eitaa logo
یاد مرگ
36.9هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
6.3هزار ویدیو
2 فایل
🌴 کانال حکایت ها وپند ها 🌴 ✔️ با افتخار منبع اکثر کانال های هم موضوع هستیم ✔️ ✔️ منبع تمام پند و حکایت و داستان های زیبا هستیم ✔️ سخن بزرگان ✔️ تلنگر 🌻باما همراه شوید 🌻
مشاهده در ایتا
دانلود
8.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چرا افسرده ای ؟ چرا غصه میخوری ؟ ┈┈┈•••༶༓✤༓༶•••┈┈┈ https://eitaa.com/joinchat/1419182419Ce39ece1751
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی خدا خودش گفته که با هر سختی آسانی است دیگه نگران چی هستی ...؟! به خودش توکل کن و بسپار به خودش ... همه چی رو برات درست میکنه ... نگران فردایت نباش خدای دیروز و امروز، خدای فردا هم هست ! ما اولین بار است بندگی می کنیم ولی او قرنهاست که خدایی می کند اعتماد کن به خدایی اش ...💚💚 ┈┈┈•••༶༓✤༓༶•••┈┈┈ https://eitaa.com/joinchat/1419182419Ce39ece1751
اتفاقا حرف را باید زد، خشم را باید بروز داد، دلخوری را باید مطرح کرد، سوتفاهم را، کدورت را، اندوه را... هرچند در محترمانه‌ترین و سنجیده‌ترین حالت ممکن، اما باید واکنش داد، باید گفت، باید برون‌ریزی کرد. نوشته‌بود: "بدخیم‌ترین بیماری‌ها، معمولا آدم‌های تو دار و مراعات‌کننده‌ی افراطی را درگیر می‌کند" و من بعد از خواندن این جمله، از خودم قدردانی کردم بابت تک تک زمان‌هایی که حتی اگر مضحک به‌نظر می‌رسید و دلخوری‌ام کوچک بود، ولی حرف زدم و اعتراض کردم و ایستادم تا همان مسئله‌ی کوچکِ در دلم مانده را حل کنم. که جنگیدم تا بفهمند منی که زود دلگیر می‌شوم و حرفم را می‌زنم، به مراتب بهتر از کسی‌ست که با یک لبخند بدرقه‌شان می‌کند و پشت سر، لکه‌ی کدورتی که به دل گرفته و از آن حرف نزده را بزرگ و بزرگ‌تر می‌کند. من همیشه از اندوه‌های مانده و بیات شده بیزار بودم و حتی اگر بی‌معنی و کودکانه به نظر می‌رسید، باز هم می‌ایستادم و بر سر ساده‌ترین و ریزترین جزئیات معاشرتم با آدم‌ها، مذاکره می‌کردم و تا گره ذهنی‌ام برطرف نمی‌شد، میدان را ترک نمی‌کردم. من همیشه ترجیح داده‌ام در کوتاه‌مدت بیقرار و ناآرام باشم و در دراز مدت، آرام... منِ عزیزم! خوب می‌کنی که به سبک خودت پیش می‌روی و معادله‌ی دلخوری‌ها را در لحظه حل می‌کنی و نمی‌گذاری برای روزی، جایی و وقتی که اسفنج کدورت‌ها، به قدر کافی خیس خورد و بزرگ شد، آن‌وقت از دلخوری‌های ته گرفته‌ات پرده برداری. خوب می‌کنی زود از ناراحتی‌ات صحبت می‌کنی و آگاهی به این که با گذار زمان، تمام حرف‌های نزده را باید فریاد زد و تو بیزاری از فریاد زدن... خوب می‌کنی که هوشمندانه و عاقلانه رفتار می‌کنی منِ عزیزم، خوب می‌کنی. 🌱🌱 ┈┈┈•••༶༓✤༓༶•••┈┈┈ https://eitaa.com/joinchat/1419182419Ce39ece1751
5.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 همهٔ امور دست حضرت زهراست ┈┈┈•••༶༓✤༓༶•••┈┈┈ https://eitaa.com/joinchat/1419182419Ce39ece1751
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زخم هایت را به کسی نشان نده این روزها قیمت نمک ارزان تر از مرحم است ┈┈┈•••༶༓✤༓༶•••┈┈┈ https://eitaa.com/joinchat/1419182419Ce39ece1751
5.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 همهٔ امور دست حضرت زهراست ┈┈┈•••༶༓✤༓༶•••┈┈┈ https://eitaa.com/joinchat/1419182419Ce39ece1751
دعا، یکجور حال است. یکجور بندگی است. برای همین است که عارفان می‌گویند حتی اگر نیازی ندارید و حتی اگر آنقدر رشد کرده‌اید و توکلتان بالا رفته است که بگویید "هرچه خدا بخواهد من هم همان را می‌خواهم"، باز هم از دعای زبانی غافل نشوید. حال که دعا برای تنظیم حالِ توست دعایی کن که لااقل حالِ خودت خوش شود. اگر مستجاب نمی‌شود، لااقل حال تو خوش و درونت گلستان شود برای همین است که عارفان حتی برای دشمنانشان هم دعایِ خوب و خیر می‌کنند. دعایی که محتوایش پر از نفرت و کینه و بدخواهی باشد؛ مستجاب که نمی‌شود هیچ؛ حالِ خودت و درونت را نیز پر از تنفر و کینه و سیاهی می‌کند حالا هی لعنت کن که چه؟ یک نفر هم سَقَط شد؟ نه. فقط تویی که پر از نفرت و بدبینی و کینه می‌شوی. به گمانم شاید یکی از مقدمات استجابت دعا، حالِ دعاکننده باشد. دعایی که حالِ خودت را خوب می‌کند به استجابت نزدیکتر است تا دعایی که پر از تنفر و کینه و خشم و عصبانیت باشد. شاید بیهوده نبود که پیامبر هیچگاه حتی از مرگ سرسخت‌ترین دشمنانش هم شادی نکرد. خدای مهربانم لطفا برای اطرافیانمم بهترینها را مقدر کن ┈┈┈•••༶༓✤༓༶•••┈┈┈ https://eitaa.com/joinchat/1419182419Ce39ece1751
زنبور كه نيش ميزند ميميرد، شايد از عذاب وجدان! انسانها اما نيش ميزنند نيش ميزنند و نيش ميزنند تا ميميرانند! و وجدانی ندارند كه عذابی داشته باشند ┈┈┈•••༶༓✤༓༶•••┈┈┈ https://eitaa.com/joinchat/1419182419Ce39ece1751
قلب بزرگ در حال خرید بودم که صدای پیرمرد دوره گردی به گوشم رسید؛ _ آقا این بسته نون چند؟ فروشنده با بی حوصلگی گفت : هزار و پونصد تومن! پیرمرد با نگاهی پر از حسرت رو به فروشنده کرد و گفت: نمیشه کمتر حساب کنی؟!! توی اون لحظات توقع شنیدن هر جوابی رو از فروشنده داشتم جز این که شنیدم!؛ _ نه، نمیشه!! دوره گرد پیر، مظلومانه با غروری که صدای شکستنش گوشمو کر کرده بود بسته ی نون رو سر جاش گذاشت و از مغازه خارج شد! درونم چیزی فروریخت... هاج و واج از برخورد فروشنده به دوستم چشم دوخته بودم. از نگاه غمگینش فهمیدم اونم به چیزی فکر میکنه که من فکر میکنم! یه لحظه به خودم اومدم، باید کاری میکردم. این مبلغ بینهایت ناچیز بود اما برای اون پیرمرد انگار تمام دنیا بود! به دوستم گفتم تا دور نشده این بسته نون رو بهش برسون! پولش رو حساب کردم و از مغازه خارج شدم. پیرمرد بینوا به قدری از دیدن یه بسته نون خوشحال شده بود که انگار همه ی دنیا توی دستاشه! چه حس قشنگی بود ... اون روز گذشت ... شب پشت چراغ قرمز یه دختر بچه هفت، هشت ساله با یه لبخند دلنشین به سمتم اومد؛ و گفت ، ازم گل میخری؟ با لبخند لپشو گرفتمو گفتم چند؟ _شاخه ای دو هزار تومن! داخل کیفمو نگاه کردم اما دریغ از حتی یه هزار تومنی! با ناراحتی نگاش کردمو گفتم عزیزم اصلا پول خرد ندارم! و با جوابی که ازش شنیدم درون خودم غرق شدم... _اشکال نداره، یه شاخه گل مهمون من باشید!! بی اختیار این جمله چند بار توی ذهنم تکرار شد؛ _ یه شاخه گل مهمون من باش!! از اینهمه تفاوت بین آدمها به ستوه اومدم! صبح رو به خاطر آوردم، یه فروشنده ی بالغ و به ظاهر عاقل که صاحب یه مغازه ی لوکس تو بهترین نقطه شهر تهران بود از هزار و پونصد تومن ناقابل نگذشت اما یه دختر بچه ی هفت ، هشت ساله گل فروش دوست داشت یه شاخه گل مهمونش باشم و از دو هزار تومنش گذشت همین تلنگرای کوچیک باعث میشه ما آدما بهمون ثابت بشه که "مرام و معرفت" نه به سنه، نه به داراییه، نه به سطح سواد آدما! معرفت یه گوهر نابه که خدا نصیب هر آدمی نمیکنه . الهي كه صاحب قلب های بزرگ دستاشون هیچ وقت خالی نباشه تا بتونن با قلب پاک و بخشندشون دنیا رو گلستون کنن ┈┈┈•••༶༓✤༓༶•••┈┈┈ https://eitaa.com/joinchat/1419182419Ce39ece1751
هدف مهمِ شما در زندگی بايد رسيدن به خوش‌بختی و آرامش باشد و اين نيز ممكن نخواهد شد مگر اينكه ترس،، شک و افكار منفی را از صحنه زندگيتان حذف كنيد... ┈┈┈•••༶༓✤༓༶•••┈┈┈ https://eitaa.com/joinchat/1419182419Ce39ece1751
📘 متفاوت بنگریم ! «قارون» هرگز نمیدانست که روزی، کارت عابر بانکی که در جیب ما هست از آن کلیدهای خزانه وی که مردهای تنومند عاجز از حمل آن بودند، ما را به آسانی مستغنی میکند «خسرو پرويز» پادشاه ایران نمیدانست که مبل سالن خانه ما از تخت حکومت وی راحت‌تر است «قیصر» که بردگان وی با پر شترمرغ وی را باد میزدند، کولرها و اسپلیت‌هایی که درون اتاق‌هایمان هست را ندید «هرقل» پادشاه روم که مردم به وی بخاطر خوردن آب سرد از ظرف سفالین حسرت میخوردند؛ هیچگاه طعم آب سردی را که ما میچشیم نچشید «خلیفه منصور» که بردگان وی آب سرد و گرم را باهم می‌آمیختند تا وی حمام کند، هیچگاه در حمامی که ما براحتی درجه حرارت آبش را تنظیم میکنیم حمام نکرد + بگونه‌ای زندگی میکنیم که حتی پادشاهان گذشته نيز اینگونه نمی‌زیستند اما باز گله منديم! و هر آنچه دارائیمان زیاد میشود تنگدست‌تر میشویم...! كمى متفاوت بنگريم...! ┈┈┈•••༶༓✤༓༶•••┈┈┈ https://eitaa.com/joinchat/1419182419Ce39ece1751