eitaa logo
یادگار مادرم زهرا شهیدحاج مالک
142 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
137 ویدیو
5 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم ارتباط با ما جهت تبادل، انتقاد و پیشنهاد👇 @yazahra04929 🌹منتظر نظرات شما هستیم برای بهتر شدن⬆ کانال یادگارمادرم زهرا(س) 🔗 @yadegare_madaram
مشاهده در ایتا
دانلود
💝♥️ ناهارو خونه ی پدرش بودیم . همه دور تا دور سفره نشسته بودن و مشغول خوردن غذا ،🙂 رفتم تا از آشپزخانه چیزی برای سفره بیارم ، چند دقیقه طول کشید ، برکشتم دیدم همه نصف غذاشونو خوردن !😕 ولی آقا مهدی دست به غذاش نزده تا من بیام " باهم شروع کنیم 💑💝❤♥️😊 همسر شهید مهدی زین الدین
Yousefi: 💔 ❇بهش گفتن این چیه انداختےگردنت⁉️ گفت این شال خودش بهم داده گفته بذار گردنت که من هم ثوابی برده باشم. 🌷شهید محمدشاطے الخيڪانے در عملیات آزادی الحویجه شهید شد. 🍃ڪانال يادگارمادرم زهرا(س) 🌼 @yadegare_madaram
سرِ سفره ی عقد آروم درِ گوشم گفت: میدونی من فَردا شَهید میشَم؟ خندیدم و گفتم..از کجا میدونی؟نکنه علمِ غِیب داری! گفت: آره..دیشب مادرم حضرتِ زهرا(س) رو تو خواب دیدم.. ازدواجمونو بهم تبریک گفت.. بعدشم وَعده ی شَهادتمو داد... بُغض کردمُ گفتم: پس من چی؟ میخوای همین اولِ کاری منُ تنها بزاری بری؟؟ نبود شرطِ وَفا بِری و منو نَبری! توکه میدونی فردا میخوای شَهید بشی..چرا نشستی پایِ سفره عقد... چرا خواستی منو به عقدِ خودت دربیاری!؟ دستمو گرفت..خندیدُ گفت: اخه شنیدم شَهید میتونه بستگانشو شفاعت کنه! میخوام که اون ۲نیا جزوِ شفاعت شده هام باشی... میخوام مجلسِ عروسیِ واقعی رو اونجا برات بگیرم:)) به روایت همسر (مدافع حرم) ♥️💍 مادرم_زهرا_س👇 http://eitaa.com/joinchat/2359754752C98f03ca37a
برشی‌از کتاب سربلند📗 💞 وقتی روز اعزام معلوم شد: ‌ دو هفته بعد (از نوشته شدن اسمش تو اعزامی ها) رفتیم امام زاده شاهزاده حسین، آنجا تلفن📞 محسن زنگ خورد. فکر کردم یکی از دوستانش است. گفت: « چشم آماده می‌شم.» گفتم: «کی بود؟» میخواست از زیرش در برود😒. پاپی‌اش شدم. گفت: «فردا صبح اعزامه.» احساس کردم روی زمین نیستم. پاهایم دیگر .😞 سریع برگشتیم نجف آباد. گفت: « باید اول به پدرم بگم؛ اما مادرم هیچ بویی ببره، ناراحت میشه😢.» ازم خواهش کرد این لحظات را تحمل کنم و بدون گریه بگذرانم تا آب ها از آسیاب بیفتد.🙁 همان موقع عکس پروفایل تلگرامم را عوض کردم: من به چشم خویشتن دیدم که ...💔🚶 ‌ ‌ ‌راوی:همسرشهید 🌱 https://eitaa.com/yadegare_madaram/4121
به حمید گفتم: چی شده امروز بدون صبحونه میخوری؟ [ حمید چون نماز صبحش طولانی می شد برای اینکه به سرویس محل کارش برسه، با عجله صبحونه می خورد ] گفت: امروز با سرویس نمیرم سر کار. با تعجب پرسیدم چرا؟! حمید جواب داد: بخاطر که دادی به همکارم بدم برا خانمش !!! نمیخوام حتی به اندازه سنگینی یک چادر از (سرویس) کنم. 🍃ڪانال يادگارمادرم زهرا(س) 🌼 @yadegare_madaram
💞 ❣مسجد که میرفتم، چند باری دیدمش... خیلی ازش خوشم می اومد چون بودن را در اون می دیدم... برای رسیدن بهش چله گرفتم...🌹 ❣ساده زیست بود، طوریکه خرید عروسی اش فقط یه 4500 تومنی بود ... مهریه ام 14 سکه و یه سفر حج بود که یه سال بعد داد؛-ميگفت مهریه از نون شب واجب تره و باید داد.. ❣هیچ وقت بهم نمی گفت عاشقتم... میگفت میگفت اگه عاشقت باشم به زمین می چسبم .... ❣من از سه سال قبل آماده شهادتش بودم، چون می دیدم که برایش ماندن چقدر سخت است ... برای چله گرفتم چون خیلی دوستش داشتم و میخواستم به آنچه که دوست دارد برسد و دوست نداشتم اذیت شود ( 💟همسر شهید برای رسیدن و با مهدی عسگری چله میگیرد و ده سال بعد برای رسیدن مهدی به چله می گیرد 💟) 🌷 🍃ڪانال يادگارمادرم زهرا(س) 🌼 @yadegare_madaram 🌹🍃🌹🍃
#عاشقانه_شهدا 💔 رفتے و ندیدے ڪہ چہ محشر ڪردم با اشڪ تمام ڪوچہ را تر ڪردم وقتے ڪہ شڪست بغض تنهـایے من وابستگے ام را بہ تو باور ڪردم