🔰یک روز که حسابی دلش هوای #روح_الله را کرده بود، دور از چشم خانواده اش به خانه خودشان رفت.
🔰خیلی دلش برای روح الله تنگ شده بود با قدم های آهسته و چشمی گریان، خودش را به اتاق او رساند. به کتابخانه📚 #روح_الله نگاه کرد. از بین آن همه کتاب و جزوه های نظامی، نگاهش روی هشت کتاب سهراب سپهری، که روح الله برایش کادو خریده بود ثابت ماند.
🔰جلو رفت و آن را از بین کتاب های دیگر بیرون کشید با دست خاک رویش را پاک کرد و آن را باز کرد کتاب را ورق زد، دوتا #گلبرگ گل رزخشک شده از آن بیرون افتاد. زینب عادت داشت، گل هایی را که روح الله برایش می خرید، پرپر می کرد و لای کتاب خشک می کرد.
🔰در یکی از نبودن های روح الله، وقتی دلتنگش شده بود، روی یکی از گلبرگ ها نوشت: آن چنان مهر توام در دل و جان جای گرفت، که اگر سر برود از دل و از جان نرود این گلبرگ را خودش نوشته بود.
🔰اما جریان #گلبرگ_دوم را نمی دانست. وقتی آن را برگرداند، دستخط #روح_الله را شناخت که روی #گلبرگ نوشت بود:
••●❣️ عشقِ من #دلتنگ_نباش ❣️●••
📚 برشی از کتاب "دلتنگ نباش"
نویسنده: زینب مولایی
#شهید #روح_الله_قربانی🌷
_____________
📲کانال تَـوَسُّل به آقٰاصٰـاحِبَ الزَمٰان وَ شُهـدا🕊🌷
@yadeShohada313
﴾﷽﴿
قسمتی از کتاب #دلتنگ_نباش :
زینب عادت داشت، گلهایی را که روحالله برایش میخرید، پرپر میکرد و لای کتاب خشک میکرد. در یکی از نبودنهای روحالله، وقتی دل تنگش شده بود، روی یکی از گلبرگها نوشت: «آن چنان مهر توام در دل و جان جای گرفت، که اگر سر برود از دل و از جان نرود.» این گلبرگ را خودش نوشته بود. اما جریان گلبرگ دوم را نمیدانست. وقتی آن را برگرداند، دستخط روحالله را شناخت که روی گلبرگ نوشته بود:« عشقِ من #دلتنگ_نباش »
قسمتی از کتاب دلتنگ نباش👆
زندگی نامه شهید روحالله قربانی
#سوال
👆👆این قسمت ازداستان واقعیه یا تخیل نویسنده؟
🌷خیر کاملا واقعی است و برایم اتفاق افتاد.
#سوال
⁉️پس ازشهادت همسرتون آیا به مشکل مالی برنخوردید؟
🌷خب من هنوز هم قسط های زندگی مشترکمان را میدهم. اما خدا روزی رسان است و نذاشته لنگ بمونم.
🌷🌷
#سوال
⁉️تقاضا می کنم اگر مطلب خاصی بود که دوست داشتید بیان کنید و در سوالات من نبود بفرمایید؟
از همه بزرگواران التماس دعا دارم و من هم
دعا میکنم همگی زیر سایه امام زمان(عج) از پیروان حقیقی راه شهدا باشیم🙏
التماس دعا، یا علی مدد.❤️