eitaa logo
یاد ایام
95 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
2هزار ویدیو
153 فایل
💠 نگاهی به حقایق و وقابع عبرت آموز و رویدادهای سیاسی اجتماعی و زندگی مردمان ابن مرز و بوم در یک صد سال اخیر، از زمان قاجار، پهلوی تا عصر حاضر 📢🎥📷 در قالب صوت و فیلم و عکس های گاه کمیاب، جالب و خاطره انگیز
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️ توهم شاهانه !! 🔹محمدرضا پهلوی چنان به خود و تصمیماتش مطمئن بود که به صراحت می‌گفت: «فکر نمی‌کنم در ایران انتقاد کردن به من کار ساده‌ای باشد. یعنی برای چه چیزی باید از من انتقاد کنید؟ برای سیاست خارجی من؟ برای سیاست نفتی من؟ برای تقسیم اراضی بین دهقانان؟ برای اینکه اجازه داده‌ام کارگران در سود ویژه‌ کارخانه‌ها شریک شوند؟» 🔹محمدرضا در قالب یک شاه مستبد از آنجا که دچار توهم است هرگز از نقاط ضعف حکومتش، پاشنه آشیلش یاد نمی‌کند و به دلیل همین غفلت است که با افتخار از نفوذ آمریکایی‌ها در کشور – چیزی که احتمالا نمی‌داند از سوی قاطبه مردم پذیرفته نشده است - می‌گوید: «آمریکایی‌ها بهتر ما را درک می‌کنند چون منافع بیشتری در اینجا دارند. منافع اقتصادی مستقیم و منافع سیاسی غیرمستقیم {...} آمریکایی‌ها مجبورند به مسئولیت‌هایشان در قبال دیگر کشورهای دنیا احترام بگذارند بنابراین از ما دفاع می‌کنند و این مساله به‌هیچ‌وجه استقلال ما را به خطر نمی‌اندازد و دوستی ما با آمریکا ما را برده آن‌ها نمی‌کند.» @yade_ayyam
💠 تبادل 👇👇
هدایت شده از پایداری
💠 توصیه شهید قاسم سلمیانی به «سفیرانِ در قصرهای مجلل نشسته» 🔹 سردار سپهبد شهید «قاسم سلیمانی» پس از خواندن کتاب «آن بیست و سه نفر»، در نامه‌ای خطاب به «احمد یوسف‌زاده» نویسنده این کتاب، نوشت: «...ای‌کاش سفیرانِ در قصرهای مجلل نشسته کشورمان، این سفیران در قفس گرفتار شده را ببینند و چگونه سفیر بودن را بیاموزند. احمد عزیز؛ وقتی کتابت را خواندم، ناخودآگاه صحنه اسارتی در مقابل دیدگانم مجسم شد و به‌یاد آن اسیر، بر کتاب این اسیر، اشک ریختم، یاد قهرمان اسارت که اسارت را به اسیری گرفت...». 🆔 @shahid_qasem_soleimani ✅ کانال "شهید حاج قاسم سلیمانی
هدایت شده از پایداری
📄 متن کامل این نامه به شرح زیر است: ✍️ «احمد عزیزم؛ تقریظ و تحسین رهبر عزیزمان، مرا تشویق به خواندن کتابت کرد و پس از قرائت آن، به مقامت غبطه خوردم و افسوس، که در کارنامه‌ام یک شب از آن شب‌ها و یک روز از آن روزهای گرفتار در قفس را ندارم. شماها عارفان حقیقی و عابدان به عبودیت رسیده‌ای هستید که به عرش رسیدید، ای‌کاش در همان بالا بمانید. چه افتخارآمیز است ربانیون بر منبر نشسته، تربیت‌یافتگان منابر خود را به تماشا بنشینند. چه زیباست جوانان جویای کمال، کودکانِ کمال‌یافته در قفس دشمن را ببینند. ای‌کاش سفیرانِ در قصرهای مجلل نشسته کشورمان، این سفیران در قفس گرفتار شده را ببینند و چگونه سفیر بودن را بیاموزند. احمد عزیز؛ وقتی کتابت را خواندم، ناخودآگاه صحنه اسارتی در مقابل دیدگانم مجسم شد و به‌یاد آن اسیر، بر کتاب این اسیر، اشک ریختم، یاد قهرمان اسارت که اسارت را به اسیری گرفت.... بانوی معظمه خسته‌ای که با مجروحیت دل و جسم، در حالی که سر برادران، برادرزاده‌ها و فرزندان خود را بالای نی جلوی چشم داشت و ده‌ها زن و کودکِ اسیرِ هرروز کتک‌خورده را در طول هزاران کیلومتر پیاده و یا بر شتر برهنه نشسته، سرپرستی می‌کرد، در عمق قرارگاه دشمن بر هیبت او شلاق زد و با بیانی که خاطره پدرش علی(ع) را در یادها زنده کرد، همانند شمشیر برنده برادرش عباس بر قلب دشمن فرود آورد و با جمله «مارأیت الّا جمیلاً» عرش را گریاند و بشریت را تا ابد متحیر عظمت خود ساخت. به کرمانی بودنم افتخار می‌کنم، از داشتن گوهرهایی همچون «شهسواری» که فریاد «مرگ بر صدام، ضد اسلام» را در چنگال دشمن سر داد و نشان داد به‌خوبی درس خود را از مکتب امام سجاد (ع) آموخته است و «امیر شاه‌پسندی» که بر گوشت‌هایِ بر اثر شلاق فروریخته او اطو کشیدند و «احمد یوسف‌زاده»، «زادخوش»، «مستقیمی»، «حسنی» و ... که از اسارت عظمت آفریدند؛ در پایان درود می‌فرستم برمردی که به‌احترام شما و همه مجاهدین و شهدا، قریب سی سال چفیه یادگار آن روزها را به گردن آویخته تا عشق به این راه و مرام و فرهنگ را به همه یادآوری کند و بر هر نوشته شما بوسه می‌زند و در بالاترین جایگاه فقاهت، حکمت و اندیشه، زیباترین کلمات را نثارتان می‌کند. چقدر مدیون این مردیم و بدون او تاریکیم. خداوندا؛ وجودش را برای ایران و اسلام حفظ بفرما». به گزارش دفاع‌پرس؛ کتاب «آن بیست و سه نفر» نوشته «احمد یوسف‌زاده»، خاطرات بیست و سه اسیر نوجوان ایرانی را روایت می‌کند که در عملیات «بیت‌المقدس» به اسارت درآمدند که «صدام» سعی می‌کند تا از این نوجوانان در ازای آزادی آن‌ها، از این اسرا برای ایجاد جنگ روانی علیه ایران استفاده کند؛ اما نوجوانان ایرانی این موضوع را رد کرده و بر باقی ماندن در کنار سایر اسرا پافشاری می‌کنند. 🆔 @shahid_qasem_soleimani ✅ کانال "شهید حاج قاسم سلیمانی
هدایت شده از پایداری
💠 به کانال "شهید حاج قاسم سلیمانی" بپیوندید 👇👇👇 ─ کانال ایتا: 🆔 https://eitaa.com/shahid_qasem_soleimani ─ کانال تلگرام: 🆔 https://t.me/qasem_soleimani_media
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 شرح زندگی سیاسی امام باقر(ع) توسط رهبر معظم انقلاب در سال ١٣۶١ @yade_ayyam
🔰 سرگرمی ها
یاد ایام
🔰 سرگرمی ها
🔰سرگرمی ها 🔶🔸 وقتى كه ما بچه‏ تر بوديم، مشتاق بازى و توپ بوديم، در انتظار مى‏ نشستيم تا ما را به بازى بگيرند، تملق مى‏ گفتيم تا راه‏ مان بدهند و قهر مى‏ كرديم و دور مى‏ شديم تا نزديك‏ مان كنند، 🔸اما همين كه هدفى پيدا مى‏ كرديم ديگر به توپ ‏ها و بچه ‏ها نگاه نمى‏ كرديم، حتى اگر دعوت‏ مان مى ‏كردند مى‏ خنديديم و اگر دست‏ مان را مى ‏كشيدند، نق مى‏ زديم و فرار مى ‏كرديم. چرا؟ 🔸مگر توپ همان توپ نبود و بازى همان بازى محبوب نبود؟ چرا اينها همه ‏اش همان ‏ها بودند، اما ما ديگر آن نبوديم، ما هدفى داشتيم و لباسى به تن كرده بوديم و مهمانى مى‏ خواستيم برويم... 🔸آه حالا مى‏ فهمم كه چرا خيلى ‏ها به توپ ‏هاى بزرگ‏ تر و كره ‏هاى زمين و ماه و خورشيد هم همان طور نگاه مى ‏كنند و توپ بازى نمى‏ كنند و اسير بازى نمى ‏شوند. 🔸اينها كارى دارند و هدفى دارند و اين است كه مشغول نمى‏ شوند و سرگرم نمى‏ شوند. 🔸سرگرمى‏ ها براى بيكاره ‏هاست. بازى ‏ها براى آواره ‏ها ست و آنها كه جايى دارند و آنها كه كارى دارند و آنها كه به مهمانى دعوت شده‏ اند و لباس ضيافت پوشيده‏ اند، ديگر با توپ ‏ها و با بازيچه ‏ها كارى ندارند. 🔸اينها نه بازيگرند و نه بازيچه و نه تماشاچى. 🔸اينها رهرو هستند و به تحرك ‏ها رسيده ‏اند و از تنوع ‏ها گذشته‏ اند. 🔸اينها راه را مى‏ بينند و وقت كم را مى ‏بينند و اين است كه شب و روز مى‏ كوشند و آرام ندارند. اين است كه همه خوردن و خوابيدن و حركت ‏هاى بى‏ حاصل‏ شان بايد حاصل خيز بشود و بار بياورد. 🔸هيچ ديده‏ ايد كه كسى خانه‏ اى بزرگ ساخته باشد و در قرضش مانده باشد، چگونه روز و شب مى‏ دود و چگونه حتى درمهمانى‏ هايش در جست‏ و جوى كار خويش است. 🔸انسان بى ‏نهايت سرمايه دارد و بى‏ نهايت راه دارد و فقط هفتاد سال وقت براى تجارت، آن هم، نصفش خوراك و پوشاك و مسكن و نصفش مقدمات اينها، 🔸واى به روزى كه بقيه ‏اش هم بشود صرف نمايش دادن اينها كه ديگر سرمايه ‏ها از دست رفته‏ اند يا راكد مانده ‏اند و احتكار شده‏ اند و يا از دست رفته ‏اند و زيان شده‏ اند. 📝استاد علی صفایی حائری 📚کتاب رشد، ص ۳۴ @yade_ayyam
هدایت شده از یاد ایام
💠 مرجع تقلیدی که هرگز به حج نرفت! حضرت آیت الله العظمی #مرعشی_نجفی هرگز به سفر حج نرفت، وقتی علت را از ایشان جویا می شدند، می فرمودند که من مستطیع نیستیم. یکی از نزدیکان ایشان خرج سفر حج را به ایشان هدیه کرد، ایشان این پول را خرج یکی از بیمارستانهای قم کردند، وقتی از ایشان علت این کار را پرسیدند، ایشان در پاسخ گفتند اگر من به این سفر می رفتم و یک زن به علت نبود امکانات در این بیمارستان می مرد، وقتی من می گفتم «لبیک» خداوند به من می گفت «لا لبیک». او وصیت کرده بود که جنازه ام را به جای دفن کردن در حرم در دهلیز کتابخانه ام دفن کنید تا زیر پای جویندگان علم و دانش باشم، کتابخانه ایشان یکی از کتابخانه های بزرگ جهان است که بخشی از کتاب های آن را از طریق خواندن نماز استیجاری تهیه و خریداری کرده بود . 🆔 @yade_ayyam
🔹سمت چپ تصویر: شهيد حاج شيخ احمد کافی 🌴 در سفر حج
💠 روایت آیت‌الله خامنه‌ای از سفر به خانۀ خدا ✳️ ایشان، تنها یک بار به سفر حج مشرف شدند (آبان ماه ) 🔺 در این سفر فشردۀ ده روزه که در ایام پُرالتهاب اوایل انقلاب انجام شد، آقای هاشمی رفسنجانی نیز حضور داشت و مقدمات آن را نیز شهید فضل‌الله محلاتی فراهم نمود. 🔹 آیت‌الله خامنه‌ای پس از خواندن کتاب"سفر قبله"، راجع به تشّرف خود به سرزمین وحی، دستخط زیر را می‌نویسند: ✍️ این كتاب، مرا باز در شور و حال حسرت‌آلود زیارت خانه‌ خدا و حرم رسول‌الله(ص) فرو برد. شور و حال و اشتیاقی كه دیگر امیدی هم با آن نیست. تا به یاد دارم -از سال های دور جوانی- هرگز دل خود را از آتش این اشتیاق، رها نیافته‌ام. ♦️ اما حتی در دوران سیاه اختناق كه هر روحانی بامعرفت و بی معرفتی، با رغبت و یا حتی از سر سیری، آسان می‌توانست در خط حج قرار بگیرد... و من نمی‌توانستم! یا بهتر بگویم: هیچ حمله‌دار و رئیس كاروانی از ترس ساواك شاه، نمی‌توانست و جرأت نمی‌كرد نام مرا در فهرست حاجی‌های خود – چه رسد به عنوان روحانی كاروان – بگذارد. 💢 بله، حتی در آن دوران سخت هم دلم از امید زیارت كعبه و بوسه زدن بر جای پای پیامبر(ص) در مكه و مدینه، خالی نمانده بود ... و این امید، اگرچه با حج ده روزه‌ سال ۵۸ كه به فضل شهید محلاتی قسمتم شد، برآورده گشت، اما آتش آن شوق سوزنده‌تر و مشتعل‌تر شد ◾️ ... در سالهای ریاست جمهوری چشم امید به پس از آن دوران دوخته بودم ... اما امروز ...؟ شور و اشتیاقی بی‌سكون و امیدی تقریبا فرو مرده ... تنها تسلّا به خواندن اینگونه سفرنامه‌ها یا شنیدن آنها است كه خود بازافزاینده‌ شوق نیز هست. 🆔 @yade_ayyam
◼️ تصویر سمت چپ: تنها سفر آیت‌الله خامنه‌ای به خانۀ خدا (آبان ماه ) 💠 تصویر سمت راست: در سفر حج (دهه 60)
📃در یادداشت رهبر انقلاب آمده است: ✍️ این كتاب، مرا باز در شور و حال حسرت‌آلود زیارت خانه‌ خدا و حرم رسول‌الله(ص) فرو برد. شور و حال و اشتیاقی كه دیگر امیدی هم با آن نیست. تا به یاد دارم -از سال های دور جوانی-هرگز دل خود را از آتش این اشتیاق، رها نیافته‌ام اما حتی در دوران سیاه اختناق كه هر روحانی بامعرفت و بی معرفتی، با رغبت و یا حتی از سر سیری، آسان می‌توانست در خط حج قرار بگیرد...و من نمی‌توانستم! یا بهتر بگویم: هیچ حمله‌دار و رئیس كاروانی از ترس ساواك شاه، نمی‌توانست و جرأت نمی‌كرد نام مرا در فهرست حاجی‌های خود–چه رسد به عنوان روحانی كاروان – بگذارد بله، حتی در آن دوران سخت هم دلم از امید زیارت كعبه و بوسه زدن بر جای پای پیامبر(ص) در مكه و مدینه، خالی نمانده بود ... و این امید، اگرچه با حج ده روزه‌ سال ۵۸ كه به فضل شهید محلاتی قسمتم شد، برآورده گشت، اما آتش آن شوق سوزنده‌تر و مشتعل‌تر شد ...در سالهای ریاست جمهوری چشم امید به پس از آن دوران دوخته بودم ... اما امروز ...؟شور و اشتیاقی بی‌سكون و امیدی تقریبا فرو مرده...تنها تسلّا به خواندن اینگونه سفرنامه‌ها یا شنیدن آنهاست كه خود بازافزاینده‌ شوق نیزهست
هدایت شده از یاد ایام
👈 کانال: "یاد ایام" @yade_ayyam 🔹 ایتا: http://eitaa.com/yade_ayyam 🔹تلگرام: http://t.me/yade_ayyaam 💠 نگاهی به حقایق و وقابع عبرت آموز و رویدادهای سیاسی اجتماعی و زندگی مردمان ابن مرز و بوم در یک صد سال اخیر، از زمان قاجار، پهلوی تا عصر حاضر 📢🎥 در قالب صوت و فیلم و عکس های گاه کمیاب، جالب و خاطره انگیز📷
📚نام کتاب: " خسی در میقات" 🖋نویسنده:جلال آل احمد 📑انتشارات: فردوس 📓تعداد صفحات: ۲۳۱ 📖توضیحات: این کتاب مجموعه خاطراتی از سفر به مکه و مشاهده مسایل گوناگون در این سفر معنوی و دینی است. در این کتاب نویسنده به پنجاه خاطره و حکایت که در سفر حج برایش رخداد نموده اشاره کرده و ابعادی از معنویات و برخی از حقایق تلخ و شیرین مربوط به این سفر را در قالب این خاطرات ارایه نموده است. وی به مشکلات سفر حج، نحوه ورود به مکه و مسجدالحرام، عنایات و امدادهای غیبی در طول سفر حج، همراهی وی با کاروان های ویژه و خاطرات مربوط به آنها، توصیف سرزمین های مختلف در مکه و مدینه مانند سرزمین منا، عرفات، مشعرالحرام، قبرستان بقیع، انجام اعمال و مناسک حج، ملاقات وی با شخصیت های علمی سایر کشورها، فعالیت های فرهنگی وی در طول سفر حج و گفتگوها و مناظرات وی با برخی از علمای سنی به عنوان حکایت اشاره نموده است. 🆔 @yade_ayyam
یاد ایام
📚نام کتاب: " خسی در میقات" 🖋نویسنده:جلال آل احمد 📑انتشارات: فردوس 📓تعداد صفحات: ۲۳۱ 📖توضیحات: ا
📕خسی در میقات ✍️ جلال آل احمد خسی در میقات یکی از معروفتزین سفرنامه های معاصر حج است که جلال آل احمد در سال ۱۳۴۳ و در سن ۴۱ سالگی طی سفر حج نوشته است. شاید اولین ویژگی “خسی در میقات” که به ذهن می رسد، موقعیت ویژه ای است که نویسنده در آن پا به چنین سفری گذاشته و به موجب آن این سفر می تواند فصل تازه ای از حیات نویسنده محسوب شود. به عبارت دیگر این سفر برای آل احمد یک سفر معمولی نیست. آل احمدی که به این سفر می رود، همانست که روزی پیوستن به حزب توده را تجربه کرده؛ آل احمدی که گریز از خانوادۀ مذهبی خود را و بی نمازی را و انتشار کتاب در اعتراض به سنت های دینی را تجربه کرده. دکتر شریعتی می گوید: «اگر کسی ادوار زندگی آل احمد را نداند و آل احمدِ خسی در میقات را با آل احمدِ سال های ۲۴ و ۲۵ -که توده ای شده بود- مقایسه کند، نمی تواند بپذیرد نویسندۀ سفر نامۀ حج، همو باشد.» آل احمد در این سفرنامه در هر منزلی و موقفی قلم را دست گرفته و آنقدر از جزییات و تفاصیل سفر خودش بطور بداهه برای ما نوشته که از خودمان می پرسیم چطور یک آدم در طول سفرش اینقدر فرصت نوشتن داشته؟ سفرنامه از فرودگاه جدّه آغاز می شود، محل آشنایی اولیۀ مسافران با یکدیگر. مسافرانی که از دهاتی ها و پیرزن ها تا نخبه هایی مثل جلال، همه به یک رنگ در آمده اند. دردسر ها و سختی ها و کمبود امکانات در سفر، برای همه یکسان است. «در آشیانۀ حجاج که به انتظار بودیم،جوانک های بازرس با آمیخته ای از اعجاب و تحقیر نگاه می کردند؛ همه را. به خصوص مرا. (شاید خیال می کردم؟ چون خودم را توی جماعت برخورده می دیدم؟) و که «بله چه احمق هایی!»، لابد. و خودشان؟ بهترین مصرف کنندگان تیغ ریش تراشی و کراوات و خمیردندان! و «حاجی بعد از این» ها: دهاتی ها و بازاری ها و خاله خانم ها و اُمّل ها و تک و توکی آدم های مثل من. و اعجاب انگیز. و همه تیغ ریش تراشی و آن خررنگ کن های دیگر را رها کرده، و روانه به کشفی. هرکدام یک جور. یکی به کشف سفر؛ دیگری به کشف کعبه؛ و دیگری به کشفِ خودِ کشف... ا▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️ 📄 بخشی از کتاب: "خسي در ميقات" : و افتادم توی یکی از شارع‌ها که از وسط چادرها می‌گذشت. جماعت حاجیان در دسته‌های درهم شونده،‌ و علامت هر کدام در دست سرکرده‌ها شاخص از وسط چادرها می‌گذشتند. به هجومی و ترسی و شتابی. که وقتی بچه بودم در بازار تهران،‌ روزهای عاشورا می‌توانستم دید. و همه لبیک‌گویان. و همه سفید پوش. و تازه امروز فهمیدم که حتا رنگ سفید چه انواع دارد. چرک‌مرد و خامه‌ای و نیل‌خورده و شیری و براق و مات و همین‌جور... و چه هیجانی در خود ایجاد می‌کردند حضرات. با حرکات اضافی ناشی از ترس گم شدن! هم‌چنان که می‌رفتم احساس می‌کردم که سربالا می‌رویم. و راه تنگ‌تر می‌شود. گفتم لابد مثل دیگران به سمت محل رجم می‌رویم. تک و توک خانه‌های مسکونی، بر خرسنگ‌های لخت نهاده؛ با دیوارکی و مهتابی و دری و شیر آبی. و بر سر بام آن‌ها مردم تماشاچی ایستاده. یا حجاج؟... و هم‌چنان سربالا می‌رفتیم که یک مرتبه راه بند آمد. معلوم شد جماعت بی‌راهنما به کوچه‌ی بن‌بستی افتاده و فشار جمعیت چنان بود که یک لحظه وحشتم گرفت. تنها در میان جمعی ناشناس. و هر کس به زبانی.آوار برج بابلی فرو ریخته در یک کوچه‌ی تنگ سنگی. که خودم را از سینه‌ی سنگ‌چین دیوار بالا کشیدم؛ و نیم متری از سروکله‌ی جماعت بالا آمده،‌ فریادی به سمت هر حاجی ایرانی کشیدم که کوچه بن بست است و باید برگشت و کمک کنید و دست به دست خبر را به آخر جماعت برسانید. که شروع کردند. و بعد به عربی: اوگفوا. ما بشارع! و چندین بار. جماعت پیرمردی را چنان به قلوه سنگ‌های دیوار فشرده بود که از حال رفت. سر دست گذاشتیمش سر دیوار که همسایگان محل آب آوردند تا حالش را جا بیاورند. وحشت از گم شدن، وحشت از جای ناشناس،‌ شوق تماشا، شوق به شرکت در اعمال و مراسم، از هر حاجی ملغمه‌ای می‌سازد سر از پا نشناس. و سرتا پا هیجان، و "بی‌خود"ی و ذره‌ای در مسیلی. همه‌ی مقدمات حاضر است تا تو اراده‌ات را فراموش کنی. و خود من سه بار احرامم باز شد. نه تنها هوله، دوشم، حتا ازارم..." "و حمال بازی قضیه، چنان به نفع دستگاه عهد بوقی سعودی است و چنان زیربنای درخوری است برای آن حکومت که گمان نمی‌کنم به این زودی مقدمات از بین بردنش را فراهم کنند. مسلم است که سال‌های سال پس ازین مراسم حج دایر خواهد بود. چون زیارت است و سیاحت و تجارت و تفنن و تجربه‌ای؛ برای هر دهاتی که از پای آب و گاوش راه افتاده و هیچ فرصت دیگری برای جهانگردی و تجربه‌ی سفر ندارد. اما اگر توانستیم این حج را در خور آدم قرن بیستم که نه، در خور آدم قرن چهاردهمی بکنیم؛ می‌توان امیدوار بود که حج مرحله‌ای باشد و تجربه‌ای در زندگی افراد ملل مسلمان. وگرنه حج به صورت فعلی یک بدویت موتوریزه است..." 🆔 @yade_ayyaam
یاد ایام
📚نام کتاب: " خسی در میقات" 🖋نویسنده:جلال آل احمد 📑انتشارات: فردوس 📓تعداد صفحات: ۲۳۱ 📖توضیحات: ا
خسی در میقات - جلال آل احمد.PDF
6.65M
📚 نسخه PDF | 📖 کتاب: "خسی در میقات" 🖌 نوشته : جلال آل احمد ┄──┄──┄──┄─ا 🌴 🆔 @yade_ayyam ✔️JOIN ✅ کانال "یاد ایام"
یاد ایام
📚نام کتاب: " خسی در میقات" 🖋نویسنده:جلال آل احمد 📑انتشارات: فردوس 📓تعداد صفحات: ۲۳۱ 📖توضیحات: ا
💥💥 جلال آل احمد 🔔مردی که قلمش، آهنگ بیداری نسل جوان را می نواخت ✍️جلال برای بسیاری از ما آشناست؛ اما شاید کمتر کسی بداند که پدرش آیت الله سید احمد طالقانی است. جلال اهل اورازان بود، دهکده ای که همه مردمانش از ساداتند. او مدتی برای تحصیل علوم دینی به نجف رفت، اما سری پر شور داشت و می خواست به دانشگاه آمریکایی بیروت برود که ناگهان همه چیز را کنار گذاشت و برگشت به تهران تا برود به دانشسرایعالی و معلم بشود؛ تا عضویت در حزب توده و زحمتکشان را تجربه کند، حتی سفری به اسرائیل داشته باشد و بعد از کودتای 28 مرداد، حزب و حزب بازی را ببوسد و بگذارد کنار و یکراست برود سراغ اصل مطلب ... سراغ دردی که جامعه روشنفکری را فرا گرفته و رهایی از آن، با این همه تاری که دورش تنیده، سخت است. ✍️در همین دوره است که «غربزدگی» را می‌نویسد و می‌رود به مکه و می‌شود «خسی در میقات». برخی می گویند درگذشت نابهنگام او در اسالم گیلان، کار دربار و ساواکی هاست که از قلمش می ترسیدند. اما سیمین، همسرش، نویسنده «سووشون»، می گوید که دو عشق خطرناک کار «تجلی روشنفکری مسئول معاصر» را ساخت: سیگار و کوکا! جلال در مصرف کوکاکولا زیاده روی می‌کرد؛ اصلا نمی توانست کنار بگذاردش. پزشک به او گفته بود اگر ترک نکنی این دو تا را، کارت ساخته است، اما انگار نه انگار ... این را سیمین دانشور نقل می کند و البته به واقعیت هم نزدیکتر است. این طور می شود که جلال 46 ساله، روز 18 شهریور سال 1348، ناغافل پر میکشد به جایی که از آنجا آمده بود ... یادش گرامیباد تاریخدون؛ تاریخ برای همه تصویر پیوست: عکسی دیده نشده از جلال آل احمد، در نوجوانی، هنگامی که برای تحصیل به نجف رفت و سری هم به ایوان مدائن زد. 🆔 @yade_ayyam
🔴شما یادتون نمیاد که پیکان و ژیان در سال ۱۳۵۲ (اوج دوره هویدا که میگن هیچی گرون نشده!) ۱۷۰۰ تا ۲۵۰۰ تومان گرون شده.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴بعضی از آقازاده‌ها روی پهلوی رو سفید کردند! 🔹حجت الاسلام دانشمند: چون بابات وزیر و وکیله هر غلطی میخواستی کردی؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 دیشب این سکانس برره در فلسطین اشغالی رقم خورد! اینقدر رژیم صهیونیستی از انتقام حزب الله میترسید که دیروز توهم زدن حزب الله حمله کرده زدن نیروهای خودی رو منفجر کردن 😂 بعد دیدن خیلی زشته بگن سربازای خودمون رو کشتیم گفتن حزب الله حمله کرده، حزب‌الله هم بیانیه داد که به ما ربطی نداری شما اسکلین ما انتقام خودمون رو میگیریم 🆔 @yade_ayyam
یاد ایام
🔴 دیشب این سکانس برره در فلسطین اشغالی رقم خورد! اینقدر رژیم صهیونیستی از انتقام حزب الله میترسید ک
🔴افسر صهیونیست: همچنان از غزه وحشت داریم 🔹نظامیان و افسران اسرائیلی در جنگ غزه حملات مسلحانه غیر قابل تحملی را به چشم خود دیدند ، در حالی که موشک ها هم در پشت آنها در حال ریزش مستمر بود ، آنها شرایطی را تجربه کردند که غیر قابل باور است. 🔹کابوس جنگ همچنان به سراغ نظامیان مجروح صهیونیست می آید ، آنها روح و عقلشان در معرض ضربات شدیدی قرار گرفته است.
📖 کتاب: "مهدعلیا" ✍️ به قلم: عبدالحسین نوائی ▫️در این مجموعه, 185 برگ سند درباره مهد علیا ـ مادر ناصرالدین شاه قاجار ـ که در ‘سازمان اسناد کتابخانه ملی ایران’ و ‘موسسه تاریخ معاصر ایران’ نگهداری می‌شود, بازنویسی و چاپ شده است. اسناد ذیل این موضوعات گرد آمده است: وقفیات, فرامین, نامه‌های مهد علیا به ناصرالدین شاه, نامه‌های مهدعلیا به اشخاص, نامه‌های اشخاص به مهدعلیا, نامه‌های اشخاص درباره مهدعلیا, قروض مهدعلیا, مداخل و مخارج مهدعلیا, ماترک. در پایان کتاب شرح و معنی برخی اصطلاحات, شجره‌نامه مهدعلیا و نمایه اسامی آمده است. @yade_ayyaam