eitaa logo
کانال شهدایی یاد یاران
405 دنبال‌کننده
25.4هزار عکس
9هزار ویدیو
50 فایل
✅کپی با صلوات برای سلامتی و ظهور آقا امام زمان عج تعالی فرجه الشریف بلامانع است 🌷🇮🇷ما را بدوستان خود معرفی کنید🇮🇷🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
✳ امتحان «ابراهیم» در عاشورا واقعیت پیدا کرد 🔻 امتحان و فرزندش علیهما السلام در ، در واقعیت پیدا کرد. آن‌جا خدا فرمود: ابراهیم٬ بس است! امتحانت را دادی. کارد را از روی گلو بردار. اما در : خدایا شاهد باش که دارم را جلوی تیر و نیزه می‌فرستم...
به روایت از برادر آقااسماعیل: دو روز قبل از رفتنش به سوریه، زنگ زدم و با هم صحبت کردیم اما حرفی از رفتن نزد؛ یک شب قبل از اعزام به سوریه در منزلش در قم با همسر و فرزندان خود وداع کرد و شب آخر همه ما را در منزل خواهرم در تهران جمع کرد، همه برادر و خواهرها بودند، آنها به من گفتند: «شما به‎عنوان برادر بزرگ‌تر یک چیزی به آقاابراهیم بگو، نگذار او برود» 🍃⚘🍃 همین‌که سوار ماشین شدیم، همسرم گفت: «ای خدا چرا تو چیزی به او نگفتی که نرود». گفتم: «به‌ولله نتوانستم». می‌دانستم که قدرتی او را می‌برد؛ صبح فردا هم وقتی از منزل خواهرم می‌رفت، هنگام خداحافظی با خواهر و دامادم، روبوسی کرد و پس از چند قدم دور شدن، برگشت و فقط گفت: «حلالم کنید».😭😭 🍃⚘🍃
اما با اینکه حرف‌هایم را رُک و صریح می‌زنم، در آن لحظه نمی‌توانستم مانعش شوم و جرأت نداشتم حرفی بزنم، انگار توانی در زبانم نبود؛ بالاخره خداحافظی کردیم و آمدیم، هنگام خداحافظی من، همسرم و پسرم ایستادیم کنار ، دیدم اضطراب شدیدی دارد و منتظر است ببیند من چه می‌گویم اما همچنان سرم را به پایین دوختم و نگاهش نکردم و فقط گفتم: «داداش! می‌دونم می‌خواهی بروی، تصمیمت را گرفتی، می‌دانم انسان قوی هستی و قدرت محکمی پشت تصمیمت هست، تو نظامی و هستی و مختلفی کردی و را می‌شناسی اما بدون این است، که عین واقعیت است و با کسی شوخی ندارد، مراقب خودت باش»😔 🍃⚘🍃 ما را صبور کرد و برای ما بود، ما بیش از 50 روز منتظر بودیم و لحظه لحظه‌اش برای ما سخت بود 😭و همه خانواده، دوستان، فرماندهان پیگیر این مسأله بودند اما آنچه به‌دست آوردیم است؛ ما را صبور کرد و وقتی بعد از به ، و کربلای او رجوع کردم، گفتم: «اگر برگردد برایش سینه‌خیز می‌روم و اگر برنگشت سینه‌ام را ستبر می‎کنم» 🍃⚘🍃
امام جمعه نکاهم، با تبریک و تسلیت به‌مناسبت اعلام برادرم، عشریه، وجود این را مایه افتخار شهرستان دانستند و گفتند: این با اخلاص خود در راه دفاع از مرزهای اسلام گام برداشتند و  مرگی غیر از ، برای این غیور اسلام و بیت(ع)⚘ نمی‌توان متصور بود. حجت‌الاسلام محمدباقر محمدی‌لائینی اظهار کردند: عاشق و در راه خدا بودن در تربیت درست وجودی این است و این مسأله بیانگر آن است که این در خانواده‌هایی تربیت شدند که با و بیت(ع)⚘ انس و الفت گرفته و رشد کردند. 🍃⚘🍃 آنچه در مورد برادر گفتم عین واقعیت و زندگی روان و جاری او بوده، چیزی نگفتم تا را بزرگ کنم، باعث همه ما و جهان اسلام است، زیرا کاری انجام داد که به آن اعتقاد داشت، در غیر این‌صورت کار هر کسی نیست که فرزند دخترش را که بودند، گذاشت و رفت 😔😔 🍃⚘🍃
⊹◦•●◉◇✿◇◉●•◦⊹ ✨توصیه به همسرش برای موفقیت در خانه‌داری 🔹از وقتی که ظرف تفلون خریده بودیم، چندبار بهم گفته بود: یادت‌نره! فقط قاشق چوبی بهش بزنیا! لایه‌ی تفلونش خراب نشه‌ها!!!! دیگه داشت بهم برمی‌خورد. با دلخوری گفتم: ! تو که اینقدر خسیس نبودی.... برای اینکه سوء تفاهم نشه، سریع گفت: نه! خسیس نیستم، اما آدم تا جایی که میتونه باید همه چیز رو حفظ کنه؛ باید از اسراف جلوگیری کرد؛ باید طوری زندگی کنیم که کوچک‌ترین گناه هم نکنیم...🌿 💫 خاطره‌ای از زندگی 📚 یادگاران۲ «کتاب‌شهیدهمت» صفحه۳۵
شهید ابراهیم هادی دوست امام زمان عج بود ... 🌿ابراهیم را دیدم ؛ خیلی ناراحت بود ؛ پرسیدم چیزی شده ؟ گفت: دیشب با بچه ها رفته بودیم شناسایی؛ هنگام برگشت درست مقابل مواضع دشمن ماشا الله عزیزی رفت روی مین و شهید شد. عراقی ها تیر اندازی کردند ما مجبور شدیم برگردیم. 🌹تازه فهمیدم ابراهیم نگران بازگرداندن همرزمش بوده... هوا که تاریک شد و ابراهیم حرکت کرد ... و نیمه های شب برگشت ؛ آنهم خوشحال و سرحال ...! مرتب داد میزد امدادگر ؛ امدادگر ... سریع بیا، ما شاالله زنده است! 🌿بچه ها خوشحال شدند ... مجروح را سوار آمبولانس کردیم و فرستادیم عقب... ولی ابراهیم گوشه ای نشست و رفت توی فکر ... رفتم پیش ابراهیم گفتم چرا توی فکری؟ با مکث گفت ماشالله وسط میدان مین افتاد؛ آنهم نزدیک سنگر عراقی ها ... اما وقتی رفتم انجا نبود ... کمی عقب تر پیدایش کردم و در مکانی امن!!! 🌹بعد ها ماشاالله ماجرا را اینگونه توضیح داد: خون زیادی از من رفته بود و بی حس بودم... عراقی هاهم مطمئن بودند زنده نیستم. حال عجیبی داشتم ... زیر لب فقط می گفتم: یا صاحب الزمان (عج) ادرکنی 🌿هوا تاریک شده بود؛ جوانی خوش سیماونورانی بالای سرم آمد. چشمانم را به سختی باز کردم. مرا به آرامی بلند و از میدان مین خارج کرد ... و مرا به نقطه ای امن رساند. من دردی احساس نمیکردم. 🌹آن آقا کلی با من صحبت کرد؛بعد فرمودند کسی میآید و شما را نجات می دهد. او دوست ماست! 🌿لحظاتی بعد ابراهیم آمد. با همان صلابت همیشگی مرا به دوش گرفت و حرکت کردیم. آن جمال نورانی ابراهیم را دوست خودش معرفی کرد ؛خوشابه حالش... 📚منبع:کتاب سلام بر ابراهیم
🌷شهید ابراهیم هادی 🍂 شهید دفاع مقدس 📝 🔸پهلوان بسیجی هادی از بنیانگذاران گروه چریکی شهید اندرزگو در جبهه و ستاره ورزش کشتی کشورمان است؛ او در اول اردیبهشت سال ۱۳۳۶ در محله حوالی میدان خراسان به دنیا آمد؛ ابراهیم چهارمین فرزند خانواده بود؛ او در نوجوانی طعم تلخ یتیمی را چشید، از آنجا بود که همچون مردان بزرگ زندگی را پیش برد. 🔹و سرانجام ابراهیم، در مقدماتی پنج روز به همراه بچه‌های گردان کمیل و در کانال‌های فکه مقاومت کرد اما تسلیم نشد و در #۲۲ بهمن سال ۶۱ بعد از فرستادن بچه‌های باقی مانده به عقب، تنهای تنها با خدا همراه شد و دیگر کسی او را ندید و این هم آخرین تصویر از پیکر پهلوان بسیجی شهید «ابراهیم هادی» در کانال فکه گرفته شده توسط تلویزیون عراق، که در نشریه هشت منتشر شده است. 🕊ابراهیم همیشه از خدا می‌خواست گمنام بماند؛ چرا که گمنامی صفت یاران خداست. 🌸⃟🌹🕊჻ᭂ࿐✰🌹🍃 @yadyaaran
🦋 توفیقی بود در روز عرفه، روز معرفت، روز زدودن قلب از غبار عصیان و روز خدا ، دستان ما به کتاب دعای مرد خدا حاج حسین بصیر که در هنگام در جیب لباسش بوده و ترکشی هم به آن اصابت کرده و کلاهی که در زمان حج سال ۱۳۶۳ بر روی سر مبارکش بوده متبرک شد. . 🍃سربلندی آرامش امیدواری و عطر وبرکت عید را برای شمادوستان عزیز آرزو مندیم. زندگیتان به زیبایی وپاکی چشمه زمزم باشد. .
🌹 خیلی در اعمالش دقت می کرد. شنیده بود که نفوذ شیـطان در اعـمال انسان بسیار است. 👿شیطان هر کسی را به طریقی گمراه می کند حتی کارهای خوبی که انجام می داد مراقب بود که آلوده به نیت های دنیوی نشود. 🔻مرتب با در ارتباط بود و تلاش می کرد تا شیطان را ناکام کند. ابراهیم می دانست که شیطان سه بار قسم خورده تا انسان را گمراه کند 📖 «قـالَ فَبِعـِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمـَعِين»َ گفت: به عـزّت تو سوگـند كه همـه ى مـردم را گمـراه خواهـم كرد. سوره ص، آیه ۸۲