eitaa logo
عِنایٰاتِ امٰام‌زَمٰان وَشهدا
178 دنبال‌کننده
288 عکس
155 ویدیو
4 فایل
🕊او بٰا سپاهی ازشهیدان خواهد آمد🕊 🌹وَلٰا تحسبَن الذیـنَ قُتلوا فـی سبیلِ الله امواتا بَلْ احیـٰاءٌ عندَ ربهم یُرزَقون🌹 📣لطفا شماهم ازعنایات خود توسط شهدا وامام‌زمان برای ما بگید👇 🆔 @A_Sadat313
مشاهده در ایتا
دانلود
عِنایٰاتِ امٰام‌زَمٰان وَشهدا
سلام تو پیاده روی اربعین خیلی دلم میخاست عکس آقا حمید رو کوله ام باشه اما نشد هنگامی که از حرم حضرت
🌷 ✨ خیلی وقت بود که از ضعف ودردوبی حسی دست وپا شاکی بودم هر ماه به سراغم میومد احساس بی حالی وضعف اندام ها یه روز گوشیم دستم بود پر از کانال شهدا ابراهیم هادی وسید مجتبی وحاج همت واحمد علی نیری وحمید مرادی و...به خودم گفتم این همه شهید هیچ کدومشون درد منو دوا نمکنن. گوشیمو خاموش کردم سرم گذاشتم روی بالشت چشم هام که بسته شد دیدم دارم میرم خونه شهید حمید سیاهکالی مرادی😭نه با پا بین زمین واسمان بودم زمین رو میدیم سر سبز بود وکوهستانی مثل پرواز کردن بود🌷 تنها هم نبودم یکی با من بود نمیدیدمش بالاخره رسیدیم خونه شهید مادر شهید خواهر وپدر شهیدرادیدم همسر شهید سجاده پهن کرده بود نماز میخوند من وارد شدم مادر شهید حالم پرسید وبا یک وسیله پزشکی روی بدن من کشید خیلی حرف زدیم با خانواده شهیدبماند❤️ از ان روز من دیگه مشکلی ندارم الان شش ماه میگذره منم رفیق شهیدم و پیدا کردم میدونم لیاقتشو ندارم که تو خواب ندیدمش ولی همین که اجاز ه داد وارد خونه شون بشم وبا دستای مادرشون خوب شم خیلی خوش به حالم باور کنید که از درد عاجز بودم همیشه باهامه حتی تو پیاده روی اربعین که دقیقه نود برام جورش کرد با یادش خواب میرم با یادش بیدار میشم داداشم شده دیگه نگاهش رو همیشه بالای سرم میبینم حسابی شرمندشم خدا از برادری کمش نکنه چقدر خوبه ادم داداش اسمانی داره 🌷 @yadeShohadaa
عِنایٰاتِ امٰام‌زَمٰان وَشهدا
#عنایت شهیدحمیدسیاهکالی‌مرادی ...🕊 🕊....
🌷 ✨ خیلی وقت بود که از ضعف ودردوبی حسی دست وپا شاکی بودم هر ماه به سراغم میومد احساس بی حالی وضعف اندام ها یه روز گوشیم دستم بود پر از کانال شهدا ابراهیم هادی وسید مجتبی وحاج همت واحمد علی نیری وحمید مرادی و...به خودم گفتم این همه شهید هیچ کدومشون درد منو دوا نمکنن. گوشیمو خاموش کردم سرم گذاشتم روی بالشت چشم هام که بسته شد دیدم دارم میرم خونه شهید حمید سیاهکالی مرادی😭نه با پا بین زمین واسمان بودم زمین رو میدیم سر سبز بود وکوهستانی مثل پرواز کردن بود🌷 تنها هم نبودم یکی با من بود نمیدیدمش بالاخره رسیدیم خونه شهید مادر شهید خواهر وپدر شهیدرادیدم همسر شهید سجاده پهن کرده بود نماز میخوند من وارد شدم مادر شهید حالم پرسید وبا یک وسیله پزشکی روی بدن من کشید خیلی حرف زدیم با خانواده شهیدبماند❤️ از ان روز من دیگه مشکلی ندارم الان شش ماه میگذره منم رفیق شهیدم و پیدا کردم میدونم لیاقتشو ندارم که تو خواب ندیدمش ولی همین که اجاز ه داد وارد خونه شون بشم وبا دستای مادرشون خوب شم خیلی خوش به حالم باور کنید که از درد عاجز بودم همیشه باهامه حتی تو پیاده روی که دقیقه نود برام جورش کرد با یادش خواب میرم با یادش بیدار میشم داداشم شده دیگه نگاهش رو همیشه بالای سرم میبینم حسابی شرمندشم خدا از برادری کمش نکنه چقدر خوبه ادم داداش اسمانی داره @yadeShohadaa