خدا رحمت کند یک عزیزی را راننده مرحوم علامه امینی بودند سید بزرگواری بود میگفت وقتی من #سحرها بلند میشوم و حال ندارم
اول یک روضه علی اصغر💚 میخوانم
و بعد #نماز_شبم را می خوانم اول پاک و زلال می شوم و بعد حالا با خدا مناجات می کنم و درها باز می شود...
هر وقت دیدید در بسته است امام رضا(ع) همین را میگوید خودتان را #تطهیر کنید!
#بهانهای_که_نمیخواست_داشتهباشد!
🌷یه بطری پیدا کرد و گذاشت زیر تختش. بچهها تعجب کردند که این دیگه برا چیه؟! نیمه شب بطری رو بر میداشت و با آب داخلش وضو میگرفت.
🌷میگفت: ممکنه نصف شب بیدار بشم، شیطان توی وجودم بره و نذاره برم پایین توی #سرما وضو بگیرم. میخوام بهونه نداشته باشم که #نماز_شبم رو از دست بدم.... بقیهی بچهها هم یاد گرفته بودن از فردا شب زیر تخت همه یه ظرف آب بود.
🌺خاطره ای به یاد شهید معزز مسعود شعر بافچی، فرمانده گردان حضرت ابوالفضل (ع)
#شهید_مسعود_شعر_بافچی🕊
#نماز_شب
شادی روح مطهر جمیع شهدا صلوات🌹
مهدی از شناسایی که آمد نیمه شب بود و خوابید
بچهها که برای #نماز_شب بیدار شده بودند،
او را صدا نکردند چون میدانستند
حسابی خستهست!
اما او صبح که برای نماز بیدار شد،
با ناراحتی گفت:
مگر نگفته بودم منم برای #نماز_شب بیدار کنید؟!
دلیلش را گفتند؛
آه سردی کشید و گفت:
افسوس شب آخر عمرم #نماز_شبم قضا شد!
فردا شب مهدی هم، به خیلِ شهیدان پیوست..:)
#شهید_مهدیسامع
یه بطری پیدا کرد و گذاشت زیر تختش. بچهها تعجب کردند که این دیگه برا چیه؟! نیمه شب بطری رو بر میداشت و با آب داخلش وضو میگرفت.
میگفت: ممکنه نصف شب بیدار بشم، شیطان توی وجودم بره و نذاره برم پایین توی سرما وضو بگیرم. میخوام بهونه نداشته باشم که #نماز_شبم رو از دست بدم.... بقیهی بچهها هم یاد گرفته بودن از فردا شب زیر تخت همه یه ظرف آب بود.
#شهید_مسعود_شعر_بافچی