فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌟راهکار برای خواندن یک #نماز خوب بدون حواس پرتی👌...
🌷درشب اول #قبر از اولین چیزی که سوال میکنند در مورد #نماز هست مبادا نماز مون رو سبک بشماریم
@yadeShohada313
پیامبر مون میفرمایند:
#قبر، هر روز پنج مرتبه انسان رو صدا میزنه.
1_قبرصدا میزنه من خانه فقر هستم باخودتان #گنج بیاورید..
2_صدا میزنه من خانه ترس هستم باخودتان #انیس بیاورید...
3_صدا میزنه من خانه مارها وعقرب ها هستم باخودتان #پادزهر بیاورید..
4_صدا میزنه من خانه تاریکی هاهستم باخودتان #روشنایی بیاورید..
5_من خانه ریگ هاوخاک هاهستم باخودتان #فرش بیاورید...
🌹یاامام رضا شب اول #قبر شب تنهایی و وحشت به دادمون برس😭😭
#شب_اول_قبر آيتالله شيخ مرتضی حائری قدس سرّه، برايش #نماز ليلة الدّفن خواندم
همان نمازی که در بين مردم به نماز وحشت معروف است. بعدش هم يک سوره ياسين قرائت کردم و ثوابش را به روح آن عالم هديه کردم
💠چند شب بعد او را در عالم خواب ديدم
حواسم بود که از دنيا رفته است
کنجکاو شدم که بدانم در آن طرف مرز زندگی دنیائی چه خبر است؟!
پرسيدم: آقای حائری، اوضاعتان چطور است؟ آقای حائری که #راضی و #خوشحال به نظر میآمد، رفت توی فکر و پس از چند لحظه، انگار که از گذشتهای دور صحبت کند شروع کرد به تعريف کردن👇
وقتی از خیلی مراحل گذشتیم
همين که بدن مرا در #درون_قبر گذاشتند، روحم به آهستگی و سبکی از بدنم خارج شد و از آن فاصله گرفت
درست مثل اینکه لباسی را از تنت درآوری، کم کم ديگر بدن خودم را از بيرون و به طور کامل میديدم
خودم هم مات و مبهوت شده بودم، اين بود که رفتم و يک گوشهای نشستم و زانوی غم و تنهائی در بغل گرفتم
ناگهان متوجه شدم که از پائین پاهايم، صداهائی میآید، صداهائی رعبآور و #وحشت_افزا!
صداهائی نامأنوس که موهايم را بر بدنم راست میکرد، به زير پاهايم نگاهی انداختم
از مردمی که مرا تشيع و تدفين کرده بودند خبری نبود. بیابانی بود برهوت با افقی بیانتها و فضائی سرد و سنگين
و دو نفر داشتند از دور دست به من نزديک میشدند، تمام وجودشان از آتش بود
آتشی که زبانه میکشيد و مانع از آن میشد که بتوانم چشمانشان را تشخيص دهم
انگار داشتند با هم حرف میزدند
و مرا به يکديگر نشان میدادند
ترس تمام وجودم را فرا گرفت و بدنم شروع کرد به لرزيدن، خواستم جيغ بزنم ولی صدایم در نمیآمد.
تنها دهانم باز و بسته میشد و داشت نفسم بند میآمد، بدجوری احساس بیکسی غربت کردم خدايا به فريادم برس! خدايا نجاتم بده
در اينجا جز تو کسی را ندارم
همين که اين افکار را از ذهنم گذرانيدم متوجه صدائی از پشت سرم شدم
صدائی دلنواز، آرامش بخش و روح افزا و زيباتر از هر موسیقی دلنشين! سرم را که بالا کردم و به پشت سرم نگريستم
#نوری را ديدم که از آن بالا بالاهای دور دست به سوی من میآمد، هر چقدر آن نور به من نزديکتر میشد آن دو نفر آتشين عقبتر و عقبتر میرفتند تا اينکه بالاخره ناپديد گشتند
نفس راحتی کشيدم و نگاه دیگری به بالای سرم انداختم. آقائی را ديدم از جنس نور
نوری چشم نواز آرامش بخش
ابهت و عظمت آقا مرا گرفته بود و نمیتوانستم حرفی بزنم و تشکری کنم، اما خود آقا که گل لبخند بر لبان زیبایش شکوفا بود سر حرف را باز کرد و پرسید: آقای حائری! ترسیدی؟
من هم به حرف آمدم که بله آقا ترسيدم، آن هم چه ترسی! هرگز در تمام عمرم تا به اين حد نترسيده بودم
اگر يک لحظه ديرتر تشريف آورده بوديد حتماً زهره ترک میشدم و خدا میداند چه بلایی بر سر من میآوردند
بعد به خودم جرأت بيشتر دادم و پرسيدم: راستی، نفرموديد که شما چه کسی هستيد
و آقا که لبخند بر لب داشت و با نگاهی سرشار از عطوفت، مهربانی و قدرشناسی به من مینگريستند فرمودند:😊
من علی بن موسی الرضا هستم✋🏼🕊
🍃🌸آقای حائری! شما 38 مرتبه به زيارت من آمديد من هم 38 مرتبه به بازديدت خواهم آمد، اين اولين مرتبهاش بود 37 بار ديگر هم خواهم آمد🌸🍃
✍ناقل آيتالله العظمی سيدشهابالدين مرعشی نجفی (ره)
@yadeShohada313
هدایت شده از تَوَسُّلبِه امامزَمٰانوَشهدا🇵🇸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌟راهکار برای خواندن یک #نماز خوب بدون حواس پرتی👌...
🌷درشب اول #قبر از اولین چیزی که سوال میکنند در مورد #نماز هست مبادا نماز مون رو سبک بشماریم
@yadeShohada313
🌹یاامام رضا شب اول #قبر شب تنهایی و وحشت به دادمون برس😭😭
#شب_اول_قبر آيتالله شيخ مرتضی حائری قدس سرّه، برايش #نماز ليلة الدّفن خواندم
همان نمازی که در بين مردم به نماز وحشت معروف است. بعدش هم يک سوره ياسين قرائت کردم و ثوابش را به روح آن عالم هديه کردم
💠چند شب بعد او را در عالم خواب ديدم
حواسم بود که از دنيا رفته است
کنجکاو شدم که بدانم در آن طرف مرز زندگی دنیائی چه خبر است؟!
پرسيدم: آقای حائری، اوضاعتان چطور است؟ آقای حائری که #راضی و #خوشحال به نظر میآمد، رفت توی فکر و پس از چند لحظه، انگار که از گذشتهای دور صحبت کند شروع کرد به تعريف کردن👇
وقتی از خیلی مراحل گذشتیم
همين که بدن مرا در #درون_قبر گذاشتند، روحم به آهستگی و سبکی از بدنم خارج شد و از آن فاصله گرفت
درست مثل اینکه لباسی را از تنت درآوری، کم کم ديگر بدن خودم را از بيرون و به طور کامل میديدم
خودم هم مات و مبهوت شده بودم، اين بود که رفتم و يک گوشهای نشستم و زانوی غم و تنهائی در بغل گرفتم
ناگهان متوجه شدم که از پائین پاهايم، صداهائی میآید، صداهائی رعبآور و #وحشت_افزا!
صداهائی نامأنوس که موهايم را بر بدنم راست میکرد، به زير پاهايم نگاهی انداختم
از مردمی که مرا تشيع و تدفين کرده بودند خبری نبود. بیابانی بود برهوت با افقی بیانتها و فضائی سرد و سنگين
و دو نفر داشتند از دور دست به من نزديک میشدند، تمام وجودشان از آتش بود
آتشی که زبانه میکشيد و مانع از آن میشد که بتوانم چشمانشان را تشخيص دهم
انگار داشتند با هم حرف میزدند
و مرا به يکديگر نشان میدادند
ترس تمام وجودم را فرا گرفت و بدنم شروع کرد به لرزيدن، خواستم جيغ بزنم ولی صدایم در نمیآمد.
تنها دهانم باز و بسته میشد و داشت نفسم بند میآمد، بدجوری احساس بیکسی غربت کردم خدايا به فريادم برس! خدايا نجاتم بده
در اينجا جز تو کسی را ندارم
همين که اين افکار را از ذهنم گذرانيدم متوجه صدائی از پشت سرم شدم
صدائی دلنواز، آرامش بخش و روح افزا و زيباتر از هر موسیقی دلنشين! سرم را که بالا کردم و به پشت سرم نگريستم
#نوری را ديدم که از آن بالا بالاهای دور دست به سوی من میآمد، هر چقدر آن نور به من نزديکتر میشد آن دو نفر آتشين عقبتر و عقبتر میرفتند تا اينکه بالاخره ناپديد گشتند
نفس راحتی کشيدم و نگاه دیگری به بالای سرم انداختم. آقائی را ديدم از جنس نور
نوری چشم نواز آرامش بخش
ابهت و عظمت آقا مرا گرفته بود و نمیتوانستم حرفی بزنم و تشکری کنم، اما خود آقا که گل لبخند بر لبان زیبایش شکوفا بود سر حرف را باز کرد و پرسید: آقای حائری! ترسیدی؟
من هم به حرف آمدم که بله آقا ترسيدم، آن هم چه ترسی! هرگز در تمام عمرم تا به اين حد نترسيده بودم
اگر يک لحظه ديرتر تشريف آورده بوديد حتماً زهره ترک میشدم و خدا میداند چه بلایی بر سر من میآوردند
بعد به خودم جرأت بيشتر دادم و پرسيدم: راستی، نفرموديد که شما چه کسی هستيد
و آقا که لبخند بر لب داشت و با نگاهی سرشار از عطوفت، مهربانی و قدرشناسی به من مینگريستند فرمودند:😊
من علی بن موسی الرضا هستم✋🏼🕊
🍃🌸آقای حائری! شما 38 مرتبه به زيارت من آمديد من هم 38 مرتبه به بازديدت خواهم آمد، اين اولين مرتبهاش بود 37 بار ديگر هم خواهم آمد🌸🍃
✍ناقل آيتالله العظمی سيدشهابالدين مرعشی نجفی (ره)
@yadeShohada313
☝️☝️☝️
مبحث حدیث پیامبر در رابطه با #قـبر... که سنجاق کردم در کانال
خواندن دوباره مطلب خالی از لطف نیست دوستان
🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْمَعْ دُعَائِي إِذَا دَعَوْتُكَ وَ اسْمَعْ نِدَائِي إِذَا نَادَيْتُكَ
دارم باهات حرف میزنم .. به حرفام گوش بده😔
وَ أَقْبِلْ عَلَيَّ إِذَا نَاجَيْتُكَ
*دارم باهات مناجات میکنم ..فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَيْكَ *من از همه به سمتِ تو فرار کردم😭😭
وَ وَقَفْتُ بَيْنَ يَدَيْكَ *پیش تو اومدم ..* مُسْتَكِيناً لَكَ *خیلی حالم خرابه ، پریشونه😔 مُتَضَرِّعاً إِلَيْكَ *با حالِ زاری اومدم? 😭
رَاجِياً لِمَا لَدَيْكَ ثَوَابِي وَ تَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِي وَ تَخْبُرُ حَاجَتِی *خودت حالمُ میدونی و خبر داری😔
وَ تَعْرِفُ ضَمِيرِي وَ لا يَخْفَى عَلَيْكَ أَمْرُ مُنْقَلَبِي وَ مَثْوَايَ وَ مَا أُرِيدُ أَنْ أُبْدِئَ بِهِ مِنْ مَنْطِقِي وَ أَتَفَوَّهَ بِهِ مِنْ طَلِبَتِي
*نمی تونم ازت پنهان کنم ، تو همه چیُ میدونی ..💔
وَ أَرْجُوهُ لِعَاقِبَتِي وَ قَدْ جَرَتْ مَقَادِيرُكَ عَلَيَّ يَا سَيِّدِي فِيمَا يَكُونُ مِنِّي إِلَى آخِرِ عُمْرِي مِنْ سَرِيرَتِي وَ عَلانِيَتِي وَ بِيَدِكَ لا بِيَدِ غَيْرِكَ زِيَادَتِي وَ نَقْصِي وَ نَفْعِي وَ ضَرِّي
*همه چیز دستِ توِ .. اگه من ضرر کنم سود کنم ؛ همه چی به دستِ توِ .. یه کاری کن من بیشتر از اینا ضرر نکنم😔😔 إِلَهِي إِنْ حَرَمْتَنِي فَمَنْ ذَا الَّذِي يَرْزُقُنِي *
اگه تو بهم #روزی ندی ، منو محرومم کنی ، کی منو روزی میده ؟!.. *
وَ إِنْ خَذَلْتَنِي فَمَنْ ذَا الَّذِي يَنْصُرُنِي *اگه تو منو #یاری نکنی کی میخواد منو یاری کنه ..😔😔😔
إِلَهِي أَعُوذُ بِكَ مِنْ غَضَبِكَ *به تو پناه می برم❤️☝️وَ حُلُولِ سَخَطِكَ إِلَهِي إِنْ كُنْتُ غَيْرَ مُسْتَأْهِلٍ لِرَحْمَتِكَ فَأَنْتَ أَهْلٌ أَنْ تَجُودَ عَلَيَّ بِفَضْلِ سَعَتِكَ *اگه من لایقِ رحمتت نیستم تو که اهلِ رحمتی .. تو به من رحمت کن .. به منِ #بیچاره نگاه کن 😭😭😭
إِلَهِي كَأَنِّی بِنَفْسِی وَاقِفَةٌ بَيْنَ يَدَيْكَ *
احساس میکنم الان محضرت هستم ..🌙
وَ قَدْ أَظَلَّهَا حُسْنُ تَوَكُّلِی عَلَيْكَ *زیرِ سایۀ تو نشستم .. خدا سایه تُ از سرم کم نکنه .. فَقُلْتَ مَا أَنْتَ أَهْلُهُ وَ تَغَمَّدْتَنِی بِعَفْوِكَ إِلَهِی إِنْ عَفَوْتَ فَمَنعْ أَوْلَى مِنْكَ بِذَلِكَ *کی سزاوارتر از توِ که منه بیچاره رو ببخشه؟! .. *
وَ إِنْ كَانَ قَدْ دَنَا أَجَلِي وَ لَمْ يُدْنِنِي مِنْكَ عَمَلِي *اگه مرگم نزدیک بشه #عملم منو به تو نزدیک نکرده😔*
فَقَدْ جَعَلْتُ الْإِقْرَارَ بِالذَّنْبِ إِلَيْكَ وَسِيلَتِي* اومدم اعتراف کنم .. اومدم امشب همه چیزُ بگم ..😔😭
إِلَهِي قَدْ جُرْتُ عَلَى نَفْسِی فِی النَّظَرِ لَهَا فَلَهَا الْوَيْل
ُ *وای بر من اگه منه بیچاره رو نبخشی ..إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَهَا
إِلَهِی لَمْ يَزَلْ بِرُّكَ عَلَيَّ أَيَّامَ حَيَاتِی فَلا تَقْطَعْ بِرَّكَ عَنِّی فِی مَمَاتِی
اون لحظه ای که میمیرم .. چطوری ازت قطع امید کنم اون لحظه ای که میخوان بدنمُ تو #قبر بزارن .. بندایِ #کفنُ باز میکنن ، همه تنهام میزارنُ میرن .. هیچ کس نمیمونه .. منتظرتم😭😭
إِلَهِی كَيْفَ آيَسُ مِنْ حُسْنِ نَظَرِكَ لِی بَعْدَ مَمَاتِي وَ أَنْتَ لَمْ تُوَلِّنِي إِلّا الْجَمِيلَ فِي حَيَاتِي إِلَهِي تَوَلَّ مِنْ أَمْرِی مَا أَنْتَ أَهْلُهُ وَ عُدْ عَلَيَّ بِفَضْلِكَ عَلَى مُذْنِبٍ قَدْ غَمَرَهُ جَهْلُهُ
*سرِ سفرۀ #کریم نشستم .. خدا رو شکر طرف حسابم کریمه ..😔
إِلَهِي قَدْ سَتَرْتَ عَلَيَّ ذُنُوبا فِي الدُّنْيَا وَ أَنَا أَحْوَجُ إِلَى سَتْرِهَا عَلَيَّ مِنْكَ فِی الْأُخْرَى قیامت پرده ها کنار میره تو دنیا نزاشتی آبرویِ من بره .. اون طرف بیشتر بهت احتیاج دارم ..
إِلَهِي قَدْ أَحْسَنْتَ إِلَيَ إِذْ لَمْ تُظْهِرْهَا لِأَحَدٍ مِنْ عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ فَلا تَفْضَحْنِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَى رُءُوسِ الْأَشْهَاد
ِ
فردایِ قیامت نکنه من رسوا بشم .. پرده ها که کنار میره چهرۀ اصلیم مشخص میشه یه وقت نکنه من جلو #شهدا خجالت زده بشم .😔
♦️رسولالله (ص): «مَنْ اَحَبَّ أَنْ یَکُونَ قَبْرُهُ وَاسِعاً فَسیحاً فَلْیُبْنِ المَسَاجِدَ»
هر کس دوست دارد #قبر او #وسیع و فراخ باشد #مسجد بسازد👌. (مستدرک، ج 3، ص 385)
باسلام خدمت همراهان همیشگی کانال🌸
مطلع شدیم مسجدی در یکی از مناطق بنام امام غریبمون امام محمد باقر (ع) نیمه کاره مونده 😔
همون طور که میدونید امسال بخاطر شیوع کرونا خیلی از نذری ها برگزار نمیشه.
یه یا علی بگیم امسال رزق معنوی مون تکمیل این مسجد باشه انشاءلله💔
عزیزانی که تمایل دارند نذر خود را به صورت نقدی برای ساخت این مسجد اهدا کنند میتوانند به این شماره واریز کنند
👇👇👇
6037-6919-8007-9966
بنام اقای قدردان و اکبری
✔️در ضمن عزیزانی که تمایل به دیدن عکس ها و مستندات بیشتری از مسجد امام محمد باقر(ع) دارند به این ایدی مراجعه کنند👇
@Modafeaneharaam_ad
انشاءلله همت کنید تا اخر محرم هزینه ساخت مسجد تکمیل بشه.
اجرتون با امام حسین🖤
یا علی✋
@Modafeaneharaam
#امام_رضا «ع»💔
🌹یاامام رضا شب اول #قبر شب تنهایی و وحشت به دادمون برس😭😭
#شب_اول_قبر آيتالله شيخ مرتضی حائری قدس سرّه، برايش #نماز ليلة الدّفن خواندم
همان نمازی که در بين مردم به نماز وحشت معروف است. بعدش هم يک سوره ياسين قرائت کردم و ثوابش را به روح آن عالم هديه کردم
💠چند شب بعد او را در عالم خواب ديدم
حواسم بود که از دنيا رفته است
کنجکاو شدم که بدانم در آن طرف مرز زندگی دنیائی چه خبر است؟!
پرسيدم: آقای حائری، اوضاعتان چطور است؟ آقای حائری که #راضی و #خوشحال به نظر میآمد، رفت توی فکر و پس از چند لحظه، انگار که از گذشتهای دور صحبت کند شروع کرد به تعريف کردن👇
وقتی از خیلی مراحل گذشتیم
همين که بدن مرا در #درون_قبر گذاشتند، روحم به آهستگی و سبکی از بدنم خارج شد و از آن فاصله گرفت
درست مثل اینکه لباسی را از تنت درآوری، کم کم ديگر بدن خودم را از بيرون و به طور کامل میديدم
خودم هم مات و مبهوت شده بودم، اين بود که رفتم و يک گوشهای نشستم و زانوی غم و تنهائی در بغل گرفتم
ناگهان متوجه شدم که از پائین پاهايم، صداهائی میآید، صداهائی رعبآور و #وحشت_افزا!
صداهائی نامأنوس که موهايم را بر بدنم راست میکرد، به زير پاهايم نگاهی انداختم
از مردمی که مرا تشيع و تدفين کرده بودند خبری نبود. بیابانی بود برهوت با افقی بیانتها و فضائی سرد و سنگين
و دو نفر داشتند از دور دست به من نزديک میشدند، تمام وجودشان از آتش بود
آتشی که زبانه میکشيد و مانع از آن میشد که بتوانم چشمانشان را تشخيص دهم
انگار داشتند با هم حرف میزدند
و مرا به يکديگر نشان میدادند
ترس تمام وجودم را فرا گرفت و بدنم شروع کرد به لرزيدن، خواستم جيغ بزنم ولی صدایم در نمیآمد.
تنها دهانم باز و بسته میشد و داشت نفسم بند میآمد، بدجوری احساس بیکسی غربت کردم خدايا به فريادم برس! خدايا نجاتم بده
در اينجا جز تو کسی را ندارم
همين که اين افکار را از ذهنم گذرانيدم متوجه صدائی از پشت سرم شدم
صدائی دلنواز، آرامش بخش و روح افزا و زيباتر از هر موسیقی دلنشين! سرم را که بالا کردم و به پشت سرم نگريستم
#نوری را ديدم که از آن بالا بالاهای دور دست به سوی من میآمد، هر چقدر آن نور به من نزديکتر میشد آن دو نفر آتشين عقبتر و عقبتر میرفتند تا اينکه بالاخره ناپديد گشتند
نفس راحتی کشيدم و نگاه دیگری به بالای سرم انداختم. آقائی را ديدم از جنس نور
نوری چشم نواز آرامش بخش
ابهت و عظمت آقا مرا گرفته بود و نمیتوانستم حرفی بزنم و تشکری کنم، اما خود آقا که گل لبخند بر لبان زیبایش شکوفا بود سر حرف را باز کرد و پرسید: آقای حائری! ترسیدی؟
من هم به حرف آمدم که بله آقا ترسيدم، آن هم چه ترسی! هرگز در تمام عمرم تا به اين حد نترسيده بودم
اگر يک لحظه ديرتر تشريف آورده بوديد حتماً زهره ترک میشدم و خدا میداند چه بلایی بر سر من میآوردند
بعد به خودم جرأت بيشتر دادم و پرسيدم: راستی، نفرموديد که شما چه کسی هستيد
و آقا که لبخند بر لب داشت و با نگاهی سرشار از عطوفت، مهربانی و قدرشناسی به من مینگريستند فرمودند:😊
من علیبن موسیالرضا هستم✋🏼🕊
🍃🌸آقای حائری! شما 38 مرتبه به زيارت من آمديد من هم 38 مرتبه به بازديدت خواهم آمد، اين اولين مرتبهاش بود 37 بار ديگر هم خواهم آمد🌸🍃
✍ناقل آيتالله العظمی سيدشهابالدين مرعشی نجفی (ره)
...💚@yadeShohada313
♡به نام قرار بی قرار ها♡
.
🕊چند صباحی ست که آسمان دلم ابری و هوای باریدن گرفته. نمیدانم آخرین بار چه زمانی دلم ابرهای تیره را دید که با هم قایم موشک بازی کردند.فقط میدانم دیریست که رنگ باران به خود ندیده و تشنه یک چکه #محبت است، محبتی از جنس آسمانی ها😓
.
🍃در این وانفسای #دنیا غرق خویش شدم و شرمنده درگاه #حق ،دل بسته همان چند خطیام که روی کاغذ میرود ، دل خوشم به همان هایی که ازشان مینویسم😔
.
🍃مِهر نفس های آخرش را میکشد و #آبان جایش را میگیرد و اینبار دستم میرود که برای شهید امین کریمی بنویسم.
.
🍃یک روز دیگر میشود #پنج_سال! پنج سال پیش در #عاشورا شهد #عشق نوشید و به ملکوت اعلا پیوست، همسایه #امامزاده_علی_اکبر چیذر شد و مزارش مأمن همیشگی مادر و همسرش شد.
.
🍃و حالا من و تو ،یعنی ما اینجا مانده ایم غرق دنیای خودمان ملتمسانه از خدا طلب #شهادت میکنیم. شاید یادمان رفته غرق دنیا شده را جام شهادت ندهند.
حواسمان باشد حداقل بیش از این غرق نشویم😞
.
🍃رفیق یادمان نرود روزی میرسد که جز دست های خالی چیزی نداریم .بیا تا دیر نشده کاری کنیم شاید فردا خانه من و تو #قبر تنگ باشد و آنگاه برای همیشه دیر شود🥺
.
🍃میشود همسایه خوبان و همره عشاق باشیم اگر گره #دلدادگی به دنیا را کمی شل کنیم و خودمان را دریابیم مثل آقا #امین هایی که راه #سعادت را یافتند.
.
✍نویسنده : #مهدیه_نادعلی
.
🕊به مناسبت سالروز شهادت #شهید_امین_کریمی
.
📅تاریخ تولد : ۱ فروردین ۱۳۶۵
.
📅تاریخ شهادت : ۳۰ مهر ۱۳۹۴.حلب سوریه
.
.
🥀مزار شهید : علی اکبر چیذر
.
...💚@yadeShohada313
🌸💫بسم الله الرحمن الرحیم💫🌸
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْمَعْ دُعَائِي إِذَا دَعَوْتُكَ وَ اسْمَعْ نِدَائِي إِذَا نَادَيْتُكَ
دارم باهات حرف میزنم .. به حرفام گوش بده😔وَ أَقْبِلْ عَلَيَّ إِذَا نَاجَيْتُكَ
دارم باهات مناجات میکنم ..
فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَيْكَ *من از همه به سمتِ تو فرار کردم😭😭
وَ وَقَفْتُ بَيْنَ يَدَيْكَ *پیش تو اومدم ..* مُسْتَكِيناً لَكَ *خیلی حالم خرابه ، پریشونه
مُتَضَرِّعاً إِلَيْكَ *با حالِ زاری اومدم😭
رَاجِياً لِمَا لَدَيْكَ ثَوَابِي وَ تَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِي وَ تَخْبُرُ حَاجَتِی *خودت حالمُ میدونی و خبر داری😔
وَ تَعْرِفُ ضَمِيرِي وَ لا يَخْفَى عَلَيْكَ أَمْرُ مُنْقَلَبِي وَ مَثْوَايَ وَ مَا أُرِيدُ أَنْ أُبْدِئَ بِهِ مِنْ مَنْطِقِي وَ أَتَفَوَّهَ بِهِ مِنْ طَلِبَتِي
*نمی تونم ازت پنهان کنم ، تو همه چیُ میدونی ..💔
وَ أَرْجُوهُ لِعَاقِبَتِي وَ قَدْ جَرَتْ مَقَادِيرُكَ عَلَيَّ يَا سَيِّدِي فِيمَا يَكُونُ مِنِّي إِلَى آخِرِ عُمْرِي مِنْ سَرِيرَتِي وَ عَلانِيَتِي وَ بِيَدِكَ لا بِيَدِ غَيْرِكَ زِيَادَتِي وَ نَقْصِي وَ نَفْعِي وَ ضَرِّي
*همه چیز دستِ توِ .. اگه من ضرر کنم سود کنم ؛ همه چی به دستِ توِ .. یه کاری کن من بیشتر از اینا ضرر نکنم😔😔 إِلَهِي إِنْ حَرَمْتَنِي فَمَنْ ذَا الَّذِي يَرْزُقُنِي *
اگه تو بهم #روزی ندی ، منو محرومم کنی ، کی منو روزی میده ؟!.. *
وَ إِنْ خَذَلْتَنِي فَمَنْ ذَا الَّذِي يَنْصُرُنِي *اگه تو منو #یاری نکنی کی میخواد منو یاری کنه ..😔😔😔
إِلَهِي أَعُوذُ بِكَ مِنْ غَضَبِكَ *به تو پناه می برم❤️☝️وَ حُلُولِ سَخَطِكَ إِلَهِي إِنْ كُنْتُ غَيْرَ مُسْتَأْهِلٍ لِرَحْمَتِكَ فَأَنْتَ أَهْلٌ أَنْ تَجُودَ عَلَيَّ بِفَضْلِ سَعَتِكَ *اگه من لایقِ رحمتت نیستم تو که اهلِ رحمتی .. تو به من رحمت کن .. به منِ #بیچاره نگاه کن 😭😭😭
إِلَهِي كَأَنِّی بِنَفْسِی وَاقِفَةٌ بَيْنَ يَدَيْكَ *
احساس میکنم الان محضرت هستم ..🌙
وَ قَدْ أَظَلَّهَا حُسْنُ تَوَكُّلِی عَلَيْكَ *زیرِ سایۀ تو نشستم .. خدا سایه تُ از سرم کم نکنه .. فَقُلْتَ مَا أَنْتَ أَهْلُهُ وَ تَغَمَّدْتَنِی بِعَفْوِكَ إِلَهِی إِنْ عَفَوْتَ فَمَنعْ أَوْلَى مِنْكَ بِذَلِكَ *کی سزاوارتر از توِ که منه بیچاره رو ببخشه؟! .. *
وَ إِنْ كَانَ قَدْ دَنَا أَجَلِي وَ لَمْ يُدْنِنِي مِنْكَ عَمَلِي *اگه مرگم نزدیک بشه #عملم منو به تو نزدیک نکرده😔*
فَقَدْ جَعَلْتُ الْإِقْرَارَ بِالذَّنْبِ إِلَيْكَ وَسِيلَتِي* اومدم اعتراف کنم .. اومدم امشب همه چیزُ بگم ..😔😭
إِلَهِي قَدْ جُرْتُ عَلَى نَفْسِی فِی النَّظَرِ لَهَا فَلَهَا الْوَيْل
ُ *وای بر من اگه منه بیچاره رو نبخشی ..إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَهَا
إِلَهِی لَمْ يَزَلْ بِرُّكَ عَلَيَّ أَيَّامَ حَيَاتِی فَلا تَقْطَعْ بِرَّكَ عَنِّی فِی مَمَاتِی
اون لحظه ای که میمیرم .. چطوری ازت قطع امید کنم اون لحظه ای که میخوان بدنمُ تو #قبر بزارن .. بندایِ #کفنُ باز میکنن ، همه تنهام میزارنُ میرن .. هیچ کس نمیمونه .. منتظرتم😭😭
إِلَهِی كَيْفَ آيَسُ مِنْ حُسْنِ نَظَرِكَ لِی بَعْدَ مَمَاتِي وَ أَنْتَ لَمْ تُوَلِّنِي إِلّا الْجَمِيلَ فِي حَيَاتِي إِلَهِي تَوَلَّ مِنْ أَمْرِی مَا أَنْتَ أَهْلُهُ وَ عُدْ عَلَيَّ بِفَضْلِكَ عَلَى مُذْنِبٍ قَدْ غَمَرَهُ جَهْلُهُ
*سرِ سفرۀ #کریم نشستم .. خدا رو شکر طرف حسابم کریمه ..😔
إِلَهِي قَدْ سَتَرْتَ عَلَيَّ ذُنُوبا فِي الدُّنْيَا وَ أَنَا أَحْوَجُ إِلَى سَتْرِهَا عَلَيَّ مِنْكَ فِی الْأُخْرَى قیامت پرده ها کنار میره تو دنیا نزاشتی آبرویِ من بره .. اون طرف بیشتر بهت احتیاج دارم ..
إِلَهِي قَدْ أَحْسَنْتَ إِلَيَ إِذْ لَمْ تُظْهِرْهَا لِأَحَدٍ مِنْ عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ فَلا تَفْضَحْنِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَى رُءُوسِ الْأَشْهَاد
ِ
فردایِ قیامت نکنه من رسوا بشم .. پرده ها که کنار میره چهرۀ اصلیم مشخص میشه یه وقت نکنه من جلو #امام_زمان و #شهدا خجالت زده بشم .😔
هدایت شده از فروشگاهِ مِـشـکٰـات🌟 🇵🇸
#تـوجه:
🌱اطلاع دادن بهمون واسطه کربلامون که تعداد خیلی محدود تسبیح متبرک به #قبر اقااباعبدالله موجود هست هرکس که میخواد سریع تر ثبت سفارش بزنه....
این تسبیح ها تربت نیست،بلکه تسبیحاتی هست که داخل ضریح اباعبداللهالحسین روی قبر ارباب بوده نهایتا ده یا بیست روز شایدم بیشتر.....
#هدیـه: 100 هزارتومان🌱
بازم تاکید میکنم بشدت محدود هست....
...💚💫
@ForoshgaheMeshkat
💫💚....
#امام_رضا «ع»💔
🌹یاامام رضا شب اول #قبر شب تنهایی و وحشت به دادمون برس😭😭
#شب_اول_قبر آيتالله شيخ مرتضی حائری قدس سرّه، برايش #نماز ليلة الدّفن خواندم
همان نمازی که در بين مردم به نماز وحشت معروف است. بعدش هم يک سوره ياسين قرائت کردم و ثوابش را به روح آن عالم هديه کردم
💠چند شب بعد او را در عالم خواب ديدم
حواسم بود که از دنيا رفته است
کنجکاو شدم که بدانم در آن طرف مرز زندگی دنیائی چه خبر است؟!
پرسيدم: آقای حائری، اوضاعتان چطور است؟ آقای حائری که #راضی و #خوشحال به نظر میآمد، رفت توی فکر و پس از چند لحظه، انگار که از گذشتهای دور صحبت کند شروع کرد به تعريف کردن👇
وقتی از خیلی مراحل گذشتیم
همين که بدن مرا در #درون_قبر گذاشتند، روحم به آهستگی و سبکی از بدنم خارج شد و از آن فاصله گرفت
درست مثل اینکه لباسی را از تنت درآوری، کم کم ديگر بدن خودم را از بيرون و به طور کامل میديدم
خودم هم مات و مبهوت شده بودم، اين بود که رفتم و يک گوشهای نشستم و زانوی غم و تنهائی در بغل گرفتم
ناگهان متوجه شدم که از پائین پاهايم، صداهائی میآید، صداهائی رعبآور و #وحشت_افزا!
صداهائی نامأنوس که موهايم را بر بدنم راست میکرد، به زير پاهايم نگاهی انداختم
از مردمی که مرا تشيع و تدفين کرده بودند خبری نبود. بیابانی بود برهوت با افقی بیانتها و فضائی سرد و سنگين
و دو نفر داشتند از دور دست به من نزديک میشدند، تمام وجودشان از آتش بود
آتشی که زبانه میکشيد و مانع از آن میشد که بتوانم چشمانشان را تشخيص دهم
انگار داشتند با هم حرف میزدند
و مرا به يکديگر نشان میدادند
ترس تمام وجودم را فرا گرفت و بدنم شروع کرد به لرزيدن، خواستم جيغ بزنم ولی صدایم در نمیآمد.
تنها دهانم باز و بسته میشد و داشت نفسم بند میآمد، بدجوری احساس بیکسی غربت کردم خدايا به فريادم برس! خدايا نجاتم بده
در اينجا جز تو کسی را ندارم
همين که اين افکار را از ذهنم گذرانيدم متوجه صدائی از پشت سرم شدم
صدائی دلنواز، آرامش بخش و روح افزا و زيباتر از هر موسیقی دلنشين! سرم را که بالا کردم و به پشت سرم نگريستم
#نوری را ديدم که از آن بالا بالاهای دور دست به سوی من میآمد، هر چقدر آن نور به من نزديکتر میشد آن دو نفر آتشين عقبتر و عقبتر میرفتند تا اينکه بالاخره ناپديد گشتند
نفس راحتی کشيدم و نگاه دیگری به بالای سرم انداختم. آقائی را ديدم از جنس نور
نوری چشم نواز آرامش بخش
ابهت و عظمت آقا مرا گرفته بود و نمیتوانستم حرفی بزنم و تشکری کنم، اما خود آقا که گل لبخند بر لبان زیبایش شکوفا بود سر حرف را باز کرد و پرسید: آقای حائری! ترسیدی؟
من هم به حرف آمدم که بله آقا ترسيدم، آن هم چه ترسی! هرگز در تمام عمرم تا به اين حد نترسيده بودم
اگر يک لحظه ديرتر تشريف آورده بوديد حتماً زهره ترک میشدم و خدا میداند چه بلایی بر سر من میآوردند
بعد به خودم جرأت بيشتر دادم و پرسيدم: راستی، نفرموديد که شما چه کسی هستيد
و آقا که لبخند بر لب داشت و با نگاهی سرشار از عطوفت، مهربانی و قدرشناسی به من مینگريستند فرمودند:😊
من علیبن موسیالرضا هستم✋🏼🕊
🍃🌸آقای حائری! شما 38 مرتبه به زيارت من آمديد من هم 38 مرتبه به بازديدت خواهم آمد، اين اولين مرتبهاش بود 37 بار ديگر هم خواهم آمد🌸🍃
✍ناقل آيتالله العظمی سيدشهابالدين مرعشی نجفی (ره)
...💔@yadeShohada313
🌹یاامام رضا شب اول #قبر شب تنهایی و وحشت به دادمون برس😭😭
#شب_اول_قبر آيتالله شيخ مرتضی حائری قدس سرّه، برايش #نماز ليلة الدّفن خواندم
همان نمازی که در بين مردم به نماز وحشت معروف است. بعدش هم يک سوره ياسين قرائت کردم و ثوابش را به روح آن عالم هديه کردم
💠چند شب بعد او را در عالم خواب ديدم
حواسم بود که از دنيا رفته است
کنجکاو شدم که بدانم در آن طرف مرز زندگی دنیائی چه خبر است؟!
پرسيدم: آقای حائری، اوضاعتان چطور است؟ آقای حائری که #راضی و #خوشحال به نظر میآمد، رفت توی فکر و پس از چند لحظه، انگار که از گذشتهای دور صحبت کند شروع کرد به تعريف کردن👇
وقتی از خیلی مراحل گذشتیم
همين که بدن مرا در #درون_قبر گذاشتند، روحم به آهستگی و سبکی از بدنم خارج شد و از آن فاصله گرفت
درست مثل اینکه لباسی را از تنت درآوری، کم کم ديگر بدن خودم را از بيرون و به طور کامل میديدم
خودم هم مات و مبهوت شده بودم، اين بود که رفتم و يک گوشهای نشستم و زانوی غم و تنهائی در بغل گرفتم
ناگهان متوجه شدم که از پائین پاهايم، صداهائی میآید، صداهائی رعبآور و #وحشت_افزا!
صداهائی نامأنوس که موهايم را بر بدنم راست میکرد، به زير پاهايم نگاهی انداختم
از مردمی که مرا تشيع و تدفين کرده بودند خبری نبود. بیابانی بود برهوت با افقی بیانتها و فضائی سرد و سنگين
و دو نفر داشتند از دور دست به من نزديک میشدند، تمام وجودشان از آتش بود
آتشی که زبانه میکشيد و مانع از آن میشد که بتوانم چشمانشان را تشخيص دهم
انگار داشتند با هم حرف میزدند
و مرا به يکديگر نشان میدادند
ترس تمام وجودم را فرا گرفت و بدنم شروع کرد به لرزيدن، خواستم جيغ بزنم ولی صدایم در نمیآمد.
تنها دهانم باز و بسته میشد و داشت نفسم بند میآمد، بدجوری احساس بیکسی غربت کردم خدايا به فريادم برس! خدايا نجاتم بده
در اينجا جز تو کسی را ندارم
همين که اين افکار را از ذهنم گذرانيدم متوجه صدائی از پشت سرم شدم
صدائی دلنواز، آرامش بخش و روح افزا و زيباتر از هر موسیقی دلنشين! سرم را که بالا کردم و به پشت سرم نگريستم
#نوری را ديدم که از آن بالا بالاهای دور دست به سوی من میآمد، هر چقدر آن نور به من نزديکتر میشد آن دو نفر آتشين عقبتر و عقبتر میرفتند تا اينکه بالاخره ناپديد گشتند
نفس راحتی کشيدم و نگاه دیگری به بالای سرم انداختم. آقائی را ديدم از جنس نور
نوری چشم نواز آرامش بخش
ابهت و عظمت آقا مرا گرفته بود و نمیتوانستم حرفی بزنم و تشکری کنم، اما خود آقا که گل لبخند بر لبان زیبایش شکوفا بود سر حرف را باز کرد و پرسید: آقای حائری! ترسیدی؟
من هم به حرف آمدم که بله آقا ترسيدم، آن هم چه ترسی! هرگز در تمام عمرم تا به اين حد نترسيده بودم
اگر يک لحظه ديرتر تشريف آورده بوديد حتماً زهره ترک میشدم و خدا میداند چه بلایی بر سر من میآوردند
بعد به خودم جرأت بيشتر دادم و پرسيدم: راستی، نفرموديد که شما چه کسی هستيد
و آقا که لبخند بر لب داشت و با نگاهی سرشار از عطوفت، مهربانی و قدرشناسی به من مینگريستند فرمودند:😊
من علی بن موسی الرضا هستم✋🏼🕊
🍃🌸آقای حائری! شما 38 مرتبه به زيارت من آمديد من هم 38 مرتبه به بازديدت خواهم آمد، اين اولين مرتبهاش بود 37 بار ديگر هم خواهم آمد🌸🍃
✍ناقل آيتالله العظمی سيدشهابالدين مرعشی نجفی (ره)
@yadeShohada313
#امام_رضا «ع»💔
🌹یاامام رضا شب اول #قبر شب تنهایی و وحشت به دادمون برس😭😭
#شب_اول_قبر آيتالله شيخ مرتضی حائری قدس سرّه، برايش #نماز ليلة الدّفن خواندم
همان نمازی که در بين مردم به نماز وحشت معروف است. بعدش هم يک سوره ياسين قرائت کردم و ثوابش را به روح آن عالم هديه کردم
💠چند شب بعد او را در عالم خواب ديدم
حواسم بود که از دنيا رفته است
کنجکاو شدم که بدانم در آن طرف مرز زندگی دنیائی چه خبر است؟!
پرسيدم: آقای حائری، اوضاعتان چطور است؟ آقای حائری که #راضی و #خوشحال به نظر میآمد، رفت توی فکر و پس از چند لحظه، انگار که از گذشتهای دور صحبت کند شروع کرد به تعريف کردن👇
وقتی از خیلی مراحل گذشتیم
همين که بدن مرا در #درون_قبر گذاشتند، روحم به آهستگی و سبکی از بدنم خارج شد و از آن فاصله گرفت
درست مثل اینکه لباسی را از تنت درآوری، کم کم ديگر بدن خودم را از بيرون و به طور کامل میديدم
خودم هم مات و مبهوت شده بودم، اين بود که رفتم و يک گوشهای نشستم و زانوی غم و تنهائی در بغل گرفتم
ناگهان متوجه شدم که از پائین پاهايم، صداهائی میآید، صداهائی رعبآور و #وحشت_افزا!
صداهائی نامأنوس که موهايم را بر بدنم راست میکرد، به زير پاهايم نگاهی انداختم
از مردمی که مرا تشيع و تدفين کرده بودند خبری نبود. بیابانی بود برهوت با افقی بیانتها و فضائی سرد و سنگين
و دو نفر داشتند از دور دست به من نزديک میشدند، تمام وجودشان از آتش بود
آتشی که زبانه میکشيد و مانع از آن میشد که بتوانم چشمانشان را تشخيص دهم
انگار داشتند با هم حرف میزدند
و مرا به يکديگر نشان میدادند
ترس تمام وجودم را فرا گرفت و بدنم شروع کرد به لرزيدن، خواستم جيغ بزنم ولی صدایم در نمیآمد.
تنها دهانم باز و بسته میشد و داشت نفسم بند میآمد، بدجوری احساس بیکسی غربت کردم خدايا به فريادم برس! خدايا نجاتم بده
در اينجا جز تو کسی را ندارم
همين که اين افکار را از ذهنم گذرانيدم متوجه صدائی از پشت سرم شدم
صدائی دلنواز، آرامش بخش و روح افزا و زيباتر از هر موسیقی دلنشين! سرم را که بالا کردم و به پشت سرم نگريستم
#نوری را ديدم که از آن بالا بالاهای دور دست به سوی من میآمد، هر چقدر آن نور به من نزديکتر میشد آن دو نفر آتشين عقبتر و عقبتر میرفتند تا اينکه بالاخره ناپديد گشتند
نفس راحتی کشيدم و نگاه دیگری به بالای سرم انداختم. آقائی را ديدم از جنس نور
نوری چشم نواز آرامش بخش
ابهت و عظمت آقا مرا گرفته بود و نمیتوانستم حرفی بزنم و تشکری کنم، اما خود آقا که گل لبخند بر لبان زیبایش شکوفا بود سر حرف را باز کرد و پرسید: آقای حائری! ترسیدی؟
من هم به حرف آمدم که بله آقا ترسيدم، آن هم چه ترسی! هرگز در تمام عمرم تا به اين حد نترسيده بودم
اگر يک لحظه ديرتر تشريف آورده بوديد حتماً زهره ترک میشدم و خدا میداند چه بلایی بر سر من میآوردند
بعد به خودم جرأت بيشتر دادم و پرسيدم: راستی، نفرموديد که شما چه کسی هستيد
و آقا که لبخند بر لب داشت و با نگاهی سرشار از عطوفت، مهربانی و قدرشناسی به من مینگريستند فرمودند:😊
من علیبن موسیالرضا هستم✋🏼🕊
🍃🌸آقای حائری! شما 38 مرتبه به زيارت من آمديد من هم 38 مرتبه به بازديدت خواهم آمد، اين اولين مرتبهاش بود 37 بار ديگر هم خواهم آمد🌸🍃
✍ناقل آيتالله العظمی سيدشهابالدين مرعشی نجفی (ره)
...💚@yadeShohada313
#سَردابحــرم_امٰامحـسین💔🕌
🦋سرداب حرم #نزدیکتَرین مَکٰان به#قبـر مطهر آقامون ابٰاعبدالله الحُسین میباشد که جهت بازسازی حفٰاری شُده و خٰاک استخراج شده آن جهت سٰاخت محصولات حـرم اربٰاب برای عاشقٰانِ سَیّدُالشُّهدا عَلیه السلام به کار میرود و این تربت #محدود شده...
👌بنابراین عزیزانـی که مُهـر ی میخوان که از مخلوط آب سرداب حضرت عباس علیهالسلام و تربت های مکان های خاص کربلا به خصوص تربت ناب سرداب حرم ارباب مان آقا امام حسین علیه السلام هست عجله کنند که جانمونند..😇
https://eitaa.com/ForoshgaheMeshkat118
🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْمَعْ دُعَائِي إِذَا دَعَوْتُكَ وَ اسْمَعْ نِدَائِي إِذَا نَادَيْتُكَ
دارم باهات حرف میزنم .. به حرفام گوش بده😔
وَ أَقْبِلْ عَلَيَّ إِذَا نَاجَيْتُكَ
*دارم باهات مناجات میکنم ..فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَيْكَ *من از همه به سمتِ تو فرار کردم😭😭
وَ وَقَفْتُ بَيْنَ يَدَيْكَ *پیش تو اومدم ..
مُسْتَكِيناً لَكَ *خیلی حالم خرابه ، پریشونه😔
مُتَضَرِّعاً إِلَيْكَ *با حالِ زاری اومدم😭
رَاجِياً لِمَا لَدَيْكَ ثَوَابِي وَ تَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِي وَ تَخْبُرُ حَاجَتِی
*خودت حالمُ میدونی و خبر داری😔
وَ تَعْرِفُ ضَمِيرِي وَ لا يَخْفَى عَلَيْكَ أَمْرُ مُنْقَلَبِي وَ مَثْوَايَ وَ مَا أُرِيدُ أَنْ أُبْدِئَ بِهِ مِنْ مَنْطِقِي وَ أَتَفَوَّهَ بِهِ مِنْ طَلِبَتِي
*نمی تونم ازت پنهان کنم ، تو همه چیُ میدونی ..💔
وَ أَرْجُوهُ لِعَاقِبَتِي وَ قَدْ جَرَتْ مَقَادِيرُكَ عَلَيَّ يَا سَيِّدِي فِيمَا يَكُونُ مِنِّي إِلَى آخِرِ عُمْرِي مِنْ سَرِيرَتِي وَ عَلانِيَتِي وَ بِيَدِكَ لا بِيَدِ غَيْرِكَ زِيَادَتِي وَ نَقْصِي وَ نَفْعِي وَ ضَرِّي
*همه چیز دستِ توِ .. اگه من ضرر کنم سود کنم ؛ همه چی به دستِ توِ .. یه کاری کن من بیشتر از اینا ضرر نکنم😔😔
إِلَهِي إِنْ حَرَمْتَنِي فَمَنْ ذَا الَّذِي يَرْزُقُنِي
اگه تو بهم #روزی ندی ، منو محرومم کنی ، کی منو روزی میده ؟!..
وَ إِنْ خَذَلْتَنِي فَمَنْ ذَا الَّذِي يَنْصُرُنِي *اگه تو منو #یاری نکنی کی میخواد منو یاری کنه ..😔😔😔
إِلَهِي أَعُوذُ بِكَ مِنْ غَضَبِكَ *به تو پناه می برم❤️☝️
وَ حُلُولِ سَخَطِكَ إِلَهِي إِنْ كُنْتُ غَيْرَ مُسْتَأْهِلٍ لِرَحْمَتِكَ فَأَنْتَ أَهْلٌ أَنْ تَجُودَ عَلَيَّ بِفَضْلِ سَعَتِكَ *اگه من لایقِ رحمتت نیستم تو که اهلِ رحمتی .. تو به من رحمت کن .. به منِ #بیچاره نگاه کن 😭😭😭
إِلَهِي كَأَنِّی بِنَفْسِی وَاقِفَةٌ بَيْنَ يَدَيْكَ
احساس میکنم الان محضرت هستم ..🌙
وَ قَدْ أَظَلَّهَا حُسْنُ تَوَكُّلِی عَلَيْكَ *زیرِ سایۀ تو نشستم .. خدا سایه تُ از سرم کم نکنه .. فَقُلْتَ مَا أَنْتَ أَهْلُهُ وَ تَغَمَّدْتَنِی بِعَفْوِكَ إِلَهِی إِنْ عَفَوْتَ فَمَنعْ أَوْلَى مِنْكَ بِذَلِكَ *کی سزاوارتر از توِ که منه بیچاره رو ببخشه؟! ..
وَ إِنْ كَانَ قَدْ دَنَا أَجَلِي وَ لَمْ يُدْنِنِي مِنْكَ عَمَلِي *اگه مرگم نزدیک بشه #عملم منو به تو نزدیک نکرده😔
فَقَدْ جَعَلْتُ الْإِقْرَارَ بِالذَّنْبِ إِلَيْكَ وَسِيلَتِي
اومدم اعتراف کنم .. اومدم امشب همه چیزُ بگم ..😔😭
إِلَهِي قَدْ جُرْتُ عَلَى نَفْسِی فِی النَّظَرِ لَهَا فَلَهَا الْوَيْل
ُ *وای بر من اگه منه بیچاره رو نبخشی ..إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَهَا
إِلَهِی لَمْ يَزَلْ بِرُّكَ عَلَيَّ أَيَّامَ حَيَاتِی فَلا تَقْطَعْ بِرَّكَ عَنِّی فِی مَمَاتِی
اون لحظه ای که میمیرم .. چطوری ازت قطع امید کنم اون لحظه ای که میخوان بدنمُ تو #قبر بزارن .. بندایِ #کفنُ باز میکنن ، همه تنهام میزارنُ میرن .. هیچ کس نمیمونه .. منتظرتم😭😭
إِلَهِی كَيْفَ آيَسُ مِنْ حُسْنِ نَظَرِكَ لِی بَعْدَ مَمَاتِي وَ أَنْتَ لَمْ تُوَلِّنِي إِلّا الْجَمِيلَ فِي حَيَاتِي إِلَهِي تَوَلَّ مِنْ أَمْرِی مَا أَنْتَ أَهْلُهُ وَ عُدْ عَلَيَّ بِفَضْلِكَ عَلَى مُذْنِبٍ قَدْ غَمَرَهُ جَهْلُهُ
*سرِ سفرۀ #کریم نشستم .. خدا رو شکر طرف حسابم کریمه ..😔
إِلَهِي قَدْ سَتَرْتَ عَلَيَّ ذُنُوبا فِي الدُّنْيَا وَ أَنَا أَحْوَجُ إِلَى سَتْرِهَا عَلَيَّ مِنْكَ فِی الْأُخْرَى قیامت پرده ها کنار میره تو دنیا نزاشتی آبرویِ من بره .. اون طرف بیشتر بهت احتیاج دارم ..
إِلَهِي قَدْ أَحْسَنْتَ إِلَيَ إِذْ لَمْ تُظْهِرْهَا لِأَحَدٍ مِنْ عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ فَلا تَفْضَحْنِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَى رُءُوسِ الْأَشْهَاد
فردای قیامت نکنه من رسوا بشم .. پرده ها که کنار میره چهرۀ اصلیم مشخص میشه یه وقت نکنه من جلو #شهدا خجالت زده بشم .😔
.
#سَردابحــرم_امٰامحـسین💔🕌
🦋سرداب حرم #نزدیکتَرین مَکٰان به#قبـر مطهر آقامون ابٰاعبدالله الحُسین میباشد که جهت بازسازی حفٰاری شُده و خٰاک استخراج شده آن جهت سٰاخت محصولات حـرم اربٰاب برای عاشقٰانِ سَیّدُالشُّهدا عَلیه السلام به کار میرود و این تربت #محدود شده...
👌بنابراین عزیزانـی که مُهـر ی میخوان که از مخلوط آب سرداب حضرت عباس علیهالسلام و تربت های مکان های خاص کربلا به خصوص تربت ناب سرداب حرم ارباب مان آقا امام حسین علیه السلام هست عجله کنند که جانمونند..😇👇
@ForoshgaheMeshkat118