eitaa logo
حسینیه ویادمان شهدای نجف آباد (درجوارمزارشهیدمحسن‌حججی)
3.9هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
3.1هزار ویدیو
135 فایل
🔺پخش زنده آپارات https://www.aparat.com/najz.ir/live 🔹️روبیکا https://rubika.ir/mohsen_hojaji1370 🔹️ایتا https://Eitaa.com/yadmanshohada ↙️ارتباط باما: امورات فرهنگی و مداحان افتخاری نظرات،پیشنهادات وامورات کلی @R18_151354 🚫تبادل وتبلیغ نداریم
مشاهده در ایتا
دانلود
حسینیه ویادمان شهدای نجف آباد (درجوارمزارشهیدمحسن‌حججی)
🔴زندگی نامه شهید محسن حججی🔴 ⚪ #قسمت_اول محسن حججی در ۱۳۷۰/۴/۲۱ در خانواده ای متدیّن در نجف آباد ا
🔴زندگی نامه شهید محسن حججی🔴 ⚪ کودکی و نوجوانی محسن ، همچون سایر بچه های نجف آباد، خیلی عادی گذشت. از ۷ سالگی وارد فضای مسجد و فعالیت های بسیج شد. حضور در هیئت خانوادگی که پدرش در منزل برپا می کرد ، برای نخستین دفعات، طعم شیرین محبت اهل بیت (علیهم السلام) را به او چشاند. علاقه زیادی به مداحی داشت و در نوجوانی در مراسم ویژه نوجوانان مداحی و قرآن قرائت می کرد. اولین کتاب غیردرسی که از پدرش هدیه گرفت مقتل حضرت سید الشّهدا(ع) بود. ... @YADMANSHOHADA
حسینیه ویادمان شهدای نجف آباد (درجوارمزارشهیدمحسن‌حججی)
🌷زندگی نامه شهید روح الله کافی زاده 🌷 #قسمت_اول همیشه اولین‌ها را خوب به یاد می‌آوریم، مانند اولین
🌷زندگی نامه شهید روح الله کافی زاده 🌷 قصه آخرین خداحافظی شهید روح الله کافی زاده در همان اعزام اول به آرزویش رسید. همسرش نقل می‌کند وقتی پیکر پاکش را از فرودگاه به پادگان آوردند، به خاطر ازدحام جمعیت فقط برای چند دقیقه توانستم او را ببینم و متاسفانه ملاقات خصوصی هم اتفاق نیفتاد تا بتوانم با آقا روح‌الله صحبت کنم و یک دل سیر ببینمش و دیدار ما به قیامت افتاد. از زمانی که فتنه در سوریه آغاز شد روح‌الله مدام اخبار سوریه را دنبال می‌کرد، 27 فروردین سال 92 بود که گفت برای سفری به تهران می‌روم اما یکی دو روز بعد تماس گرفت و گفت که سوریه است. در جواب ناراحتی همسرش می گویدکه "نترس و گریه نکن که حضرت زینب (س) هوای ما را دارند".. روح الله مکانیک تانک بود وزمانی که در حال تعمیر تانک در سوریه بود سرش را هدف قرار داده و با شلیک گلوله به شهادت می رسد.. و در 14 اردیبهشت ماه خبر شهادتش را به خانواده اش می رسانند.. ... https://eitaa.com/yadmanshohada
حسینیه ویادمان شهدای نجف آباد (درجوارمزارشهیدمحسن‌حججی)
🌷زندگی نامه ی شهدای لشگر هشت نجف اشرف.. #شهید_محسن_حیدری🌷 #قسمت_اول فرزند حسنعلی، متولد سوم فرور
زندگی‌نامه ی 🌷 بیست و چهار ساله بود که ازدواج کرد.جشن عقدی بسیار ساده برگزار شد. از تجملات و تشریفات دست و پاگیر در زندگیش خبری نبود. مدت زیادی از عروسی نگذشته بود که بخشی از جهیزیه منزل را که ضروری نبود دست نخورده به عروس دم بختی هدیه کردند. خداوند دختری به نام مرضیه به او هدیه کرد.. قرار بود یک گروه چند نفره با تخصص خاص نظامی‌ و با هدف آموزش و انتقال مهارتهای جنگی به ارتش و نیروهای مردمی به سوریه اعزام شوند. این مأمویت کاملاً داوطلبانه بود و تعدادی اعلام آمادگی کرده بودند، محسن باید اسامی‌داوطلبین را در لیست اعزم وارد می‌کرد. نام خودش را هم اضافه کرده بود که با مخالفت فرمانده مواجه شد چون تخصص و درجه محسن در حد فرمانده گروه اعزامی‌بود. بلاخره اصرارش باعث شد با اعزام او به عنوان نیرو موافقت شود. او داشت محیای سفر می‌شد. تنها چند نفر از نزدیکانش از مقصد سفر خبر داشتند. گفته بود به کسی نگویید، همه می‌گفتند مأموریت تهران است. یک روزساعت سه بعدازظهر از پادگان آمد، وسایلش را جمع کرد و عازم سفر شد. همسر و دخترش ایستاده بودند، اشک در چشمان «مرضیه» دو ساله حلقه زده بود، گریه می‌کرد. می‌خواست همراه بابا برود. محسن کمی‌با دخترش بازی کرد وقتی آرام شد رفت. او دوره عالی توپخانه دیده بود و بر کارش مسلط بود، تخصصش در امور نظامی ‌و توپخانه در پیشبرد مأمویتشان بسیار مؤثر واقع شده بود. روز های اول ماموریت نقصی در تجهیزات نشانه روی ادوات وجود داشت که عنوان شد اگر  قطعه مربوطه تامین نشود امکان اجرای ماموریت وجود ندارد، اما تخصص و مهارت های محسن گره گشای کار شد. اگر دانش نظامی او نبود گروه موفق به انجام برخی امور نمی‌شد. با اینکه تخصص بالایی داشت ولی با درخواست خودش دیده بان گروه آتشبار شد. ساعتها پشت دوربین، دیده بانی می‌کرد، از خستگی چشمانش قرمز می‌شد. مأموریتش را که انجام می‌داد بین آن می‌رفت به روستا هم سر می‌زد. بچه‌های حزب الله دوربینی هم آنجا گذاشته بودند که محسن دیدبانی می‌کرد. قرار بود در منطقه ای عملیات انجام بگیرد ولی محسن مانع آن عملیات شد. گفته بود در این منطقه زن و بچه دیده است. خیلی دقت داشت طوری گرا بدهد که خونی به ناحق ریخته نشود. ... https://eitaa.com/yadmanshohada
حسینیه ویادمان شهدای نجف آباد (درجوارمزارشهیدمحسن‌حججی)
زندگی نامه #شهید_موسی_جمشیدیان🌷 #قسمت_اول... شهید موسی جمشیدیان متولد بیست و هشتم آبان ماه ۶٢روس
زندگینامه .. .. چه رازیست...که همه ی نزدیکان شهدا از خوش خنده بودن و مهربانی شهدا میگویند... همرزم شهید موسی جمشیدیان می گوید: شهید مدافع حرم موسی جمشیدیان انسان بی نظیری بود..و به معنای واقعی کلمه شخص رستگاری بود... با موسی برای ماموریت عازم شدیم...بارها در حین عملیات، به موسی میگفتم،بعد از روح الله و علی رضا (شهدای مدافع حرم:روح الله کافی زاده و علیرضا نوری)نوبت من است.غافل از اینکه شهدا دلشون را آماده میکنن و ما... موسی نماز شبش ترک نمیشد و قرآن را با عمق وجودش درک کرده بود...بی ریا و مخلص بود...تمام کارهایش را برای رضای خدا انجام میداد و این شاخصه اصلی موسی بود اهل بصیرت و تفکر بود و مغز دین را شکافته بود و درک کرده بود ... موسی نیروهایش را خیلی دوست داشت.هرکاری که از دستش برمی آمد برایشان انجام میداد.تا آنجا که میتوانست به آنها نه نمیگفت، و بیشتر اوقات نیروهایش نماز را به جماعت موسی میخواندند.. آرمان موسی همیشه یک زندگی مهدوی بود. میگفت به گونه ای باید زندگی کنیم که امام زمان از ما راضی باشد.و انشاالله از سربازان ایشان باشیم... از سال ۱۳۹۰ جزو اولین نفراتی بود که برای اعزام به سوریه ثبت نام کرد و در طول این چند سال تلاش زیادی برای اعزام انجام داد تا بالاخره در مهر ۱۳۹۴ برای اولین بار به سوریه اعزام شد و در همان اعزام اول هم به شهادت رسید. تخصص اصلی موسی فرماندهی تانک بود. کتاب چشم روشنی زندگی این شهید را به تصویر می‌کشد.. اسم کتاب هم براساس تفألی است که همسر شهید به قرآن می‌زند و بعد در واقعیت، شهادت همسرش را مایه «چشم‌روشنی»اش می‌داند. چشم روشنی روایتی داستانی از زندگی شهید مدافع حرم موسی جمشیدیان است که یکی از راویان این کتاب شهید محسن حججی است.. کسی که تا آخرین لحظات کنار موسی بود.. .. https://www.instagram.com/mohsen_hojaji1370/ https://eitaa.com/yadmanshohada 👆
حسینیه ویادمان شهدای نجف آباد (درجوارمزارشهیدمحسن‌حججی)
به مناسبت ایام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها #خطبه_فدکیه #قسمت_اول در روایات آمده است هنگامى که
وَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إلَهَ إلأَ اللهُ وَحْدَهُ لَا شریکَ لَهُ، و من شهادت می دهم که معبودی جز خداوند یکتا نیست. بی مثال است و شریک و مانند ندارد. کَلِمَةٌ جَعَلَ الإخْلَاصَ تَأْویلَها این سخنی است که روح آن اخلاص است وَ ضَمَّنَ الْقُلُوبَ مَوْصُولَها، وَ أَنَارَ فِي الْفِکَرِ مَعْقُولَهَا. و قلوب مشتاقان با آن گره خورده و آثار آن در افکار پرتوافکن شده [است]. أَلْمُمْتَنِعُ مِنَ الأَبْصَارِ رُؤْیَتُهُ،  خدایی که رؤیتش با چشم ها غیر ممکن است، وَ مِنَ الأَلْسُنِ صِفَتُهُ، وَ مِنَ الأَوْهَامِ کَیْفِیَّتُهُ. و بیان اوصافش با این زبان، محال، و درک ذات مقدّسش برای عقل و اندیشه ها ممتنع است. إبْتَدَعَ الأَشْیَاءَ لَا مِنْ شَیْء کَانَ مَا قَبْلَهَا، موجودات جهان هستی را ابداع فرمود، بی آن که چیزی پیش از آن وجود داشته باشد وَ أَنْشَأَها بِلَا احْتِذَاءِ أَمْثِلَة امْتَثَلَهَا. و همه آنها را ایجاد کرد، بی آن که الگو و مثالی قبل از آن موجود باشد. کَوَّنَهَا بِقُدْرَتِه وَ ذَرَئَهَا بِمَشِیَّتِهِ، آنها را به قدرتش تکوین نمود و به اراده اش خلق کرد، مِنْ غَیْرِ حَاجَة مِنْهُ إلَی تَکْوینِهَا، بی آن که به آفرینش آنها نیاز داشته باشد، وَ لَا فائِدَة لَهُ فِي تَصْویرِهَا یا فایده ای از صورت بندی آنها عائد ذات پاکش شود. إلاّ تَثْبیتاً لِحِکْمَتِهِ، جز این که می خواست حکمتش را از این طریق آشکار سازد وَ تَنْبیهاً عَلَی طَاعَتِهِ، وَ إظْهاراً لِقُدْرَتِهِ، و مردم را به اطاعتش دعوت کند. قدرت بی پایان خود را از این دریچه نشان دهد. وَ تَعَبُّداً لِبَرِیَّتِهِ خلایق را به عبودیت خود رهنمون گردد. وَ إعْزَازاً لِدَعْوَتِهِ، و دعوت پیامبرانش را از طریق هماهنگی تکوین و تشریع قوّت بخشد.  ثُمَّ جَعَلَ الثَّوابَ عَلَی طَاعَتِهِ وَ وَضَعَ الْعِقَابَ عَلَی مَعْصِیَتِهِ، سپس برای اطاعتش پاداش ها مقرّر فرموده و برای معصیتش کیفرها، ذِیَادَةً لِعِبادِهِ عَنْ نِقْمَتِهِ تا بندگان را بدینوسیله از خشم و انتقام و عذاب خویش رهایی بخشد وَ حِیَاشَةً لَهُمْ إلَی جَنَّتِهِ؛ و به سوی باغ های بهشت و کانون رحمتش سوق دهد.. ادامه دارد.... ╭━━⊰⊰⊰⊰⊰❀🥀❀⊱⊱⊱⊱⊱━━╮ https://www.instagram.com/mohsen_hojaji1370/ @yadmanshohada ╰━━⊰⊰⊰⊰⊰❀🖤❀⊱⊱⊱⊱⊱━━╯ 👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙 🌸 💥 ✳️ 💞ماه رمضان ماه شرایط قرب و رفع حجاب است. وقتی قاصدک خبر آورده که خبری در پیش است، چرا چشم به راه آن خبر نباشیم! و چشم دل را به سوی آن خبر که گشودن آسمان است به زمینیان، باز نکنیم؟! 🌼ای دل! چشم بگشا، حجاب‌های پیشِ خود را برای آن عطای الهی بزدای، و آماده شو برای حضور در جهانی دیگر. جهانِ کیفیت‌ها دارد از راه می‌رسد. جهانی که همه‌چیز نزدِ ما است. 💞ای کمّیّت‌های سیاه و تاریک! از جلوی راهِ دل کنار روید، ای دل! از این کمّیّت‌ها دل بکَن، خبری در راه است. ای اشک! در مقابل قدم‌هایش آب بپاش و بر فراز دریاهای دوردست که در این ماه بس نزدیک شده‌اند؛ پرواز کن. فرشتگان فوج فوج به سویت می‌آیند، چشم از همه‌جا بر کَن و به سوی آن‌ها بگشای. 🌼به سخن امام سجاد«علیه‌السلام» در خطبه ۴۴ صحیفه‌ی سجادیه نظر کن که عرضه می‌دارند: 💞«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ أَلْهِمْنَا مَعْرِفَةَ فَضْلِهِ وَ إِجْلَالَ حُرْمَتِهِ، وَ التَّحَفُّظَ مِمَّا حَظَرْتَ فِيهِ، وَ أَعِنَّا عَلَى صِيَامِهِ بِكَفِّ الْجَوَارِحِ عَنْ مَعَاصِيكَ، وَ اسْتِعْمَالِهَا فِيهِ بِمَا يُرْضِيكَ حَتَّى لَا نُصْغِيَ بِأَسْمَاعِنَا إِلََى لََغْوٍ، وَ لَا نُسْرِعَ بِأَبْصَارِنَا إِلَي لَهْوٍ ...» ╭━━⊰⊰⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱⊱⊱━━╮ https://www.instagram.com/mohsen_hojaji1370/ @yadmanshohada ╰━━⊰⊰⊰⊰⊰❀♥️❀⊱⊱⊱⊱⊱━━╯
حسینیه ویادمان شهدای نجف آباد (درجوارمزارشهیدمحسن‌حججی)
#کتاب_و_کتابخوانی ⚜بسم الله الرحمن الرحیم 🔴 #سه_دقیقه_در_قیامت #قسمت_اول👇🏻 📖کتاب سه دقیقه تا قیا
👇🏻 🥀 التماس ميكردم كه زودتر به سراغم بيايد! چند روز بعد، با دوستان مسجدے پيگيرے كرديم تا يڪ كاروان مشهد برای اهالے محل و خانواده شهدا راه اندازے كنيم. 🍃با سختے فراوان، كارهاے اين سفر را انجام دادم و قرار شد قبل از ظهر پنجشنبہ، كاروان ما حركت كند. روز چهارشنبہ ، با خستگے زياد از مسجد به خانه آمدم. قبل از خواب، دوباره به ياد حضرت عزرائيل افتادم و شروع به دعا برای نزديكے مرگ كردم. 🥀 البته آن زمان سن من كم بود و فكر ميكردم كار خوبے ميكنم. نميدانستم كه اهل بيت ما هيچگاه چنين دعايے نكرده اند. آنها دنيا را پلے برای رسيدن به مقامات عاليه ميدانستند. 🍃 خسته بودم و سريع خوابم برد. نيمه هاے شب بيدار شدم و نمازشب خواندم و خوابيدم. بلافاصله ديدم جوانی بسيار زيبا بالای سرم ايستاده. 🥀 از هيبت و زيبايی او از جا بلند شدم.با ادب سلام كردم ايشان فرمود: با من چكار دارے؟ چرا اينقدر طلب مرگ ميكنے؟ هنوز نوبت شما نرسيده. 🍃فهميدم ايشان حضرت عزرائيل است. ترسيده بودم. اما باخودم گفتم: اگر ايشان اينقدر زيبا و دوست داشتنے است، پس چرا مردم از او ميترسند؟! 🥀 ميخواستند بروند كه با التماس جلو رفتم و خواهش كردم مرا ببرند. التماس های من بے فايده بود. با اشاره حضرت عزرائيل برگشتم به سرجايم و گويے محكم به زمين خوردم! 🖇ادامه دارد... 🆔@yadmanshohada