فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#story
⸤ اگه میخوای دختر #حاجقاسم باشی
تو مسیر#حاجقاسم باشی یعنی
باید #مجاهد باشی! ⸣
#دخترحاجقاسم♥️🌱
@yadvare_shohada_mishkindasht
06.mp3
13.98M
💐🥀🕊🌹🕊🥀💐
#کتاب_صوتی
#من_زنده_ام
#خاطرات_آزاده_سرافراز
#خانم_معصومه_آباد
💐 قسمت #هفتم💐
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
💐🥀🕊🌹🕊🥀💐
@yadvare_shohada_mishkindasht
💐🥀🕊🌹🕊🥀💐
✍️ #رمان_دمشق_شهر_عشق
#قسمت_چهل_و_یکم
💠 ساکت بودم و از نفس زدنهایم وحشتم را حس میکرد که به سمتم چرخید، هر دو دستم را گرفت تا کمتر بلرزد و #عاشقانه حرف حرم را وسط کشید :«زینب جان! همونطور که اونجا تو پناه #حضرت_سکینه (علیهاالسلام) بودی، مطمئن باش اینجام #حضرت_زینب (علیهاالسلام) خودش حمایتت میکنه!»
صورتم به طرف صورتش مانده و نگاهم تا #حرم کشیده شد و قلبم تحمل اینهمه وحشت را نداشت که معصومانه به گریه افتادم.
💠 تازه نبض نگرانی نگاه مصطفی در تمام این شش ماه زیر انگشت احساسم آمده و حس میکردم به هوای من چه وحشتی را تحمل میکرد که هر روز تارهای سفید روی شقیقهاش بیشتر میشد و خط پیشانیاش عمیقتر.
دوباره طنین #عشق سحرگاهی امروزش در گوشم نشست و بیاختیار دلم برای لحن گرمش تنگ شد تا لحظهای که به اتاق برگشتیم و اولین صوتی که شنیدم صدای مردانه او بود :«تکلیف حرم سیده سکینه چی میشه؟»
💠 انگار به همین چند لحظه که چشمانم را ندیده بود، #دلتنگی نفسش را گرفته و طاقتش تمام شده بود که رو به ابوالفضل سوالش را پرسید و قلب نگاهش برای چشمان خیسم من میتپید.
ابوالفضل هم دلش برای حرم #داریا میلرزید که همان پاشنه در روی زمین نشست و نجوا کرد :«فعلاً که کنترل داریا با نیروهای ارتش!» و این خوشخبری ابوالفضل چند روز بیشتر دوام نیاورد و اینبار نه فقط #تکفیریهای داخل شهر که رفقای مصطفی از داریا خبر دادند ارتش آزاد با تانک وارد شهر شده است.
💠 فیلمی پخش شده بود از سربازی سوری که در داریا مجروح به دست #ارتش_آزاد افتاده و آنها پیکرش را به لوله تانک بسته و در شهر چرخانده بودند.
از هجوم وحشیانه ارتش آزاد، بیشتر مردم داریا تلاش میکردند از شهر فرار کنند و #سقوط شهرکهای اطراف داریا، پای فرار همه را بسته بود.
💠 محلههای مختلف #دمشق هر روز از موج انفجار میلرزید و مصطفی به عشق دفاع از حرم #حضرت_زینب (علیهاالسلام) جذب گروههای مقاومت مردمی زینبیه شده بود.
دو ماه از اقامتمان در #زینبیه میگذشت و دیگر به زندگی زیر سایه ترس و #ترور عادت کرده بودیم، مادر مصطفی تنها همدم روزهای تنهاییام در این خانه بود تا شب که مصطفی و ابوالفضل برمیگشتند و نگاه مصطفی پشت پردهای از خستگی هر شب گرمتر به رویم سلام میکرد.
💠 شب عید #قربان مادرش با آرد و روغن و شکر، شیرینی سادهای پخته بود تا در تب شبهای ملتهب زینبیه، خنکای عید حالمان را خوش کند.
در این خانه ساده و قدیمی همه دور اتاق کوچکش نشسته و خبر نداشتم برایم چه خوابی دیده که چشمان پُر چین و چروکش میخندید و بیمقدمه رو به ابوالفضل کرد :«پسرم تو نمیخوای خواهرت رو #شوهر بدی؟»
💠 جذبه نگاه مصطفی نگاهم را تا چشمانش کشید و دیدم دریای احساسش طوفانی شده و میخواهد دلم را غرق #عشقش کند که سراسیمه پا پس کشیدم.
ابوالفضل نگاهی به من کرد و همیشه شیطنتی پشت پاسخش پنهان بود که سر به سر پیرزن گذاشت :«اگه خودش کسی رو دوست داشته باشه، من نوکرشم هستم!»
💠 و اینبار انگار شوخی نکرد و حس کردم میخواهد راه گلویم را باز کند که با #محبتی عجیب محو صورتم شده بود و پلکی هم نمیزد.
گونههای مصطفی گل انداخته و در خنکای شب آبانماه، از کنار گوشش عرق میرفت که مادرش زیر پای من را کشید :«داداشت میگه اگه کسی رو دوست داشته باشی، راضیه!»
💠 موج #احساس مصطفی از همان نگاه سر به زیرش به ساحل قلبم میکوبید و نفسم بند آمده بود که ابوالفضل پادرمیانی کرد :«مادر! شما چرا خودت پسرت رو زن نمیدی؟»
و محکم روی پا مصطفی کوبید :«این تا وقتی زن نداره خیلی بیکلّه میزنه به خط! زن و بچه که داشته باشه، بیشتر احتیاط میکنه کار دست خودش و ما نمیده!»
💠 کمکم داشتم باور میکردم همه با هم هماهنگ شدند تا بله را از زیر زبان من بکشند که مادر مصطفی از صدایش شادی چکید :«من میخوام مصطفی رو زن بدم، منتظر اجازه شما و رضایت خواهرتون هستیم!»
بیش از یک سال در یک خانه از #داریا تا #دمشق با مصطفی بودم، بارها طعم احساسش را چشیده و یک سحر در #حرم حرف عشقش را از زبان خودش شنیده بودم و باز امشب دست و پای دلم میلرزید.
💠 دلم میخواست از زبان خودش حرفی بگوید و او همه #احساسش در نگاهش بود که امشب دلم را بیش از همیشه زیر و رو میکرد.
ابوالفضل کار خودش را کرده بود که از جا بلند شد و خندهاش را پشت بهانهای پنهان کرد :«من میرم یه سر تا مقرّ و برمیگردم.» و هنوز کلامش به آخر نرسیده، مصطفی از جا پرید و انگار میخواست فرار کند که خودش داوطلب شد :«منم میام!»...
#ادامه_دارد
@yadvare_shohada_mishkindasht
هدایت شده از ستاد یادواره شهدای مشکین دشت
مدادهای رنگیم هستند اما توی دفتر نقاشی ام هنوز تصویر توست که بی رنگ مانده ای ای شهید!
🌷شهیدقدرت الله نصرتی 🌷
📎سلام ، صبـحتون شهــدایـی 🌺
@yadvare_shohada_mishkindasht
هدایت شده از ستاد یادواره شهدای مشکین دشت
🍃🌸 #تلــاوٺ_قرآטּ_صبحگاهے🌸🍃
79
ڪلام حق امروز هدیہ
به روح:شهید قدرت الله نصرتی
@yadvare_shohada_mishkindasht
✨سجدھےنماز
💫 معجزھاست....
🌾 بھخاڪمۍافتۍ
⛅️ امابھاسمآنمیرسۍ
#شهیدانه
#آسمان
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@yadvare_shohada_mishkindasht
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴پاسخ سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در خصوص مذاکره با آمریکا...
♦️بعضی میگویند رهبری هم مثل امام جام زهر را بنوشد!
این جام زهر آن جام زهر نیست
این جام؛ جان ایران را میگیرد
@yadvare_shohada_mishkindasht
🚦از اینڪهبہسمتخــــــــدا☝️🏻💞
آهستہحرکـــتمیــڪنے،نتـــــــــرس!🚶🏻♀
ازاینبتـــــــــرس➰
کہبراۍترڪگنـــــــاه
هیچکــارۍنڪردهباشے،🙇🏻♀🙌🏻
حتےتوبـــــــــــہ…🗣❌
پ.ن:اونی که میگه فردا توبه کن خوده خوده شیطونه👹
امروز و همین الان بهترین وقته ممکنه👌😌
@yadvare_shohada_mishkindasht
♦️هواشناسی #کرج
🔹دمای هوا و اوقات شرعی فردا (سه شنبه ۷ بهمن ماه ۱۳۹۹) استان #البرز
@yadvare_shohada_mishkindasht
مداحی آنلاین - یه پسر نه چهار تا پسر - محمود کریمی.mp3
6.13M
🔳 #وفات_حضرت_ام_البنین(س)
🌴یه پسر نه چهار تا پسر
🌴یکی شون عین قرص قمر
🎤 #حاج_محمود_کریمی
⏯ #زمینه
👌بسیار دلنشین
┄┅┅═✧❅💠❅✧═┅┅┄
@yadvare_shohada_mishkindasht
•﷽•
من سجده به خاڪ جمڪران میخواهم
از یوسف گمگشته نشان میخواهم
فریاد و فغان،از غم تنها بودن
من مهدی صاحب الزمان میخواهم
#سه_شنبه_های_جمکرانی
⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّلݪِوَلیِّڪَالفَرَجـ⚘
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@yadvare_shohada_mishkindasht
کل من علیها فان
و یبقی وجه ربک
ذو الجلال و الاکرام
جناب آقای حاج محمد خرمی نژاد
اندوه از دست دادن عزیزان چنان تلخ است که هیچ عبارتی را در این مقام یارای مرهم نهادن نیست. تنها یاد خداست که میتواند دل های پر درد را تسلی بخشد.
▪️بدینوسیله درگذشت پدر خانم گرامیتان را به شما و خانواده محترم صمیمانه تسلیت گفته، برای تمامی بازماندگان صبری جمیل و برای آن مرحوم رحمت بی کران الهی را آرزو داریم.
▪️امید که روح آن مرحوم آسوده و خرسند در حریم امن الهی آرام گیرد.
▪️✍ ستاد یادواره شهدای شهر مشکین دشت
@yadvare_shohada_mishkindasht
07.mp3
10.13M
💐🥀🕊🌹🕊🥀💐
#کتاب_صوتی
#من_زنده_ام
#خاطرات_آزاده_سرافراز
#خانم_معصومه_آباد
💐 قسمت #هشتم💐
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
💐🥀🕊🌹🕊🥀💐
@yadvare_shohada_mishkindasht
💐🥀🕊🌹🕊🥀💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•┈┈••✾❀◼❀✾••┈┈•
#ادب ، رمزِ کرامت است!
و کرامت، رمزِ عزّت ...
ادب در برابر ولایت، انسان را
تا اوجِ قلّهی کرامت، صعود میدهد!
همانجا که آنقدر عزیز میشوی؛
که خداوند، فرزندانِ ناموسِ آسمان را
به دستانِ تو میسپارد!
#مادر_ادب
#امالبنین سلاماللهعلیها
@yadvare_shohada_mishkindasht
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❇️ حضرت ام البنین چه نیت هایی کرده بود که خدا چنین فرزندانی بهش داد...؟
استاد پناهیان
@yadvare_shohada_mishkindasht
مداحی آنلاین - سلام مادر ابالفضل - جواد مقدم.mp3
7.72M
🔳 #وفات_حضرت_ام_البنین(س)
🌴سلام مادر ابلفضل
🌴سر سفرتون نشستم
🎤 #جواد_مقدم
⏯ #زمینه
@yadvare_shohada_mishkindasht
مادرماسمتوخوندتوگوشم - طاهری.mp3
3.92M
⏯#نماهنگ
🎤#حسین_طاهری
🎶مادر اسمتو خوندتو گوشم...
⚫️#یازهرا
••✾◆✾••🖤••✾◆✾••
@yadvare_shohada_mishkindasht
|اُمّ الْبَنینْ ...
مڪتبیست کہ انعکاسِ اندیشههایش
در عمقِ جانِ مادرانی به بارنشست؛کہ
دست شُستن از جگرگوشههایشان را
از همان ابتدا آموختند! و امروز به مدد همان مادرانهها،دنیا به حیاتیترین روزهای خود نزدیک میشود🖤
#وفات_خانم_حضرت_ام_البنین
@yadvare_shohada_mishkindasht
حضرت فاطمه ام البنین سلام الله علیها...
تمامِ هَمش، امام زمانش بود!
تمام فرزندانش را امام زمانی تربیت کرد...
هر چه داشت در راه حجت زمانش ایثار کرد🥀🥀
اگر امروز بود
مهدیِ حسین علیهما السلام را یاری میکرد..
و تمام پیام ام البنین سلام الله علیها به ما این است
فرزندانتان را برای یاری امام زمان تربیت کنید که عبادت و افتخاری از این بالاتر در عالم هستی نیست
@yadvare_shohada_mishkindasht