eitaa logo
یاد یاران
143 دنبال‌کننده
2هزار عکس
3.3هزار ویدیو
20 فایل
⚘⚘بسم رب الشهدا ⚘⚘آی رفقا,بعدازماچه کرده اید!؟ 🌷جهاد،شهادت،ولایت🌷 ارتباط با ادمین: @mansoore60 ایتا https://eitaa.com/yadeyaran313
مشاهده در ایتا
دانلود
یکی از دوستانش برایم تعریف کرد: صبح روز مبعث حال وهوای عجیبی داشت. با بقیه‌ی نیروها برای نماز صبح حاضر نشد و خودش به تنهایی در محل دیگری با یک حالت معنوی خاصی نماز خواند. سر سفره‌ی صبحانه هم حاضر نشد. وقتی علت را از او پرسیدند، در جواب گفت: می‌خواهم صبحانه را از دست پیامبر ﷺ در بهشت دریافت کنم! یک سیب به او تعارف کردند ، نخورد وگفت : دلم میوه‌ی بهشتی می‌خواهد! همان روز به شهادت رسید. هم صبحانه ی خود را از دست پیامبر ﷺ دریافت کرد و هم از میوه های بهشتی و سایر نعمت های آن برخوردار شد... شهیدی که هم‌رزمانش به خاطر نظم، تقوا و شجاعتش لقب «مصعب پیامبر» را به او دادند ✍ راوی: پدر بزرگوار شهید 📚 منبع : کتاب ستاره ها /ص ۳۰ ۲۱_امام‌رضا_خراسان ۱۳۶۱ سروش https://sapp.ir/yadeyaran313 ایتا http://eitaa.com/yadeyaran313
یاد یاران
سروش https://sapp.ir/yadeyaran313 ایتا http://eitaa.com/yadeyaran313
📌 به نقل از همسر شهید : بار آخر به شهید گفتم من باردارم الان نرو. گفت می‌روم و زود برمی‌گردم. برای به دنیا آمدن بچه می‌آیم. خیالم را جمع می‌کرد و نمی‌گذاشت نگران شوم. میثم هر وقت عکس دوستان شهیدش را که در خان‌طومان به شهادت رسیدند می‌دید، خیلی بی‌تابی می‌کرد. سعی داشت جلوی من گریه نکند ولی من متوجه بودم. از هم‌دوره‌ای‌های میثم، شهید مدافع حرم محمد تقی سالخورده و شهید مبارزه با گروهک تروریستی پژاک شهید محمد منتظر قائم بودند که علاقه زیادی به این شهدا داشت. از وقتی از خان‌طومان برگشت برای شهید سالخورده بی‌تاب بود.... برای رفتن میثم به مأموریت‌هایش مخالفت نمی‌کردم. همیشه ته دلم راضی بود. هرچند برای یک خانم دوری از تکیه‌گاه زندگی‌اش سخت است. ولی خب همه مشکلات را تحمل می‌کردم و اعتراض نمی‌کردم. دلتنگش می‌شدم اما میثم می‌دانست ته دلم رضایت دارم.  سوریه رفته بود خواب دیدم از ناحیه گردن مجروح شده است. بعداً خبر مجروحیتش را آوردند. سالروز تولدش یعنی 21 فروردین جانباز شد و هیچ گاه پیش من حرف از رفتن و شهید شدن نمی‌زد. همیشه می‌گفت برمی‌گردم. با شناختی که از دین داشت علاقه‌مند بود برای دفاع از اسلام برود. دفاع از دین برایش مرز نداشت. اولین باری که به سوریه اعزام شد خیلی خوشحال بود. می‌گفت حضرت زینب(س) اسممان را جزو مدافعان حرمش ثبت کرد. هرچند در سوریه شهید نشد، ولی عاقبت شهادت را برای خودش خرید. فرزندم پدرش را ندید، اما از همسرم اسطوره‌ای برایش می‌سازم و دوست دارم پسرم هم شهید شود. چون میثم می‌گفت پسرم باید طوری تربیت شود که شهید شود. 📎 پی نوشت : امیر سجاد ، فرزند شهید میثم علجیانی 90 روز پس از شهادت پدرش چشم به جهان گشود. شهید علیجانی متولد سال1366 اصالتاً اهل شهرستان بابلسر از نیروهای لشکر عملیاتی 25 کربلا بود که در 18 تیر سال 96 حین ماموریت جهت تامین امنیت مرزهای شمالغرب کشور به خیل شهیدان پیوست سروش https://sapp.ir/yadeyaran313 ایتا http://eitaa.com/yadeyaran313
مداح گردان خط شکن عمار بود👌. مسعود ملا از عجایب و نوادر دفاع بود و الگویی بود برای بچه های گردان عمار لشکر بیست و هفت محمدرسول الله(ص) در وصیتنامه ی📝 سراسر نورش نوشته است: " پروردگارا هم هم اسارت و هم شهادت را روزی من کن💯 و نگذار شرمنده سیدالشهدا (ع) بشوم..." 😔در تنگه گردان عمار با دو تیپ زرهی عراق درگیر شد. گروهان مسعود ملا محاصره شدند😰 و مسعود تعدادی از نیروهایش را عقب فرستاد، خود با یک سری از بچه ها ماندند وسط عراقی ها و نبرد تن به تن.😭 در میان این درگیری عراقی ها مسعود را بستن به و پهلو و سینه اش زخمی شد و بعد اسارت... دشمن بعثی ملعون👹 دستای مسعود ملا رو بست پشت و در حالی که مسعود زنده بود و فریاد یازینب(س) یازینب(س) داشت😱 تا سه راهی فکه کشاندند و بعد آرزوی سوم مسعود محقق شد😞... دشمن بعثی در حالی که مسعود ملا، بر لب فریاد یا (ع) یا حسین(ع) داشت؛ دوره اش کردند و سر از بدن،😭 آنهم از جدا کردند... ✍ به روایت آزادهٔ جانباز مهدی سیفی 🌷 سروش https://sapp.ir/yadeyaran313 ایتا http://eitaa.com/yadeyaran313
سعید مربی کیوکوشینگ کاراته بود در مسابقات استانی رتبه داشت. یک بار مادرمان به او گفت: سعید چندسال است که کاراته کار میکنی و مربی هستی، پس چرا پول جمع نمیکنی؟ در جواب گفت: مامان همین که بچه‌ها را از کوچه خیابان جمع کنم و به سمت ورزش بیاورم خیلی ثواب دارد. بعد از شهادتش شاگردانش به منزل پدرم می‌آمدند و می‌گفتند آقا سعید شهریه ما را جمع می‌کرد و برای بچه‌های بی‌بضاعت لباس می‌خرید. برادرم دو باشگاه ورزشی داشت. شاگردان زیادی هم تحت نظر داشت. از ۱۸ سالگی در مسابقات کاراته مقام آورده بود و در وصیت‌نامه‌اش نوشته بود؛ ورزش را برای اسلام انجام دهید. روزی می‌رسد که به ورزشکاران احتیاج پیدا می‌شود. ✍ به روایت خواهر شهید ولادت : ۱۹ فروردین ۱۳۷۰ اراک شهادت: ۹ آبان ۱۳۹۴ شمال‌حلب سوریه سروش https://sapp.ir/yadeyaran313 ایتا http://eitaa.com/yadeyaran313
7.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فیلم آخرین دیدار شهید_محمود_رادمهر با مادرشان در شب اعزام به سوریه .... ۱۳۹۵/۱/۱۴ سروش https://sapp.ir/yadeyaran313 ایتا http://eitaa.com/yadeyaran313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 لحظاتی از زندگی یک قهرمان... بشنوید از زبان همسر شهید 🌷 ●تاریخ شهادت : 1398/11/28 ،حلب ،سوریه سروش https://sapp.ir/yadeyaran313 ایتا http://eitaa.com/yadeyaran313
● پنج پسر داشتم، اما عبدالله چیز دیگری بود. یک روز آمد دو زانو نشست روبه رویم. زل زد تو چشم هایم. نگاهش دلم را لرزاند. گفت: مامان من تو نمیخوای خمس پسرهات رو بدی؟ ● گفتم: مادر نرو سوریه. عبدالله گفت: خودت یادم دادی مامان همان وقت ها که چادرت رو می کشدی سرت و دست ما پنج تا رو می گرفتی و میکشوندی تو هیئت و مسجد... ● در روضه ضجه می زدی و می گفتی: کاش کربلا بودیم یاری ات می کردیم، یادته؟؟ بلند بلند داد می زدی که خانم زینب من و بچه هام فدات بشیم. ● بفرما الان وقت عمل شده. گفتم: پسرم من هیچ؛ با این دخترهای بابایی چه کنم؟! گفت: مادر با این حرفها دلم رو نلرزون ؛ مگه هیچ کدام از اونایی که زمان جنگ رفتن زن و بچه نداشتن. آنقدر گفت و گفت تا راضی ام کرد. ✍به روایت مادر بزرگوار شهید 🌷 http://eitaa.com/yadeyaran313
🍁🍃 🍁🍃 🍁🍃 کسی جرأت نداشت با شاه ایران سر میز غذا بشیند. اما طیب می نشست، گنده لات تهران بود. شاه هر وقت میخواست مجلسی خراب بشه به طیب میگفت یک روز شاه گفت: این دفعه پول زیادی بهت میدهم، برو مجلسی را خراب کن گفت: کجاست؟ طرف کیه؟ شاه هم گفت: فلان جا...سید روح الله خمینی. طیب جا خورد! گفت: گفتی سید هست؟ شاه گفت: آره. طیب گفت: نه ما نیستیم! ما با فرزند حضرت زهرا در نمی افتیم... (این موقعی بود که امام هنوز معروف نشده بود که اسمش روی زبان مردم بیفتد) شاه گفت: هستی تو را میگیرم، ناخن هایت را میکشم، میدم تیکه تیکه ات کنن طیب گفت: هر کار میکنی بکن، من با فرزند حضرت زهرا در نمی افتم اینقدر شکنجش کردند که طیب سینه سپر شد نی قلیون وقتی خواستن اعدامش کنند یکی آمد و گفت‌: طیب، پیامی برای امام خمینی نداری؟گفت: من ایشان را نمیشناسم، فقط به ایشان بگویید، طیب گفت: قربان جدت بروم، همه شما را دیدند و خریدند، من ندیده شما را خریدم. آن دنیا شفاعتم کن. وقتی پیامش را پیش امام بردند امام گفت: طیب نیازی به شفاعت من نداره، طیب درقیامت امت من را شفاعت میکنه! بعد انقلاب وقتی امام رفت سر قبر طیب، گفت: طیب، تو که عاقبت بخیر شدی، دعا کن خمینی هم عاقبت بخیر شود این شد که طیبی که۶۰ سال نه نماز خواند نه روزه گرفت، فقط در مقابل حضرت زهرا ادب کرد و شد حر_ انقلاب و همین شد که طلبه های قم جمع شدند و نماز و روزه ۶۰ سالش را قضا کردند. 🌹 🌹 مزار: حرم حضرت عبدالعظیم @yadeyaran313