#شهید مدافع حرم احمد محمد #مشلب
💓 روزی با احمد برای تحویل یک امانتی به شهر «تبنین» رفته بودیم. در راه برگشت، صدای #اذان آمد.
💓 احمد گفت: «کجا نگه می داری تا نماز بخوانیم؟» گفتم: «۲۰ دقیقهی دیگر به شهر می رسیم و همانجا #نماز می خوانیم.»
💓 از حرفم خوشش نیامد و نگاه معناداری به من
کرد و گفت: «من مطمئن نیستم تا ۲۰ دقیقه ی دیگر زنده باشم! و نمی خواهم خدا را در حالی ملاقات کنم که #نماز_قضا دارم. دوست دارم نمازم با نماز #امام_زمان علیهالسلام این و در همان وقت به سوی خدا برود.»
📚 ملاقات در ملکوت، صفحه ۴۸، خاطرهای علی مرعی.