eitaa logo
تَوَسُّل‌بِه‌ امام‌ز‌َمٰان‌وَشهدا🇵🇸
1.9هزار دنبال‌کننده
12.8هزار عکس
5هزار ویدیو
84 فایل
🦋اینجا همه،بچهایِ امام‌زمان ودوستان شهدا محسوب میشن😍 📌اهداف کانال: ✨سهمی درظهورامام زمان عج ✨زنده نگه‌داشتن یادشهـدا 💚فروشگاه‌مون: @ForoshgahMeshkat کانال تبلیغ وتبادل ندارد🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
تَوَسُّل‌بِه‌ امام‌ز‌َمٰان‌وَشهدا🇵🇸
#رمان_پسرک_فلافل_فروش 🍃🌸 #قسمت_سی_و_ششم 🍃 #معراج_السعاده✨ ✔️راوی: خواهر شهید سال هاي آخر ماه رم
🍃🌸 🍃 ✨ ✔️راوی:سید کاظم و دوستان عراقی شهید اين را بارها مشاهده کردم که شخصيت هاي فرهنگي و افرادي که کارفرهنگي به خصوص در مسجد را تجربه کرده باشند، در هر کار و مسئوليتي وارد شوند، ديدگاهها و تفکرات فرهنگي خودشان را بروز مي دهند. هادي نيز همين گونه بود. او در زمينه ي کارهاي فرهنگي و اردويي تجربيات خوبي داشت. در همان ايامي که در کنار رزمندگان عراقي با داعش مبارزه مي کرد، برخي طرح هاي فرهنگي را ارائه کرد که نشان از روحيه ي بالاي فرهنگي اوبود. يک بار پيشنهاد داد براي يکي از مراسمات عيد، براي رزمندگان حشدالشعبي هديه تهيه کنيم. ما هم اين کار را به خود هادي واگذار کرديم. او هم با مراجعه به چندين مرکز فرهنگي هديه ي خوبي تهيه کرد. هادي در کل سه بار به مأموريت هاي نظامي حشدالشعبي اعزام شد. در عمليات آزادسازي منطقه ي بلد در کنار نيروهاي خط شکن بود. فرمانده او با آنکه علاقه ي خاصي به هادي داشت، اما خيلي از دست او عصباني مي شد! مي گفت اين پسر خيلي مهربان و دلسوز است اما ترس را نمي فهمد در مقابل نيروهاي داعش بدون ترس جلو مي رود، هر چه مي گوييم مراقب باش اما انگار متوجه نمي شود، اين رزمنده شجاعانه جلو مي رود و راه را براي بقيه ي نيروها باز مي کند. هادي نه ترس را مي فهميد و نه خستگي را ... يک بار فرمانده محور جلوي خود هادي اين حرفها را زد، هادي وقتي اين مطالب را شنيد، گفت: جلوي دشمن نبايد ترس داشت، ما با شهادت ازدواج کرده ايم. هادي به عنوان تصويربردار به جمع آن ها پيوسته بود، او تصاوير و فيلم هاي خاصي را از نزديک ترين نقطه به سنگر تکفيري ها تهيه مي کرد. از ديگر کارهاي او رساندن آب و تغذيه به نيروهاي درگير در خط مقدم بود. اما مهم ترين کار فرهنگي هادي برگزاري نمايشگاه دستاوردهاي حشدالشعبي در ايام اربعين بود. هادي اصرار داشت کارهاي فرهنگي رزمندگان عراقي به اطلاع مردم و شيعيان رسانده شود. لذا راهپيمايي اربعين را بهترين زمان و مکان براي اين کار تشخيص داد. واقعاً هم تفکر فرهنگي او جالب بود. هادي يک چادر در نيمه راه نجف به کربلا راه اندازي کرد و نمايشگاه تصاوير نبرد با داعش را با چينش مناسب در مقابل ديد زائران کربلا قرار داد. برادر ناجي مي گفت: هادي براي اين نمايشگاه خيلي زحمت کشيد. کار عقب بود و کاروان ها از راه مي رسيدند. هادي گفت که شب ها کمتر بخوابيم و کار را به نتيجه برسانيم. طي چند شبانه روز هادي بيش از سه ساعت نخوابيد. کار به خوبي انجام شد و مخاطب بسياري داشت. اما همين که نمايشگاه آغاز شد، هادي به نجف برگشت! او عاشق گمنامي بود و نمي خواست کسي بفهمد اين نمايشگاه مهم کار او بوده. بعد از تجربه ي موفق اين نمايشگاه به سراغ سيد کاظم آمد. هادي طرح جديدي براي برگزاري نمايشگاه دستاوردهاي نبرد با داعش در نجف آماده کرده بود. مي خواست در يک فضاي مناسب کار فرهنگي را گسترش دهد. اعتقاد داشت که تصاوير و فيلم هاي اين مبارزه ي مقدس براي آيندگان ثبت شود و همزمان بايد به ديد عموم مردم رسانده شود. هادي روي اين طرح خيلي کار کرد. اما مسئولان حشدالشعبي با اين دليل که نيرو و شرايط برگزاري اين نمايشگاه را ندارند، طرح را به تعويق انداختند تا اينکه هادي براي بار آخر راهي مناطق عملياتي شد. اما مهم ترين کار فرهنگي که از هادي ديدم مربوط مي شد به کاري که به خاطر آن به ايران برگشت. هادي تعداد زيادي چفيه و پيشاني بند با نام مقدس يا فاطمـه الزهرا (علیها السلام) آماده کرد و با خودش به عراق آورد. او مي دانست بهترين کار فرهنگي براي رزمندگان، پيوند دادن آنان با حضرات معصومين، به خصوص مادر سادات، حضرت زهرا (علیها السلام)، است. ..... ✍نویسنده: