💎اُنس با امام.
چگونه با امام زمانمون انس بگیریم⁉️
🌸اگر بخواهیم با امام زمان(علیه السلام) رابطه داشته باشیم، باید بعد از شناخت، با ایشان رابطه عاطفی برقرار کنیم.
🍃🌺قرآن در آیه 86
سوره نساء می فرماید:
🔸اگر کسی به شما سلام کرد، شما جواب گرم تر بدهید...👌
🔮پس وقتی می گویید «السلام علیک یا صاحب الزمان» امام زمان سلام شما را می شنود و جواب گرم تری به شما می دهد🙂. برقراری رابطه عاطفی با حضرت مهدی عج می تواند از طریق همین سلام های روزانه به حضرت و صدقه دادن برای سلامتی ایشان و همچنین نجواهای صمیمانه باشد که خواندن ادعیه و زیارات مرتبط با ایشان نیز از آن جمله است...🌹
💞 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
https://eitaa.com/yadeShohada313
🚶🏽تو کارِ دست خودخدایی!میشودعاشقت نباشد؟😊
📖بگشای #قرآن وبخوان نامه های عاشقانه ای راکه فقط محض خوشبختی وعاقبت بخیری من وتو ارسال نموده بسویمان،ازآسمان!
قرآن بخوان وعاشق شو!💘
..... 🕊🕊🕊🕊🕊
تَوَسُّلبِه امامزَمٰانوَشهدا🇵🇸
دمی با قرآن 💎 مؤمن، زیرک است! خیلی تلاش میکرد که هر ماه یک بار قرآن را ختم کند و ثوابش را به
🦋💚🦋💚🦋💚🦋💚🦋💚🦋
#ختـمِ_قـرآن 📖
#نـذر_ظهور_صاحبالزمان✨🤲
#یـاد_شـهـدا🕊👌
📣بٰا کسبِ اجازه از آقٰاصٰاحِبَالزّمان«عَجالله» آغاز میکنیم دورِ #صـدُ_چهل_وهشتمین ختم قرآنکریم را....✨😍
#بـه_نیـتِ: 😇👇
🦋رضایتوخوشنودی اللهجان مون
🦋سلامتی وظهور امامزمانمون
🦋سلامتی رهبرعزیزمون
🦋سلامتی مدافعانامنیت وسلامتمون
🦋وعاقببخیری وحاجتروایی خودتون
✅نحوهشرکت درختم :👇
#لیستِ_نه_شهید برای درخواست کننده ارسال میشود به همراه یک جزء #قرآن که سهم و رزقتان هست و از زمان ارسال ختم به شما، #هفت_روز مهلت دارید جزء قران رو به نیابت از نه شهید هدیه کنید به #آقاصاحبَالزمان«عَجالله»❤️
لطفا سعی کنید حداقل ده آیه از قرآن را #بهمراه_معانی آن بخوانید چراکه بدون شک جزء قرانی که سهم تان میشود بدون حکمت نیست وخدا وامامزمان وشهدا حامل #پیامی برای شماهستند😍
✅جهت در خواست ختم قرآن به ایدی مراجعه بفرمایید👇🏼👇🏼
🆔 @A_Sadat313
👈 #توجه: هریک ازشماعزیزان اگر حتی یک جز قران سهمش باشه هم ثواب قرائت جز خودش رو خواهد برد و هم در ثواب #یکدور_کامل قرآن شریک هست چراکه کمک کرده به یک دور کامل قرآن کریم چون ختم گروهی هست👌🏼
🌸عزیزانی که در خانواده و نزدیکان #شهید دارند نام شون رو اعلام کنند تا در لیست شهدا ثبت بشه📜😍
♥️باتشکر از عزیزانی که در ختم قران دورِ قبل شرکت کردند ان شاءالله مشمول دعا ولبخنـد آقاصاحب الزمان وشهدا قراربگیرید...🤲😍
#امام_زمان
...💚@yadeShohada313
#وصیت شهید به من وتو ♥
#شـهـیـد:محمد بروجردی🌷
🕊 من با تمام وجودم این اعتقاد را دارم که شناخت ومبارزه با جریانهایی که بین مسلمین سعی در به انحراف کشیدن انقلاب از خط اصیل ومکتبی آن را دارند به مراتب حساستر وسخت تر از مبارزه با رژیم صدام وآمریکاست
وصیتم به برادران این است که سعی کنند توده مردم که عاشق انقلاب هستند،از نظر اعتقادی وسیاسی آماده کنند که بتوانند کادرهای صادق انقلاب را شناسایی کنند وعناصری که جریانهای انحرافی دارند،بشناسند که شناخت مردم در تداوم انقلاب حیاتی است
🌹نثار روح پاک شهید محمد بروجردی صلواتی هدیه بفرمایید...
🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
@yadeShohada313
دخترا
من که میگم درد دلای دخترونهتونو ببرید پیش خانم حضرت معصومه. دخترا، دخترا رو بهتر درک میکنن.
#روز_دختر_مبارک
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔰 حاج حسین یکتا
.
تَوَسُّلبِه امامزَمٰانوَشهدا🇵🇸
🔻 داستان خانه مریم و سعید 🔹 قسمت ٢٩ اتفاقا قرعه به نام محمد افتاد و قرار شد بچه ها با مامان و بابا
🔻 داستان خانه مریم و سعید
🔹 قسمت ٣٠
بُهت همه وجود سعید رو فرا گرفته بود... مریم اما کنار سعید نشسته و داره بهش دلداری میده
_ ان شاءالله عزیز بهتر میشه... نگران نباش عزیزم
سعید اما خیلی به عزیز (مادربزرگش) وابسته است و عزیز هم در بین نوه ها یک محبت ویژه ای به سعید داشته و داره.
سعید کمی صداش رو صاف کرد و گفت : مریم من باید برم مشهد. شاید حال عزیز بدتر بشه من باید اونجا باشم... مریم هم سعید رو تایید کرد و گفت آره اتفاقا اگه عزیز شما رو ببینه انرژی بیشتری میگیره و ان شاءالله حالش بهتر هم میشه. مریم داشت ادامه میداد اما فاطمه که از روی کنجکاوی اومده بود کنار مامان و بابا با نگرانی و با یک ادبیات کشداری پرسید مامان چی شده؟ مریم سعی کرد خودش رو جمع کنه و با آرامش همیشگی ش جواب فاطمه رو بده و بهش گفت: مامان جان، عزیز که با مامانی اینا رفته بودن مشهد یه کم حالش بد شده الان هم بستری شده و بابا میخواد بره پیشش ان شاءالله... فاطمه اجازه نداد که صحبتهای مامان تمام بشه و گفت یعنی داره میمیره؟! مریم گفت نه مامان جان ان شاءالله بهتر میشه و دوباره میاد تهران و با هم میریم خونشون. خوشگلم عمر انسان دست خداست و هیچکس به غیر از خود خدا نمیدونه که عمر آدما چقدر طول میکشه. حالا بیا با هم برای عزیز دعا کنیم که ان شاءالله زودتر خوب بشه. سعید اما به قاب عکس کوچک حرم امام رضا علیه السلام که روی دیوار نصب شده بود خیره شده بود و داشت خاطرات عزیز رو تو ذهنش مرور میکرد... یادش میومد که عزیر همیشه سفارش مریم رو میکرد که مامان جان یه وقت خانومت رو اذیت نکنی ها... بعد هم از مریم میپرسید که یه وقت سعید اذیتت نمیکنه؟ اگه اذیتت کرد به من بگی ها... چقدر عزیز هوای خانوم های خونواده رو داشت و همیشه سفارش شون رو میکرد... یاد آخرین باری افتاد که رفته بود خونه عزیز و وقت خداحافظی عزیز با اون حالش تا دم در آمد و خداحافظی کرد و گفت مامان جان منو حلال کن من دیگه کم کم دارم رفع زحمت میکنم... سعید هم در چنین شرایطی همیشه میگفت عزیزخانم شما حالاحالاها باید خودتون رو آماده کنید تا برای بچه های ما بیایید خواستگاری و با اینچنین صحبتها لبخند رو مهمون لبهای عزیز میکرد.
مریم رو کرد به فاطمه و گفت عزیزم بیا بریم تو اتاق؛ الان بابا میخواد حاضر بشه بره مشهد برای عیادت عزیز... فاطمه گفت مامان ما هم با بابا بریم مشهد.
_ حالا بذار بابا بره ان شاءالله اگه امام رضا علیه السلام بطلبه ما هم میریم. الان که وقت مدرسه هاست و نمیتونیم مسافرت بریم. بعد هم بلند شدند و رفتند تو اتاق. سعید هم کمی چشمانش رو مالید و یک نفس عمیق حسرت گونه کشید و یواش با خودش گفت یا امام رضا خودت هر طور صلاح میدونی ختم به خیر کن.
عزیز سالهاست که گرفتار بیماری قند است و مدتهای طولانیست که انسولین مصرف میکنه و از حدود ٢٠ سال گذشته به نحوی درگیر مصرف داروهای مختلف هست و در این ایام طولانی خیلی اذیت شده و این روزهای آخر حتی در دم و بازدم و نفس کشیدنش هم داشت اذیت میشد و دیگه دارو ها هم فایده و تاثیری براش نداشت.
سعید بلند شد و رفت توی اتاق و گوشی و برداشت که اینترنتی بلیط بگیره برای مشهد. علی رو کرد به بابا و گفت چی شد بابا نمیای ادامه بازی؟ سعید هم نگاه آرامی کرد به علی و گفت بابا حال عزیز بد شده دارم میرم پیشش اگر کمکی از دستم بربیاد براش انجام بدم. اصلا خصلت سعید همینجوریه. هر وقت میخواد برای پدر و مادر یا عزیز و آقابزرگش کاری کنه سعی میکنه علنی بگه که بچه ها هم متوجه بشن و یاد بگیرن و به نوعی الگوبرداری کنن. مثلا هر وقت سعید خونه مادرش میره خم میشه و دست ماددرش رو میبوسه و بچه ها هم شاهد این ماجرا هستند...
علی به بابا گفت مگه عزیز اینا مشهد نرفته بودن؟ الان میخوای بری مشهد؟
_ آره بابا میخوام بلیط بگیرم ان شاءالله
مریم هم ادامه داد و گفت آقا سعید پس اگر اشکالی نداره من به عارفه بگم فردا صبح بیاد اینجا...
_ نه چه اشکالی داره؟ بگو بیاد...
❤️ ادامه دارد...
نویسنده: محسن پوراحمد خمینی
🌸🍃 .
🌱بخوان دعای فرج دعا اثر دارد
🌱دعاکبوتر عشق است و بالوپر دارد
🌼شبی دیگر از شبهای عشق وانتظار...با مولا هستیم ان شاءالله تا ظهور حضرتش...دعای فرج میخوانیم همه بهنیابت از اهلبیت و شهدا🤲
خدایا به حق عمه سادات حضرت زینب کبری سلام الله علیها فرج مولامون رو برسون 🤲
┄┅─✵❤️✵─┅┄
@yadeShohada313
┄┅─✵❤️✵─┅┄