آخرین خداحافظی!
✍️نمازش را خوانده بود و از مسجد به خانه برمیگشت، اهل خانه را دید که به سمتش میآیند.
_چه شده؟ چرا پریشانید؟ چرا رنگتان پریده؟
_آقاجان! همسرتان...زهرا...
همسرتان را دریابید، (در بسترش افتاده) البته گمان نمیکنیم آمدنتان فایدهای داشته باشد!
(سالها عاشقانه زندگی کرده بودند، او تنها همدمش بود، در تمام سختی های زندگی همراهی ش کرده بود، از دست دادنش را باور نمیکرد)
🔹آقا به سرعت به سمت خانه دوید، زهرا به راست و چپ میغلطید، عبا را از دوش و عمامه را از سر برداشت، نشست و سر زهرا را به دامن گرفت!
_زهرا جان؟ جوابی نداد
_دختر محمد؟صدایی نیامد
_ای دختر کسی که خودش برای فقرا زکات میبرد؟
بازهم جوابی از زهرا نشنید!
(این بار جور دیگری صدا زد:)
_فاطمه جان! کَلِّمینِي! با من حرف بزن، من پسر عموی توام، من علی ام!
این بار چشمانش را به روی علی باز کرد و به علی نگاه کرد، گریهاش گرفت، علی هم همراه او گریست!
🔹(علی هنوز باورش نشده بود فاطمهاش رفتنی ست! دوباره سوال کرد:)
_چه اتفاقی افتاده؟ من پسرعموی تو علیام!
_پسر عمو، (علی جان!) مرگی که نمیتوان از آن گریخت را میبینم؛
(من رفتنیام!)
📚بحارالانوار ج۳ص۱۷۸
#روضه_مکتوب
#فاطمیه
یادداشتهای یک طلبه👇
@yaddashtthayeyektalabeh
آخرین خداحافظی!
روضهی_مکتوب
✍️مجید ابطحی
➖➖➖➖➖
نمازش را خوانده بود و از مسجد به خانه برمیگشت، اهل خانه را دید که به سمتش میآیند.
_چه شده؟ چرا پریشانید؟ چرا رنگتان پریده؟
_آقاجان! همسرتان...زهرا...
همسرتان را دریابید، (در بسترش افتاده) البته گمان نمیکنیم آمدنتان فایدهای داشته باشد!
(سالها عاشقانه زندگی کرده بودند، او تنها همدمش بود، در تمام سختی های زندگی همراهی ش کرده بود، از دست دادنش را باور نمیکرد)
🔹آقا به سرعت به سمت خانه دوید، زهرا به راست و چپ میغلطید، عبا را از دوش و عمامه را از سر برداشت، نشست و سر زهرا را به دامن گرفت!
_زهرا جان؟ جوابی نداد
_دختر محمد؟صدایی نیامد
_ای دختر کسی که خودش برای فقرا زکات میبرد؟
بازهم جوابی از زهرا نشنید!
(این بار جور دیگری صدا زد:)
_فاطمه جان! کَلِّمینِي! با من حرف بزن، من پسر عموی توام، من علی ام!
این بار چشمانش را به روی علی باز کرد و به علی نگاه کرد، گریهاش گرفت، علی هم همراه او گریست!
🔹(علی هنوز باورش نشده بود فاطمهاش رفتنی ست! دوباره سوال کرد:)
_چه اتفاقی افتاده؟ من پسرعموی تو علیام!
_پسر عمو، (علی جان!) مرگی که نمیتوان از آن گریخت را میبینم؛
(من رفتنیام!)
📚بحارالانوار ج۳ص۱۷۸
#روضه_مکتوب
#فاطمیه
یادداشتهای یک طلبه👇
@yaddashtthayeyektalabeh