eitaa logo
یادداشت‌ های یک طلبه
240 دنبال‌کننده
87 عکس
70 ویدیو
5 فایل
سحرم مرغ جرس ناله برآورد بخوان! که همه فلسفه ی ماندنِ‌تو خواندنِ توست! ✔صمیمانه مشتاق نظرات گهربارتان هستم @Abdolmajidd
مشاهده در ایتا
دانلود
اربعین معمم ✍حدود ۲ساعت بود که با چند جوان اهل ورامین داشتم صحبت می‌کردم از طرفی خسته‌ی پیاده‌روی هم بودم، خواستم چند دقیقه استراحت کنم که دیدم نزدیک اذان ظهره، می‌خواستم عمامه رو بذارم کنار کوله و برم تجدید وضو و سرویس و... باخودم گفتم شاید همین جلوی موکب هم کسی سوالی یا کاری داشت، عمامه سرم باشه بهتره؛ موکب احباب الرضا ع عمود۸۴۰. از موکب که بیرون آمدم بزرگواری که مسئول فرهنگی موکب بود آمد و گفت حاج آقا امام جماعت میخایم. گفتم چشم، چند دقیقه سخنرانی هم میتونم بکنم. موکب بزرگی بود، پر از زائران ایرانی که با فاصله‌های میلیمتری نشسته بودن. نماز جماعت رو که خوندیم میکروفون رو گرفتم گفتم من رو منبر نمیشینم تا فک نکنید یه ساعت میخام صحبت کنم😊 فقط چند نکته میگم... 🔹چند روز بود به این فکر بودم که چرا مردم آنطور که باید نمی‌تونن از حرم‌های مقدسه استفاده کنن. اینکه هر کسی به روش خودش با امامش درددل میکنه و ائمه به همه‌ی زائرا عنایت دارن، درسته. اما از سوالات مردم می‌فهمیدم غالبا فلسفه‌ی زیارت رو نمیدونن، امام رو نمی‌شناسن و... ۹۰ درصدشون سراپا گوش بودن، وسط صحبتهام گفتم من بعد از منبر خدمتتون هستم سوالی مطلبی اگر بود بفرمائید... 🔹بعد از منبر چند نفر اومدن بازخوردهای خوبی دادن تشکر هم کردن چند نفر هم سوال پرسیدن و با بعضی‌هاشون بحث کردیم و... به این فکر می‌کردم که اگر نبودم یا اگر عمامه رو‌ میذاشتم تو موکب و بدون عمامه میرفتم بیرون، توفیق این رو داشتم؟ 📌جای تو موکب‌ها به شدت خالی بود، کوچکترین راهنمایی و توضیح در مورد و... شدیدا خریدار داشت! ای کاش رفقای بیشتر بودن... یادداشتهای یک طلبه👇 https://eitaa.com/joinchat/3598844148Cfcd3daff42
اربعینِ معمم ✍حدود ۲ساعت بود که با چند جوان اهل ورامین داشتم صحبت می‌کردم از طرفی خسته‌ی پیاده‌روی هم بودم، خواستم چند دقیقه استراحت کنم که دیدم نزدیک اذان ظهره، می‌خواستم عمامه رو بذارم کنار کوله و برم تجدید وضو و سرویس و... باخودم گفتم شاید همین جلوی موکب هم کسی سوالی یا کاری داشت، عمامه سرم باشه بهتره؛ موکب احباب الرضا ع عمود۸۴۰. از موکب که بیرون آمدم بزرگواری که مسئول فرهنگی موکب بود آمد و گفت حاج آقا امام جماعت میخایم. گفتم چشم، چند دقیقه سخنرانی هم میتونم بکنم. موکب بزرگی بود، پر از زائران ایرانی که با فاصله‌های میلیمتری نشسته بودن. نماز جماعت رو که خوندیم میکروفون رو گرفتم گفتم من رو منبر نمیشینم تا فک نکنید یه ساعت میخام صحبت کنم😊 فقط چند نکته میگم... 🔹چند روز بود به این فکر بودم که چرا مردم آنطور که باید نمی‌تونن از حرم‌های مقدسه استفاده کنن. اینکه هر کسی به روش خودش با امامش درددل میکنه و ائمه به همه‌ی زائرا عنایت دارن، درسته. اما از سوالات مردم می‌فهمیدم غالبا فلسفه‌ی زیارت رو نمیدونن، امام رو نمی‌شناسن و... ۹۰ درصدشون سراپا گوش بودن، وسط صحبتهام گفتم من بعد از منبر خدمتتون هستم سوالی مطلبی اگر بود بفرمائید... 🔹بعد از منبر چند نفر اومدن بازخوردهای خوبی دادن تشکر هم کردن چند نفر هم سوال پرسیدن و با بعضی‌هاشون بحث کردیم و... به این فکر می‌کردم که اگر نبودم یا اگر عمامه رو‌ میذاشتم تو موکب و بدون عمامه میرفتم بیرون، توفیق این رو داشتم؟ 📌جای تو موکب‌ها به شدت خالی بود، کوچکترین راهنمایی و توضیح در مورد و... شدیدا خریدار داشت! ای کاش رفقای بیشتر بودن... یادداشتهای یک طلبه👇 https://eitaa.com/joinchat/3598844148Cfcd3daff42