، درود تو بر محمد (صلی‌ا...‌علیه‌و‌آله‌وسلم) و خاندانش باد. خداوندا! از تو می‌خواهم بهترین چیزی را که بندگان شایسته‌ات از تو می‌خواهند، و به تو رو می‌آورم بدان گونه که بندگان شایسته‌ات از بدی‌ها پناه آورده‌اند. پروردگارا ما را آنگونه قرار ده که برای ولی تو با هرکسی که با او علم دشمنی بر افروخته دشمن باشیم و هر که او را دوست دارد، دوست بداریم. و با این شیوه اطاعات و فرمانبرداری تو را آرزومندیم ای مهربان‌ترین مهربانان‌! خداوندا عذاب و خشمت را بر کسی قرار ده که با ولی تو ستیزد، امامت او را آگاهانه نپذیرد و سرپرستی ولایت و سبقت او را گردن ننهد‌. خدایا ما را توفیق ده تا به حرمت روزه‌های رمضان، در روز غم‌زدایی از دل‌های به درد نشسته نگاه‌های به در بسته و جان‌های از اندوه خسته شده را شاد سازیم؛ تا غمی ‌از چهر‌ه‌ای بزداییم و نگاهی را به آرامش برسانیم و جان از اندوه خسته شده‌ای را آرام کنیم. خداوندابه ما لیاقت عطا کن تا بدون درخواست برادران مومن ازآنها دلجویی وگره‌گشایی کنیم.بااشتیاق به آنها نیکی برسانیم و توفیق تقرب به سوی خودت رابا نیکی کردن دراین روزعطا فرما! وکرامت کردن را کرم کن تا درعیدکریم وسعیدفطرکرم ورزیم. پایان
❇️ ده ویژگی کاسبان عدالتخواهی محسن مهدیان | همشهری این روزها با پدیده جدیدی به نام "کاسبان عدالتخواهی" مواجهیم. "سوپرمن های دست ساز" و "بتمن های تخیلی" که تلاش می کنند قهرمان مبارزه با فساد باشند و از این دکان کاسبی کنند. هرکس تخلف کرده است طبیعی است که باید در عدلیه پاسخگو باشد و البته نقش ما است. لذا سوال اصلی اینست که ما حق داریم افراد را بدون محاکمه وشنیدن ودیدن همه مستندات قضاوت کنیم و بدتر از آن حکم صادر کنیم و آبرو ببریم؟ با این مقدمه کوتاه لازمست مختصری درباره کاسبان اینروزهای عدالتخواهی بدانیم. شناخت کاسبان عدالتخواهی کمک می کند مطالبه گری مومنانه را فدای خدعه خناسان نکنیم و زمین بازی آنها نشویم. 🔻کاسبان عدالتخواهی چند دسته اند. 1️⃣گروه اول پروژه بگیرهای افشاگری اند که برای دادزن از دست کارفرما صله می گیرند. 🔸نحوه شناسایی اینها چیست؟ این افراد اساسا هیچ معیار و مبنای مشخصی ندارند و اگر سابقه اینها را چک کنید مملو از رفتارهای متناقض است. 2️⃣دسته دوم کاسبان لایک و فالور و دیده شدن هستند. اینها پول نمی گیرند اما گدایی توجه می کنند. 🔸نحوه شناسایی اینها چیست؟ تولیدات اینها بدون هرگونه محتوای عمیق است. اغلب احساسی و هیجان زده اند. بیش از دو خط توئیت نمی توانند بنویسند و برای خط سوم دچار لکنت می شوند. 3️⃣دسته سوم کاسبان سیاسی اند که دو دسته اول را به خدمت می گیرند تا به قدرت و مکنت برسند. 🔸نحوه شناسایی اینها چیست؟ شناسائی این افراد مشکل تر از بقیه است. اما اجمالا این افراد را بیشتر در ایام انتخابات و بزنگاه های سیاسی بشناسید. ✅اما کاسبان عدالتخواهی چه ویژگی هایی دارند؟ شاخص کلان همان است که رهبری انقلاب درباره مطالبه گری فرمودند؛ اینکه مطالبه گری مذموم آنست که با دشمن مخرج مشترک پیدا کند. 🔻با این اصل کلیدی چند مورد قابل فهرست است: 1️⃣یکم. عدالتخواهی غیر اخلاقی: این جریان برای کاسبی در عدالتخواهی هیچ حد و مرزی نمی شناسند. آبروی افراد برای آنها از بی ارزش ترین هاست و هیچ مرزی برای حریم شخصی و عمومی افراد قائل نیستند. هتک و تهمت و دروغ و غیره بماند. 2️⃣دوم. عدالتخواهی شتابزده: هر چه دیدند و دست شان رسید، بدون تحقیق و بررسی به سرعت منتشر می کنند و به همین دلیل در اغلب موارد مورد سوء استفاده کارفرماهای سیاسی و ابرپروژه بگیرها قرار می گیرند. 3️⃣سوم. عدالتخواهی سوپرمنی: عدالتخواهی این افراد اغلب برای ایجاد قهرمان های دست ساز است. برای همین مهمترین هدف شان دیده شدن است و جائیکه عدلیه ورود کند و بخواهد عالمانه و منصفانه قضاوت کند، زیست عدالتخواهی آنها نیست و نابود می شود. 4️⃣چهارم. عدالتخواهی فریبنده: در این سبک عدالتخواهی یک مصداق را در فرد یا نهاد پیدا می کنند و آن مصداق را به کل تعمیم می دهند. این خطای شیطانی مهمترین ابزار برای تخطئه و حذف کامل افراد و بدتر از آن ایجاد تلقی فساد سیستمی است. 5️⃣پنجم. عدالتخواهی کاریکاتوری: مهمترین ویژگی این گروه جابجا کردن اصل و فرع است. یک حاشیه را تبدیل به اصل می کنند تا مخاطب از ظاهر فرعیات منکر اصول شود. 6️⃣ششم. عدالتخواهی در بن بست: پروژه نهایی این افراد القای بن بست است. اینکه عدلیه تعطیل است و نهادهای نظارتی خوابند و هیچ اراده ای برای مبارزه با فساد نیست، جز همین افشاگری های توئیتری. 7️⃣ هفتم عدالتخواهی تخیلی: این جریان هیچ اعتنایی به واقعیت های زمانه ندارد و در یک رویای خیالی و توهمی هر نوع عقلانیتی را مصلحت اندیشی می دانند. برای این جریان، آرمان ابزار ظاهرسازی در عدالتخواهی کاسبکارانه است. 8️⃣هشتم. عدالتخواهی کور: این جریان اساسا به ثمره اقدامش در مخاطب توجه ندارد. اینکه مخاطب دچار تلقی فساد سیستمی شود یا از اصلاح ناامید شود اصلا و ابدا برایش مهم نیست. این جریان کور است چون حتی برایش مهم نیست با دشمن مخرج مشترک پیدا می کند و ابزار دشمنی می شود. 9️⃣نهم: عدالتخواهی متناقض: این جریان را باید در فرآیندها و در طول زمان تحلیل کرد نه در یک مصداق مشخص. این جریان اغلب نسبت به کارفرمای خود ساکت اند و هیچ سطحی از مطالبه را نمی پذیرند. بدتر اینکه درباره خودشان نیز حاضر نیستند پاسخگو باشند. از سوابق عدالتخواهی شان و دروغ ها و تهمت هایی که زدند تا سوابق کیفری و محکومیت هایی که داشتند و تا سوال هایی که اول از همه خودشان باید پاسخگو باشند. 🔟دهم. عدالت خواهی فصلی: این گروه ها اغلب در بزنگاه ها فعال می شوند. حالا این بزنگاه یا زمان انتخابات است یا زمانیکه یک مجموعه خوب می درخشد و باید تخطئه شود یا شرایطی که فرد باید تمام و کمال حذف شود تا پروژه ای که دست گرفته است ناتمام بماند یا چه و چه. خلاصه اینکه برای اینها عدالتخواهی پوسته ای برای پروژه های مهمتر است. این ده ویژگی باعث میشود بیشترین خوراک دشمنی ضدانقلاب را فراهم کنند و عملا آلت دست دشمن شوند. پایان
مهارت تولید نفرت مجتبی عادل‌پور در حالت خواب و بیداری بودم که نگاهم به نوشته احمد زیدآبادی درباره حد ترخص افتاد و چشمانم همان‌دم گرد شد. بی‌اختیار به مهارت سوژه‌یابی این بشر آفرین گفتم! در عجبم این سوژه‌ها چطور به ذهن این جماعت خطور می‌کند. تولید نفرت از یک مفهوم خنثی و یا حتی مثبت، هنر می‌خواهد؛ گاهی فکر می‌کنم خود شیطان این سوژه‌ها را به آنها وحی می‌کند! راستش را بخواهید هیچ‌چیز مثل این احتمال وجدانم را قانع نمی‌کند. او می‌گوید نصب تابلوهای حد ترخص در اطراف شهرها و روستاها، کشاندن امور حاشیه‌ای به متن است و پشت این قضایا ریاکاری معطوف به سوءاستفاده نهفته است. در این‌باره سه نکته عرض می‌کنم؛ یکی درباره مهارت کاری‌اش، یکی محتوای حرفش و نیز توصیه‌ای به خودش. زیدآبادی روزنامه‌نگار است و خاک راه خبر را خورده. ویژگی امثال او این است که نسبت به اطرافشان بی‌تفاوت نیستند؛ می‌بینند، می‌شنوند، بو می‌کشند و.... ابراهیم بن مالک اشتر در فیلم مختار در هنگام آموزش نیروهایش گفت‌وگوی جالبی داشت: «گردان ضربت از همه‌چیزش اسلحه می‌سازد؛ حتی از شال کمرش، دستار سرش و یا افسار خرش!» توجه به همه ظرفیت‌ها کاری است که خبرنگار کارکشته‌ای مانند او خوب آموخته. در حقیقت برای او و امثالش حد ترخصی برای انتخاب سوژه وجود ندارد؛ سوژه قابلیت ضربه زدن به طرف مقابل را داشته باشد، حالا هرچه می‌خواهد باشد. این همان دندان سفید این جماعت است؛ یعنی جزئی‌نگری در کشف و پرداخت سوژه‌ها. تابلوهای حد ترخص با فاصله‌ای مشخص در حاشیه هر شهر و روستا نصب می‌شوند. حالا فرض کنید شخصی شبانه یکی از این تابلوهای سبز را مخفیانه جابه‌جا کرده و در میدان اصلی شهر نصب کند. مردم چه واکنشی نشان می‌دهند؟ عابران چه قضاوتی درباره مسئولان شهر می‌کنند؟ کاری که زیدآبادی کرده و می‌کند موبه‌مو همین است. ایجاد گسل و به دنبال آن آشوب در ذهن مخاطب و قرار دادن رقیب در سیبل حملات. او به رقیبش این برچسب را می‌زند که حاشیه‌ها را به متن می‌کشاند، این در حالی است که خود او خداوندگار این کار است. کسی که تابلوهای حد ترخص را به میدان خبر آورده خود اوست! روزانه هزاران نفر از کنار تابلوهای حد ترخص عبور می‌کنند و گاه هم زیر سایه آن چترتی می‌زنند؛ اما اندکی هم به نوشته روی تابلو چشم نمی‌اندازند. با این نگاه، سوءاستفاده، عملی است که بنان و بیان زیدآبادی انجام داده، نه فکر و دست نصاب تابلو! القصه اینکه او، متولیان کار را متهم به ریا می‌کند؛ در حالی که خودش با غرض و مرض در تنور حاشیه می‌دمد. معنا و مفهوم خودمانی حد ترخص یعنی حفظ حد و مرزها و دست نینداختن به رخصت‌ها. با این وصف، هر چیزی حد ترخصی دارد؛ حتی دشمنی‌ها و کینه‌ها. اندازه نگه‌دار که اندازه نکوست هم لایق دشمن است و هم لایق دوست وقتی محمود افغان به ایران حمله کرد، یکی از اقوام خود به نام مگس‌خان را حاکم شیراز قرار داد. او قصد داشت قبر حافظ را خراب کند. دیگران او را از این کار نهی کردند. در نهایت تفألی به دیوان حافظ زد. این بیت آمد: ای مگس! عرصه سیمرغ نه جولانگه تو است عِرض خود می‌بری و زحمت ما می‌داری پایان
🔷کم و کیف انتقام از صهیونیست‌ها سید یاسر جبرائیلی 🔹 برخلاف تصورات برخی افراد، صهیونیست ها به هیچ وجه بنای کشاندن پای ایران به یک درگیری کامل را ندارند؛ چون ورود ایران به یک جنگ تمام عیار(All-out War)، شاید برای ایران هزینه سنگینی ایجاد کند، اما در مقابل به معنی پایان موجودیتی به نام اسرائیل خواهد بود. 🔹در چنین شرایطی، بهترین گزینه، عملیات در محدوده‌ای است که ایران آسیب ببیند، اما این آسیب به اندازه‌ای نباشد که تهران را تحریک به ورود به یک جنگ تمام عیار کند. این محدوده، در ادبیات استراتژیک با مفاهیمی نظیر Gary Zone یا Measures Short of War توضیح داده می‌شود. 🔹از اوایل دوره ترامپ، مفهومی در ادبیات اندیشکده‌های امنیتی آمریکا پردازش شد که برخی آن را Measures Short of War یا اقداماتی پایین‌تر از آستانه جنگ خواندند و برخی دیگر Gray Zone Strategy یا استراتژی منطقه خاکستری. موسسه رند در گزارشی مدعی شد که سه کشور ایران، چین و روسیه در حال وارد آوردن آسیب‌هایی به منافع آمریکا هستند که پایین تر از آستانه لازم برای آغاز یک جنگ تمام عیار (All-out War) توسط واشنگتن است. اما چون آمریکا سیاستش این است که یا دست به حمله تمام عیار نظامی بزند، یا از درگیری پرهیز کند، در برابر این ضربات منفعل شده است. لذا پیشنهاد کردند که واشنگتن شان و شئون ابرقدرتی را کنار بگذارد و دست به وارد آوردن ضربات نقطه‌ای در سطحی پائین تر از آستانه جنگ بزند. پس از شهادت حاج قاسم، موسسسه واشنگتن (Washington Insttute) این ترور را در چارچوب این سیاست جدید، یک عملیات موفق ارزیابی کرد و توصیه به تداوم آن نمود. 🔹به نظر می‌رسد امروز جمع‌بندی رژیم صهیونیستی این است که می‌تواند در منطقه خاکستری، اقداماتی پائین‌تر از آستانه جنگ علیه جمهوری اسلامی ایران انجام دهد، اما از یک جنگ تمام عیار نیز در امان بماند. 🔹در چنین شرایطی، اقتضای عقلانیت، اقدام متقابل در سطح مشابه است: فَمَن‌ِ اعتَدی‌ عَلَیکُم‌ فَاعتَدُوا عَلَیه‌ِ بِمِثل‌ِ مَا اعتَدی‌ عَلَیکُم‌. این سطح از پاسخ، این پیام را مخابره خواهد کرد که سیاست ایران برای پرهیز از ورود به جنگ تمام عیار، به معنی عدم تلافی اقداماتی پائین تر از آستانه جنگ نیست و ضربه بعدی، ضربه متقابل بعدی را در پی خواهد داشت. 🔹راقم این سطور معتقد است به همان دلیلی که صهیونیست‌ها نمی‌خواهند با ایران وارد یک جنگ تمام عیار شوند، پاسخ ایران در سطحی مشابه با عملیات نظامی آنها، منجر به یک درگیری کامل نخواهد شد. اگر در چارچوب این ایده و این مفروضات تصمیم‌گیری می‌شد، شاید پاسخ به ترور حاج قاسم، نه موشک باران عین الاسد، که به هلاکت رساندن یک شخصیت نظامی همرده بود. آمریکا اگر توان و اراده و امکان حمله به ایران را داشت، نیازی به بهانه نداشت. رژیم صهیونیستی نیز چنین است. 🔹لذا نظر نگارنده آن است که در اسرع وقت، یک عملیات مشابه در سطح مشابه علیه صهیونیست‌ها صورت گیرد. عدم اقدام در برابر این اقدامات پائین تر از آستانه جنگ، یک خطر جدی دارد و آن، تغییر پیوسته آستانه تحمل ایران است. اگر صهیونیست ها پاسخ جدی دریافت نکنند، نه تنها عملیات در منطقه خاکستری را ادامه خواهند داد، بلکه بر وسعت این منطقه نیز خواهند افزود.