eitaa logo
کانال شهدایی یاد یاران
393 دنبال‌کننده
29.3هزار عکس
11هزار ویدیو
63 فایل
✅کپی با صلوات برای سلامتی و ظهور آقا امام زمان عج تعالی فرجه الشریف بلامانع است 🌷🇮🇷ما را بدوستان خود معرفی کنید🇮🇷🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
💢 محمد اصغری اومالی_ : ۲۷ دی ۱۳۶۳ _ . ▪️خواهر شهید : ده ساله بود که مادرمون فوت کرد‌سیزده سالگی هم عازم جبهه ها شد.روز آخری که به جبهه می رفت پدر راضی نبود و او به من گفت : به پدر نگو من می روم جبهه اما من گفتم من هم راضی نیستم . گفت : «این حرف را نزن . من خود راهم را انتخاب کردم .» آن روز چرخ خیاطی ام خراب بود خواستم ببرم نکا ، به من گفت : کرایه بده من می روم درست می کنم . او رفت و من تا غروب منتظرش ماندم . دیدم نیامد و معلم محل به ما گفت : سوار ماشین شد با پای دمپایی در کف ماشین خوابید تا به ساری رسیدند بلند شد و نشست و سر انجام به جبهه رفت.
💢 هادی رضایی : اشکار دشت :۱۸ اسفند ۱۳۶۵ . ▪️مادر: حرف گوش کن بود. در کارخانه کمک می کرد و یک باغ چایی داشتیم که در آن هم کار می کرد و به ما کمک می کرد.ابتدا در سن 16 یا 17 سالگی اعزام جبهه شد. یک بار از ناحیه ی پا ترکش خورد که 17، 18 روزی در بیمارستان اصفهان بستری بود. در عملیات کربلای 5 در شلمچه هم از ناحیه سینه و کتف چپ بر اثر اصابت ترکش مجروح شد که منجر به شهادتش شد. شادی روحش صلوات.
💢 شهید علی ابوطالبی پیرنعیمی ( ) :📆 ۲۲ ۱۳۶۳ بدر: . 📩قسمت از وصیت نامه ی شهید : ای امت اسلام ؛ من در دنیا سه آرزو داشتم: 🔸۱_اول دیدار با امام عزیزم که آرزو به دلم ماند و سعادت دیدار نکردم. 🔸۲_رفتن به کربلا و بغل گرفتن قبر حسین 🔸۳_دیدار با خدا که سعادت پیدا کرده ام. .
💢 . ▪️ بهار ۱۳۶۶ بود.آخرین روز که می‌خواست بره جبهه گفت مامان بیا باهم یه عکس بگیریم!گفتم پسر ؛ من سر زمین کشاورزی بودم لباسم داغونه ؛ فردا متاهل شدی این عکس و زنت میبینه بهم میخنده ها !!!!گفت کی جرات داره به مادر من بخنده.هر کس هست پدرش و در میارم😁.خلاصه عکس و گرفتیم و یوسف فرداش رفت جبهه و تو عملیات کربلای ده ماووت سرش بر اثر اصابت ترکش قطع شد و بشهادت رسید و امروز من موندم همون عکس یادگاری با پسرم‌. . 📩 تو وصیتش دو بیت شعر نوشت : ▪️اگر باشد قرار آخر بمیرم ▪️نمی‌خواهم که در بستر بميرم ▪️دلم خواهد سرم از تن شود دور ▪️در این ره چون حسین بی سر بمیرم . 💢بیاد یوسف رضا رضایی🌷 از ویژه ۲۵ ...شادی روحش . .
💢 . ▪️ بهار ۱۳۶۶ بود.آخرین روز که می‌خواست بره جبهه گفت مامان بیا باهم یه عکس بگیریم!گفتم پسر ؛ من سر زمین کشاورزی بودم لباسم داغونه ؛ فردا متاهل شدی این عکس و زنت میبینه بهم میخنده ها !!!!گفت کی جرات داره به مادر من بخنده.هر کس هست پدرش و در میارم😁.خلاصه عکس و گرفتیم و یوسف فرداش رفت جبهه و تو عملیات کربلای ده ماووت سرش بر اثر اصابت ترکش قطع شد و بشهادت رسید و امروز من موندم همون عکس یادگاری با پسرم‌. . 📩 تو وصیتش دو بیت شعر نوشت : ▪️اگر باشد قرار آخر بمیرم ▪️نمی‌خواهم که در بستر بميرم ▪️دلم خواهد سرم از تن شود دور ▪️در این ره چون حسین بی سر بمیرم . 💢بیاد یوسف رضا رضایی🌷 از ویژه ۲۵ ...شادی روحش
💢 از هادی محمدی امرئی( : ۲۰ ۱۳۶۴ :) . ▫️قلم به دست گرفتن و مطالب را به روي کاغذ آوردن چه آسان است اما عمل کردن به متن آن چه مشکل خدايا سپاس بيکران تو را که ما را به راه راست هدايت فرمودي " خدايا از اينکه مرا به کردستان و به جبهه مبارزه با منافقين ذر اين خطه کشاندي تو را شکر گويم و عاجزم از اينکه اين همه لطف و عنايت تو را سپاس گويم " خدايا مرا ببخش از اينکه نتوانستم آنطور که شايسته ايي تو را بندگي نمايم .
🎙 . ▪️مدرسه که بود، زمزمه اذان را که می شنید خودش به سکوی مدرسه می رفت و اذان می گفت .مدیر مدرسه می گفت: این اذان را چه کسی می گوید؟ گفتند سید حسین موسوی نژاد.مدیر از صدای او خوشش آمد و بهش گفت : سید فقط خودت اذان بگو..او هم در مدرسه با صدای بلند موقع ظهر اذان می گفت و دانش آموزان نماز خود را اقامه می کردن. . 🌷 سیدحسین موسوی نژاد ( ) : ۱۸ ۱۳۶۴_#عملیات هشت_سن ۱۷ ( شادی روحش صلوات🇮🇷
💢 رفقا ، این روزها خیلی ها هم دم از شهید و شهادت می‌زنند، هم دم از رابطه با آمریکا و مذاکره. خب عزیزم نمیشه ، واقعا نمیشه ، این افکار شما با کلام و وصیت شهدا زمین تا آسمون فاصله داره...میگی نه این قسمت از وصیت شهید مرتضی خاوری نژاد ( از لشکر ویژه ۲۵ کربلا) را بخون ... . 📩مرتضی نوشت : ای مردم ، آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند، آمریکا احمق و وابستگانش دیگر نمی‌دانند وقتی در ملتی ایثار و از خود گذشتگی وجود دارد هیچ نیرویی نمی‌تواند در مقابل این ملت ايستادگي کند.ملت ایران راهش را فهمیده است و جهاد را بر خانه نشینی ترجیح داده است. . 🏷 مرتضی خاوری نژاد ( قائم شهر) ۲۲ سال_ :عملیات والفجر ۱۰ ۱۳۶۶ _ شادی روحش 🇮🇷
🔴دشمن از کار شهید شهریاری متحیر شد ♦️امام خامنه ای:«شهید شهریارى بسیجى‌وار کار کرد. آن روزى که درها را به روى ملت ایران خواستند ببندند که محصول این رادیوداروها به دست نرسد و دچار مشکل بشود و گفتند «نمیفروشیم» که این مرکز تهران تعطیل بشود، اینها - مرحوم شهید - هم مشغول کار شدند، تلاش کردند، که بعد آمدند به ما گفتند که توانستیم بیست درصد را تولید کنیم، بعد هم آمدند به ما اطلاع دادند که ما لوله‌ى سوخت و صفحه‌ى سوخت را هم ساختیم؛ دشمن [متحیر] ماند. این کار کار بود.» ۱۳۹۳/۰۹/۰۶ http://l1l.ir/3318 : حرکت بسیجی‌وار شهید شهریاری در زمینه‌ی فعالیت‌های علمی و ناکام گذاشتن توطئه 🌹به مناسبت ۸ آذر سالروز شهادت شهید دکتر مجید شهریاری دانشمند هسته‌ای کشور در سال ۱۳۸۹
🔖 . ▪️قبل از آخرین اعزامش به مزار شهدا رفت و مادر شهید اکبری را بر سر مزار دید و گفت مادر دعا می کنم و شما آمین بگو. مادر شهید هر چه پرسید  چه دعایی می خوانی گفت نپرس مادر فقط آمین بگو . مادر شهید به خاطر علاقه زیادی که به شهید داشت قبول کرد و آمین گفت : بعد از آن به جان پسر شهیدش قسم خورد  که بگوید چه دعایی کرده است  و شهید گفتند دعا کردم که لیاقت شهادت را داشته باشم و شهید بشم. . ▪️ ۵ ابراهیم ترابی ( از شهرستان ) گرامیباد. ترابی در جاده ام القصر در سن ۲۰ سالگی رسید) .
🚩رهروان این راه نه پیر بودند نه سیر شده از دنیا تنها عاشق بودند ..! . 📷 سعید کاکویی ( ) و مجید بهاری( عباس‌آباد) از ویژه ۲۵ شادی روحشان .
🔖 یادی از حبیب‌بن مظاهر لشکر 25 ، «حاج فرضعلی احمدی» ؛پیرمرد که به مقام رسید... . ▪️نه بود ، نه نه دوره دیده ی دانشگاه های افسری ، بود و کشاورز متولد ۱۳۰۲ ....با شروع جنگ با عضویت ، از و ۷ فرزند خود دل می‌کند و راهی جبهه ها می‌شود...!!!تا زمان هجده مرتبه عازم جبهه ها شد و بیش از ۵۰ ماه در مناطق عملیاتی حضور داشت... حاج فرضعلی احمدی، پیرمردی بود، عارف. . ▪️همیشه یک همیشه تو کوله پشتی اش و یک خرج هایی هم همراهش بود. خیلی راحت، خار و خاشاک را جمع می کرد. می ریخت تو قوطی و خیلی سریع، حتی در خطوط عملیاتی، چای، دم می کرد.تنها کسی که تو مجوز علنی رو داشت حتی جلو فرمانده لشکر ، حاج فرضعلی بود.😊 . ▪️انسان عجیبی بود. با نماز شب هایش، با ناله و گریه هایش، رزمنده ها را به شدت منقلب می کرد. میگفت: حاجی اواخر جنگ، خیلی گریه می کرد، می گفت: «کمیل! همه رفتند و من پیر شدم، محاسنم سفید شد ولی هنوز نشدم.» شهادت حق حاج فرضعلی بود و بالاخره آن پیرمرد بی سواد ، که کلاس درسش، مکتب امام بود. از فارغ التحصیل بندگی شد و چه زیبا در تاریخ ۴ خرداد ۱۳۶۷ به ملکوت اعلی پر کشید.