تَوَسُّلبِه امامزَمٰانوَشهدا🇵🇸
🌺شهید محمدرضا انصاری مسئول انجمن اسلامی مدرسه آمد پیش من و گفت که روی دیوارهای دستشویی شعارهای ضد انقلابی نوشته شده و باید کاری کنیم.😠
🌺پیشنهادش این بود که با رنگ شعارها را پاک کنیم. گفتم اتفاقاً نباید با آن شعارها دست بزنیم😳. گفت چرا؟
گفتم اگر ما بیاییم و با رنگ پاشی شعارها را پاک کنیم در واقع عکس العمل ما مثل عمل خود آنهاست، مطمئناً این نوع برخورد باعث میشود که باز هم کارهایشان را تکرار کند تا ما را وادار به واکنش کنند.😥
🌺گفت بالاخره نمیشود که دست روی دست گذاشت چه باید کرد؟
گفتم اجازه بدهید من فردا برنامهای ردیف می کنم که خودشان بروند و آن شعارها را پاک کنند 😎گفت چطور؟ گفتم فردا میبینید، صبر کنید.
🌺فردا صبح برنامه صبحگاهی داشتیم زمانی که قرائت قرآن تمام شد رفتم پشت تریبون و بعد از صحبت اولیه گفتم در کشورهایی مثل انگلستان چین یا جاهای دیگر جاهایی برای بیان نظرات ابراز عقیده و آزادی بیان وجود دارد مثلاً در انگلستان هاید پارک است در چین دیوار چین هست و در جاهای دیگر هم شاید چنین فضاهایی باشد.
🌺 ما هم در دبیرستان هر چه فکر کردیم که چنین جایی را مشخص کنیم تا گروهها آنجا عقایدشان را بازگو کنند جایی پیدا نکردیم، حالا عدهای رفتهاند در توالت دیوانه نویسی کردهاند تا مثلاً ابراز عقیده کرده باشند😂😂😂😂، این را با حالت طنز و تمسخر گفتم و بچه ها شروع کردن به خندیدن.
🌺آن روز گذشت فردایش متوجه شدیم که خودشان یواشکی رفته اند دیوار نویسی های دستشویی ها را رنگ زده و پاک کرده اند.😎
🌺شهید انصاری وقتی این صحنهها را دید از خنده روده بر شده بود. گفتم آنها منتظر بودند ما رنگ کنیم و تا ما رنگ می کردیم آنها دوباره تشدید می کردند.
از آن به بعد دیگر تا پایان سال تحصیلی کسی در دستشویی ها دیوار نویسی نکرده و با آن ترفند کار تمام شد.
#مربای_گل_محمدی
#بریده_کتاب
🦋گروهی از یاران نزد رسول خدا نشسته بودند که سلمان، ابوذر، مقداد، عمار، حذیفه، و چند تن دیگر با چهره هایی آزرده آمدند. گفتند: « ای رسول خدا! به ما میگویند علی وقتی که ایمان آورد، بچه بود، ایمانش فایده ندارد»
🦋پیامبر فرمود: وقتی عیسی به دنیا آمد، مردم به مریم تهمت میزدند و سرزنش میکردند که بدون همسر فرزند دار شده است.
مریم اشاره کرد در این زمینه با فرزندش سخن بگویند. مردم با تمسخر گفتند: چگونه با نوزاد در گهواره سخن بگوئیم؟ » عیسی به سخن آمد و گفت: « من بنده خدا هستم و خدا به من کتاب آسمانی داده است. »
🦋میبینید که عیسی در همان روز اول ولادت، پیامبر خدا بود، شما نیز بدانید خدا من و علی را هزاران سال قبل از آدم از یک نور آفرید. ما بودیم تا زمینه و زمان تولد ما که رسید، از پدر و مادرمان متولد شدیم. علی در همان لحظه تولد به نبوت من شهادت داد و شروع کرد به خواندن آیاتی از سوره مؤمنون.
🦋 یاران من!
از این حرفهای مخالفان اندوهگین نشوید که هیچ اعتباری ندارد و فقط شیعیان علی در قیامت رستگارند. »
#کیمیاگر
#امام_علی(ع)
#بریده_کتاب
@yadeShohada313
تَوَسُّلبِه امامزَمٰانوَشهدا🇵🇸
📚دانلود رایگان ویرایش جدید از کتاب «سه دقیقه در قیامت» 🔹گروه فرهنگی و انتشارات شهید ابراهیم هادی با
....صفحه پر از اعمال خوب بود اما حالا تبدیل به کاغذ سفید شده بود.
با عصبانیت به آقایی که پشت میز بود گفتم ؛ چرا اینها محو شد؟ مگه من این کارهای خوب رو نکردم😖
گفت بله درسته اما همان روز غیبت یکی از دوستانت رو کردی اعمال خوب شما به نامه عمل او منتقل شد📖
با عصبانیت گفتم چرا؟ چرا همه اعمال من ؟
او هم غیر مستقیم اشاره کرد به حدیثی از پیامبر که میفرماید: «سرعت نفوذ آتش🔥 در خوردن گیاه خشک به پای سرعت اثر غیبت در نابودی حسنات یک بنده نمیرسه»😔
رفتم صفحه بعد آنروز هم پر از اعمال خوب بود نماز اول وقت و ....
اما با تعجب دوباره مشاهده کردم که تمام اعمال من در حال محو شدن است🤯 گفتم ایندفعه چرا ؟ من که در این روز غیبت نکردم😩
بعد بدون اینکه حرفی بزندآیه سی ام سوره یاسین برایم یادآوری شد :
💠 روز قیامت برای مسخره کنندگان روز حسرت بزرگی است
💠یا حسرة علی العباد ما ما یأتیهم من رسول الا کانوا به یستهزؤن💠
خوب بیاد داشتم که به چه چیزی اشاره دارد من خیلی اهل شوخی و خنده و سرکار گذاشتن رفقا بودم 😣
با خودم گفتم اگه اینطور باشه که اوضاع من خیلی خرابه😫
رفتم صفحه بعد، روز بعد هم کلی اعمال خوب داشتم اما کارهای خوب من پاک نشد بااینکه آن روز هم شوخی کرده بودم اما در این شوخی ها بارفقا گفتیم و خندیدیم اما به کسی اهانت نکردیم ،غیبت نکرده بودم ،هیچ گناهی همراه با شوخی های من نبود؛ برای همین شوخی ها و خنده های من به عنوان کار خوب ثبت شده بود. با خودم گفتم خدارا شکر🤗😄
💌 یاد حدیثی افتادم که امام حسین میفرماید: برترین اعمال بعد از اقامه نماز، شاد کردن دل مؤمن است البته از طریقی که گناه در آن نباشد💌
#سه_دقیقه_در_قیامت
#غیبت
#بریده_کتاب
...💚@yadeShohada313
🏴 حسین(علیهالسلام) شیرین شده بود و صفا داده بود به خانه!
اما
هنوز به سخن نیامده بود.
آن روز وقت نماز، خودش را رساند مسجد.
🏴ایستاد کنار رسول خدا، رو به قبله.
پیامبر همیشه از دیدن او حال دیگری پیدا می کردند.
حسین چشم دوخته بود به لب های رسول خدا که صدای تکبیر رسول خدا بلند شد.
مسجد ساکت بود و نگاه پیامبر به صورت ولب های حسینش.
🏴 دوباره تکبیر گفتند، حسین تنها نگاه کرد.......
هفتمین تکبیر رسول خدا بود که حسین برای اولین بار لب گشود و اولین کلامش شد؛ الله اکبر!
همین هم شد سنت خوب برای راندن شیطان؛ هفت تکبیر پیش از شروع نماز!
#امیر_من
#امام_حسین(ع)
#بریده_کتاب
...💚@yadeShohada313
🏴عبدالله بن عباس نشسته بود نزد حسین (ع) کنار خانه ی خدا!
نافع نامی می آمد کنار ابن عباس و گفت:
-خدایی را که می پرستی برایم توصیف کن!
ابن عباس ماند که چه بگوید. سکوتش طولانی شد. حسین به نافع فرمود:
-بیا تا من برایت بگویم!
🏴نافع به تندی گفت:
-از تو نپرسیدم!
ابن عباس برآشفت:
-خاموش باش! از زاده ی رسول خدا بپرس که او خاندان نبوت است و معدن حکمت!
نافع نگاهی به آرامش حسین کرد و با اکراه گفت:
-خدا را برایم توصیف کن!
امام اما نگاهی پر مهر به او انداختند و فرمودند:
-خدا را همان گونه برایت توصیف می کنم که خود خدا فرموده است؛
🏴با حواس درک نمی شود!
با مردم سنجیده نمی شود!
نزدیک است اما نه چسبیده!
دور است اما دردسترس!
یگانه است اما جزء جزء نیست! و هیچ موجودی مثل خدا لایق پرستیدن نیست!.......
حس می کردم که کلام امام همان اندیشه ایست که دوست داشته نسبت به خدا بشنود........
#امیر_من
#امام_حسین (ع)
#بریده_کتاب
...💚@yadeShohada313
🏴مرد از شام آمده بود مدینه! دیار پیامبر اسلام.
حسین بن علی را میان مسجد دید. زیاد شنیده بود که همه ی بلاها و اتفاقات نامطلوب جامعه ی مسلمین تقصیر او است.
رفت مقابل اباعبدالله ایستاد. چشم بست و دهان باز کرد؛ هرچه می توانست ناسزا گفت.
امام صبورانه گوش دادند تا مرد همهی حرف هایش را زد.
دهان که بست، فرمود:
🏴-اهل شامی؟
مرد فکر نمی کرد که با این برخورد روبرو شود. به علی و حسین گفته بود منافق.....لعن شان کرده بود........تمام بدبختی ها را از آنها دانسته بود و حالا انتظار نداشت این آرامش را و این مدارا را؛
-بله. از شام آمده ام!
-می دانم. شامی ها این طوری هستند. بیا مهمان خانه ما باش!
نگاه و آرامش کلام حسین (ع) برای دل مرد مثل نسیم بود و برای ذهن پر از شهبه و اما و اگرش مثل پتک:
🏴_مهمان ما باش. غذایی بخور...... استراحت بکن!
خانه ی حسین را که دید، محبتش را که چشید، زندگی ساده و عبادتش را که نگاه کرد تازه فهمید دستگاه تبلیغاتی معاویه چقدر وسیع و بالاتر از آن چه قدر خائن است.
هرچه از علی و از حسن بد گفته بودند، هرچه بر علیه حسین فریاد زده بودند همه دروغ بود تزویر!
خودش که بعداً می گفت:
-آن روز دلم می خواست زمین دهان باز کند و من را ببلعد!
#امیر_من
#امام_حسین
#بریده_کتاب
...💚@yadeShohada313
🏴زینب (سلاماللهعلیها) بود و رباب (سلاماللهعلیها) رقیه (سلاماللهعلیها) وبچه های دیگر.........
فرزندان حسین (علیهالسلام) که دست بسته و گرسنه و تشنه به دنبال کاروان سرها می بردند به سمت شام!
🏴در شهرها به همه گفته بودند کاروان غیر مسلمان ها را دارند می آوردند......
و زینب نه کافر بود و نه مرتد و نه مسیحی......
اسیر جنگ روم نبود، بلکه دختر پیامبر بود!
🏴به خاطر تبلیغات دشمن، و معرفت کم مردم،
یاری نکردن مدعیان دین داری؛ یزید حاکم شد و حسین سربر نی!
🏴مردم اگر عوامانه گوششان را در اختیار هر گوینده و هر شبکه و هر کانال بگذارند......
می شود همین......
ناسزا گفتن به رهبر جامعه و خنده های مستانه یزیدی ها!
تبلیغ، دل های ساده لوحان بی معرفت را با خودش همراه می کند؛ میماند، حسین....تنها!💔☝️🏻
#امیر_من
#امام_حسین(ع)
#بریده_کتاب
...💚@yadeShohada313