eitaa logo
یاد ایام
95 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
2هزار ویدیو
153 فایل
💠 نگاهی به حقایق و وقابع عبرت آموز و رویدادهای سیاسی اجتماعی و زندگی مردمان ابن مرز و بوم در یک صد سال اخیر، از زمان قاجار، پهلوی تا عصر حاضر 📢🎥📷 در قالب صوت و فیلم و عکس های گاه کمیاب، جالب و خاطره انگیز
مشاهده در ایتا
دانلود
35.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 سخنرانی سردار شهید حاج اکبر آقابابایی، فرمانده تیپ الغدیر‌ در جمع رزمندگان استان یزد -- دوران جنگ تحمیلی قسمت دوم ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 روایتی از نحوه به شهادت رساندن آیت الله مدرس 🔷️ شهید آیت الله سیدحسن مدرس حدود هفده سال نماینده مجلس بود، هیچ گاه از راه انقلابی خویش پشیمان نشد و در طول این مدت، با جسارت و شجاعت شگفت انگیز به مبارزه با استبداد و استعمار پرداخت. دهم آذرماه -- سالروز شهادت مجتهد مجاهد و سیاستمدار متعهد،
⭕️مصاحبه شهید احمد الله یاری از قزوین در سال65 در این تصاویر، که اواخر تابستان ۶۵ در کرمانشاه در مقر موسوم به «قلی‌آباد» ضبط شده، مصاحبه شهید احمد الله یاری از قزوین، فرمانده گردان محمد رسول‌الله لشکر8نجف‌اشرف نشان داده می‌شود. شهید الله‌یاری که متولد روستای خورهشت بخش تاکستان قزوین بود، حدود یک‌سال بعد از این مصاحبه، در 7تیر66 طی عملیات نصر5 در حوالی سردشت در 28سالگی به شهادت رسید. از این شهید، یک دختر به یادگار مانده است. از سال65 به بعد، چندین گردان از نیروهای استان‌های قزوین و زنجان، به لشکر8نجف مامور شدند که در بیشتر موارد کادر فرماندهی آن‌ها نیز از بین نیروهای این استان‌ها انتخاب می‌شد. در آن مقطع قرار بود عملیاتی در این منطقه انجام شود ولی در نهایت عملیات لغو شد. «با استفاده از منابع کنگره شهدای نجف آباد» 🆔@ksn2500 🆔 aparat.com/ksn2500
38.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 مصاحبه شهید احمد الله یاری -- فرمانده گردان محمد رسول الله (ص) -- لشگر ۸ نجف اشرف ⌛️ اواخر تابستان ۱۳۶۵ مقر موسوم به «قلی‌آباد» )--- باختران (کرمانشاه) 🌷شهید الله‌یاری --متولد روستای خورهشت بخش تاکستان قزوین ⚪️ حدود یک‌سال بعد از این مصاحبه، در ۷ تیر ۶۶ طی عملیات نصر ۵ در حوالی سردشت در سن ۲۸ سالگی به شهادت رسید. از این شهید، یک دختر به یادگار مانده است. از سال ۶۵ به بعد، چندین گردان از نیروهای استان‌های قزوین و زنجان، به لشکر نجف مامور شدند که در بیشتر موارد کادر فرماندهی آن‌ها نیز از بین نیروهای این استان‌ها انتخاب می‌شد. در آن مقطع، قرار بود عملیاتی در این منطقه انجام شود ولی در نهایت عملیات لغو گردید. دوران جنگ تحمیلی
🎥 مصاحبه شهید احمد الله یاری -- فرمانده گردان محمد رسول الله (ص) -- لشگر ۸ نجف اشرف ⌛️ اواخر تابستان ۱۳۶۵ مقر موسوم به «قلی‌آباد» )--- باختران (کرمانشاه) 🌷شهید الله‌یاری --متولد روستای خورهشت بخش تاکستان قزوین ⚪️ حدود یک‌سال بعد از این مصاحبه، در ۷ تیر ۶۶ طی عملیات نصر ۵ در حوالی سردشت در سن ۲۸ سالگی به شهادت رسید. از این شهید، یک دختر به یادگار مانده است. از سال ۶۵ به بعد، چندین گردان از نیروهای استان‌های قزوین و زنجان، به لشکر نجف مامور شدند که در بیشتر موارد کادر فرماندهی آن‌ها نیز از بین نیروهای این استان‌ها انتخاب می‌شد. در آن مقطع، قرار بود عملیاتی در این منطقه انجام شود ولی در نهایت عملیات لغو گردید. دوران جنگ تحمیلی
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
39.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 سخنان سردار شهید حسن انتظاری در مورد حال و هوای جبهه ها 🎙 بهمراه توجیه نیروها قبل از عملیات توسط شهید عباس رحمانی 🌱 رزمندگان اعزامی از استان یزد دوران جنگ تحمیلی 🌿 بسیج، مدرسه عشق ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ 🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی .... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas ✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 اعزام به جبهه رزمندگان استان مرکزی دوران جنگ تحمیلی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 🌷 آوینی : 🌴 خدایا ! وقتی انسان این بچه‌های بسیجی را می‌بیند كه با چه اطمینانی از بهشت و دوزخ سخن می‌گویند ، از خودش شرمنده می‌شود. آن‌ وقت ما چطور خود را روشنفكر بدانیم و این واژه را با خود حمل كنیم ؟ به قول اماممان ، امروز این مردمند كه چراغ راه روشنفكرانند. ما تازه ادعا داریم كه می‌خواهیم مسائل مردم را حل كنیم. مسائل خودت را حل كن ، مسائل مردم پیشكشت ! پس چرا ما به خود مغروریم ؟ آخر چه داریم ؟ ذره‌ای از صفا و خلوص این مردم ، ای برادر ، برای من و تو كتابی است كه تا آخر عمر هم نخواهیم توانست كه بخوانیم. خدایا ! چه كنم ؟ چرا من نمی‌توانم مانند این مردم عاشق باشم ؟ عاشق تو . عشقی كه منتهای آمال من است...
27476 (1050×700)
🌷 شهید آوینی: «دوربین به هر کجا که رو می‌کند، بچه‌ها می‌گریزند. اگر کسی هم استقبال می‌کند، می‌خواهد پیام استقامت خویش را ابلاغ کند. 🔹آنها می‌دانند که نفس، حجاب آنهاست و برای رسیدن به مقام قرب، تنها از خود گذشتن کافی است. اگرچه تنها از خود گذشتن کافی باشد، اما این نه در توان هر تازه رسیده‌ای است. و عجبا، باید باور کرد که در سراسر جهان تنها این خیل وفادارانند که قدرت از خود گذشتگی دارند.» 🔸منبع: کتاب «گنجینه آسمانی»
محمد0 حسن زاده. لنجان سفلی . 6 بهمن 61. ارتفاعات زلیجان. قبل از والفجر مقدماتی. نوار 9595 مرکز اسناد.mp3
13.2M
🎙 مصاحبه با شهید محمد حسن زاده از لنجان سفلی(اصفهان) فرمانده گردان امام حسین (ع) --لشگر ۸ نجف اشرف (همرزم شهید احمد کاظمی) 🎤 تاریخ مصاحبه: ۶ بهمن ۱۳۶۱ ⌛️ قبل از عملیات والفجر مقدماتی بلندی های رقابیه -- زلیجان ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ 🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی .... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها 👇👇👇
🌷شهید محمد حسن‌زاده (نفر پنجم از راست) از جمله فرماندهان گردان‌ در لشکر ۸ نجف‌ اشرف فرمانده جوان در تاریخ ۱۸ شهریور ۶۴ در سن بیست سالگی، طی عمليات قادر در اشنويه به شهادت رسيد مزار شهید: گلزار شهدای قهدریجان اصفهان
هدایت شده از خانه ایثار نجف آباد
⭕️ سه نفر از فرماندهان لشکر 8 نجف اشرف. از راست به چپ مصطفی نصر، شهید محمد حسن زاده و نعمت الله گردانی. این تصویر، متعلق به مجموعه تصاویر مصطفی نصر است. @ksn2500
هدایت شده از خانه ایثار نجف آباد
⭕️ تصویری مربوط به یکی از مجروحیت های مصطفی نصر در دوران دفاع مقدس. این تصویر، به احتمال زیاد مربوط به زمستان 64 و عملیات والفجر8 در شبه جزیره فاو است. @ksn2500
هدایت شده از خانه ایثار نجف آباد
⭕️ شهید مرتضی احمدی فرزند عبدالله. رزمنده جهاد سازندگی نجف آباد. 11 اسفند 65 در منطقه شلمچه بر اثر اصابت ترکش خمپاره به کمر و نخاع، به شدت زخمی شده و به عقب انتقال داده می شود. این شهید، در نهایت و پس از طی برخی مراحل درمانی، در 4 اردیبهشت 66 در 18 سالگی در بیمارستان چمران اصفهان به شهادت می رسد و در گلزار شهدای زادگاهش روستای نهضت آباد به خاک سپرده می شود. @ksn2500
حسین عرب عامری ، فرمانده گردان کربلا بود. یکی از بسیجی‌ها توی تب می‌سوخت. با هذیان‌هایش همه را بیدار کرد. چند نفری آمدیم بالای سرش. حسین وارد سنگر شد. بلافاصله چفیه را خیس کرد و گذاشت روی پیشانی‌اش. به ما گفت: برید بخوابید. من مواظبش هستم. موقع خوابیدن، نگاهم به رخت‌خواب حسین افتاد که هنوز دست نخورده بود. هر چه اصرار کردم، گفت: بیدار موندن برای من که هنوز نخوابیده‌ام، راحت‌تره. بسیجی تب‌دار، یک آن سر جایش نشست و پرسید: ساعت چنده؟ من باید الآن سر پست باشم. با پرس‌وجو معلوم شد درست می‌گوید. نوبت نگهبانی‌اش شروع شده بود. حسین، او را به من سپرد و به جای او رفت سر پست.
🔵 خاطراتی از شهید علی اکبر محمد حسینی 👇👇 عملیات طریق القدس نزدیک بود و فرماند هان با جدیت نیروها را آموزش می دادند . فرمانده ما شخص خشن ، بی گذشت و غیرقابل انعطافی به نظر می رسید خیلی سخت گیری می کرد . روز اول را به سختی پشت سر گذاشتیم ، بعد از نماز مغرب لباسها یمان را که گل آلود و کثیف شده بود بیرون چادر انداختیم و به محض ورود به چادر هر یک گوشه ای روی پتو افتادیم . یکی از برادران گفت : « این دیگر چه آدم سخت گیری است ؟! به گمانم رحم و مروت ندارد .» دیگری گفت : « ما به جبهه نیامده ایم که این سخت گیری ها را تحمل کنیم .» و یک نفر دیگر گفت : « به نظر می رسد اصلا خندیدن را تا حالا تجربه نکرده است .» خلاصه هرکسی حرفی زد و نهایتا تصمیم گرفتیم با ایشان حرف بزنیم ، من به نمایندگی از طرف بچه ها ازچادر بیرون آمدم . درتاریکی فرمانده راکه کنار تانکر آب نشسته بود دیدم به سویش رفتم . کوهی از لباس های کثیف و گل آلود مقابلش بود و به سرعت و با مهارت لباس می شست . با تعجب به محلی که لباس های مان را روی هم ریخته بودیم چشم انداختم ، لباس ها سرجایشان نبود . فرمانده لباسهای ما را می شست . متحیر و سرگردان پشت سرش ایستادم و چند لحظه بعد بدون آنکه حرفی بزنم به چادر برگشتم بچه ها پرسیدند : « چی شد ؟! حرف زدی ؟ تغییر روش می دهد ؟ » اشک به چشمهایم آمد وگفتم : « خودتان بیایید از نزدیک ببینید .» همه از چادر بیرون آمدیم فرمانده هنوز کنار تانکر نشسته بود و لباس می شست . بچه ها با دیدن آن صحنه بطرفش دویدند او را چون نگین در میان گرفتند سرو صورتش را غرق بوسه کردند ، فرمانده با صدای بلند می خندید و پشت سرهم سوال می کرد : « چی شده ؟! چه اتفاقی افتاده ؟ » آن شب شاهد صحنه هایی بودیم که نمی توانم آن را توصیف کنم فرمانده سخت گیر و خشن ما ، علی اکبر محمد حسینی بعد از پایان آموزش به فرد دیگری تبدیل می شد . ا▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️ « تو نمی توانی بجنگی » : من عضو یک گروه ۱۱ نفری بودم ، وقتی به خط دهلاویه رسیدیم درسنگرهای برادران ارتش مستقر شدیم یک روز اکبر احضارم کرد و گفت : « بروید برای خودتان یک سنگر درست کنید .» تعدادی بیل وکلنگ تحویل گرفتیم و کار را شروع کردیم ، تقریبا یک هفته زحمت کشیدیم و نتیجه زحماتمان بصورت یک سنگر بزرگ و محکم و مقاوم در آمد . با خوشحالی از اکبر خواستیم تا بیاید وسنگر را ببیند، آمد و نگاهی کرد وگفت : « سنگر خوبی است .آن را تحویل برادران ارتشی بدهید .» با تعجب نگاهش کردم ، چطور ممکن بود سنگری را که برای آن یک هفته زحمت کشیده بودیم تحویل بدهیم ، ناراحت و دلخور گفتم : « یعنی چه ؟! ما یک هفته شبانه روز کار کرده ایم ، در این مدت اینقدر بیل وکلنگ زدیم که دستهایمان آبله زده است .» آبله های دستم را نشانش دادم و دوباره سخنرانیم را شروع کردم ، بدون آنکه حرفی بزند به سخنانم گوش داد وقتی حرفهایم تمام شد گفت : « برو تسویه حساب کن و برگرد کرمان » دوباره ناراحت شدم و پرسیدم : « چرا تسویه حساب کنم ؟!» گفت : « کسی که نمی تواند از یک سنگر بگذرد چطور می تواند از جانش بگذرد و بجنگد . تو به درد جنگیدن نمی خوری ، روحیه دیگران را خراب می کنی .» با من که برادرش بودم اینگونه رفتار کرد .سنگر را تحویل برادران ارتشی دادم . ا🔹▫️🔹▫️🔹▫️🔹▫️🔹▫️🔹 « حماسه سابله » پاتک دشمن ساعت ۴ بعدازظهر شروع شد ، عراقی ها قصد داشتند با عبور از پل سابله ، نیروهای خودی را دور بزنند و با محاصره حدود شش هزار نفرپرسنل سپاه و بسیج و ارتش سوسنگرد و بستان را تسخیر کنند. اکبر که اوضاع را خطرناک دید بچه ها ی باقی مانده را جمع کرد ، اما بچه ها بعد از چهارشبانه روز جنگ ، دیگر رمقی در بچه ها نمانده بود. تانک ها آرایش گرفتند تعداد ما به هفتاد نفر نمی رسید ، عده ای قصد عقب نشینی داشتند . اکبر التماس کرد ، قسم داد ، اشک ریخت ، فریاد زد ، تهدید کرد و عاقبت درگیری شروع شد کماندوهای عراقی در پناه تانک ها جلو می آمدند ، اکبر آرپی جی را به سوی اولین تانک نشانه رفت ، موشک که رها شد تانک در شعله های آتش فرو رفت ، تانک دوم را هم زد ، حرکت ستون تانک های دشمن به هم ریخت . تعداد عراقی ها زیاد بود ، تانک ها هم زیاد بودند ، جانانه مقاومت کردیم از هر طرف صدای اکبر می آمد، با بانک تکبیر بچه ها را تهییج و ترغیب می کرد تا وقتیکه صدایش را که می شنیدیم روحیه داشتیم .غروب روز ۱۲ آذر ۱۳۶۰ صدایش قطع شد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید علی اکبر محمدحسینی فرمانده گردان از لشگر حاج قاسم عزیز (ل ۴۱)
شهید علی اکبر محمدحسینی یار حاج قاسم سلیمانی در لشگر ۴۱ ثارالله (ع) مزار: گلزار شهدای کرمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مصاحبه قابل تأمل چند رزمنده نوجوان نزدیک خطوط مقدم جبهه دوران جنگ تحمیلی ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 / منطقه عملیات والفجر ۴ ⌛️ پاییز ۱۳۶۲ 🌱 محور مریوان -- پنجوین -- شیلر دوران جنگ تحمیلی 1⃣ قسمت اول ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 / منطقه عملیات والفجر ۴ ⌛️ پاییز ۱۳۶۲ 🌱 محور مریوان -- پنجوین -- شیلر دوران جنگ تحمیلی 2⃣ قسمت دوم ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
🎙 مصاحبه با شهید محمد حسن زاده از لنجان سفلی(اصفهان) فرمانده گردان امام حسین (ع) --لشگر ۸ نجف اشرف (همرزم شهید احمد کاظمی) 🎤 تاریخ مصاحبه: ۶ بهمن ۱۳۶۱ ⌛️ قبل از عملیات والفجر مقدماتی بلندی های رقابیه -- زلیجان ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ 🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی .... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
🎙 مصاحبه با شهید محمد حسن زاده از لنجان سفلی(اصفهان) فرمانده گردان امام حسین (ع) --لشگر ۸ نجف اشرف (همرزم شهید احمد کاظمی) 🎤 تاریخ مصاحبه: ۶ بهمن ۱۳۶۱ ⌛️ قبل از عملیات والفجر مقدماتی بلندی های رقابیه -- زلیجان ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ 🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی .... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها