تَوَسُّلبِه امامزَمٰانوَشهدا🇵🇸
🕊زنـدگـینامـه 🌷نام: میترا (زینب) کمایی 🌷سن: 14 سال 🌷تاریخ تولد:1346/3/8 🌷محل تولد: آبـادان 🌷تار
#مادرشهیده_زینب_کمایی:
زینب در دوران کودکی دو بار بیماری سختی گرفت😔 که در بیمارستان بستری شد و #خدا زینب را دوباره به من داد🤲🏻
زینب بین بچههایم (7 بچه، 4 دختر و سه پسر) از همه #سازگارتر بود. از هیچ چیز #ایراد_نمیگرفت.زینب از همه بچههایم به خودم شبیهتر بود☺️ #صبور اما #فعال بود. از بچهگی به من در #کارهای_خانه کمک میکرد😍🌷 زینب بیشتر از اینکه دنبال لباس و خوردن و بازی میباشد، دنبال #نماز و #روزه و #قرآن بود. همیشه به شوهرم میگفتم از هفت تا بچهام، زینب سهم من است انگار قلبمان را با هم تقسیم کرده بودیم💘 زینب اهل #دل بود از دوران بچهگی خوابهای عجیبی میدید. در چهار یا پنج سالگی خواب دید که همه ستارهها🌟 در آسمان به یک ستاره #تعظیم میکنند. وقتی از خواب بیدار شد به من گفت: من فهمیدم که آن ستاره پرنور که همه به او تعظیم میکردند کی بود؟ و آن #حضرت_فاطمه (س) بود❤️
زینب بسیار #درسخوان و خیلی #مؤمن بود. دوران دبستان به #کلاسهای_قرآن میرفت. زینب بعد از شرکت در این کلاس قرآن علاقه شدیدی به #حجاب پیدا کرد. کلاس چهارم دبستان با حجاب شد👌🏼♥️مادرم سه تا روسری برایش خرید و زینب با روسری به مدرسه📚میرفت. در مدرسه او را مسخره میکردند و #اُمّل صدایش میزدند🙂از همان دوران روزه میگرفت با وجود گرمای زیاد و شرجی آبادان و لاغری جسمی که داشت. اولین سالی که روزه گرفت ده روز قبل از رمضان پیشواز رفت و روزه میگرفت
زینب کوچکترین دخترم بود، در همه #راهپیماییهای زمان انقلاب شرکت میکرد. فعالیتهای انقلابیاش را در مدرسه راهنمایی شهرزاد آبادان شروع کرد
زینب بعد از انقلاب به خاطر پیام حضرت امام خمینی (ره)؛ هر هفته دوشنبه و پنجشنبه #روزه بود و خیلی مقید به انجام برنامههای #خودسازی بود. زینب بعد از انقلاب، تصمیم گرفت برای ادامه تحصیل به #حوزه_علمیه بره و طلبه بشه. اون میگفت «ما باید دینمان را خوب بشناسیم تا بتوانیم از آن دفاع کنیم✌️🏼
زینب علاقه زیادی به #شهدا داشت. هر بار که برای تشییع آنجا به گلزار شهیدان اصفهان میرفت. مقداری از خاک قبر شهید را میآورد و تبرکی نگه میداشت.هفت تا میوه کاج و هفت خاک تبرکی شهید را در بین وسایلش نگه میداشت. یک روز وقتی برای زیارت شهدا به تکیه شهدا در اصفهان رفتیم، مرا سر قبر #شهیده_زهره_بنیانیان(یکی از شهدای انقلاب) برد و گفت مامان، نگاه کن، فقط مردها شهید نمیشوند. #زنها هم شهید میشوند.»
زینب همیشه ساعتها سر قبر زهره بنیانیان مینشست و قرآن میخواند.