eitaa logo
تَوَسُّل‌بِه‌ امام‌ز‌َمٰان‌وَشهدا🇵🇸
1.9هزار دنبال‌کننده
12.8هزار عکس
5هزار ویدیو
84 فایل
🦋اینجا همه،بچهایِ امام‌زمان ودوستان شهدا محسوب میشن😍 📌اهداف کانال: ✨سهمی درظهورامام زمان عج ✨زنده نگه‌داشتن یادشهـدا 💚فروشگاه‌مون: @ForoshgahMeshkat کانال تبلیغ وتبادل ندارد🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
تَوَسُّل‌بِه‌ امام‌ز‌َمٰان‌وَشهدا🇵🇸
#ارسالی #قسمت اول با سلام. من حدود ۴ سال هست که تازه خدا رو توی زندگیم پیدا کردم😊 البته قبلا هم ب
کلاس ها رو به صورت فشرده پشت سر هم گذاشته بودند برای دقیقه به دقیقه ما برنامه ریزی کرده بودند . دیگه از خواب در طول روز خبری نبود . شاید اونجا فقط ۴ یا ۵ ساعت خواب داشتیم که خیلی برام سخت بود نه تنها من که برای خیلی از بچه های دیگه. اما یه چیزی این سختی رو برامون آسون والبته شیرین کرده بود . اینکه فضای اونجا خیلی خیلی بود. روزمون رو به بطالت نمیگذروندیم و کلی چیزای دیگه. فکرمون داشت تغییر میکرد✋🏼 وقتی که استاد ها با بیان صریح و شیوا و البته شیرین خودشون کتاب ها رو برامون توضیح میدادن خیلی چیزا برا روشن شد از . من از دین فقط نمازو روزه و قرآن خوندنشو میدونستم و کارای دیگه که از بچگی توی کتاب هامون بود. حتی دلیل این کارهارو هم نمیدونستم. ولی با مطالعه کتاب های و شرکت توی اون کلاس ها متوجه خیلی چیزا شدم . وقتی استاد اخلاق درس میداد زندگی گذشته من که پر از اشتباهات درشت و ریز بود مثل فیلم از جلو چشمم عبور میکرد😔ومن فقط افسوس میخوردم و به خاطر اعمالم از خدا میخواستم که منو ببخشه😔 تا اون زمان من حتی نمیدونستم که با کارام سیلی میزدم تو صورت امام زمانم😔😭😭 کارم شده بود گریه و خجالت از خدا....😭😭 حالم عوض شده بود... تازه متوجه شدم که دین اسلام یعنی چی، وقتی اسلام میگه خانوما . وقتی میگه نمازو دعا.....یعنی چی.همه چیز برام تازه روشن شده بود. بعد از دو هفته و خورده ای که از طرح برگشتم بدون اینکه متوجه بشم. رفتارم تغییر کرده بود. دیگه مسخره بازی و بیهوده صحبت کردن و آهنگ و .....خیلی از کارای دیگه برام بی معنی شده بودن😊 دیگه توی خونه همش حرف از آموزه های بود. خواهرام که از من بزرگترن پای صحبتام مینشستن و اونام به خوندم کتاب های شهید مطهری ترغیب شدن. خیلی از ابهاماتی که از دین توی ذهنشون بود ویا سوالاتی که حتی بهش فکر هم نکرده بودن حالا جواب داشت.جوابای روشن و کامل. 🍃آشنایی با شهید مطهری🍃منو تغییر داد اونم یک تغییر بزرگ و اساسی✌️🏼 این مباحث توی دانشگاه هم کشیده شده بود در غالب حلقه های معرفت ومن که حتی یکبار هم توی دانشگاه از ترس و استرس کنفرانس نداده بودم حالا با اعتماد به نفس بالا توی جمع دانشجوها داشتم براشون صحبت میکردم و روز به روز هم به جمع حلقه ی معرفت اضافه شدن. حتی توی اردوهای جهادی هم کاربرد داشت و خیلی از خانوم های کم سواد بعضا بی سواد خونه دار به کلاس های شهید مطهری میومدند و از مطالب استفاده میکردند. دیگه دوستام هم تغییر کردند. نگرش من به زندگی تغییر کرد.البته توی این تغییر با سختی هایی هم موجه شدم .بعضی از دوستام ترک م کردن و بعضی های دیگه هم مثل من با آشنا شدن با کتاب های شهید مطهری تغییر کردن. خیلی هام کنایه میزدند و مسخره ام میکردند،ولی با گذشت ۴ سال دیگه این مسائل نیست اگرم هست خیلی کم شده. کاش ما اسلام رو درست متوجه بشیم و درست هم بهش عمل کنیم. انشاءالله... ببخشید که خیلی طولانی شد. 🖤الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🖤
🔸استاد تحریری: يكى از امور خطرآفرين براى سالك، نحوه‏ ى استفاده از و برنامه‏ هاى است كه تنها با توصيه‏ ى آگاه و ورزيده مى‏ توان از آن بهره‏ مند گرديد، چنان كه از استاد بزرگ اخلاق و تربيت، علاّمه طباطبايى ـ رحمه‏ اللّه‏ ـ سؤال شد: علماى اخلاق و اساتيد معرفت، براى تربيت و تهذيب نفوس شاگردان خود در راستاى سير و سلوك، خواندن اذكار و اورادى را به آن‏ها دستور مى‏ دهند، آيا مى‏ شود ديگران هم بدون دستور استاد آن اذكار را به جا آورند؟ ایشان در پاسخ فرمود: خير، نمى‏ شود؛ زيرا خواندن آن اذكار را به تناسب شرايط و حال شاگردان خود به ايشان آموزش مى‏ دهند، ولى همين اذكار و اوراد براى ديگران، مانند نارنجكى در دست آن‏ها است كه ممكن است براى آن‏ها خطر داشته باشد. از ايشان سؤال شد: اگر آن اذكار خطرناك است، پس چگونه استادان به شاگردان خود دستور مى‏ دهند و براى آن‏ها خطر ايجاد نمى‏ كند؟ علاّمه در پاسخ فرمود: «همّ استاد در كنار ذكر، خطر آن را برطرف مى‏ كند.» 🌸@yadeshohada313
تَوَسُّل‌بِه‌ امام‌ز‌َمٰان‌وَشهدا🇵🇸
🌷شهید مهدی زین الدین 🕊پنجشنبه های دلتنگی
🕊دلم حسابی تنگ بود. حال خسته ام را با خودم بردم تا شفا گیرد. . 🍃پس از خواهر شاه خراسان و دو رکعت نماز، دل آشفته ام پرکشید سوی . سوار تاکسی شدم و آدرس را به راننده دادم . . 🍃آرام آرام سوی گلزار قدم برداشتم .بطری های کنار درب ورودی، نشان از قرار همیشگی خسته دلانی بود که برای خلوت به این گلزار می آیند. . 🍃فضای مسقف پیچیده در چپ و راست که متشکل از مزار شهداست و نورهای سبز و سرخ، که حاصل تابش نور خورشید به سقف های رنگ شده شیروانی بود حال خاصی را به انسان هدیه می داد. . 🍃ناگهان دستور داد و پایم به سمت راست قدم برداشت.تعدادی دور تا دور مزار نشسته بودند.در ظاهر فضا پر از سکوت بود اما، این سکوت شاهد حرف های دلشان با زین الدین بود. . 🍃شهید فرمانده لشکر علی بن ابی طالب و برادرش ، فرمانده اطلاعات و عملیات تیپ ۲ لشکر علی بن ابی طالب، در کنار هم آرام گرفته بودند. . 🍃 مهدی، فرمانده ای که همیشه خودش اولین نفر بود برای . می گفت: «اگر فرمانده نیم خیز راه بره،نیروها سینه خیز راه میرن .اگه بمونه تو که بقیه میرن خونه هاشون» . 🍃آرزوی داشت. عکس دخترش در جیب لباسش بود اما از ترس قرار شد بعد از عملیات آن را ببیند. . 🍃به رسم حضرت نمازهای اول وقتش حتی در جاده های جنگ هم ترک نشد . به نیت پیروزی در عملیات ها ،نماز شب هایش ، حال خوشش و هایش در باخدا ، هنوز هم از خاطرات زیبای به جا مانده در ذهن و رزمنده هاست.خوش به حالش که خدا را شناخت و چه زیبا او را خرید . . 🍃لبانم معطر به خواندن ای برایش، چشمانم خیس از حسرت، و صدای که مرا به خود آورد... و خدایی که در این است... . . ✍️نویسنده: . 📅تاریخ تولد: ۱۳۳۸. . 📅تاریخ شهادت: ۲۷ آبان ۱۳۶۳.سردشت . 🥀محل دفن: گلزار شهدا امامزاده علی بن جعفر قم . @yadeShohada313
تَوَسُّل‌بِه‌ امام‌ز‌َمٰان‌وَشهدا🇵🇸
#شهید_مهدی_زین‌الدین🌹 #غیبت #منتظر #شهادت #دعای_کمیل ✍می گفت:در زمان غیبت امام زمان(عج)،به کسی منتظ
🕊دلم حسابی تنگ بود. حال خسته ام را با خودم بردم تا شفا گیرد. . 🍃پس از خواهر شاه خراسان و دو رکعت نماز، دل آشفته ام پرکشید سوی . سوار تاکسی شدم و آدرس را به راننده دادم . . 🍃آرام آرام سوی گلزار قدم برداشتم .بطری های کنار درب ورودی، نشان از قرار همیشگی خسته دلانی بود که برای خلوت به این گلزار می آیند. . 🍃فضای مسقف پیچیده در چپ و راست که متشکل از مزار شهداست و نورهای سبز و سرخ، که حاصل تابش نور خورشید به سقف های رنگ شده شیروانی بود حال خاصی را به انسان هدیه می داد. . 🍃ناگهان دستور داد و پایم به سمت راست قدم برداشت.تعدادی دور تا دور مزار نشسته بودند.در ظاهر فضا پر از سکوت بود اما، این سکوت شاهد حرف های دلشان با زین الدین بود. . 🍃شهید فرمانده لشکر علی بن ابی طالب و برادرش ، فرمانده اطلاعات و عملیات تیپ ۲ لشکر علی بن ابی طالب، در کنار هم آرام گرفته بودند. . 🍃 مهدی، فرمانده ای که همیشه خودش اولین نفر بود برای . می گفت: «اگر فرمانده نیم خیز راه بره،نیروها سینه خیز راه میرن .اگه بمونه تو که بقیه میرن خونه هاشون» . 🍃آرزوی داشت. عکس دخترش در جیب لباسش بود اما از ترس قرار شد بعد از عملیات آن را ببیند. . 🍃به رسم حضرت نمازهای اول وقتش حتی در جاده های جنگ هم ترک نشد . به نیت پیروزی در عملیات ها ،نماز شب هایش ، حال خوشش و هایش در باخدا ، هنوز هم از خاطرات زیبای به جا مانده در ذهن و رزمنده هاست.خوش به حالش که خدا را شناخت و چه زیبا او را خرید . . 🍃لبانم معطر به خواندن ای ، چشمانم خیس از حسرت و صدای که مرا به خود آورد... و خدایی که در این است... . 🕊به مناسبت سالروز تـولد . ✍️نویسنده: . 📅تاریخ تولد: ۱۸مهر ۱۳۳۸ . 📅تاریخ شهادت: ۲۷ آبان ۱۳۶۳.سردشت . 🥀محل دفن: گلزار شهدا امامزاده علی بن جعفر قم . ....💚@yadeShohada313