🌨تصاویری از #کربلا بعد از بارندگی های امروز
🗓01 آذر 1399
@yadvare_shohada_mishkindasht
✍ #رمان_دمشق_شهر_عشق
#قسمت_شانزدهم
💠 قدمی عقب رفتم و تیزی نگاه هیزش داشت جانم را میگرفت که صدای بسمه در گوشم شکست :«پس چرا وایسادی؟ بیا لباساتو عوض کن!»
و اینبار صدای این زن فرشته نجاتم شد که به سمت اتاق فرار کردم و او #هوس شوهرش را حس کرده بود که در را پشت سرم به هم کوبید و با خشمی سرکش تشر زد :«من وقتی شوهرم کشته شد، زنش شدم! تو هم بذار جون شوهرت بالا بیاد بعد!»
💠 ای کاش به جای این هیولا سعد در این خانه بود که مقابل چشمان وحشیاش با همان زبان دست و پا شکسته #عربی به گریه افتادم :«شوهرم منو کتک نزده، خودم تو کوچه خوردم زمین...»
اجازه نداد حرفم تمام شود که لباسی را به سمتم پرت کرد و جیغش را در گلو کشید تا صدایش به ابوجعده نرسد :«اگه میخوای بازم شوهرت رو ببینی، بپوش بریم بیرون!»
💠 نفهمیدم چه میگوید و دلم خیالبافی کرد میخواهد #فراریام دهد که میان گریه خندیدم و او میدانست چه آتشی به جان شوهرش افتاده که با سنگینی زبانش به گوشم سیلی زد :«اگه شده شوهرت رو سر میبُره تا به تو برسه!»
احساس کردم با پنجه جملاتش دلم را از جا کَند که قفسه سینهام از درد در هم شکست و او نه برای نجات من که برای تحقیر #شیعیان داریا نقشهای کشیده بود و حکمم را خواند :«اگه میخوای حداقل امشب نیاد سراغت با من بیا!»
💠 و بهانه خوبی بود تا عجالتاً این زن جوان را از مقابل چشمان شوهرش دور کند که شمرده شروع کرد :«نمیدونم تو چه #وهابی هستی که هیچی از #جهاد نمی دونی و از رفتن شوهرت اینهمه وحشت کردی! اما اگه اونقدر به #خدا و رسولش ایمان داری که نمیخوای رافضیها داریا رو هم مثل #کربلا و #نجف و #زینبیه به کفر بکشونن، امشب با من بیا!»
از گیجی نگاهم میفهمید حرفهایش برایم مفهومی ندارد که صدایش را بلندتر کرد :«این شهر از اول #سُنی نشین بوده، اما چندساله به هوای همین حرمی که ادعا میکنن قبر سکینه دختر علیِ، چندتا خونواده #رافضی مهاجرت کردن اینجا!»
💠 طوری اسم رافضی را با چندش تلفظ میکرد که فاتحه جانم را خواندم و او بیخبر از حضور این رافضی همچنان میگفت :«حالا همین حرم و همین چندتا خونواده شدن مرکز فتنه که بقیه مردم رو به سمت کفر خودشون دعوت کنن! ما باید مقاومت رافضیها رو بشکنیم وگرنه قبل از رسیدن #ارتش_آزاد، رافضیها این شهر رو اشغال میکنن، اونوقت من و تو رو به کنیزی میبرن!»
نمیفهمیدم از من چه میخواهد و در عوض ابوجعده مرا میخواست که از پشت در مستانه صدا رساند :«پس چرا نمیاید بیرون؟»
💠 از #وحشت نفسم بند آمد و فرصت زیادی نمانده بود که بسمه دستپاچه ادامه داد :«الان با هم میریم حرم!» سپس با سرانگشتش به گونه سردم کوبید و سرم منت گذاشت :«اینجوری هم در راه خدا #جهاد میکنیم هم تو امشب از شرّ ابوجعده راحت میشی!»
تمام تنم از زخم زمین خوردن و اینهمه وحشت درد میکرد و او نمیفهمید این جنازه جانی برای جهاد ندارد که دوباره دستور داد :«برو صورتت رو بشور تا من ابوجعده رو بپزم!»
💠 من میان اتاق ماندم و او رفت تا #شیطان شوهرش را فراری دهد که با کلماتی پُرکرشمه برایش ناز کرد :«امروز که رفتی #تظاهرات نیت کردم اگه سالم برگردی امشب رافضیها رو به نجاست بکشم! آخه امشب وفات جعفر بن محمدِ و رافضیها تو حرم مراسم دارن!»
سالها بود نامی از ائمه #شیعه بر زبانم جاری نشده و دست خودم نبود که وقتی نام #امام_صادق (علیهالسلام) را از زبان این وهابی اینگونه شنیدم جگرم آتش گرفت.
💠 انگار هنوز #زینب مادرم در جانم زنده مانده و در قفس سینه پَرپَر میزد که پایم برای بیحرمت کردن #حرم لرزید و باید از جهنم ابوجعده فرار میکردم که ناچار از اتاق خارج شدم.
چشمان گود ابوجعده خمار رفتنم شده و میترسید حسودی بسمه کار دستش دهد که دنبالمان به راه افتاد و حتی از پشت سر داغی نگاهش تنم را میسوزاند.
💠 با چشمانم دور خودم میچرخیدم بلکه فرصت #فراری پیدا کنم و هر قدمی که کج میکردم میدیدم ابوجعده کنارم خرناس میکشد.
وحشت این نامرد که دورم میچرخید و مثل سگ لَهلَه میزد جانم را به گلویم رسانده و دیگر آرزو کردم بمیرم که در تاریکی و خنکای پس از باران شب داریا، گنبد #حرم مثل ماه پیدا شد و نفهمیدم با دلم چه کرد که کاسه صبرم شکست و اشکم جاری شد.
💠 بسمه خیال میکرد هوای شوهر جوانم چشمم را بارانی کرده که مدام از اجر جهاد میگفت و دیگر به نزدیکی حرم رسیده بودیم که با کلامش جانم را گرفت :«میخوام امشب بساط کفر این مرتدها رو بهم بزنی! با هم میریم تو و هر کاری گفتم انجام میدی!»...
#ادامه_دارد
@yadvare_shohada_mishkindasht
✍️ #رمان_دمشق_شهر_عشق
#قسمت_هفدهم
💠 گنبد روشن #حرم در تاریکی چشمانم میدرخشید و از زیر روبنده از چشمان بسمه شرارت میبارید که با صدایی آهسته خبر داد :«ما تنها نیستیم، برادرامون اینجان!» و خط نگاهش را کشید تا آن سوی خیابان که چند مرد نگاهمان میکردند و من تازه فهمیدم ابوجعده نه فقط به هوای من که به قصد #عملیاتی همراهمان آمده است.
بسمه روبندهاش را پایین کشید و رو به من تذکر داد :«تو هم بردار، اینطوری ممکنه شک کنن و نذارن وارد حرم بشیم!» با دستی که به لرزه افتاده بود، روبنده را بالا زدم، چشمانم بیاختیار به سمت حرم پرید و بسمه خبر نداشت خیالم زیر و رو شده که با سنگینی صدایش روی سرم خراب شد :«کل #رافضیهای داریا همین چند تا خونوادهایه که امشب اینجا جمع شدن! فقط کافیه همین چند نفر رو بفرستیم جهنم!»
💠 باورم نمیشد برای آدمکشی به حرم آمده و در دلش از قتل عام این #شیعیان قند آب میشد که نیشخندی نشانم داد و ذوق کرد :«همه این برادرها اسلحه دارن، فقط کافیه ما حرم رو بههم بریزیم، دیگه بقیهاش با ایناس!»
نگاهم در حدقه چشمانم از #وحشت میلرزید و میدیدم وحشیانه به سمت حرم قُشونکشی کردهاند که قلبم از تپش افتاد. ابوجعده کمی عقبتر آماده ایستاده و با نگاهش همه را میپایید که بسمه دوباره دستم را به سمت حرم کشید و زیر لب رجز میخواند :«امشب انتقام فرحان رو میگیرم!»
💠 دلم در سینه دست و پا میزد و او میخواست شیرم کند که برایم اراجیف میبافت :«سه سال پیش شوهرم تو #کربلا تیکه تیکه شد تا چندتا رافضی رو به جهنم بفرسته، امشب با خون این مرتدها انتقامش رو میگیرم! تو هم امشب میتونی انتقام رفتن شوهرت رو بگیری!»
از حرفهایش میفهمیدم شوهرش در عملیات #انتحاری کشته شده و میترسیدم برای انتحاری دیگری مرا طعمه کرده باشد که مقابل حرم قدمهایم به زمین قفل شد و او به سرعت به سمتم چرخید :«چته؟ دوباره ترسیدی؟»
💠 دلی که سالها کافر شده بود حالا برای حرم میتپید، تنم از ترس تصمیم بسمه میلرزید و او کمر به قتل شیعیان حاضر در حرم بسته بود که با نگاهش به چشمانم فرو رفت و فرمان داد :«فقط کافیه چارتا #مفاتیح پاره بشه تا تحریکشون کنیم به سمت مون حمله کنن، اونوقت مردها از بیرون وارد میشن و همهشون رو میفرستن به درک!»
چشمانش شبیه دو چاه از آتش شعله میکشید و نافرمانی نگاهم را میدید که کمی به سمت ابوجعده چرخید و بیرحمانه #تهدیدم کرد :«میخوای برگرد خونه! همین امشب دستور ذبح شوهرت تو راه #ترکیه رو میده و عقدت میکنه!»
💠 نغمه #مناجات از حرم به گوشم میرسید و چشمان ابوجعده دست از سرِ صورتم بر نمیداشت که مظلومانه زمزمه کردم :«باشه...» و به اندازه همین یک کلمه نفسم یاری کرد و بسمه همین طعمه برایش کافی بود که دوباره دستم را سمت حرم کشید. باورم نمیشد به پیشواز کشتن اینهمه انسان، یاد #خدا باشد که مرتب لبانش میجنبید و #قرآن میخواند.
پس از سالها جدایی از عشق و عقیده کودکی و نوجوانیام اینبار نه به نیت زیارت که به قصد جنایت میخواستم وارد حرم دختر #حضرت_علی (علیهالسلام) شوم که قدمهایم میلرزید.
💠 عدهای زن و کودک در حرم نشسته بودند، صدای #نوحه از سمت مردان به گوشم میرسید و عطر خنک و خوش رایحه حرم مستم کرده بود که نعره بسمه پرده پریشانیام را پاره کرد.
پرچم عزای #امام_صادق (علیهالسلام) را با یک دست از دیوار پایین کشید و بیشرمانه صدایش را بلند کرد :«جمع کنید این بساط #کفر و شرک رو!» صدای مداح کمی آهستهتر شد، زنها همه به سمت بسمه چرخیدند و من متحیر مانده بودم که به طرف قفسه ادعیه هلم داد و وحشیانه جیغ کشید :«شماها به جای قرآن مفاتیح میخونید! این کتابا همه شرکه!»
💠 میفهمیدم اسم رمز عملیات را میگوید که با آتش نگاهش دستور میداد تا مفاتیحی را پاره کنم و من با این ادعیه قد کشیده بودم که تمام تنم میلرزید و زنها همه مبهوتم شده بودند.
با قدمهایی که در زمین فرو میرفت به سمتم آمد و ظاهراً من باید #قربانی این معرکه میشدم که مفاتیحی را در دستم کوبید و با همان صدای زنانه عربده کشید :«این نسخههای کفر و شرک رو بسوزونید!»
💠 دیگر صدای #روضه ساکت شده بود، جمعیت زنان به سمتمان آمدند و بسمه فهمیده بود نمیتواند این جسد متحرک را طعمه تحریک #شیعیان کند که در شلوغی جمعیت با قدرت به پهلویم کوبید، طوریکه نالهام در حرم پیچید و با پهلوی دیگر به زمین خوردم.
روی فرش سبز حرم از درد پهلو به خودم میپیچیدم و صدای بسمه را میشنیدم که با ضجه ظاهرسازی میکرد :«مسلمونا به دادم برسید! این کافرها خواهرم رو کشتن!» و بلافاصله صدای #تیراندازی، خلوت صحن و حرم را شکست...
#ادامه_دارد
@yadvare_shohada_mishkindasht
✍️ #رمان_دمشق_شهر_عشق
#قسمت_بیست_و_سوم
💠 صورت #خونی و گلوی پاره سعد یک لحظه از برابر چشمانم کنار نمیرفت، در تمام این مدت از حضورش متنفر بودم و باز دیدن جنازهاش دلم را زیر و رو کرده بود که روی تخت بیمارستان از درد و وحشت آن عکس، غریبانه گریه میکردم.
از همان مقابل در اتاق، #اشکهایم طاقتش را تمام کرده بود که کنار تختم آمد و از تمام حرف دلش تنها یک جمله گفت :«مسکّن اثر کنه، میبرمتون خونه!»
💠 میدانستم از حضور من در بیمارستان جان به لب شده و میترسید کسی سراغم بیاید که کنار تختم ایستاده و باز یک چشمش به در اتاق بود تا کسی داخل نشود.
از تنهایی این اتاق و خلوت با این زن #نامحرم خجالت میکشید که به سمت در برگشت، دوباره به طرفم چرخید و با صدایی آهسته عذرخواست :«مادرم زانو درد داره، وگرنه حتماً میومد پیشتون!» و دل من پیش جسد سعد جا مانده بود که با گریه پرسیدم :«باهاش چیکار کردن؟»
💠 لحظاتی نگاهم کرد و باورش نمیشد با اینهمه #بیرحمی سعد، دلم برایش بتپد که با لحنی گرفته پاسخ داد :«باید خانوادهاش رو پیدا کنن و به اونا تحویلش بدن.»
سعد تنها یکبار به من گفته بود خانوادهاش اهل #حلب هستند و خواستم بگویم که دلواپس من پیشدستی کرد :«خواهرم! دیگه نباید کسی بدونه شما باهاش ارتباط داشتید. اونا خودشون جسد رو به خانوادهاش تحویل میدن، نه خانوادهاش باید شما رو بشناسن نه کس دیگهای بفهمه شما همسرش بودید!»
💠 و زخم ابوجعده هنوز روی رگ #غیرتش مانده بود که با لحنی محکم اتمام حجت کرد :«اونی که به خاطر شما یکی از آدمای خودش رو کشته، دست از سرتون برنمیداره!» و دوباره صدایش پیشم شکست :«التماستون میکنم نذارید کسی شما رو بشناسه یا بفهمه همسر کی بودید، یا بدونه شما اونشب تو #حرم بودید!»
قدمی را که به طرف در رفته بود دوباره به سمتم برگشت و قلبش برایم تپید :«والله اینا وحشیتر از اونی هستن که فکر میکنید!»
💠 صندلی کنار تختم را عقبتر کشید تا نزدیکم ننشیند و با تلخی خاطره #درعا خبر داد :«میدونید چند ماه پیش با مرکز پلیس شهر #نوی تو استان درعا چیکار کردن؟ تمام نیروها رو کشتن، ساختمون رو آتیش زدن و بعد همه کشتهها رو تیکه تیکه کردن!»
دوباره به پشت سرش چشم انداخت تا کسی نباشد و صدایش را آهستهتر کرد :«بیشتر دشمنیشون با شما #شیعههاست! به بهانه آزادی و #دموکراسی و اعتراض به حکومت #بشار_اسد شروع کردن، ولی الان چند وقته تو #حمص دارن شیعهها رو قتل عام میکنن! #سعودیهایی که چندسال پیش به بهانه توریستی بودن حمص اونجا خونه خریدن، حالا هر روز شیعهها رو سر میبرن و زن و دخترهای شیعه رو میدزدن!»
💠 شش ماه در آن خانه زندانی سعد بودم و تنها اخباری که از او میشنیدم در #انقلاب گسترده مردم و سرکوب وحشیانه رژیم خلاصه می شد و حالا آن روی سکه را از زبان مصطفی میشنیدم که از وحشت اشکم بند آمده و خیره نگاهش میکردم.
روی صندلی کمی به سمتم خم شد تا فقط من صدایش را بشنوم و این حرفها روی سینهاش سنگینی میکرد که جراحت جانش را نشان چشمان خیسم داد :«بعضی شیعههای حمص رو فقط بهخاطر اینکه تو خونهشون تربت #کربلا پیدا کردن، کشتن! مساجد و حسینیههای شیعه رو با هرچی #قرآن و کتاب دعا بوده، آتیش زدن! خونه شیعهها رو آتیش میزنن تا از حمص آوارهشون کنن! تا حالا سی تا دختر شیعه رو...»
💠 غبار #غیرت گلویش را گرفت و خجالت کشید از جنایت #تکفیریها در حق #ناموس شیعیان حرفی بزند و قلب کلماتش برای این دختر شیعه لرزید :«اگه دستشون بهتون برسه...»
باز هم نشد حرفش را تمام کند که دوباره به صندلی تکیه زد، نفس بلندی کشید که از حرارتش آتش گرفتم و حرف را به هوایی دیگر کشید :«دکتر گفت فعلاً تا دو سه ماه نباید تکون بخورید که شکستگی دندهتون جوش بخوره، خواهش میکنم این مدت به این برادر #سُنیتون اعتماد کنید تا بتونم ازتون مراقبت کنم!»
💠 و خودم نمیدانستم در دلم چهخبر شده که بیاختیار پرسیدم :«بعدش چی؟» هنوز در هوای نگرانیام نفس میکشید و داغ بیکسیام را حس نکرد که پلکی زد و با مهربانی پاسخ داد :«هر وقت حالتون بهتر شد براتون بلیط میگیرم برگردید #ایران پیش خونوادهتون!»
نمیدید حالم چطور به هم ریخته که نگاهش در فضا چرخید و با سردی جملاتش حسرت روزهای آرام #سوریه را کشید :«ایران که باشید دیگه خیالم راحته! سوریه هم تا یک سال پیش هیچ خبری نبود، داشتیم زندگیمون رو میکردیم که همه چی به هم ریخت، اونم به بهانه #آزادی! حالا به بهانه همون آزادی دارن جون و مال و ناموس مردم رو #غارت میکنن!»...
#ادامه_دارد
@yadvare_shohada_mishkindasht
مداحی_آنلاین_سامرا_عزا_گرفته_محمود_کریمی.mp3
6.99M
🔳 #شهادت_امام_هادی(ع)
🌴سامرا #عزا گرفته
🌴بوی #کربلا گرفته
🎤 #محمود_کریمی
@yadvare_shohada_meshkindasht
مداحی آنلاین - دستمو رها نکنیا - توکلی و پویانفر.mp3
2.98M
🌴شب زیارتی امام حسین(ع)
🍃دستمو #رها نکنیا
🍃مارو #کربلا ببریا
🎤حاج #مهدی_توکلی
🎤 #محمدحسین_پویانفر
⏯ #نماهنگ
🌷 #صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
🌷 #شب_جمعه
🌷 حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
#ستاد_یادواده_شهدای_شهر_مشکین_دشت
@yadvare_shohada_meshkindasht
@nasimintezar نسیم انتظار - حامد سهندی.mp3
3.94M
بانوایحامد سهندی
برمشامممیرسدهرلحظهبوی#کربلا
#دلتنگتمسختاینبارولیانگار:)
🌷 حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
#ستاد_یادواده_شهدای_شهر_مشکین_دشت
@yadvare_shohada_meshkindasht
خــــیره بر عکس حــــرم زیر لـب می گویم
اربــــعین نزدیــــک است آبــــرو داری کن...
#شب_جمعه_ست #کاش_کربلا_بودیم
#میشه_به_من_اجازه_بدی_بازم_بیام
#امام_حسین #کربلا #دلتنگ_حرم
#ویدیو_استوری 🎞
#ستاد_یادواده_شهدای_شهر_مشکین_دشت
@yadvare_shohada_meshkindasht
#خاطرات_شهدا
در نجف تصمیم گرفت که سه روز آب و غذا کمتر بخوره یا اصلاً نخوره تا حال آقا #اباعبدالله_الحسین علیه السلام رو در روز عاشورا درک کنه.روز سوم وقتی خواست از خانه بیرون بیاد که چشماش سیاهی رفت.
می گفت : مثل ارباب همه جا را مثل دود می دیدم. اینقدر حال من بد شد که نمی توانستم روی پای خودم بایستم.
از آن روز بیشتر از قبل مفهوم #کربلا و #تشنگی و #امام_حسین علیه السلام را فهمید.
#شهیدمحمدهادی_ذوالفقاری🌷
⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّلݪِوَلیِّڪَالفَرَج
╔═.🍃🕊.═══♥️══╗
@yadvare_shohada_mishkindasht
╚═♥️════.🍃🕊.═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جوانان بنی هاشم بیایید...
#محرم
#اربعین
#کربلا
شب هشتم محرم
#اَݪٰلّہُـمَّعَجِّلݪِوَلیِّڪَالفَرَجـ🍃
╔═.🍃🕊.═══♥️══╗
@yadvare_shohada_meshkindasht
╚═♥️════.🍃🕊.═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌴شب زیارتی امام حسین(ع)
🍃دستمو #رها نکنیا
🍃مارو #کربلا ببریا
🎤حاج #مهدی_توکلی
🎤کربلایی #محمدحسین_پویانفر
⏯ #نماهنگ #اربعین
🌷 #صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
🌷 #شب_جمعه
╔═.🍃🕊.═══♥️══╗
@yadvare_shohada_meshkindasht
╚═♥️════.🍃🕊.═╝
#سال1357
#هفدهم_شهریور
#میدان_شهداء_تهران
#جمعه_خونین
#قیام_خونین
#یوم_الله_هفده_شهریور1357
۱۷ شهريور مکرر #عاشورا و #ميدان_شهدا مکرر #کربلا و شهداي ۱۷ شهریور مکرر #شهداي_کربلا و مخالفان ملتها مکرر #يزید و وابستگان او هستند .
با گسترش دامنه #انقلاب و #تظاهرات مردمي در شهرهاي مختلف ، دولت #جمشيد_آموزگار مجبور به #استعفاء شد و محمدرضا شاه، جعفر شريف امامي را که از سران فراماسونري و ۱۵ سال رييس مجلس سنا بود به قصد کنترل اوضاع ، مأمور تشکيل #کابينه جديد کرد.
رژيم شاه با اين تغيير و تحول و اعلام سياست آشتي ملي و احترام به #روحانيت، سعي داشت اوضاع را کنترل کرده و از #خشم و #نفرت عمومي بکاهد ، اما هوشياري #امام_خميني_ره باعث شد که ایشان طي پيامي خطاب به #ملت_ايران نقشه رژيم را رسوا و مردم #انقلابي را بيش از پيش آگاه و خروشان نمايند.
به اين ترتيب در ۱۳ شهريور ۱۳۵۷ که مصادف با روز #عيد_فطر بود راهپيمايي #تاريخي و #عظيمي بر پا شد.
اين #تظاهرات در روز ۱۶ شهريور ماه بار ديگر تکرار شد و در بين مردم اعلام شد که #صبح روز بعد، يعني 17 شهريورماه در #ميدان و #خيابان_ژاله ( #شهدا ) تجمع صورت خواهد گرفت.
در اولين ساعات جمعه 17 شهريور ماه، رژيم شاه توسط ارتشبد غلامعلي اويسي فرماندار نظامي #تهران اعلام حکومت نظامي کرد ، اما مردم در #ميدان_ژاله ( #شهداي کنوني ) تجمع کردند و ناگهان با ديدن #تانکها و #زرهپوشهاي_نظامي و #مأموران مسلسل به دست حکومت نظامي #غافلگير شدند.
#مأموران_مسلح پس از چند بار اخطار از زمين و هوا #جمعيت را #ناجوانمردانه هدف #رگبار قرار دادند و مردم بيگناه را به #خاک و #خون کشيدند.
عده زيادي از مردم در اين روز توسط #دژخيمان رژيم به #شهادت رسيدند، اما اين حادثه #نقطه_عطفي جهت افزايش #خشم و #اعتراض عمومي مردم و رسوايي بيش از پيش #رژيم گرديد و در #تاريخ ننگين ستمشاهي به عنوان #جمعه_سياه و #جمعه_خونين براي هميشه باقي ماند.
یاد و خاطره #شهدای این قیام خونین و #امام_شهداء گرامی باد .
#روحشان_شاد
#یادشان_گرامی
#راهشان_پر_رهرو
🌷 حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
#ستاد_یادواده_شهدای_شهر_مشکین_دشت
@yadvare_shohada_meshkindasht
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری🌱
مثلاً تو قبول کردی کوله بارمو هم بستم
مثلاً من الان توی راه کرب و بلا هستم
#اربعین
#کربلا
⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّلݪِوَلیِّڪَالفَرَجـ⚘
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
🌷 حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
#ستاد_یادواده_شهدای_شهر_مشکین_دشت
@yadvare_shohada_meshkindasht
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مقایسهای زیبا از لحظات ناب رزمندگان دفاع مقدس دیروز و زائران اربعین امروز
زیبایی این مقایسه اونجایی خودشو نشون میده که میبینی بعد ازچهل و اندی سال، با وجود لشکر عظیم دشمنان خارجی و داخلی، آرمانها و تفکرات مردم هموناست...
#اربعین
#کربلا
#شهدا
#شهادت
🌷 حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
#ستاد_یادواده_شهدای_شهر_مشکین_دشت
@yadvare_shohada_meshkindasht
فکرشو بکن
اگه امسال اربعین مرزها باز بود؛
چقدر محل شهادت حاج قاسم شلوغ میشد...
خیلی ها هم از همون جا حرکت میکردند به سمت #کربلا.....
#ستاد_یادواده_شهدای_شهر_مشکین_دشت
@yadvare_shohada_meshkindasht
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙صوت کمتر شنیده شده #حاج_قاسم:
ما به مردم قول دادیم ببریمشان کربلا. ولو اینکه با دادن خونمان باشد...
#اربعین
#کربلا
⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّلݪِوَلیِّڪَالفَرَجـ⚘
╔═.🍃🕊.═══♥️══╗
@yadvare_shohada_meshkindasht
╚═♥️════.🍃🕊.═╝
اربعینکربوبَلایینشدماماکاش ؛
آخرِ ماهِ صفر زائرِ مشهد باشم🥀
°•|#کربلا|•°
🌷 حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
#ستاد_یادواده_شهدای_شهر_مشکین_دشت
@yadvare_shohada_meshkindasht
کانال عشاق الحسین_۲۰۲۱_۱۰_۲۸_۰۸_۵۶_۳۶_۶۲۰.mp3
8.08M
🔉نواهنگ محشر فوق العاده عالی
و بسیار زیبای بی حرم 😭😭😭
|🎤مداح حسین مرادی
🎼به فدای مادری که
هوای بچه هاشو داره
#شب_جمعه #کربلا
تو حرم وقتی که پامیزاره
همه عالم رو دعا میکنه
حتی من بیچاره
#اللهم_ارزقنا_کربلا_به_حق_الحسین_ع
🌷 حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
#ستاد_یادواده_شهدای_شهر_مشکین_دشت
@yadvare_shohada_meshkindasht
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
°از آخرین زیارتم چقدر گذشته
دست رو دلم بزار حسین
دلم شکسته...♥️
#کربلا
#استوری
#شبجمعستهوایتنکنممیمیرم
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
🌷 حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
#ستاد_یادواده_شهدای_شهر_مشکین_دشت
@yadvare_shohada_meshkindasht
@zekr_media - مسعود پیرایش_۲۰۲۱_۱۱_۱۸_۱۰_۰۵_۰۴_۶۵۶.mp3
8.6M
اگه تو بطلبی میشه ...
#تنظیم_استودیویی
#نواهنگ فوقالعاده👌
🌿 #صلیاللهعلیکیااباعبدالله ♥️
شب زیارتی امام حسین علیه
°از آخرین زیارتم چقدر گذشته
دست رو دلم بزار حسین
دلم شکسته...♥️
#کربلا
#استوری
#شبجمعستهوایتنکنممیمیرم
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
🌷 حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
#ستاد_یادواده_شهدای_شهر_مشکین_دشت
@yadvare_shohada_meshkindasht