eitaa logo
یادداشت خوانی
119 دنبال‌کننده
10 عکس
0 ویدیو
4 فایل
✔️مجالی برای مطالعه 🍃متن کامل یادداشت تحلیلگران را اینجا بخوانید. 🍃 انتشار هر محتوایی، به معنای تأیید نیست‌‌‌. ⛔️ این کانال را به هر خواننده ای پیشنهاد ندهید.
مشاهده در ایتا
دانلود
از این طرف که منم راه کاروان باز است... محمدامین نوروزی، مستندساز به‌نظر نگارنده دیدن با‌دقت مستند «غیررسمی6» برای تمام مدیران فرهنگی، هنری و رسانه‌ای نظام واجب است. سبک، رفتار و مواجهه رهبری با اهالی فرهنگ و هنر را باید از این مستند بیاموزند؛ این نکته که می‌بایست در جایگاه کارشناسی و نظرات تخصصی رفتار کرد و حرف دقیق زد. بخش بسیار جذاب‌تر مستند نوع مواجهه ایشان با مخالفان مثل ماجرای ایرج افشار و هوشنگ ابتهاج و... بود. علی لاریجانی می‌گوید ایشان پناهگاه هنرمندان و نویسندگانی بودند که اوایل انقلاب دستگیرشان می‌کردند یا جایی که چینی‌فروشان خاطره نقل می‌کند نویسنده قبل‌انقلابی که در کانون فعالیت می‌کرده است‌ را رهبری توصیه می‌کند نگه دارید و خلاصه رسیدگی به امور مختلف افرادی که بعضا مشخص است که با نظام و رهبری زاویه دارند. در مقابل این رفتار رهبری شاهد رفتار ‌مدیران هنری رسانه‌ای نظام هستیم که از دوست دشمن می‌سازند. مصادیق زیاد است. از افراد روشنفکر همراه نظام که الان رانده و زاویه‌دار شده‌اند بگذریم، خودی‌هایی را دریابیم که مذهبی و حزب‌اللهی هستند، اما در سیکل این مدیران ‌کارنابلد دارند تبدیل به آدم‌بده و شارلاتان می‌شوند و کارکردن برایشان بسیار سخت شده است. حدادعادل در مستند غیررسمی6 از قول رهبری می‌گوید اگر اول انقلاب ما سرمان شلوغ نبود و به فلان افراد رسیدگی می‌کردیم، شاید اینها اینقدر موضع مخالف نمی‌گرفتند. حال با برخی مدیرانی سر‌و‌کار داریم که هرچند مسئولیت مستقیم آنهاست و به غیر از این کاری ندارند، کارشان شده راندن آدم‌هایی که سال‌های سال کار می‌کردند و با نظام و انقلاب همراهی کردند؛ خودی‌ها را ناخودی می‌کنند. مدیرانی که «از دوست، دشمن می‌سازند» هیچ‌گاه مدیران و رهبران موفقی برای دین خدا‌ و نظام نخواهند بود؛ چرا‌که دین خدا هم جز محبت و لطف نیست. افراد لطیف مردم را به سمت دین سوق می‌دهند و افراد خشک‌مذهب مردم را از دین زده می‌کنند. این مساله لطافت با‌ اولویت بالا درخصوص هنرمندان صادق‌تر است؛ چرا‌که هنرمندان افراد لطیف‌تر و نرم و نازک و شکننده‌تری هستند. حال مدیران ناکاربلد و خودمحور‌ برای اینکه اشتباهات خود را ماله‌کشی کنند، یا چیزهای مهم را خرج خود می‌کنند یا تن به ابتذال و ریخت و پاش می‌دهند، برای اینکه خود را مقبول و دور خود را شلوغ نشان بدهند. بالعکس فردی که توانایی، سعه‌صدر و محبت و جاذبه دارد، دامنه دوستان را با حفظ اصول و تن ندادن به ابتذال و نیرنگ بیشتر می‌کند. وقتی مستند غیررسمی 6 را می‌بینید، بعد آن باور می‌کنید رهبری که با توصیه، هنرمند مخالف و زاویه‌دار اساسی را حفظ می‌کنند و در سبد فرهنگی نظام نگه می‌دارند، همین ایشان دستور به حذف و طرد افرادی بدهند که سال‌های سال روی آنتن جمهوری اسلامی بوده‌اند و در همه مناسبت‌های مذهبی و انقلابی همراهی و همدلی داشته‌اند؟ مستند غیررسمی6 در جمع‌بندی و فینال مستند خیلی هوشمندانه نقد مدیران غیرمتخصصی را می‌کند که با حضرت‌آقا حضرت‌آقا گفتن، منویات و تفسیر به رای‌های خودشان را انجام می‌دهند و کارهای اشتباه خود را به اسم ایشان تمام می‌کنند؛ مساله‌ای که بارها از گذشته تا به امروز شاهد آن بودیم. دوستانی که مدیر هنری و رسانه هستید؛ پادگانی و دستور‌محور عمل کردن، در حوزه فرهنگ و هنر جواب نمی‌دهد، اینکه صرفا با گروه و گنگ مخصوص به طیف خود کار کنید و گروه‌ها و سلیقه‌های دیگر را کنار بگذارید، جواب نمی‌دهد و بدانید کار فرهنگی‌هنری اثرگذاری عمومی نمی‌کند. راه‌بند نباشید، اهل گفت‌وگوی محترمانه و تعامل باشید. مهم‌تر از همه مقبولیت و اعتماد هنرمندان و مردم را از خود سلب می‌کنید و اعتبار تشکیلات خود را زیر سوال می‌برید. این اعتبار بزرگ‌ترین بیت‌المالی است که به شما امانت داده شده است. یک مدیر و نهاد فرهنگی بیش از همه باید جایگاه و اعتبار در ذهن‌‌ها و دل‌ها داشته باشد؛ این اعتبار اگر از بین برود، درست کردن آن بسیار سخت و دشوار است. حرف سرهنگی در این مستند را خوب گوش کنید: ادبیات و هنر، وزیر و وکیل نمی‌خواهد؛ پدر می‌خواهد؛ ایشان، [رهبری]‌ پدری می‌کنند. پدر دلسوز است. پدر صبور است. پدر غصه‌دار ایرادات و مشکلات فرزندان خود است. آنها را طرد و نفی نمی‌کند. مشکلات را در درون خانواده حل می‌کند. همان‌طور که پیامبر رحمت و پدر امت اسلامی این‌گونه بود. «به مرحمت خدا بود که با خلق مهربان گشتی و اگر تندخو و سخت‌دل بودی مردم از گرد تو متفرق می‌شدند؛ پس از [بدی] آنان درگذر و برای آنها طلب آمرزش کن و (برای دلجویی آنها) در کار با آنها مشورت کن.» (آل‌عمران،159).
🔹بیماری، سیستمی است ✍️محمدسروش محلاتی پرده اول: اینجا درمانگاه قرآن و عترت است، چند قدمی حرم حضرت معصومه. همان خانه‌ای که علامه طباطبایی روزگاری به اجاره در آن سکونت داشت، بعدا مرحوم آیت الله فقیهی آن را کتابخانه کرد و بعد درمانگاه خیریه شد. مراجعه کنندگان غالبا از اقشار محروم جامعه اند. خانم جوان کودک خود را برای جراحی ختنه به درمانگاه آورده و مادر و خواهرش هم او را همراهی می‌کنند، پس از معطلی کار جراحی تمام شده و مادر خسته و نگران، فرزندش را در آغوش دارد و هر دو دستش در گیر است که شال از سرش می‌افتد و بقیه ماجرا..... اینجا درمانگاه است، نه مجلس فساد و عیاشی. اینجا درمانگاه است و یک مادر پریشان، اینجا درمانگاه است و یک کودک مصدوم در آغوش پرده دوم: طلبه ای که شاهد این صحنه است از این صحنه عکس می‌گیرد، مگر عکس گرفتن از صحنه گناه، نهی از منکر است و ما مجاز به این کار هستیم؟ بله، همه ما باید عضو شبکه و سازمان حسبه باشیم و اطلاعاتمان را در اختیار سازمان قرار دهیم و در آنجا ثبت شود! سازمانی که از بدعت‌های بنی امیه بود و برای ژست دینی گرفتن، بنی عباس آن را تقویت کردند. باید عکس گرفت و باید پرونده سازی کرد و به استناد آن افراد را تحت تعقیب قضایی قرار داد. چرا این کار را نکنیم؟ مگر پلیس این کار را نمی‌کند و مگر ما بسیجیان مانند پلیس ضابط حکومت نیستیم و این مسئولیت را برعهده نداریم؟! حالا، آیا این نهی از منکر، با ضوابط شرعی سازگار است؟ بنظر آنها این سوال هم بیجاست. میگویند : ما امر به معروف را از نظام می‌گیریم. امر به معروف فقهی پاسخگوی زمان ما نیست و با آن نمی‌توان کار کرد و جلوی شیوع فساد را با آن نمی‌توان گرفت. آری اگر حساب شرع باشد، کدام شرع اجازه تعرض به چنین زنی در چنین شرایطی را می‌دهد؟ مگر نهی از منکر با عکس و فیلم گرفتن شروع می‌شود؟ و مگر شرط احتمال تاثیر با این روش‌ها رعایت می‌شود؟ و مگر شرط عدم مفسده، مورد توجه قرار می‌گیرد؟ اگر این مادر در درمانگاه نبود و آن تشنج نیم ساعته در جای دیگری اتفاق افتاده بود و بلافاصله پزشک اقدام نمی‌کرد، چه بلایی بر سر آن زن می‌آمد؟ کدام شرع اجازه چنین منکری مخاطره آمیزی به مامور نهی از منکر می‌دهد؟! پرده سوم: زن جوان که نوزاد مجروح در بغل دارد، چرا ناراحت و عصبانی است؟ مساله تذکر لسانی نیست تا بتوان از کنار آن گذشت، مسئله این است که این عکس به عنوان یک سند در اختیار چه نهادهایی قرار می‌گیرد و بر آینده او و همسر و خانواده اش، چه تاثیری خواهد داشت؟ آیا او یا همسرش را از محل کارش، اخراج نخواهند کرد؟ آیا او می‌تواند در آینده اتهام تجاهر به فسق و عدم التزام عملی به اسلام را از پرونده خود پاک کند؟ آیا اگر فردا به پست و مقامی پیدا کرد و یا از مردم برای مسئولیتی رای گرفت، رقیبانش این عکس را برای حذف او منتشر نخواهند کرد و او را از کرسی مجلس محروم نخواهند نمود؟! پس او فقط تقاضای پاک کردن عکس را دارد و در برابر پیشنهاد شکایت، آن را نمی‌پذیرد. چرا از آن طلبه عکاس شکایت کند و پرونده خود را قطورتر نماید و خانواده خود را در معرض بیچارگی قرار دهد؟ آیا چاره ای جز عدم پیگیری دارد؟ پرده چهارم: حالا می‌گویند همه چیز عادی است و حادثه غیر مترقبه ای اتفاق نیافتاده، عکس گرفتن مقدمه نهی از منکر برای رساندن به حکومت اسلامی بوده و اعتراض در برابر آن هم، اعتراض به نهی از منکر و گناه دوم است. پس چه چیزی غیر عادی است؟ مساله مهم و قابل پیگیری این است که فیلم این اتفاق از کجا به بیرون درز پیدا کرده!! این موضوع است که باید همه ماموران را برای کشف آن بسیج کرد! چرا جنایت اسیدپاشی به صورت دختران در اصفهان، مسکوت ماند و هیچ سرنخی از آن کشف نشد و جنایتکاران در کمال امنیت بسر می‌برند؟ چون فیلمی از صحنه ها وجود ندارد و راه برای کتمان کردن باز است و دیوار حاشا بلند است. می‌گویند: ما باید چهره نظام مقدس را پاک نگهداریم. بقیه مسائل چندان مهم نیستند. حکومت می‌تواند همه جا بشکل محسوس و نامحسوس از ما تصویر برداری کند. حکومت می‌تواند بر اساس آن تصویرها افراد را متهم و بلکه مجازات نماید، حکومت می‌تواند از ارائه آن تصویرها به افراد آسیب دیده برای شکایت در محاکم امتناع کند و حکومت می‌تواند و می‌تواند و می‌تواند.... ولی شهروند چه پناهی دارد؟ اینک در جوار اباعبد الله الحسین ع هستم و زیارت عاشورا از بلندگوها پخش می‌شود و شیعیان می‌گویند: لعن و نفرین بر اول ظالمان و بر همه آنان که آن شیوه را در طول تاریخ ادامه داده اند، مبادا ما هم مشمول این لعنها باشیم و لعنها بخودمان برگردد. پایان
کسینجر، پالانی برای همه فصول سمیه رستمی وقتی عزرائیل آخرین ذره از جانِ هنری فورد کسینجر (نظریه‌پرداز و سیاستمدار مطرح) را در صدسالگی‌اش بیرون کشید با خوشحالی جیغ زد: Finally, I just did it هنگامی که دید از فرکانس صدایش پرهای ملائک ریخته، خودش را جمع‌وجور کرد و با صدایی ملکوتی گفت: به حول و قوه الهی بالأخره جانش درآمد. کسینجر استراتژیست قهار و دیپلمات نابغه‌ای بود که بارها مأموران قبض روح را با پرسشی آچمز کرده بود؛ مثلاً می‌گفت: می‌دانید تحمیل عدالت به گروهی، بی‌عدالتی است؟ اگر جناب عزرائیل می‌دانست قرار است برای قبض روح وی چه مرارت‌هایی تحمل کند، زمانی که در خانواده‌ی یهودی آلمانی به دنیا آمد، زبان باز نکرده، مرجوعش می‌کرد. کسینجر پانزده‌ساله بود که خانواده‌اش جل‌وپلاس خود را جمع کردند و رفتند آمریکا. آن‌ها می‌دانستند شاید بشود با ملک‌الموت بر سر زمان مرگ مصالحه کنند؛ اما حرف توی کَت هیتلر نمی‌رفت. هنری کسینجر هم‌زمان با تحصیل در مدرسه شبانه در کارخانه‌ی فرچه‌ی اصلاح صورت دست‌به‌کار شد. معلوم نیست کدام شیر پالم خورده‌ای به او گفته بود کارش خدمت بزرگی در جهت اصلاح بشریت است. این جمله آینده کسینجر را به سر زلف فرچه‌ی اصلاح گره کور زد. کسینجر پس از نوشتن انشای علم بهتر است یا ثروت، برایش واضح و مبرهن شده بود، فقط پدرزن کارخانه‌دار جواب است؛ پس تصمیم گرفت حسابداری بخواند تا حسابدار کارخانه‌ای بشود و باقی قضایا؛ اما دست تقدیر زد پس کله‌اش و گفت: چه غلطا! و برای خدمت سربازی فرستادش آلمان. آنجا مأمور خفت‌کردن افسران گشتاپو شد. وظیفه‌اش را جوری خوب انجام داد که اداره‌ی شهر کوچکی را به او سپردند. بازهم گویا یک شیر پالم خورده‌ای به او گفته بود: ببینم! چندمَرده حلاجی؟ برایش، حلاجی را هم «زدن پشم» ترجمه کرده بودند. تجربه‌ی کارخانه‌ی فرچه‌سازی و سربازی موجب شد بعد از جنگ در رشته‌ی علوم سیاسی دانشگاه هاروارد تا مقطع دکترا تحصیل کند. با حمایت از نیکسون، کم‌کم به دنیای زدودن پشم، جهت اصلاح جهان پا گذاشت. صابونِ اصلاح کسینجر در زمان تصدی وزارت امورخارجه‌ی نیکسون و جرالد فورد، به تن مردم ویتنام، لائوس و کامبوج خورد و الحق حسابی کف کرد. وی صابون و تیغ اصلاحش را به پاکستان در نسل‌کشی مردم بنگلادش امانت داد. از سر خیرخواهی یک هُل ریز هم به پینوشه داد تا سر مردم شیلی را از بیخ حلقشان تروتمیز بتراشد. وسط مسط‌های اصلاحاتش بود که نصف جایزه‌ی صلح نوبل را دادند دستش. نصف دیگر جایزه را به «له دوک تو» دادند که نپذیرفت. شاید نیت کمیته‌ی جایزه‌ی صلح نوبل این بود که کسینجر از روی جایزه خجالت بکشد و دیگر دنبال جنگ نرود؛ اما انگار «جنگ اول به از صلح آخر» برایش بد معنا شده بود. اول جنگ راه می‌انداخت تا بعد ماچ‌وموچ آشتی‌کنان راه بیندازد. وقتی فهمید چطور با پنبه سر ببرد... نه... چیز... اصلاح کند، خیلی نرم آمد سروقت خاورمیانه که گوشه‌ای نشسته بود، نان و نفتش را سق می‌زد. برای کشیدن نَسَق کشورهای این منطقه نیاز به شاه‌مهره داشت. محمدرضا پهلوی ملقب به ممل بابا، خرمهره‌ای بود که می‌توانست این نقش را به‌خوبی ایفا کند. او که سینه‌چاک سیاست واقع‌گرایانه بود، به‌شدت باسیاست ماکیاولی صفا می‌کرد. هِنری با استفاده از ضعف‌های اخلاقی‌ شاه افسار او را در دست گرفت. ابتدا فوت محکمی در مشت شاه کرد؛ یعنی از شیر مرغ تا بمب هسته‌ای که... نه... جیز بود؛ ولی هرچه به دستش رسید فارغ از اینکه اصلاً در جغرافیای ایران کاربرد دارد یا نه برای شاه فرستاد. در ازایش چند بشکه از همین نفت‌هایی را گرفت که در جنوب فت‌وفراوان ریخته بود. بعدها با جنگ تحمیلی مشخص شد که بعضی از این تسلیحات را پشت بازار سِد اِسمال با کیسه نمک هم معاوضه نمی‌کنند. حمایت تمام‌قد کسینجر از شاه باعث شد او کاملاً در نقشش فرو برود و جدی‌جدی خیال کند پشمی به کلاهش هست. ادامه 👇👇
طنز کسینجر👇 بیشتر از اینکه شتر در خواب پنبه‌دانه ببیند، کسینجر برای ایران خواب‌های رنگی دیده بود؛ البته در کتاب‌هایش خیلی از این خواب‌ها و تعبیرهایش حرفی نزده؛ لابد ترسیده ریا بشود. بعضی معتقدند وی برای اینکه نشان دهد انقلاب ایران هیچ درد نداشته، خیلی سوسکی از کنارش گذشته است. حتی وی به وزیر خارجه‌ی شوروی گفته بود: انقلاب ایران باعث شد ما فقط یک پایگاه را از دست بدهیم؛ ولی ایران بعدازاین سردسته حرکت‌های آزادی‌بخش در منطقه خواهد بود. نظریه‌ی توازن و کمربند شیعی که آمریکا در پی آن، مجبور شد داعش و طالبان را بزاید تا این دو، سر مردم را گوش‌تاگوش و خشک‌خشک اصلاح کنند هم صرفاً یک شوخی بود جهت خنده. کسینجر پس از ترک دولت، با تأسیس «مؤسسه مشاوره ژئوپلیتیک کسینجر اسوسییتس» کاسبی کوچکی راه انداخت؛ ولی هر حزبی که کلید کاخ سفید را گرفت، دکترین نظم نوین جهانی او را رونویسی کرد. ناگفته نماند نظم نوین جهانی به روح همه بستگان نسبی، سببی، تنی و ناتنی کسینجر اشارت‌هایی دارد. او با کشتار حدود سه‌میلیون نفر، عزرائیل و بروبچ اداره‌‌ی قبض روح را سرگرم کرده بود تا سراغش نروند. این اواخر خود عزرائیل کشیک می‌کشید که در یک لحظه‌ی طلایی ریق رحمت را به او بنوشاند. درست زمانی که کسینجر با هوش مصنوعی چت می‌کرد و از زیر زبانش حرف می‌کشید، عزرائیل وی را با فلاکت سوار شتر مرگ کرد. حرف‌زدن پشت سر مرده خوبیت ندارد؛ ولی امان از حرف مردم که می‌گفتند: کسینجر تاجر اسلحه بود. دو فرزندش برای پایان‌دادن به این شایعه، پس از مرگ نابهنگامش اعلام کردند مراسم یادبود خودمانی می‌گیرند. فک‌وفامیل و دوستان هزینه تاج‌ گل را خشکه حساب کنند. درباره علت مرگ او هم سکوت کردند؛ انگار که شارژ مرحوم پدر ته کشیده باشد. با گذشت چند ماه از قبض روح کسینجر، عزرائیل در مرخصی استعلاجی به سر می‌برد یا دورکاری می‌کند؛ اما نکیر و منکر در حال مذاکره‌اند تا به جناب هنری کسینجر ثابت کنند مفهوم اصلاحات جهانی را بد فهمیده؛ چون مرحوم حاضر نیست به سؤالات آن‌ها پاسخ بدهد و می‌گوید: لازم نیست سیاستمداران، پاسخگوی مردم باشند. پایان
بهار طبیعت و عبادت‌‌؛ پیوند فرهنگی اقوام ایرانی فرصتی فراروی اصحاب فرهنگ، هنر و رسانه جام جم | مهدی توکلیان ۱- زمان حاضررا می‌توان دوره ‌گذار از حیات قومی به حیات شهری دانست. امروزه شهرها و کلانشهرها دارای جمعیت متفاوتی از اقوام مختلف هستند. گردهم آوردن افرادی از اقوام گوناگون از چهار گوشه ایران وهمزیستی وهمکاری ایشان بایکدیگر درفضایی واحد به‌عنوان نمونه‌ای ازکشور ایران گامی مهم درراه احیای ویژگی‌های قومی و فرهنگی است. هرچند تسلط فرهنگی غرب و جهان‌بینی خرد انسان‌گرا، ارزش‌های موجود در بسیاری از جوامع را طی چند قرن اخیر دستخوش تغییرات شگرفی قرار داده اما فرهنگ‌های زنده، همچون انسان‌هایی که آفریننده آن هستند، همیشه ققنوس‌وار، توان از نو برخاستن را دارند و به همین دلیل باید از تاریخ و فرهنگ گذشته نیز الهام گرفت. ۲- وجود اقوام ایرانی در مرکز ایران اسلامی فرصتی برای به نمایش گذاشتن ویژگی‌های فرهنگی اقوام گوناگون ساکن ایران است تا امکان نمود ارزش‌های اقوام ایرانی فراهم آمده و زمینه آشنایی اقوام با یکدیگر مهیا شود؛ فرصتی مناسب و ایامی خاص که در آن همه در تجربه دیدن و شنیدن مشترک هستند و دست‌کم با ردوبدل‌کردن چند نگاه یکدیگر را به رسمیت می‌شناسند. این‌گونه گردآوردن اقوام موجبات تعامل را سبب می‌شود. فرارسیدن بهار طبیعت و همزمانی آن با ماه عبادت و نیایش زمینه برونداد مثبت ارزش‌های قومی با هدف نمود اصل کثرت در عین وحدت اقوام ایرانی را فراهم می‌کند. شریک‌شدن در تجربه مثبت، انسان‌ها را به یکدیگر نزدیک و در قبول یکدیگر آنچنان که هستند یاری می‌کند. ۳- مکان‌های عمومی بسان مسجدها، حسینیه‌ها و تکیه‌گاه‌ها در ایام مناسبتی خاصی از سال چون ماه مبارک رمضان و محرم و صفر ابزار از بین بردن احساسات خشونت‌بار شهری می‌شوند که در اثر تنهایی و بی‌توجهی متوجه شهرنشینان جدید است. در حالی که افراد پس از انجام یک مراسم یا شریک‌شدن در طعمی برابر ممکن است فقط لحظه‌ای مشترک را تجربه کنند اما همین اشتراک در احساس، خشونت بیگانگی را تلطیف می‌کند. مکان عمومی لحظه‌ای آرام و گذراست‌؛ لحظه‌ای است که در عبور و مرور روزمره شهری سکون دارد و تفکر و آموزش در آن رایج است؛ البته این نیز بخش مهمی از زندگی شهری است که انسان در سرعت و بی‌تفاوتی که هر شهر بزرگ آن را تولید می‌کند، برای حیات سالم شهری به آن نیاز دارد. ۴- سنت‌ها و آداب و رسوم اقوام مختلف ایرانی در بستر مکان‌های عمومی آموزنده، شکلی جدید می‌گیرند و براساس اعتقادات مردمان همان منطقه، خاستگاه شهروندان همان زیست‌بوم می‌شوند؛ هرچند نتیجه یک زندگی مشترک کوتاه‌مدت است اما واقعیت آن فراتجربه‌ای است. به بیان دیگر بهره‌ور با پیگیری موضوعاتی مرتبط با اطلاعات کسب‌کرده و تجربه‌های نوین حضور در این فضای معنوی، ناخودآگاه، اثراتی بلندمدت از این حضور، تجربه و ادراک را می‌پذیرد. آنچه می‌تواند به این تجربه از دیگری کمک کند، موجودیت ارائه‌های هنرمندانه تصویری و مبتنی بر شناخت از آیین و فرهنگ، تصاویر و نگارگری‌های کهنه و مدرن براساس آموزه‌های دینی، اشیای قدمت‌دار میراثی و تمدنی سرزمین‌ها و اقوام مختلف، تجربه بهره‌مندی از خوراک‌های مطبوع و سنتی اقوام هر منطقه و دیدن مراسم‌ها و آیین‌های سنتی و رسوم قدیمی است. از این رو، ضرورت توجه به برگزاری مراسم‌های آیینی و سنتی با تکیه بر اصل تنوع مکان، از تعریف و تنظیم رخداد فعالیت‌های غیرهمسو با آیین‌های ایرانی‌-اسلامی جلوگیری شود. ادامه👇
۵- واکاوی رویدادهای جمعی برخاسته از اقوام متنوع و متکثر ایرانی یادآور فرصتی مناسب برای اصحاب فرهنگ، هنر و رسانه است تا ضمن بازشناخت موضوعات مربوط به سنت‌ها و آیین‌های این رویداد بهارانه، توجهی بیشتر داشته باشند. ارائه مفاهیم و برداشت‌ها و روایت‌های هنرمندانه و خلاقانه از بهار عبادت و طبیعت در معرفی بهتر و بیشتر ایران اسلامی به نوجوانان و جوانان علاقه‌مند به مطالعه و پژوهش درباره سرزمین مادری کمک قابل‌توجهی خواد کرد. تصور را باید تصویر کرد و با زبان هنر و رسانه با مخاطب سخن گفت. ایده‌ها را تا لحظه عملی شدن و ثمر دادن، هرچند درازمدت، باید پی گرفت، برای رسیدن به شکوفائی و خلاقیت نباید شتابزده و با تعجیل اقدام کرد؛ زیرا فرهنگ اسلامی و تمدن اسلامی همواره در مصاف با معضلات جدید و نیز در چالش با مکاتب و تمدن‌های دیگر، شکفته است و پاسخ به شبهه بدون شناخت شبهه، ممکن نخواهد شد. با عنایت به اصل کثرت در عین وحدت، ظرفیت مهم مناسبت‌های با ریشه اسلامی و رویکردی ایرانی و برگزاری آیین‌های سنتی و منطقه‌ای اقوام ایرانی واجد ویژگی‌های فعالیتی با الزامات خاص هر منطقه است و این ظرفیت زمانی و مکانی، می‌تواند امکان نمود و نمایش جنبه‌های پذیرفته ناشی از تفاوت‌های فرهنگی اقوام و ملل را فراهم آورد. اقوام شریف ایرانی، بنابر رسم دیرینه خود برنامه‌هایی انعطاف‌پذیر در ادوار زمانی متفاوت (سالانه/ فصلی/ ماهیانه/ هفتگی/ روزانه و شبانه) و نیز همزمان متعلق به چند قوم در تعریف نظام فعالیتی خود را ضروری می‌دانند و در برنامه‌ریزی منظم و هدفمند نسبت به اجرایی شدن برنامه‌های خود اقدام می‌کنند و همواره نسبت به تنظیم برنامه‌های جمعی اقوام در زیست‌بوم منطقه برگزاری برنامه‌ریزی دارند. ۶- ناگفته پیداست که چنین پتانسیلی و باتوجه به جامعه هدف و مخاطب گسترده آن با برنامه‌ریزی شایسته می‌توان در کنار ایجاد محمل‌های هنری برای ترویج باورهای فطری، اخلاقی و انسانی، زمینه ترویج و رشد عرصه‌های بسیاری از جمله زمینه‌های اقتصادی و رونق‌بخشی اقتصاد هنر را فراهم ساخت.هنرمندان و کنشگران در حوزه رسانه با نگاهی نو می‌توانند از تبدیل فضای فرهنگی کشور به سکوت مرداب گونه یا تلاطم گرداب وار، وارهند و در بالا بردن سطح تفکر اجتماعی با هدف بالا بردن استفاده از فرصت ملی و معرفی ظرفیت‌های اقوام ایرانی ازرواج درگیری‌های غلط و منحط قبیله‌ای یا فرهنگ فاسد بیگانه جلو‌‌گیری کنند، چراکه اصحاب فرهنگ، هنر و رسانه فهیم و فرهیخته، صاحبان خرد و احساسند و خردمندان و نخبگان هر جامعه‌ای باعث می‌شوند تا عزم و بیداری و خودآگاهی در نسل‌های بعد از خود نیز بیدار بماندو با روایت صحیح و بهنگام نسل‌های بعد از خود را از افراط و تفریط، نجات داده و راه ترقی و تکامل را نه در جمود و تحجر و نه در خودباختگی و تقلید بلکه در نشاط اجتهادی و تولید فکر علمی و دینی ترویج کنند. شناخت و دانایی باعث می‌شود وفاداری به اصول و اخلاق و منطق در تمام شئون جامعه بیدار بماند و در فضای فناورانه و رشد رسانه‌های نو‌ظهور سؤالات و شبهات را بی‌پاسخ نگذارد که خود فی‌نفسه یک پیروزی و دستاورد است و باید آن را گرامی داشت. ۷- هویت ایرانیان، چند بعدی یا ترکیبی است و میان ابعاد یا منابع هویت‌بخش جامعه ایرانی تناقض، تعارض و ناسازگاری وجود ندارد، بلکه هویت جمعی فرهنگی جامعه ایرانی همزمان از چند منبع مختلف سرچشمه گرفته و به‌دلیل خصلت تدریجی، تاریخی و استمراری بودن فرآیند تکوین هویت‌های مختلف، آنها در شرایط سازگاری و انطباق با همدیگر قرار دارند. شش‌گروه عمده قومی (ایرانی) شامل کردها، بلوچ‌ها، آذری‌ها، عرب‌ها، ترکمن‌ها و لرها است. هویت قومی و هویت ملی هر دو در میان اقوام ایرانی به‌طور توأمان، قوت و برجستگی دارند و میان آنها رابطه تعارض‌آمیز و قطبی وجود ندارد. همچنین میان ابعاد فرهنگی و اجتماعی هویت قومی و ابعاد فرهنگی (و تا حدودی اجتماعی) هویت ملی رابطه مثبت و قوی برقرار است، چراکه به تعبیر مدبرانه مقام معظم رهبری مدظله العالی اقوام ایرانی، فرزندان ایران اسلامی هستند و لذا بهره بردن از هنرهای سنتی ایرانی ـــ اسلامی و استفاده از هنرهای بومی و قومی با توجه به غنا و تنوع عناصر هنرهای پدیدار آمده در فرهنگ و تمدن اسلامی، این امکان را برای فعالان فرهنگ، هنر و رسانه فراهم می‌کند تا از تمام قابلیت‌ها و توان بصری و بیانی آنها به نحوی صحیح استفاده کنند و با توجه به غنا و تنوع هنرهای بومی و قومی مناطق مختلف ایران اسلامی، می‌توانند به نحو شایسته‌ای از عناصر تصویری و تمهیدات بصری هنرهای هر منطقه با معرفی فناورانه و هنرمندانه آیین‌ها و آداب و رسوم هر منطقه در برونداد رسانه‌ای ایران اسلامی به جهانیان استفاده کنند. مهدی توکلیان - کارشناس رسانه و عکاس
دکتر فاضلی اخیرا در توئیتی به اندیشه استاد پارسانیا هجوم آورده و با درج تصویری از استاد پارسانیا که برگرفته از خبرگزاری انتخاب و حاوی یک جمله بود نوشته است: «من سی سال است که با ادبیات جامعه شناسی و علوم اجتماعی مأنوسم و این جماعت پرمدعا حرف از جامعه شناسی و علوم اجتماعی اسلامی می‌زنند، اما دریغ از یک کتاب که بنویسند و ارزش خواندن داشته باشد. حالا دنبال عقبه فلسفی هوش مصنوعی هستند که «تنها» آن‌ها می‌توانند ترسیم و تأمین کنند! سراسر توهم است.» 👇نقد این روش توسط یکی از شاگردان استاد پارسانیا👇
پاسخ دکتر موسوی به ادعاهای دکتر فاضلی؛ آیا برچسب‌زنی‌های غیراخلاقی محصول سی‌سال انس با جامعه‌شناسی است؟! دکتر سیدمهدی موسوی بحران بزرگ در ادبیات جامعه‌شناسی و علوم اجتماعی ایران این است که استادیار جامعه‌شناسی، آقای دکتر محمد فاضلی به‌جای اینکه به نقد و گفت‌وگوی علمی اندیشه‌ها و نظریه‌ها روی‌ بیاورند و سعی کنند در یک فضای محترمانۀ علمی و آزاداندیشانه، آن اندیشه را نقد نموده و جوانب مختلف آن اندیشه را مورد بحث و گفت‌وگو قرار دهند، سعی دارد که با تقطیع یک جمله و جداسازی آن از کل متن و فضای صدور آن، در فضاهای مجازی همچون توئیتر جملاتی خارج از عرف دانش و دانشگاهی بنویسند. شاید بتوان این رویه را به وضعیت نابالغی بخشی از بدنه‌ی جامعه‌شناسی در ایران نسبت داد که هنوز به چنین بلوغی نرسیده است که به نقد علمی عمیق بپردازد و آزاد‌اندیشانه اندیشه و طرحی را به چالش بکشاند. نکتۀ دوم این است که لازمۀ نقد علمی این است که ببینیم گوینده در چه فضای فکری و اجتماعی به این بحث پرداخته است و مقصودش چیست، زمانی که از عقبۀ ادبیات فلسفی هوش مصنوعی سخن می‌گوید، باید پرسش شود که منظور گوینده از این عقبه چیست، مقصود از ادبیات فلسفی چیست، هوش مصنوعی را چه میداند و حوزه‌های علمیه چگونه می‌توانند این عقبه را تولید کنند؟ چرا سایرین نمی‌توانند و ده‌ها پرسشی که از این جملۀ تقطیع‌شده می‌توان به‌دست آورد. کار علمی و کار انتقادی دقیق این است که اول پرسش کنیم تا یک فهم همدلانه و صحیحی از یک اندیشه و یک مدعا به‌دست بیاوریم، بعد از اینکه به جوانب مختلف آن اندیشه، علم پیدا کردیم به نقد علمی و عالمانه بپردازیم؛ آیا استادی که پیرامون «جامعه ایرانی و اخلاق اجتماعی» مطلب می‌نویسد نباید خود به این اخلاق پایبند باشد؟ و نکتۀ بعدی اینکه استاد محترم جامعه‌شناسی و نویسنده‌ی «جامعه ایرانی و اخلاق اجتماعی» خوب است توضیح دهند که برچسب‌زدن‌هایی نظیر «این جماعت پرمدعا»، «کتابی بنویسند که ارزش خواندن داشته باشد»، «سراسر توهم» در یک متن دو سه خطی، برآمده از کدام بخش جامعه‌شناسی و علوم اجتماعی است که این افراد بدان مأنوسند؛ آیا جامعه‌شناسی‌ به ایشان آموخته که به برچسب‌زنی‌های غیراخلاقی بپردازد و اندیشه‌ای را چنین تخریب کند یا این هم ناشی از نقص مطالعات جامعه‌شناسی و علوم اجتماعی این جمعت پرمدعاست. ادامه👇
مطلب دیگر اینکه اختلاف آقای دکتر محمد فاضلی با حجت‌الاسلام و المسلمین دکتر حمید پارسانیا، اختلاف سطحی و روبنایی نیست و طبیعی است که آقای دکتر فاضلی آثار متعدد و متکثر استاد پارسانیا در فلسفه علوم اجتماعی، جامعه‌شناسی انقلاب اسلامی و جامعه‌شناسی اسلامی را ازجمله کتاب «نماد و اسطوره»، «جهان‌های اجتماعی»‌، «حدیث پیمانه»، «تطورات روشن‌‌فکری حوزوی»، «سنت، ایدئولوژی، علم»، «حقیقت و دموکراسی»، «مبانی معرفتی و سیمای اجتماعی سکولاریسم و معنویت»، «جامعه‌شناسی معرفت و علم»، «پلورالیسم: زمینه‌های عقیدتی و اجتماعی»، «هفت موج اصلاحات»، «عرفان و سیاست»، «روش‌شناسی انتقادی حکمت صدرایی»، «تحلیل و بررسی سند ۲۰۳۰» و «هستی و هبوط» بخصوص دو کتاب «فلسفه و روش علوم اجتماعی» و «بیست پرسش در باره علم دینی» که به مسئله مورد ادعای ایشان پرداخته است، را بر فرض مطالعه، درک نکند و آن‌ها را نپذیرد؛ زیرا اختلاف ایشان یک اختلاف مبنایی و پایه‌ای و فلسفی است. کسی که دل در گرو علوم غربی و ساینس (Science) و تجربه‌های غربی دارد و هر اندیشه‌ی فلسفی و دینی را نوعی شبه‌دانش می‌انگارد و آن را خارج از دایرۀ علم می‌بیند، بدین جهت نمی‌تواند یک اثر فلسفی عمیق را بخواند و از عهده‌ی هضم آن برآید لذا طبیعی است که خواندن آن را بی‌ارزش بداند. اما اهل اطلاع می‌دانند که استاد پارسانیا با همکاری جمعی استادان برجسته‌ علوم اجتماعی در دانشگاه تهران و دانشگاه باقرالعلوم قم و ده‌ها مرکز آموزشی و پژوهشی دیگر، یک جریان پر قدرت در حوزه‌ی فلسفه‌ی علوم اجتماعی و دانش‌های علوم اجتماعی و فرهنگی به وجود آورده‌اند و صدها رساله‌ی دکتری و پایان‌نامه‌ی ارشد تالیف و تدوین شده است که هر کدام به تعمیق و گسترش ادبیات جامعه‌شناسی و مطالعات فرهنگی انجامیده است و نوید بخش آینده‌ای روشن در زمینه‌ی تولید علوم اجتماعی است که برخی متخصصان علوم اجتماعی بین‌المللی با دیده‌ی احترام به این حرکت علمی می‌نگرند. بنابراین خوانش و فهم آثار استاد پارسانیا متوقف بر آزاداندیشی علمی و خروج از بت‌های ذهنی ساخته شده و اطلاع از تلاش‌های صورت گرفته در دانشگاه تهران و دانشگاه باقرالعلوم و همچنین آشنایی بنیان‌های با فلسفه و حکمت متعالیه است که زیرساخت فلسفی این حرکت علمی است. استاد پارسانیا بیش از ۴۰ سال است که در حوزه فلسفه و الهیات و عرفان اسلامی و امتداد اجتماعی آن، تلاش‌های عمیق و اجتهادی داشته است و در ادامه سنت عمیق و هزار ساله‌ای فلسفه اسلامی تا استادان بزرگی چون امام خمینی، علامه طباطبایی، شهید مطهری و بخصوص آیت الله جوادی آملی کارهای ارزشمندی را تولید کرده‌اند، تقریر و تنظیم دروس فلسفی آیت الله جوادی و انتشار بخشی از آنها در حدود ۲۰ جلد کتاب رحیق مختوم در شرح اسفار ملاصدرا، ۶ جلد شرح فصوص الحکم ابن عربی و ۳ جلد شرح تمهید القواعد ابن ترکه اصفهانی و ده‌ها اثر فلسفی دیگر، این اجازه را به استاد پارسانیا می‌دهد که درباره عقبه هوش مصنوعی و فناوری‌های جدید اظهار نظر فلسفی کنند اگر ایشان و حوزه‌های علمیه این اجازه را نداشته باشند پس چه کسی این حق را دارد که ماهیت فلسفی هوش مصنوعی پرسش کند. بنابراین اگر یک نوع عقلانیت و آزادمنشی اخلاقی و علمی پیشه انسان منصف شود هر اندیشه‌ای قابل احترام قابل استفاده است هرچند اگر با آن هم موافق نباشد. بلکه به نقد عالمانه در یک فضای علمی روی می‌آورد و به تعالی علم در جامعه و ارتقا عقلانی جامعه کمک می‌کند. ادامه👇
نکته آخر اینکه ظاهراً دکتر پارسانیا در مرکز تحقیقات اسلامی نور که بزرگترین مرکز تولید نرم افزارهای پژوهشی و آموزشی در ایران بلکه در جهان اسلام، درباره‌ی عقبه‌ی فلسفی هوش مصنوعی در جمع محققان و متخصصان هوش مصنوعی این مرکز و پژوهشگران علوم اسلامی سخن گفته‌اند. از آنجا که حوزه‌ی علمیه قم از دهه هفتاد وارد استفاده از تکنولوژی و هوش مصنوعی پیشگام بوده است و کارهای ارزشمندی انجام داده است و طرح‌های بزرگ دیگری در دستور کار دارد، استاد پارسانیا با توجه به سنت هزارساله حکمت و فلسفه اسلامی که برخلاف خیلی از مجامع علمی همچنان در حوزه‌ها زنده و پویا است و در حال رشد و بالندگی است از عقبه‌های فلسفی و الهیاتی هوش مصنوعی و تکنولوژی های مرتبط پرسش کرده‌اند تا بایسته‌های مسئولیت بزرگ حوزه‌های علمیه در این زمینه را تذکر بدهند تا موجبات حضور فعال تر آنها در این عرصه‌ی عمیق فراهم شود. ایشان متذکر شده‌اند که اگر حوزه‌ها با آن عقبه های فلسفی عمیق خود، این کار را روی زمین بگذارند از مسئولیت بزرگ خود شانه خالی کرده است و عواقب ناگواری برای جامعه و حاکمیت خواهد داشت. در توضیح بیان آقای پارسانیا می‌شود اینگونه گفت که هوش مصنوعی همانند هر فناوری و تکنولوژی دیگری، نسبتی با دین، فرهنگ و اخلاق دارد و می‌تواند به تقویت یا تضعیف دین، فرهنگ و اخلاق بیانجامد. در دل همه‌ی تکنولوژی‌ها سه لایه‌ی معرفتی نهفته است: ۱. لایه‌ی معرفت فنی و مهندسی، ۲. لایه‌ی علوم پایه ، ۳. لایه فلسفه. کارآمدی یک تکنولوژی در لایه فنی و مهندسی آن لزوما به‌معنای درستی عقبه‌های نظری، فلسفی و فرهنگی آن نیست. زیرا یک تکنولوژی کارآمد می‌تواند در قالب چارچوب‌های نظری متعدد و متکثری صورت‌بندی و تبیین شود‌ که گاه میان آن چارچوب‌های نظری تعارض باشد. همچنان که تشخیص صحیح خسوف و کسوف براساس فیزیک بطلمیوسی موجب صحت عقبه‌های نظری آن نبوده است. براین اساس، هوش مصنوعی نیز دارای بنیان‌های فلسفی و الهیاتی است که در تمدن غرب و فلسفه‌های اومانیستی و فیزیکالیسم تکوّن یافته است و در عین حال از ظرفیت‌هایی فراوانی برخوردار است و طبق پیش‌بینی بسیاری از فلاسفه و جامعه‌سناسان بین المللی، دیر یا زود می‌تواند جوامع انسانی را دچار مخاطرات بزرگی می‌کند. لذا همه‌ی مجامع علمی این مسئولیت بزرگ را بر عهده دارند که درباب ظرفیت‌ها و مخاطرات معرفتی و اجتماعی هوش مصنوعی و عقبه‌های فلسفی و آثار فرهنگی آن بیاندیشند. جامعه اسلامی و متفکران مسلمان نیز نمی‌تواند نسبت به ظرفیت‌ها و مخاطرات آن بی‌تفاوت باشند. این مواجهه نیازمند تبیین عقبه‌های فلسفی و الهیاتی هوش مصنوعی و نسبت سنجی آن با بنیان‌های فلسفی و الهیاتی جامعه‌ی اسلامی است. امروز بخشی از حوزۀ ما عهده‌دار تبیین این زیربناهای فلسفی و الهیاتی جامعه اسلامی است و اگر امروز ما بخواهیم در جامعۀ اسلامی برای پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی و رساندن انسان‌ها به‌سمت کمال و تحقق آرمان‌های انبیا و اولیا تلاش کنیم، باید به هوش مصنوعی توجه کنیم و از ظرفیت‌های آن به بهترین نحو ممکن استفاده کنیم. بر این اساس اولاً باید هوش مصنوعی را بر اساس بنیان‌های فلسفی و الهیاتی‌اش فهم کنیم و نقاط قوت و ضعف بنیان‌های مذکور را بشناسیم و با حوزه فکری، فرهنگی و تاریخی خود نسبت‌سنجی کنیم. ثانیا عقبۀ فلسفی و الهیاتی این هوش مصنوعی را با بنیان‌های فلسفی و الهیاتی انقلاب اسلامی و حکمت متعالیه بسنجیم؛ آن موقع است که می‌توانیم درباب استفاده از هوش مصنوعی که گریزی از آن نیست و چگونگی بهره‌مندی بهتر از آن، یک برنامه‌ریزی صحیح در تلائم با هویت فرهنگی، تمدنی و تاریخی خود و در راستای تحقق اهداف انقلاب اسلامی و پیشرفت جامعه داشته باشیم. اگر چنین مطالعۀ فلسفی و الهیاتی نداشته باشیم نمی‌توانیم با هوش مصنوعی که با یک عقبۀ فلسفی و الهیاتی دیگری است به‌درستی مواجه شویم و از آن‌ها در راستای فرهنگ و تاریخ جامعه اسلامی به درستی استفاده کنیم و نهایتاً دچار بحران در آگاهی و تذبذب‌های فکری و معرفتی خواهیم شد. همچنان که در گذشته، همیشه با ورود هر سطح از فناوری‌های جدید، جامعه‌ی ما دچار بحران‌های فرهنگی و اجتماعی شده است. ادامه👇
به احتمال زیاد کلام آقای دکتر پارسانیا در بیان نقش حوزه‌های علمیه در تبیین عقبه‌های فلسفی هوش مصنوعی برای چگونگی بهره‌مندی از هوش مصنوعی در راستای نیاز جامعۀ اسلامی و حکومت اسلامی قابل توجیه است و طبیعتی است. فلاسفه و حکمای حوزوی که دل در گرو اعتلای حاکمیت اسلامی و پیشرفت جامعه‌ی اسلامی دارند می‌توانند در این میدان نقش محوری داشته باشند و زمینه را برای کنش‌گری علمی و عملی متخصصان هوش مصنوعی و سایر فعالان اجتماعی فراهم کنند. غیر از این مسیر، نمي‌توان از مسیر دیگری این مسئولیت مهم را متناسب با حوزه‌ی فرهنگی و تمدنی و تاریخی جوامع اسلامی پیگیری کرد. بنابراین حوزه‌ علمیه باید با استفاده از میراث زنده‌ی حکمت اسلامی و به موازات بهره‌مندی از هوش مصنوعی و سایر فناوری‌های جدید، درباره‌ی عقبه های نظری آن بیاندیشد و به بسیاری از پرسش‌های فلسفی و الهیاتی شکل گرفته در اطراف هوش مصنوعی و آینده‌ی بشریت پاسخ گو باشد. البته در این نهضت بزرگ علمی از کمک کارشناسان و متخصصان دانشگاهی در موضوع شناسی دقیق بی‌نیاز نیست بلکه شرط هر پیشرفت علمی در جمهوری اسلامی همکاری علمی و نظری حوزه و دانشگاه با حفظ احترام متقابل است. در پایان از خداوند متعال طلب می‌کنم که روزی آزاداندیشی و تفکر انتقادی بر پایه‌ی سه اصل اخلاق، منطق و آزادی در جامعه‌ی علمی و میان استادان و پژوهشگران ایران عزیز به یک رویه‌ی معمول تبدیل شود و همه‌ی افراد و جریانها علیرغم اختلافات مبانی و سلایق با تضارب آراء و ارائه نقدهای کارشناسی در محیط‌های علمی به رشد فکر و تولید علم در جامعه کمک کنند. پایان
عطر عید عبادت و طبیعت مهدی توکلیان کوچه‌ها، محله‌ها، شهرها، عطر عید عبادت، نیایش و طبیعت را می‌دهند واپسین روزهای آخرین ماه شمسی و در استقبال از بهار، بوی بخشش و مهربانی در محله‌ها و کوچه‌ها لبریز است و شادی کودکان در طعم نیایش‌های عاشقانه مردم در شهرها پراکنده است‌. اذان و گلدسته‌های مسجد‌های شهر همواره نیایش و بندگی را سر می‌دهند. امسال شیرینی خرمای افطار و حلوای معطر به عطر گلاب و زولبیا و بامیه هرکدام سهمی ‌دارند و در سفره هفت سین ایرانی با دعای ربنا، لحنی و طعمی‌ که خود مبارک است‌. مردمان میهن مادری، مهربانی و محبت؛ مودت و همراهی و همدلی را در جان و دل می‌گسترانند و مشق عاشقی می‌کنند و تمرین بندگی بدون منت، مهر ورزیدن و کریمانه زیستن را تکرار می‌کنند تا هیچ پدری شرمنده به خانه روانه نشود و هیچ دردمندی رها ‌... . شهر‌ها و روستاهای ایران زیبا، عطرآگین از عطر ولایت و عبادت است و شهد شیرین یک ماه شوق و شور عبادت را به شهروندان بشارت می‌دهد. در نخستین ماه از فصل بهار، بهار صلوات بر لب‌ها شکوفه باران است؛ هلال نعمت و احسان سر بر آسمان صاف و پاک بهاری می‌گذارد و بیعت با روزهای فصل بندگی را با شکوفه‌های بهارانه طبیعت گره می‌زند.بندگان خدا عید بندگی را به شادمانی بهاری نو رسیده نشسته‌اند، عیدی که نگاه‌های مهرآمیز و لبخندهای دل‌انگیز دلجویی انسان دوستانه و خداپرستانه را هبه می‌دهد.روزهای روزه‌داری روز مردمانی است که فراتر از فراز‌ها و فرودهای زندگی بشری و معیارهای ظاهری انسانی خاکی در یک ماه بندگی خداوند بی‌همتا، همراه همیشگی مردمان محروم می‌شوند. نوروز، روز اراستن و زینت کردن و گشاده‌رویی میان مردمان وابراز شادمانی دردیدارهاست.نوروز، روز مهر ورزیدن است نوروز، روز بخشش و ارمغانی از خوبی‌هایی است که در دل پروراندیم.دیده‌های مشتاق ودل‌های بی قراریکدیگر رانگاه وبه سرور و نور شادمانی می‌کنند. کودکان در میان دست‌ها و دیده‌ها؛ بوسه‌ها و شادمانی‌ها، گم می‌شوند و دل‌هاشان به شادی و لب‌هاشان به لبخند پیوند می‌خورد و در صف‌های نماز عیدانه شادی می‌کنند. عطر قنوت‌های نماز افطار و سحر در شهر می‌پیچد. دست‌های‌مان را در مقام سپاس به آسمان بلند می‌کنیم و فریاد می‌زنیم. اللهمَّ اَهْلَ الکبْریاءِ وَالعَظَمَة، وَ اَهْلَ الْجُودِ وَ الْجَبَرُوتِ.... … خدایا رحمی‌که جز ولای توام هیچ دستاویزی نیست. خداوندا تو سزاوار بزرگی، سرفرازی، بخشندگی، توانایی، بخشایش و رحمتی. سزاوار آنی که به خاطر تو پرهیز کنیم و مرا بدان چه نیکی و سعادت است و به محمد (صلی‌ا... ‌علیه‌و‌آله‌وسلم) و خاندانش ارزانی داشته‌ای بهره‌مند سازی و از هر بدی که محمد (صلی‌ا...‌علیه‌و‌آله‌وسلم) و خاندانش را خارج ساختی، رهایی دهی، درود تو بر محمد (صلی‌ا...‌علیه‌و‌آله‌وسلم) و خاندانش باد. خداوندا! از تو می‌خواهم بهترین چیزی را که بندگان شایسته‌ات از تو می‌خواهند، و به تو رو می‌آورم بدان گونه که بندگان شایسته‌ات از بدی‌ها پناه آورده‌اند. پروردگارا ما را آنگونه قرار ده که برای ولی تو با هرکسی که با او علم دشمنی بر افروخته دشمن باشیم و هر که او را دوست دارد، دوست بداریم. و با این شیوه اطاعات و فرمانبرداری تو را آرزومندیم ای مهربان‌ترین مهربانان‌! خداوندا عذاب و خشمت را بر کسی قرار ده که با ولی تو ستیزد، امامت او را آگاهانه نپذیرد و سرپرستی ولایت و سبقت او را گردن ننهد‌. خدایا ما را توفیق ده تا به حرمت روزه‌های رمضان، در روز غم‌زدایی از دل‌های به درد نشسته نگاه‌های به در بسته و جان‌های از اندوه خسته شده را شاد سازیم؛ تا غمی ‌از چهر‌ه‌ای بزداییم و نگاهی را به آرامش برسانیم و جان از اندوه خسته شده‌ای را آرام کنیم. خداوندابه ما لیاقت عطا کن تا بدون درخواست برادران مومن ازآنها دلجویی وگره‌گشایی کنیم.بااشتیاق به آنها نیکی برسانیم و توفیق تقرب به سوی خودت رابا نیکی کردن دراین روزعطا فرما! وکرامت کردن را کرم کن تا درعیدکریم وسعیدفطرکرم ورزیم. پایان
❇️ ده ویژگی کاسبان عدالتخواهی محسن مهدیان | همشهری این روزها با پدیده جدیدی به نام "کاسبان عدالتخواهی" مواجهیم. "سوپرمن های دست ساز" و "بتمن های تخیلی" که تلاش می کنند قهرمان مبارزه با فساد باشند و از این دکان کاسبی کنند. هرکس تخلف کرده است طبیعی است که باید در عدلیه پاسخگو باشد و البته نقش ما است. لذا سوال اصلی اینست که ما حق داریم افراد را بدون محاکمه وشنیدن ودیدن همه مستندات قضاوت کنیم و بدتر از آن حکم صادر کنیم و آبرو ببریم؟ با این مقدمه کوتاه لازمست مختصری درباره کاسبان اینروزهای عدالتخواهی بدانیم. شناخت کاسبان عدالتخواهی کمک می کند مطالبه گری مومنانه را فدای خدعه خناسان نکنیم و زمین بازی آنها نشویم. 🔻کاسبان عدالتخواهی چند دسته اند. 1️⃣گروه اول پروژه بگیرهای افشاگری اند که برای دادزن از دست کارفرما صله می گیرند. 🔸نحوه شناسایی اینها چیست؟ این افراد اساسا هیچ معیار و مبنای مشخصی ندارند و اگر سابقه اینها را چک کنید مملو از رفتارهای متناقض است. 2️⃣دسته دوم کاسبان لایک و فالور و دیده شدن هستند. اینها پول نمی گیرند اما گدایی توجه می کنند. 🔸نحوه شناسایی اینها چیست؟ تولیدات اینها بدون هرگونه محتوای عمیق است. اغلب احساسی و هیجان زده اند. بیش از دو خط توئیت نمی توانند بنویسند و برای خط سوم دچار لکنت می شوند. 3️⃣دسته سوم کاسبان سیاسی اند که دو دسته اول را به خدمت می گیرند تا به قدرت و مکنت برسند. 🔸نحوه شناسایی اینها چیست؟ شناسائی این افراد مشکل تر از بقیه است. اما اجمالا این افراد را بیشتر در ایام انتخابات و بزنگاه های سیاسی بشناسید. ✅اما کاسبان عدالتخواهی چه ویژگی هایی دارند؟ شاخص کلان همان است که رهبری انقلاب درباره مطالبه گری فرمودند؛ اینکه مطالبه گری مذموم آنست که با دشمن مخرج مشترک پیدا کند. 🔻با این اصل کلیدی چند مورد قابل فهرست است: 1️⃣یکم. عدالتخواهی غیر اخلاقی: این جریان برای کاسبی در عدالتخواهی هیچ حد و مرزی نمی شناسند. آبروی افراد برای آنها از بی ارزش ترین هاست و هیچ مرزی برای حریم شخصی و عمومی افراد قائل نیستند. هتک و تهمت و دروغ و غیره بماند. 2️⃣دوم. عدالتخواهی شتابزده: هر چه دیدند و دست شان رسید، بدون تحقیق و بررسی به سرعت منتشر می کنند و به همین دلیل در اغلب موارد مورد سوء استفاده کارفرماهای سیاسی و ابرپروژه بگیرها قرار می گیرند. 3️⃣سوم. عدالتخواهی سوپرمنی: عدالتخواهی این افراد اغلب برای ایجاد قهرمان های دست ساز است. برای همین مهمترین هدف شان دیده شدن است و جائیکه عدلیه ورود کند و بخواهد عالمانه و منصفانه قضاوت کند، زیست عدالتخواهی آنها نیست و نابود می شود. 4️⃣چهارم. عدالتخواهی فریبنده: در این سبک عدالتخواهی یک مصداق را در فرد یا نهاد پیدا می کنند و آن مصداق را به کل تعمیم می دهند. این خطای شیطانی مهمترین ابزار برای تخطئه و حذف کامل افراد و بدتر از آن ایجاد تلقی فساد سیستمی است. 5️⃣پنجم. عدالتخواهی کاریکاتوری: مهمترین ویژگی این گروه جابجا کردن اصل و فرع است. یک حاشیه را تبدیل به اصل می کنند تا مخاطب از ظاهر فرعیات منکر اصول شود. 6️⃣ششم. عدالتخواهی در بن بست: پروژه نهایی این افراد القای بن بست است. اینکه عدلیه تعطیل است و نهادهای نظارتی خوابند و هیچ اراده ای برای مبارزه با فساد نیست، جز همین افشاگری های توئیتری. 7️⃣ هفتم عدالتخواهی تخیلی: این جریان هیچ اعتنایی به واقعیت های زمانه ندارد و در یک رویای خیالی و توهمی هر نوع عقلانیتی را مصلحت اندیشی می دانند. برای این جریان، آرمان ابزار ظاهرسازی در عدالتخواهی کاسبکارانه است. 8️⃣هشتم. عدالتخواهی کور: این جریان اساسا به ثمره اقدامش در مخاطب توجه ندارد. اینکه مخاطب دچار تلقی فساد سیستمی شود یا از اصلاح ناامید شود اصلا و ابدا برایش مهم نیست. این جریان کور است چون حتی برایش مهم نیست با دشمن مخرج مشترک پیدا می کند و ابزار دشمنی می شود. 9️⃣نهم: عدالتخواهی متناقض: این جریان را باید در فرآیندها و در طول زمان تحلیل کرد نه در یک مصداق مشخص. این جریان اغلب نسبت به کارفرمای خود ساکت اند و هیچ سطحی از مطالبه را نمی پذیرند. بدتر اینکه درباره خودشان نیز حاضر نیستند پاسخگو باشند. از سوابق عدالتخواهی شان و دروغ ها و تهمت هایی که زدند تا سوابق کیفری و محکومیت هایی که داشتند و تا سوال هایی که اول از همه خودشان باید پاسخگو باشند. 🔟دهم. عدالت خواهی فصلی: این گروه ها اغلب در بزنگاه ها فعال می شوند. حالا این بزنگاه یا زمان انتخابات است یا زمانیکه یک مجموعه خوب می درخشد و باید تخطئه شود یا شرایطی که فرد باید تمام و کمال حذف شود تا پروژه ای که دست گرفته است ناتمام بماند یا چه و چه. خلاصه اینکه برای اینها عدالتخواهی پوسته ای برای پروژه های مهمتر است. این ده ویژگی باعث میشود بیشترین خوراک دشمنی ضدانقلاب را فراهم کنند و عملا آلت دست دشمن شوند. پایان
مهارت تولید نفرت مجتبی عادل‌پور در حالت خواب و بیداری بودم که نگاهم به نوشته احمد زیدآبادی درباره حد ترخص افتاد و چشمانم همان‌دم گرد شد. بی‌اختیار به مهارت سوژه‌یابی این بشر آفرین گفتم! در عجبم این سوژه‌ها چطور به ذهن این جماعت خطور می‌کند. تولید نفرت از یک مفهوم خنثی و یا حتی مثبت، هنر می‌خواهد؛ گاهی فکر می‌کنم خود شیطان این سوژه‌ها را به آنها وحی می‌کند! راستش را بخواهید هیچ‌چیز مثل این احتمال وجدانم را قانع نمی‌کند. او می‌گوید نصب تابلوهای حد ترخص در اطراف شهرها و روستاها، کشاندن امور حاشیه‌ای به متن است و پشت این قضایا ریاکاری معطوف به سوءاستفاده نهفته است. در این‌باره سه نکته عرض می‌کنم؛ یکی درباره مهارت کاری‌اش، یکی محتوای حرفش و نیز توصیه‌ای به خودش. زیدآبادی روزنامه‌نگار است و خاک راه خبر را خورده. ویژگی امثال او این است که نسبت به اطرافشان بی‌تفاوت نیستند؛ می‌بینند، می‌شنوند، بو می‌کشند و.... ابراهیم بن مالک اشتر در فیلم مختار در هنگام آموزش نیروهایش گفت‌وگوی جالبی داشت: «گردان ضربت از همه‌چیزش اسلحه می‌سازد؛ حتی از شال کمرش، دستار سرش و یا افسار خرش!» توجه به همه ظرفیت‌ها کاری است که خبرنگار کارکشته‌ای مانند او خوب آموخته. در حقیقت برای او و امثالش حد ترخصی برای انتخاب سوژه وجود ندارد؛ سوژه قابلیت ضربه زدن به طرف مقابل را داشته باشد، حالا هرچه می‌خواهد باشد. این همان دندان سفید این جماعت است؛ یعنی جزئی‌نگری در کشف و پرداخت سوژه‌ها. تابلوهای حد ترخص با فاصله‌ای مشخص در حاشیه هر شهر و روستا نصب می‌شوند. حالا فرض کنید شخصی شبانه یکی از این تابلوهای سبز را مخفیانه جابه‌جا کرده و در میدان اصلی شهر نصب کند. مردم چه واکنشی نشان می‌دهند؟ عابران چه قضاوتی درباره مسئولان شهر می‌کنند؟ کاری که زیدآبادی کرده و می‌کند موبه‌مو همین است. ایجاد گسل و به دنبال آن آشوب در ذهن مخاطب و قرار دادن رقیب در سیبل حملات. او به رقیبش این برچسب را می‌زند که حاشیه‌ها را به متن می‌کشاند، این در حالی است که خود او خداوندگار این کار است. کسی که تابلوهای حد ترخص را به میدان خبر آورده خود اوست! روزانه هزاران نفر از کنار تابلوهای حد ترخص عبور می‌کنند و گاه هم زیر سایه آن چترتی می‌زنند؛ اما اندکی هم به نوشته روی تابلو چشم نمی‌اندازند. با این نگاه، سوءاستفاده، عملی است که بنان و بیان زیدآبادی انجام داده، نه فکر و دست نصاب تابلو! القصه اینکه او، متولیان کار را متهم به ریا می‌کند؛ در حالی که خودش با غرض و مرض در تنور حاشیه می‌دمد. معنا و مفهوم خودمانی حد ترخص یعنی حفظ حد و مرزها و دست نینداختن به رخصت‌ها. با این وصف، هر چیزی حد ترخصی دارد؛ حتی دشمنی‌ها و کینه‌ها. اندازه نگه‌دار که اندازه نکوست هم لایق دشمن است و هم لایق دوست وقتی محمود افغان به ایران حمله کرد، یکی از اقوام خود به نام مگس‌خان را حاکم شیراز قرار داد. او قصد داشت قبر حافظ را خراب کند. دیگران او را از این کار نهی کردند. در نهایت تفألی به دیوان حافظ زد. این بیت آمد: ای مگس! عرصه سیمرغ نه جولانگه تو است عِرض خود می‌بری و زحمت ما می‌داری پایان
🔷کم و کیف انتقام از صهیونیست‌ها سید یاسر جبرائیلی 🔹 برخلاف تصورات برخی افراد، صهیونیست ها به هیچ وجه بنای کشاندن پای ایران به یک درگیری کامل را ندارند؛ چون ورود ایران به یک جنگ تمام عیار(All-out War)، شاید برای ایران هزینه سنگینی ایجاد کند، اما در مقابل به معنی پایان موجودیتی به نام اسرائیل خواهد بود. 🔹در چنین شرایطی، بهترین گزینه، عملیات در محدوده‌ای است که ایران آسیب ببیند، اما این آسیب به اندازه‌ای نباشد که تهران را تحریک به ورود به یک جنگ تمام عیار کند. این محدوده، در ادبیات استراتژیک با مفاهیمی نظیر Gary Zone یا Measures Short of War توضیح داده می‌شود. 🔹از اوایل دوره ترامپ، مفهومی در ادبیات اندیشکده‌های امنیتی آمریکا پردازش شد که برخی آن را Measures Short of War یا اقداماتی پایین‌تر از آستانه جنگ خواندند و برخی دیگر Gray Zone Strategy یا استراتژی منطقه خاکستری. موسسه رند در گزارشی مدعی شد که سه کشور ایران، چین و روسیه در حال وارد آوردن آسیب‌هایی به منافع آمریکا هستند که پایین تر از آستانه لازم برای آغاز یک جنگ تمام عیار (All-out War) توسط واشنگتن است. اما چون آمریکا سیاستش این است که یا دست به حمله تمام عیار نظامی بزند، یا از درگیری پرهیز کند، در برابر این ضربات منفعل شده است. لذا پیشنهاد کردند که واشنگتن شان و شئون ابرقدرتی را کنار بگذارد و دست به وارد آوردن ضربات نقطه‌ای در سطحی پائین تر از آستانه جنگ بزند. پس از شهادت حاج قاسم، موسسسه واشنگتن (Washington Insttute) این ترور را در چارچوب این سیاست جدید، یک عملیات موفق ارزیابی کرد و توصیه به تداوم آن نمود. 🔹به نظر می‌رسد امروز جمع‌بندی رژیم صهیونیستی این است که می‌تواند در منطقه خاکستری، اقداماتی پائین‌تر از آستانه جنگ علیه جمهوری اسلامی ایران انجام دهد، اما از یک جنگ تمام عیار نیز در امان بماند. 🔹در چنین شرایطی، اقتضای عقلانیت، اقدام متقابل در سطح مشابه است: فَمَن‌ِ اعتَدی‌ عَلَیکُم‌ فَاعتَدُوا عَلَیه‌ِ بِمِثل‌ِ مَا اعتَدی‌ عَلَیکُم‌. این سطح از پاسخ، این پیام را مخابره خواهد کرد که سیاست ایران برای پرهیز از ورود به جنگ تمام عیار، به معنی عدم تلافی اقداماتی پائین تر از آستانه جنگ نیست و ضربه بعدی، ضربه متقابل بعدی را در پی خواهد داشت. 🔹راقم این سطور معتقد است به همان دلیلی که صهیونیست‌ها نمی‌خواهند با ایران وارد یک جنگ تمام عیار شوند، پاسخ ایران در سطحی مشابه با عملیات نظامی آنها، منجر به یک درگیری کامل نخواهد شد. اگر در چارچوب این ایده و این مفروضات تصمیم‌گیری می‌شد، شاید پاسخ به ترور حاج قاسم، نه موشک باران عین الاسد، که به هلاکت رساندن یک شخصیت نظامی همرده بود. آمریکا اگر توان و اراده و امکان حمله به ایران را داشت، نیازی به بهانه نداشت. رژیم صهیونیستی نیز چنین است. 🔹لذا نظر نگارنده آن است که در اسرع وقت، یک عملیات مشابه در سطح مشابه علیه صهیونیست‌ها صورت گیرد. عدم اقدام در برابر این اقدامات پائین تر از آستانه جنگ، یک خطر جدی دارد و آن، تغییر پیوسته آستانه تحمل ایران است. اگر صهیونیست ها پاسخ جدی دریافت نکنند، نه تنها عملیات در منطقه خاکستری را ادامه خواهند داد، بلکه بر وسعت این منطقه نیز خواهند افزود.
🔻اشراق آوینی مجید رنگی «قسم نمی‌خواهد که کشیدن هر بار سنگینی _ خوب و بدش به کنار _ بسی رنج را در رکاب خود دارد. یکی می‌تواند آن را به منزل برساند، یکی نمی‌تواند.» و نادر ابراهیمی چه خوب به ما می‌آموخت. شهید آوینی یک تفکر بود و اهل تأملات عمیق معرفتی. هر چند او در ظرف فرهنگ و هنر هم نخبه بوده است و با «روایت فتح» یک اثر هنری بی‌بدیل و فاخر و مرزشکن را آفرید؛ ولی آوینی فقط روایت فتح نیست گرچه عقبه این روایت هم معرفتی است؛ اما آنچه در نگاه آوینی قابل توجه است، تأمل و دریافت اشراقی او از جنگ و از انقلاب است. او به دنبال صراحت بیان و دوری از سیاست‌بازی خرد و کلان بود. در جایی می‌گوید: «در زمان ما صراحت کمیاب و سیاست‌بازی باب شده است» در اندیشه سیدمرتضی دو رویی، ریا و نفاق در جامعه مانع شفافیت در عرصه معرفت و تفکر، و صراحت یک اصل است. جامعه‌ای می‌تواند اندیشه‌ورز و غایت‌اندیش باشد که دور از نقاب‌سازی و حیله‌بازی، منویات خود را بیان کرده و آنچه در دل دارد بر زبان جاری کند. جمعیت سیاست‌زده در اندیشه شهید آوینی، مبتلا به بیماری دورویی، مصلحت‌اندیشی با رفتارهای مضحک ریاکارانه است. آنچه در تفکر آوینی و در کتاب‌ها و نوشته‌هایش به چشم می‌خورد این است که «غرب و اندیشه غربی، یک مسأله است و ما باید نسبت‌مان را با غرب مشخص کنیم.» مصلحت‌اندیشی و دورویی در معرکه رو در رویی با غرب جایی ندارد و در طول تاریخ آزاد اندیشانی چون «اقبال لاهوری» و «سید جمالدین اسدآبادی» به مشخص شدن نسبت نگاه اشراقی، بخصوص مسلمانان با غرب تاکید کرده‌اند. آوینی معتقد بود: یک نظام ارزش در غرب تشکیل شده است و ما خواسته یا ناخواسته با آن مواجه خواهیم شد. متأسفانه در طول عمر انقلاب اسلامی، اندیشه سیاسی برخی از سیاستمداران، غرب را امری مغفول تلقی کرده و نسبت ما با عالم تجدد را هیچ انگاشته است. اینکه هندسه و صورت‌بندی انقلاب اسلامی در مواجه با تجدد‌مداری غرب چگونه است؟ برخی از متفکران که نسبت به مواجهه با غرب کنشی ندارند، در نگاه آوینی، «متفکرانی بی تاریخ‌اند» یکی از رگه‌های تاریخی_اندیشه‌ای، رقیب را یافتن و در نسبت با او کنش خود را تعریف کردن است آنچه در ادبیات رهبری هم بعنوان دشمن‌شناسی مطرح است یعنی ضمن آگاهی از وجوه خود به دیگری نیز توجه داشتن. معرفت‌شناسی از یک سو ودیده‌بانی مقتدر سید مرتضی نسبت به غرب و آشنایی با زوایای فلسفی و اندیشه‌ای هنر، از این شهید شخصیتی چند وجهی را ساخته است. شهید آوینی، همواره به هنر متعهد و هنرمند مسئولیت‌شناس می‌اندیشید و از رواج پیدا کردن ویژگی‌های هنر غربی و اصول آن در بین برخی هنرمندان داخلی، در رنج بود و در این باره این گونه درد دل می‌کرد: «هنرمندان با رغبت فراوان حاضرند در خدمت تبلیغ صابون و پودر لباسشویی و... و آفیش فیلم‌های سینمایی کار کنند، اما چون سخن از صدور انقلاب و یا پشتیبانی از رزم آوران میدان مبارزه با استکبار جهانی به میان می‌آید، روی ترش می‌کنند که: نه آقا قبول سفارشْ هنر را می‌خشکاند! این کدام هنر است که برای پروپاگاند تجارتی فوران می‌کند، اما برای عشق به خدا، نه؟ آیا هنرمند با این انتخاب، نوع تعهد خویش را مشخص نکرده است؟ حال آنکه آزادی حقیقی، تنها در عشق به خداست و هنر آن گاه حقیقتا آزاد می‌شود که غایتش وصول به حق باشد.... هنر اگر برای هنر نباشد، برای هیچ چیز دیگری هم نباید باشد، جز عشق به خدا؛ چرا که هر تعلقی جز این، وزر و وبال و غل و زنجیری است بر گرده روح که او را به زمین می‌چسباند» شهید آوینی طرح شعار هنر برای هنر را که از سوی برخی هنرمندان که اسم مسلمانی را یدک می‌کشند، برای گریز از تعهد دینی و انقلابی می‌داند و می‌نویسد: «هنر برای هنر، عنوان توصیفی تلاشی است که سعی دارد هنر را بی نیاز از دین و حکمت و تعهد در خود هنر معنا کند. اما مگر این کار ممکن است؟ هنرمند امروز، از تعهد و پیام می‌گریزد و یا تعهد خویش را در انکار تعهد و پیام می‌جوید، بی آنکه بداند و در این معنا اندیشه کند که آیا گریز از پیام و تعهد و انکار آن ممکن است یا خیر. هنر، عین پیام و تعهد است و انتزاع این دو از یکدیگر و انکار نسبتی که مابینشان وجود دارد، از اصلْ بی معناست و محال.... هنر برای هنر، نقابی است فریبکارانه بر چهره این معنا: هنر در خدمت خودپرستی هنرمند.... هنر برای مردم و مردم برای هنر، دو وجه از یک ابتذال واحد است.» ادامه👇👇
ادبیات، شأنی از شئون است که انسان در آن محقق می‌شود؛ بنابراین، همه تحولاتی که برای بشر روی خواهد کرد، خواه ناخواه در ادبیات ظهور خواهد کرد. او می‌گفت: «با انقلاب اسلامی، انسانی دیگر پای به عالم ظهور نهاده است که این انسان، طرحی نو در خواهد انداخت و عالمی دیگر بنا خواهد کرد و از مقتضیات این عالم جدید، یکی هم آن است که ادبیات و هنر دیگری پای به عرصه تحقق خواهد نهاد. از نظر ما، هنر انقلاب ماهیتا متمایز از آن مفهومی است که در دنیای غرب و غرب زدگان به نام هنرخوانده می‌شود.... هنر انقلاب، قالب و ماده هنر غربی را می‌گیرد و اما بدان روح و صورتی تازه خواهد بخشید و در نهایت، از لحاظ ماده و قالب کار نیز از هنر غربی تمایز خواهد یافت و در مراحل بعدی سعی خواهند کرد که در ماده هنر و قالب‌های آن نیز، تغییراتی متناسب با روح و عهد خاص خویش ایجاد کنند.» امروز بیش از پیش اندیشه و تفکر سید شهیدان اهل قلم آقا سید مرتضی آوینی در دانشگاه‌ها و حوزه‌ها و مدارس و مساجد جای خوانش، بررسی و تحلیل دارد. آوینی سرباز وطن بود و از دل و جان موجودیت انقلاب اسلامی ایران را درک کرد و تا پای جان، پایبند بود. درودش باد. پایان
با شما نبودم-بهمن فرسی.pdf
6.43M
📚کتاب با شما نبودم، بهمن فُرسی 🗞محتوای کتاب، موضوعات متنوع و جالب نظیر: □یادداشت‌نویسی □طنز شیرین و متفاوت □نثر قوی و پرمایه □آشنایی با ساختارهای مختلف
الزامات شعار امسال و تحقق نقش مردم در تولید کشور جواد وکیلی، پژوهشگر حوزه برنامه‌ریزی و کارشناس ارشد بازار سرمایه رهبر معظم انقلاب اسلامی در بیانات نوروزی سال ۱۳۹۶ تکیه بر تولید داخلی را به عنوان توصیه و مطالبه خود ذکر کردند و همچنین بیان داشتند: «اساس کار فعلاً برای این برهه‌ی از اقتصاد کشور، مسئله‌ی تولید ملّی و تولید داخلی است. این یک کلید‌واژه است، سرفصل‌های متعدّدی از این مسئله ناشی میشود.» همچنین در نامگذاری سال۱۳۹۷ حمایت از کالای ایرانی را مهمترین عامل تحقق اقتصاد مقاومتی دانستند و متذکر شدند که اگر تولید ملّی شتاب بگیرد، بسیاری از مشکلات حل خواهد شد. در جای دیگر از تولید داخلی به عنوان ستون فقرات اقتصاد مقاومتی یاد کردند(۱) و این خود دلیلی دیگر بر اهمیت راهبردی موضوع تولید ملی و ارتباط آن با اقتصاد مقاومتی و پیشرفت کشور است. از دیدگاه رهبر انقلاب اسلامی کالای ایرانی یعنی محصول نهایی کار و سرمایه و فعّالیّت اقتصادی و ذهن و ابتکار و همه چیز. سرمایه‌گذار با سرمایه خود، کارگر با کار خود، طرّاح با ذهن خود و با دانش خود، اینها همه تلاش میکنند و محصول [کار آنها] میشود کالای ایرانی(۲). به طور کلی تولید عبارت است از هر پدیده‌ای که بعد از گذشتن از فرآیند تولید و تبدیل موادخام به تولید نهایی، جهت بازار داخلی یا خارجی، با هدف توجه به آگاهی بازار، تحصیل سود، ادامه فعالیت شرکت و مصرف مشتری‌ها عرضه می‌شود و ارائه آن میتواند نیاز مصرف کنندگان و بازار را برطرف نماید. در کل می‌توان بیان داشت که افزایش تولید در بلند مدت کاهش تورم و خروج از رکود را در پی خواهد داشت؛ بازارها رونق خواهند گرفت و نرخ اشتغال افزایش می‌یابد. ضمن اینکه رشد اقتصادی نیز رابطه مستقیمی با افزایش تولید و درآمد سرانه ملی داشته و همه این موارد نمایانگر رشد وشکوفایی اقتصاد کشور خواهند بود. ادامه👇
حال بعد از یک دهه تأکید بر تولید به عنوان رکن مهم موفقیت و استحکام اقتصادی، برخی از مهمترین اقدامات برای تحقق رشد تولید و بالتبع آن مهار تورم ناشی از کمبود عرضه کالا و عدم رشد اقتصادی می تواند موارد زیر باشد: * ۱. حمایت مالی هدفمند و هوشمند از تولید ملی مردم پایه: حمایت مالی از تولید ملی، یکی از چالش‌های بزرگ تولیدکنندگان است. چرا که عدم تخصیص مناسب مالی و عدم سیاستگذاری مالی برای صنایع، منجر به تخصیص نامتوازن، ناقص یا دچار افراط و تفریط می‌شود که حاصل آن، رشد صنایع غیر مولد و رانتی و با بهره‌وری کم در اقتصاد ملی خواهد بود. لذا هدفمندی تخصیص منابع مالی مؤثر، به همراه هوشمندی تلفیقی رایانه‌ای و انسانی، در تعیین و اعطای تسهیلات و مشوق‌های مالیاتی برای تولیدکنندگان و پایش مستمر هزینه‌کرد صحیح و مطابق برآوردها و تعهدات، حائز اهمیت و مهم است. * ۲. ایجاد زنجیره‌های پیوسته به هسته‌های تولید مردم محور: برای گسترش مشارکت مردم در تولید ملی، نیازمند هسته‌های تولیدِ مردم‌محور هستیم که با ایجاد زنجیره‌های تأمین پیشینی و پسینی، زنجیره‌های ارزش، با قابلیت خلق ارزش افزوده قابل توجه برای تولیدات و خلق ثروت ملی پدید خواهد آمد. نمونه‌هایی از این هسته‌ها میتواند تعاونی‌های تولیدی با اتصال به تعاونی‌ها و تشکل‌های فعال در حوزه‌های توزیع و بازاریابی کالای تولیدی و تأمین مواد اولیه باشد. یا تشکل‌های اتحادیه‌ای صنفی منطقه‌ای و ملّی که زنجیره‌های تأمین اصناف یا صنایع عضو خود را تقویت نمایند و در مذاکرات ملّی در حوزه تولید نقش داشته باشند. * ۳. ایجاد ضمانت‌های اجرایی و قانونی حمایت از تولیدات مردم محور غیردولتی: برای اینکه بستری محکم و قوی برای نقش‌آفرینی فعال مردم در تولید ایجاد شود می‌بایست از تولید مردم‌محور در برابر رقابت‌های صنفی و صنعتی با بنگاه‌های تولیدی و صنعتیِ دولتی و یا عمومی غیر مردمی حمایت منطقی انجام پذیرد و از ضمانت‌های قانونی محکم و فراگیر از انحصارطلبی رقابت گریزی و عدم مشارکت با مردم بنگاه‌های اقتصادی و تولیدی عمومی و دولتی غیر مردمی جلوگیری گردد. همچنین مشوق‌های مالی و مالیاتی نیز به موازات می‌بایست طراحی و با ضمانت‌های مربوطه اجرایی گردد. * ۴. بهبود و بروزرسانی ابزارهای تأمین مالی گسترده مردم‌محور: با محدودیت‌های منابع بانکی و همچنین منابع سرمایه‌گذاری خارجی به دلیل تحریم‌ها، یکی از بهترین ابزارها برای تأمین منابع مالی با تبعات تورمی کمتر، استفاده از ظرفیت‌های بازار سرمایه و تأمین مالی خُرد و جمعی است. با توسعه ابزارهای نوین تأمین مالی اسلامی که در واقع روش‌های نوین شرعی مبتنی بر بازار سرمایه است میتوان امیدوار بود با توسعه زیرساخت‌های لازم و ساختاربخشی مناسب و همچنین اعتماد‌بخشی توام با ضمانت‌های قانونی لازم برای مردم، بتوان از ظرفیت بازار سرمایه نسبت به تأمین منابع مالی بزرگ مقیاس، برای صنایع بزرگ و همچنین تأمین مالی جمعی برای صنایع متوسط و کوچک بهره برد. توسعه فرهنگ تعاونی و تأمین مالی تعاون‌محور نیز می‌تواند در این حوزه برای تأمین مالی‌های کوچک و بزرگ مردم‌محور بسیارموثر باشد. * ۵. شناسایی مبادی و مبانی واردات کالای کم کیفیت و ارتقای روزافزون روش و فرآیند مقابله با قاچاق: واردات کالای کم کیفیت موجب می‌شود که محصول داخلی نتواند با آن رقابت کند؛ چرا که به علت پایین بودن کیفیت آن، هزینه تمام شده آن پایین می‌باشد. از طرفی یکی از مهم‌ترین مولفه‌های خرید در جامعه، قیمت می‌باشد. یکی از مبادی ورود اینگونه کالاها قاچاق است. نبود نظارت دقیق بر ورود کالاهای قاچاق و رشد بی‌رویه واردات کالاهای خارجی و عدم توان رقابت سالم برای تولیدکنندگان ایرانی، نه تنها انگیزه تولید و خلاقیت را از این تولیدکنندگان می‌گیرد، بلکه کالای تولیدی ایرانی در شرایط کیفی مساوی با عدم استقبال بازار روبه‌رو می‌شود. لذا با ارتقای سامانه‌های هوشمند گمرکی و فرآیند‌های ترخیص کالا با بهره‌مندی از سامانه‌های رهگیری کالا و برخورد‌های سنگین قضایی و کیفری با موضوع قاچاق و همچنین فراهم آوردن فضای کسب و کار شفاف و کارآمد در معیشت عاملان محروم مانند کولبران، می‌تواند در کاهش روز افزون این پدیده ناهنجار و مضر تولید و اقتصاد ملی مؤثر باشد. * ۶. بروزرسانی قوانین کار و تأمین اجتماعی: این دسته از قوانین، ضمن نکات مثبتی که دارد، بعضاً موجب اختلال در امر تولید شده است. از جمله عدم پیش‌بینی کار دیجیتال و قواعد دورکاری و تولید خارج از کارگاه است که راهکارها و راهبرد‌هایی در برنامه‌های توسعه کشور و برنامه‌های دولت در نظر گرفته شده است که برخی نیز به تصویب رسیده‌اند و تسریع در اجرای آنها راهگشای تولید ملی خواهد بود. ادامه👇
* ۷. تلاش برای کارآمدی و بروزرسانی مستمرشبکه توزیع: ازجمله چالش‌های تولید؛ عدم شبکه توزیع کارآمد است. به تبع آن، تولیدکننده، محصولات خود را با هزینه تمام شده و سود اندک تولید می‌کند و به عوامل واسطه می‌فروشد؛ لکن به علت تعدد عوامل واسط فروش، این اجناس به قیمت بسیار بالایی به دست مصرف‌کننده می‌رسد. سهم کم تولیدکننده از منفعت زنجیره تولید و فروش، موجب کاهش انگیزه تولیدکننده برای تولید می‌شود و از سوی دیگر، تمایل برای خرید را کاهش می‌دهد. در این میان است که بستر‌سازی رانت‌های مصرف و قیمت و در نهایت فساد ایجاد می‌شود. لذا اقداماتی مانند سامانه‌های هوشمند سوخت و نان و اقلام اساسی باید علاوه بر شکل‌گیری مداوم، روزآمد و رفع اشکال شوند و به طور موازی ساختارهای توزیع ملی از سوی ساختار‌های مردم‌نهاد، مانند پلتفرم‌های توزیع هوشمند کالا، تعاونی‌های توزیعی و بنگاه‌های خانوادگی توزیعی شکل‌گیری و توسعه یابند. * ۸. توجه به آمایش سرزمینی و نگاه راهبری به تولید ملی: راهبرد صنعتی، مانند نقشه راهی برای صنایع عمل می‌کند که مانع بیراهه رفتن صنایع می‌شود. این موضوع به طور مستقیم دامن‌گیر موضوع تولید شده است؛ لذا تدقیق آمایش سرزمین و روزآمدی مطالعات، با تأکید بر محدودیت‌ها و ظرفیت‌های اقلیمی و راهبرد‌های سرزمین‌محور میتواند در همواری مسیر تولید و بستر‌سازی صادرات و گسترش حوزه تجارت تاثیر بسزایی داشته باشد. * ۹. تقویت فرهنگی و ترویج مصرف کالای ملی: در کشور ایران فرهنگ استفاده و حمایت از کالای وطنی همچنان در میان مردم نیازمند تقویت است. در شرایط کنونی حمایت از کالای داخلی در اقتصاد ایران حرف اول را می‌زند. این امر نیاز به بسترسازی و تولید محتوای فرهنگی مداوم جهت حمایت از کالای داخلی دارد. تمرکز بر تولید محتوای خلاقانه، افزایش کیفیت محصولات و پایبندی مسئولان و چهره‌های ملی به استفاده از تولیدات داخلی و همچنین نشان‌سازی برای تولیدات ملی فاخر و رقابت‌پذیر و جبران برخی از این هزینه‌ها توسط دولت میتواند کمک ارزشمندی به تولید ملی باشد. * ۱۰. رویکرد صادرات محور و دیپلماسی اقتصادی: در ایران به خاطر وجود برخی مشکلات، صادرات به خوبی صورت نمی‌گیرد. این مشکلات فارغ از تبعات تحریم، به کیفیت تولید، قیمت حمل و نقل و بازاریابی، دسته‌بندی میشود. برای حمایت از صادرات، ظرفیت‌های قانونی مناسبی وجود دارد که همگرایی میان ارگان‌های سیاست‌گذار از قبیل وزارت صمت، وزارت اقتصاد، بانک مرکزی و همراهی راهبردی نهادهایی مانند اتاق‌های بازرگانی و تعاون و اصناف، در کنار استفاده از ظرفیت‌های مذاکرات بین‌المللی تجاری سازماندهی شده توسط وزارت امور خارجه و وزارت اقتصاد، به رونق تولید کمک خواهد کرد. * ۱۱. بالفعل شدن ظرفیت‌های قانونی کشور در حوزه حمایت از تولید و تسهیل فضای کسب و کار: در حوزه حمایت از تولید ملی با رویکرد مدبرانه رهبر معظم انقلاب و همراهی مجلس شورای اسلامی، قوانین خوبی به تصویب رسیده است. لکن بخش قابل توجهی از ظرفیت این قوانین به دلایل مختلف اجرایی نشده است که لازم است با تمرکز راهبردی مجلس شورای اسلامی و سوق دولت به اجرای قوانین با ظرفیت‌های نظارتی مجلس این کاستی رفع شود و از سوی دیگر با اقدام از سوی دولت، در قالب لوایح برای گسترش بستر نیاز‌های مردمی سازی ، تولید مردم محور به سطح مطلوب رسیده و سرعت قابل توجهی خواهد یافت. در پایان و جمع بندی ذکر این مطلب حائز اهمیت است که جهت تحول نظام تولید کشور که منجر به جهش تولید با مشارکت مردم شود باید به این نکته توجه کرد جهش تولید نباید یک اقدام و رویداد موقت، یکباره و منقطع باشد و باید برنامه‌ریزی به نحوی انجام پذیرد که هر جهش تولید زمینه‌ای برای بروز جهش‌های بعدی در حوزه تولید تا دستیابی به رکورد تولید پایدار و رقابت پذیر با قابلیت ایجاد حداکثر میزان خلق ارزش و ثروت برای عامه مردم و ملت ایران اسلامی باشد در غیر این صورت جهش‌های بدون پیوست و پشتوانه می‌تواند به اقتصاد ملی و انگیزه‌های مردمی آسیب‌های جدی و غیر قابل جبران وارد کند. ۱) بیانات ۱۳۹۴/۲/۹ ۲) بیانات در اجتماع زائران و مجاوران حرم مطهر رضوی اول فروردین ۱۳۹۷ پایان
ایستاده در برابر التقاط و انحراف دانیال بصیر استاد شهید مرتضی مطهری(ره) از جمله علمای مبارزی می‌باشد که به صورت جدی و نظام‌مند در مقابل اندیشه‌های انحرافی و التقاطی ایستادگی کرد و نسبت به آن حساسیت ویژه به خرج داد؛ به طوری که در نهایت، این ایستادگی به بهای جانش تمام شد. اهتمام و جدیّت شهید مطهری در مبارزه با التقاط، آنجا ثابت شد که گروهک فرقان بعد از به شهادت رساندنِ ایشان، در اعلامیه‌ای نوشت: “خیانت شخص مرتضی مطهری در به انحراف کشاندن انقلاب توده‌های خلق بر همه روشن بود، لذا اعدام انقلابی نامبرده انجام پذیرفت” اما آنچه که سبب شده بود تا مرحوم آیت‌الله مطهری(ره) مقابله با اندیشه‌های التقاطی را اصل قرار دهد، کاردانی و تبحر جدی ایشان در مباحث فکری و اندیشه‌ای و داشتن یک ذهن جوال در مباحث فلسفی بود؛ که می‌توان در ذیل همین سخن، به مقابلۀ فکری شهید مطهری با اندیشه‌های التقاطی مارکسیستی – اسلامیِ علی شریعتی اشاره کرد، یعنی همان چیزی که سبب شده بود تا گروهک فـرقـانِ دلباختۀ شریعتی، کینه ایشان را در دل بپروراند! پدیده خطرناکی که در آن ایام و توسط این طیف شکل گرفته بود، ترکیب اندیشۀ مارکسیستی با خوانش اسلامی بود؛ خوانشی خطرناک از اسلام با برداشت‌های ظاهربینانه، سطحی و خشن از آیات و روایات، که متاسفانه عده‌ای از جوانان را نیز با خود همراه کرده بود. تبلیغ زُهد نمایی از اصول گروهک التقاطیِ فرقان بود و به آنها القا شده بود که، روحانیون باید به سختی زندگی کنند و زندگی معمولی و متعارف انسانی برای آنها اشرافی‌گری است. از قضا یکی از پایه‌های تبلیغات سوءِ گودرزی علیه شهید مطهری نیز نسبت سرمایه‌داری به ایشان بود، که استاد را بابت این مسئله بسیار آزار رساند و اذیت کرد! چنین افکار متحجرانه‌ای در آن زمان بین طبقات جوان به شدت گسترده شده بود و ایدۀ طرفداری از طبقه کارگر و این قسم تعابیرِ تبلیغاتی در جامعه ترویج می‌شد اما تسلّط کافی استاد در فلسفه و مجموعه علوم اسلامی از یک سو و آگاهی از فلسفه و مکاتب مادی و جامعیت در علوم انسانی از سوی دیگر، باعث شده بود تا استاد مطهری با دلیل و برهان، مکاتب مادی و التقاطی را تخطئه کند و خط ابطال به آنها بزند. مجموعه آثار شهید و استادش مرحوم علامه طباطبایی(ره) در تقابل با مکتب ماتریالیسم دیالکتیک در حقیقت فلسفه اسلامی را به جنگ فلسفۀ مادی بُرد و با این سلاح آن را ابطال کرد؛ کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم در رد ماتریالیسم و خنثی کردن فعالیت‌های حزب توده که در اوضاع خاص اواخر دهه ۱۳۲۰ و اوایل دهه ۱۳۳۰ پایه اعتقادی جوانان را در معرض خطر قرار داده بود نیز نقش مهمی در ردّ نظریه‌های التقاطی ایفا کرد. هرچند علت چراییِ اقدام فرقانی‌ها در به شهادت رساندن استاد، افکار التقاطی و انحرافی آنان و همچنین مبارزۀ جانانه آن شهید به عنوان قهرمان مبارزه با التقاط با چنین اندیشه‌هایی در آن دوره بود اما ضربۀ شهادت استاد مطهری در آن مقطع از انقلاب بسیار سنگین بود. وزانت علمی و شخصیت برجسته و کم نظیر ایشان سبب شد تا حضرت امام خمینی (ره) در پیامی، شهید مطهری را پارۀ تن خود بخوانند و با شهادت دادن بر طهارت روح و قوت ایمان ایشان، آثارشان را بلا استثنا مفید اعلام کنند.
جمع دوگانه‌ها در عقلانیت شهید مطهری محمدرضا بابایی معمولا مردم در جامعه ای که زندگی می کنند دائم با دوگانه هایی دست و پنجه نرم می کنند که خیلی از آن ها ساختگی است مثلا حجاب و اقتصاد، اصولگرا و اصلاح طلب و ... این دو گانه ها مختص فلسفه ای است که تضاد را سبب حرکت می داند در حالیکه فلسفه اسلام چنین نیست و با عقلانیت این دوگانه ها را جمع می کند بخاطر همین بزرگترین شخصیت های اسلامی مورد قبول همه شخصیت های جامعه قرار می گیرند و در عین اختلاف نظر با او، وی رامحترم می شمرند این بخاطر این است که مشی اسلام مبتنی بر تعقل است در این نوشته عقلانیت را در آثار شهید مطهری بررسی می شود . عقلانیت هر نوع اندیشه ورزی و تفکر را شامل می شود بعبارتی اعمال خرد و عقل، که صورت بندی آن عبارت است از : 1- نیروی تشخیص درست و التزام به آن؛ عقل در ادبیات دینی تشخیصی است که ملزم به عمل کند، لذا عقل سواد نیست. عقل در قرآن با عناوینی مثل لب و بصر نیز آمده است. وقتی پیامبران الهی با انسان می خواهند صحبت کنند خطابشان عقل انسان است و این خطاب و عتاب سبب رشد و پیشرفت او می شود، نه چشم و گوش و بدن انسان، بخاطر اینکه حرکت، رشد و صیرورت انسان اتفاق نمی افتد مگر اینکه از درون اتفاقی در او بیفتد، و اگر از درون نجوشد اسمش می شود اکراه و اجبار(لا اکراه فی الدین، قد تبین الرشد من الغی) راه و چاه به انسان ارایه شده است چرا که در درون انسان قابلیت تشخیص است. 2- بازدارندگی؛ شهید مطهری در کتاب آشنایی با قرآن معتقد است قرآن کسانی را که از اندیشه و عقل خود بهره نمی برند دچار نادانی شده و زیبنده نیست نام این ها را انسان نامید بلکه قرآن اینگونه افراد را در سلک حیوانات و به نام چهارپایان مخاطب خویش قرار می دهد، یعنی مقام انسان بودن، که خلیفه اللهی را شایسته او کرده، در سایه خردورزی حاصل می شود. در این مورد است که پیامبر اکرم می فرمایند: إنَّ العَقلَ عِقالٌ مِنَ الجَهلِ، همانا خرد، زانو بند نادانى است، یعنی عقل سبب از بین رفتن نادانی و همچنین عامل شایستگی انسان برای خلافت قرار می گیرد چون نقش بازدارندگی از انحراف را دارد. 3- نگرش ژرف و عمیق؛ گاهی اگر فرد عقلانیت به خرج ندهد بخاطر یک رفتار اعضای خانواده سبب از هم پاشیدن اصل زندگی می شود اگر توجه به عقل باشد این اتفاق نمی افتد همانطوری که امیرالمومنین علی (ع) در حکمت 98 نهج البلاغه می فرماید: اعْقِلُوا الْخَبَرَ إِذَا سَمِعْتُمُوهُ عَقْلَ رِعَايَةٍ لَا عَقْلَ رِوَايَةٍ، فَإِنَّ رُوَاةَ الْعِلْمِ كَثِيرٌ وَ رُعَاتَهُ قَلِيلٌ ؛ هرگاه خبرى شنيديد آن را نيك بفهميد و در آن بينديشيد، نه اين كه بشنويد و نقل كنيد. زيرا نقل كنندگان علم بسيارند ولى، انديشه كنندگان در آن اندك اند. رهبر معظم انقلاب نسبت به این معنای عقل در خصوص شهید مطهری می فرمایدخصوصیتی در شهید مطهری است که برای همه الگو باشد، او دانشمند و عالم و فیلسوف و فقیه بود لکن خصوصیت مهم و ویژگی او تولید و نشر فکر می کرد، او آرام و قرار نداشت، دائم درتلاش برای نشر فکر عمیق بود.(بیانات در 12/02/1400) 4- تدبیر و مدیریت درون در درون انسان نیروهای متضادی است، و چیزی که سبب مدیریت این امیال و نیروها می شود عقل است. اگر انسان بتواند اپوزیسیون درون خود را مدیریت و رهبری کند می تواند حکمرانی صحیح و درستی داشته باشد این یکی از ویژگی های حاکمیت اسلامی و توحیدی است. امیرالمومنین علی (ع) در حکمت 73 نهج البلاغه می فرماید: مَن نَصَبَ نَفسَهُ للنّاسِ إماما فليَبدأ بتَعليمِ نَفسِهِ قَبلَ تَعليمِ غَيرِهِ ، و ليَكُن تأديبُهُ بسِيرَتِهِ قَبلَ تأديبِهِ بلِسانِهِ ، و مُعَلِّمُ نَفسِهِ و مُؤدِّبُها أحَقُّ بالإجلالِ من مُعَلِّمِ النّاسِ و مُؤدِّبِهِ هر كه خود را در مقام پيشوايى مردم قرار دهد بايد پيش از تعليم ديگران، به تعليم خود بپردازد و پيش از آنكه به زبانش تربيت كند، با رفتار خود تربيت نمايد و كسى كه آموزگار و مربّى خود باشد بيشتر سزاوار بزرگداشت است تا آن كه آموزگار و مربى ديگران است. شهید مطهری در خصوص مدیریت درون می گویند: فعالیت انسان دو دسته است؛ فعالیت های التذاذی؛ که انسان بر اساس امیال درونی خودش از لذت ها و سختی ها فرار می کند و به سمت چیزهای دیگری می رود، یک مار می بیند فرار می کند و این بر اساس طبیعت و غریزه انسان است. فعالیت های تدبیری؛ که منشأ آن غرایز انسان نیست بلکه یک اهداف بلندی را عقل تشخیص می دهد،تعیین می کند و به سمت آن حرکت می کند. حال ممکن است آن ها لذیذ نباشد بلکه رنج آور هم باشد مثل یک دانشجو که ممکن است برای اینکه به برنامه خود برسد از یک سری از لذت های خود می گذرد، (انسان و ایمان، ص50) ادامه ...👇
5- استدلال و پرهیز از تحجر، تعصب و تجمد عقل انسان را از هرگونه تنگ نظری پرهیز می دهد، این تنگ نظری اگر در ناحیه فکر و اندیشه باشد می شود تحجر، اگر در ناحیه رفتار باشد می شود تعصب، اگردر ناحیه متد و روش باشد می شود تجمد. طوری که هر گونه خردورزی را رد می کند مثلا فلسفه، کلام و عرفان نظری و ... اگر تنگ نظری خود را در عرصه اجتماع نشان دهد اسمش تفرغ می شود که سبب شقاق در جامعه می شود لذا عقل نباشد جامعه تکه تکه می شود و با عبارتهای مختلف افراد جامعه را از هم جدا می کند، این با حجاب است و آن بی حجاب، یکی راست و دیگری چپ است، با سواد و بی سواد، شهروند درجه یک و دو و ... تکه کردن جامعه نتیجه غایب بودن خرد و عقلانیت در جامعه است . شهید مطهری در کتاب جاذبه و دافعه علی(ع) می گوید: اگر عقل و استدلال باشد، انسان از هرگونه تنگ نظری پرهیز داده می شودو این پرسش جالب را مطرح می کنند که : در جامعه اسلامی در صدر اسلام ، یک وقتی می پرسیم امیرالمومنین(ع) را چه کسی کشت؟ پاسخش این است که ابن ملجم، یعنی یک فرد خاص، اما گاهی پرسش این است که چه چیزی امیرالمومنین را کشت؟ یعنی چه فکر بی فکری در مغز ابن ملجم بود که منجر به شمشیر کشیدن او علیه علی( ع) شد ؟ می فرماید آن تحجرو تجمد است که سبب می شود مغز انسان بسته بماند و این واقعا شگفت انگیز است که اگر عقل نباشد در انسان، از یک فرد و جامعه، یک فرد و جامعه منجمد و بسته ایجاد می کندکه فقط خودش را قبول دارد و بقیه را انکار می کند حتی ممکن است حق زیست را از بقیه بگیرد. امیرالمومنین می فرماید: مَا قَصَمَ ظَهْرِي إِلاَّ رَجُلاَنِ عَالِمٌ مُتَهَتِّكٌ وَ جَاهِلٌ مُتَنَسِّكٌ هَذَا يُنْفِرُ عَنِ الْحَقِّ بِتَهَتُّكِهِ وَ هَذَا يَدْعُو إِلَى الْبَاطِلِ بِتَنَسُّكِهِ . كمر مرا نشكست مگر دو نفر يكى دانشمنديكه پرده درد رسوا و بى عمل باشد ديگر نادانى كه خود را بصورت اهل زهد و عبادت در آورد اين يك برسوائيش مردم را از حق بدور ميدارد و آن يك با زهد دروغينش مردم را بسوى باطل ميكشاند. (غررالحکم و درر الکلم، ج 1، ص696 ) 6- تدبیر و تنظیم معاش عقل انسان را ترغیب و تشویق می کند به سامان دادن به اقتصاد، امیرالمومنین علی (ع) در کتاب غررالحکم و دررالکلم می فرماید: التدبیر نصف العیش، افضل الناس عقلا احسنهم، عاقل ترين مردم كسى است كه بهتر بتواند امور زندگى اش را برنامه ريزى كند و براىاصلاح آخرتش بيشتر همت نمايد. در همین موضوع امام رضا (ع) می فرماید: اگر عقل زندگی را بر دست بگیرد آن را بر چند قسمت تقسیم می کند، ارتباط با خدا ، ارتباط با دیگران، امرار معغاش، کسب لذت های حلال و شادی ؛ همین روایت برای حقانیت اسلام کفایت می کند . 7- نیروی قدسی(گرایش به خیر، ارزشها و نیکی ها). این عقل است که آدمی را از زشتی ها و ناپسندی ها به سمت خوبی ها گسیل می کند و راه را در رسیدن به زیبایی ها هموار می کند. نتیجه اینکه به واسطه آنچه درباره تعقل و عقل گفته شد، جامعه اسلامی می بایست برای در امان ماندن از فتنه ها به سمت عقلانیت رجوع کند و به همین خاطر است که رهبر انقلاب در بیانیه گام دوم می گویند انقلاب را عقلانی معرفی کنید. شهید مطهری در اوایل انقلاب این موضوع را خوب درک کرده و فهمیده بود لذا بدنبال آرامش و گفتگو با انواع جریان های معارض بود و می دانست که آنها نتیجه را در شلوغی و بر هم زدن نظم می گیرند اما اسلام و پیروانش قائل به نظم و جاری شدن تعقل هستند و از طریق عقلانیت اهداف خود را پیش می برند. پایان
ابتر ماندن استراتژی استحاله رسانه‌های غربی در فرهنگ کتاب مهدی توکلیان رویدادمهم وتاثیرگذاری چون نمایشگاه بین‌المللی کتاب ازجنبه‌های مختلف قابل بررسی وواکاوی است. درروزگارمعاصر رسانه‌های نوین حجم عظیمی ازتبلیغات ناصواب درحوزه‌ فرهنگ و هنر شکل گرفته است که در قاب رسانه‌ملی و فضای رسانه‌های نوظهور با پدیده انسان رسانه‌ها در بازه زمانی این رویداد مهم فرهنگی و اجتماعی تاثیرگذار، خنثی شده و با ارائه مستندات واقع‌گرایانه از روند استقبال بازدیدکنندگان و علاقه‌مندان به حوزه کتاب و کتابخوانی، پاسخ مستدلی در برابر هجمه‌های بسیاری است که فرهنگ و هنر این سرزمین اصیل و تمدن‌ساز دارای سابقه تمدنی دیرینه با ظرفیت رسانه‌های استعماری و ایران‌ستیز در استحاله قرار می‌گیرد. معرفی و تبلیغ محصولات فرهنگی غربی دارای مضامین ناسازگار با ارزش‌ها و فرهنگ اسلامی ایرانی، تمجید از وضعیت ادبیات کودکان و نوجوانان در دهه‌های قبل از انقلاب و سرگردان توصیف کردن این بخش از ادبیات در بعد از انقلاب، ادعای وجود ناشران خصوصی واقعی قبل از انقلاب، حرفه‌ای بودن آنها در تولید محصولات فرهنگی، از بین رفتن این بخش بعد از انقلاب و بروز بلبشو و رانت‌جویی در نشر کتاب و تبلیغ و تحسین نویسندگان اسلام‌ستیز در زمره مهم‌ترین اتهامات رسانه‌های غربی ایران ستیز و ضداسلامی است و پافشاری آنان بر انتشار دیدگاه‌های پرمسأله‌ نویسندگان ناسازگار با گفتمان انقلاب اسلامی در کنار تمجید و تأکید بر ادبیات مهاجرت، برجسته کردن ادبیات غرب و به‌ویژه گرایش‌ها و مکاتب هنجارشکن و آنارشیستی آن، سیاست کهنه‌ای است که از مدت‌ها قبل در برنامه‌ریزی جاهلانه و عامدانه آنها قرار گرفته است. تأکید بر انحطاط نقد ادبی در دهه‌های اخیر در ایران، تمجید از نویسندگان و ناشران مسأله‌دار و منتشرکنندگان آثار سیاه درباره‌ ایران بعد از انقلاب خط‌مشی حمله به عملکرد جمهوری اسلامی ایران در زمینه تأمین رفاه اجتماعی درقالب روایت تحولات ادبی، و...مبادرت می‌ورزند که با هوشیاری و فعالیت فعالان رسانه‌ای و انعکاس بهنگام از رویداد مهم فرهنگی در جریان در پایتخت ایران اسلامی، مجموعه دیپلماسی رسانه‌ای آنان را خدشه‌دار کرده است هرچند بخش عمده‌ای از عملیات استحاله فرهنگی ایرانیان، برعهده رسانه‌های تصویری فارسی‌زبان گذاشته شده تا پیکان حملات خود را بر مفاهیم اسلام، ایران، نظام اسلامی، رهبران و مردم استوار کند اما انعکاس واقعی رویدادهای مهم فرهنگی با استقبال از چنین نمایشگاهی توسط انسان‌رسانه‌ها تلاش چندین‌ساله آنان را ویران کرده و گونه‌شناسی تکنیک‌های به‌کار رفته توسط این رسانه‌ها در تغییر رفتار و باورهای ایرانیان و نیز ایجاد نگرش منفی مردم جهان نسبت به ملت ایران را که در قالب پروژه‌های بسیاری مانند ایران‌هراسی طراحی و سیاست‌گذاری کرده‌اند، بی‌نتیجه گذاشته است.تلاش‌های متمرکز و موفق محصولات رسانه‌ای درمراکز، نهاد‌ها وبخش خصوصی درراستای بالابردن فهم ودرگیرساختن مخاطبان کلیدی ازطریق برنامه‌ها، موضوعات، پیام‌ها و تولیدات، هماهنگ همزمان با انعکاس موثر رسانه‌ای، به منظور ایجاد، تقویت یا حفظ شرایطی که در راستای پیشرفت منافع، خط‌مشی‌ها و اهداف ترویج فرهنگ کتاب و کتابخوانی که در سالیان اخیر شکل گرفته است در کنار گفتمان رهبران فکری و نگاه بلند وداهیانه رهبرمعظم انقلاب(مدظله العالی) دربازدید با اشتیاق و چندساعته ایشان از نمایشگاه کتاب و شخصیت‌های مهم سیاسی، فرهنگی وهنری به تبعیت ازمعظم له باعث شده تا محصولات متنوع و جذابی براساس ذائقه مخاطبان درگروه‌های سنی مختلف وبراساس نیاز آنان درنمایشگاه، عرضه وارائه شودوازدیگرسو موج سوم رسانه‌ها یارسانه‌هایی که با اهداف استحاله‌ای تعریف شده را با شکست مواجه کند. پایان