eitaa logo
کانال شهدایی یاد یاران
404 دنبال‌کننده
25.4هزار عکس
9هزار ویدیو
50 فایل
✅کپی با صلوات برای سلامتی و ظهور آقا امام زمان عج تعالی فرجه الشریف بلامانع است 🌷🇮🇷ما را بدوستان خود معرفی کنید🇮🇷🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴 رزمنده با اخلاصی که در حالـــــت و رو به قبله شد ساعت ۳:۳۰ بامداد از خواب بلند شدم و برای سرکشی نگهبان‌ها رفتم، دیدم در اتاق نیستند. بیرون رفتم. یک نفر کنار پادگان در تاریکی دیده می‌شد. نزدیک که رفتم دیدم خودش است که با یک بیست لیتری "که پایین آن را تعدادی سوراخ ایجاد کرده بود" در حال دوش گرفتن است. برگشتم و پس از چند دقیقه که آمدند، سوال کردم کجا بودی؟ گفت رفتم کنم. گفتم: مثل اینکه خبری در مورد شهادت شما رسیده است. بعد از آن مشغول نماز شب شد. صبح در حالی که به طرف خط حسینیه در حرکت بودیم، کنار ماشین ما فرود آمد و تمام اطراف ما گرد و غبار شد. به هر طوری بود ماشین را کنترل و متوقف کردم. پایین رفتم دیدم همه بچه‌ها مجروح روی زمین افتاده‌اند و شهید رحیمی‌خواه به صورت سجده و قرار گرفته بود و به شهادت ر‌سیده بود. 👇👇 🌸⃟🌹🕊჻ᭂ࿐✰🌹🍃 @yadyaaran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬شوخی شهید محمدرضا سنجرانی در شرایط سخت جنگی شهدا در قهقهه مستانه‌شان و در شــــادی وصــــل‌شان عِنــــدَ رَبـــِّـهِم یُرزَقــُــون‌اند... 🌟هدیه به روح مطهر شهید صلوات 👇👇 🌸⃟🌹🕊჻ᭂ࿐✰🌹🍃 @yadyaaran
🌷 ▪️از جبهه به سمت تهران برمی‌گشت، راننده‌ی اتوبوس آهنگ ترانه گذاشت تا بدین وسیله خوابش نبرد، ابراهیم برای اینکه کار بد او را گوشزد کند، قرآن را باز و شروع کرد بلند بلند قرآن خواندن! راننده آهنگ را خاموش کرد! این طور هم راننده خوابش نبرد و هم آهنگ پخش نشد✌️ 👇👇 🌸⃟🌹🕊჻ᭂ࿐✰🌹🍃 @yadyaaran
🌷 ▪️از جبهه به سمت تهران برمی‌گشت، راننده‌ی اتوبوس آهنگ ترانه گذاشت تا بدین وسیله خوابش نبرد، ابراهیم برای اینکه کار بد او را گوشزد کند، قرآن را باز و شروع کرد بلند بلند قرآن خواندن! راننده آهنگ را خاموش کرد! این طور هم راننده خوابش نبرد و هم آهنگ پخش نشد✌️ سیره شهدا در سبک زندگی ✨شبتان شهدایی 👇👇 🌸⃟🌹🕊჻ᭂ࿐✰🌹🍃 @yadyaaran
🦋 🌷حسین رفیق ما بود.یار ما بود مهربان، فداکار،شجاع،بی باک بود.شیفته اهل بیت عصمت و طهارت بود. 🌷از دوران ابتدایی روزه میگرفت.بسیار روحیه شادی داشت و بسیار خندان بود پرجنب و جوش بود.خیلی به ما توجه داشت کلاس مداحی دعای توسل و نوحه‌خوانی رفته بود و بسیار صدای دلنشینی داشت. 🌷از ۱۵ سالگی عضو شورای پایگاه بسیج شد. زمانی که وارد سپاه شد معرفت،تقوا،صبر و استقامتش نیز بیشتر شد. ✍🏻راوی:پدر شهید 👇👇 ┏━━━🌹🍃🌷🍃━━━┓ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎ @yadyaaran ┗━━━🌷🍃🌹🍃━━━┛
📷سردارشهیدحاج حمید قاجار در جمع رزمندگان در مناطق جنگی دفاع مقدس 🔸سالروز شهادت🌷 را با ذکر گرامی میداریم. 🔺ویژگی های اخلاقی و رفتاری سردارشهیدحاج حمید قاجار؛ که از دوران دفاع مقدس و دوران جانبازی تا زمان شهادت از ایشان دور نشده بود. و این ویژگی‌ها برای نسل جوان خصوصا برای فعالان فرهنگی می تواند باشد... 👇👇 ┏━━━🌹🍃🌷🍃━━━┓ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎ @yadyaaran ┗━━━🌷🍃🌹🍃━━━┛
● از غیبت بیزار بود و اگر در مجلسی غیبت می شد سعی می کرد مجلس را ترک کند. همیشه به من می گفت: «دلم می خواهد در منزل ما غیبت نباشد تا خدا و ائمه اطهار به خانه و زندگی ما جور دیگری نگاه کنند.» 👇👇 ┏━━━🌹🍃🌷🍃━━━┓ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎ @yadyaaran ┗━━━🌷🍃🌹🍃━━━┛
°•🌱 💠 بسیار بود، و بشاش و بذله گو و شادی بخش در خانواده و دوستان بود، ایشون برای همه خانواده و دوستان خیلی کننده و اطمینان بخش بود. 💠 به خانواده های نیازمند و کمک میکرد یا از جایی تهیه میکرد. 💠مهمترین ویژگی شهید اخلاص در و رفتارشون بود که همه دوستان، ایشون بسیار شجاع و باهوش و بابصیرت بودند، چه معرفت به امام و انقلاب و جهاد در 15 سالگی و چه معرفت به وظیفه بسیجی در دوران هجمه سکولارها در دوره بعد از جنگ آشنا کردن جوانان در با امام، شهادت، روحیات شهدا، عمیق مفهوم فقیه، دشمن شناسی، تفکرات عرفانی سیاسی شهید آوینی، جریانات سیاسی، تاریخ انقلاب، مسائل روز، داشتن ملاک و میزان اسلام ناب برای شناخت حق و باطل، همه از عملکرد و عالی ایشون و جاذبه خاص شخصیت این شهید بود. سالروز شهادت ْ . 👇👇 ┏━━━🌹🍃🌷🍃━━━┓ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎ @yadyaaran ┗━━━🌷🍃🌹🍃━━━┛
ذکر و یاد امام مهدی(عج) در رفتارهای شهید تاثیر فوق العاده‌ای داشت؛ به عنوان مثال من گاهی می دیدم که ایشان نیتشان را از پرداخت صدقه، سلامتی امام زمان (عج) عنوان می کرد و معتقد بود که این نیت، موارد دیگر را نیز در بر می گیرد و بالاترین مسألت هاست. دعای فرج و دعا برای سلامتی امام عصر (عج) همیشه ورد زبان ایشان بود. امکان نداشت بدون دعای فرج، شروع به خواندن دعا، قرآن (حتی سوره ای از قرآن) یا زیارت عاشورا کند؛ اگر هم فراموش می کرد، تلاوت را قطع می کرد و بعد از دعای فرج، ادامه می داد. گویا احساس می کرد که بدون دعای فرج اعمالش مقبول نیست. بسیار دیده بودم که ایشان در شرایط و موقعیت های مختلف نشسته یا ایستاده، در حال تماشای تلویزیون یا حین راه رفتن، گویی ناخودآگاه چیزی از ذهن و دلش می گذشت و دست بر سر می گذاشت و به امام زمان (عج) سلام می‌داد. نمیدانم در آن شرایط چه چیزی به دلش خطور می کرد ولی این برای من همیشه جای تعجب بود که چطور همیشه و در هر حال ارتباطشان برقرار است. اینگونه نبود که فقط در موقعیت‌های خاص به یاد حضرت(عج) بیفتد یا دیگران به ایشان یادآوری کنند، بلکه در هر شرایطی در زندگی روزمره گویا این ارتباط حفظ می‌شد. 📎به روایت همسر شهید 👇👇 ┏━━━🌹🍃🌷🍃━━━┓ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎ @yadyaaran ┗━━━🌷🍃🌹🍃━━━┛
🍃یازهرا سلام الله علیها 🍃یا شهیده🥀 💎یاران واقعی بقیة الله اینگونه اند ✔️ 🌱 🌱 🌱 🌷🕊 💌قسمتی از وصیت نامه شهید 🕊 خدایا، پروردگارا، تو خود می‌دانی که ما چقدر مشتاقیم که به شهادت برسیم و شهید شویم و نیز می‌دانی که هدف ما شهادت نیست، بلکه پیروزی در راه توست. پس خداوندا از این همه لطف و عنایت که بسیار دوست‌داشتنی است، نصیبم کن. ان شاءالله .پروردگارا در آخر زندگی‌ام سخنی با تو دارم، ظهور آقایمان حضرت مهدی (عج) را هرچه زودتر حاصل بگردان. پروردگارا، رهبر کبیر انقلاب امام خمینی را تا ظهور مهدی (عج) طول عمر عنایت فرما. پروردگارا روحانیت عزیز را پیروز و سربلند بگردان. پروردگارا جنگ را به نفع مسلمین به پایان برسان🌱 🌺شادی ارواح طیبه شهدا صلوات 🌺 🍃اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌷
نعمتی که خداوند این امت ارزانی داشته است همین جنگ با کفار است جمهوری اسلامی ایران که از احکام مترقی اسلام این آئین صلح و عدل و سعادت الهام می گیرد همواره خواهان صلح و برادری در بین مسلمین و ملل عالم می باشند و ما درعین حال هر تجاوزی را با قاطعیت پاسخ می گوییم و از حیثیت اسلام و مسلمین با همه توان خویش تا آخرین نفر و آخرین فشنگ خودمان دفاع می کنیم. 🌷 :۱۳۴۳/۰۶/۲ رستمکلا 🕊 :۱۳۶۰/۱۰/۱۲گیلانغرب هدیه به ارواح مطهر شهدا 🌷
گفتم: محسن جان! دیر میای بچه ها نگرانتند. لبخند زد و حرفی زد که زبانم را قفل زد. غیرتمند گفت: هر چی من بیشتر کار کنم، نتانیاهو کمتر خواب راحت به چشمش میاد؛ پس اجازه بده بیشتر کار کنم. معنای این حرفش را زمانی فهمیدم که شهید شد؛ وقتی که نتانیاهو توئیت زد و برای یهودیها شنبه خوبی را آرزو کرد. از شنبه آرام در اسرائیل گفت. شنبه بعد از محسن فخری زاده.... 🕊
💠 درس در جبهه 🔰امام صادق علیه‌السلام: کسب و طلب علم، در همه حال لازم و واجب است. (الحیات؛ ترجمه احمد آرام، ج١، ص٧١) 🔻 سال ۷۲، والفجر ۱، بدن مطهر شهیدی ۱۶ - ۱۷ ساله رو دیدم. حدود ده سال از شهادتش می‌گذشت. برجستگی روی قلبش نظرم رو جلب کرد. ☘️ با احتیاط، جوری که ترکیب استخون‌هاش به هم نریزه، دکمه‌های لباسش رو باز کردم. یه کتاب فیزیک، یه دفتر و جزوه، و یه برگه سؤال جزو وسایلش بود که همراهش پیدا کرده بودن. 📚 بخشی از کتاب «آخرین امتحان، ص ٢۴». 📎 📎 📎 📎 ┏━━━🌹🍃🌷━━━┓ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎ @yadyaaran ┗━━━🌷🍃🌹━━━┛
💢 قدرشناس شهدا باشیم 🔷 چقدر باید کسی نمک‌نشناس و قدرناشناس و از اخلاق انسانی به دور باشد که قدر شهدای کشور خود را نشناسد. 🎙 امام خامنه‌ای مدظله‌العالی؛ ۱۳۷۴/۰۷/۲۲. 📎 📎 📎 📎 ┏━━━🌹🍃🌷━━━┓ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎ @yadyaaran ┗━━━🌷🍃🌹━━━┛
🌹سیره شهدا ♦️ سپهبد محمدولی قرنی شهیدی از تبار عاشوراییان و از پیروان و مجاهدان راستین و صدیق حضرت امام خمینی(ره) و انقلاب؛ شهیدی كه سربازی عالم و آگاه برای وطن و ملت بود خلوص، شجاعت، شهامت، صداقت و راستی و درستی، و تربیت عالی از خصایص بارز وی شمرده شده و همگان بر این قول متفق هستند که او فردی مؤمن، انقلابی، وطن دوست و عاشق کشورش بود. شهید قرنی مسئولیت خود را به خوبی می شناخت و می دانست که در آن شرایط خطیر و حساس چه وظیفه ای در برابر ارتش و چه وظیفه ای در مقابل انقلاب و رهبری آن بر عهده دارد. ایشان در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی با اختياراتى كه از حضرت امام(ره) گرفت، توانست از انحلال ارتش جلوگيرى كند. مهمترین ویژگی شهید قرنی مقابله با ظلم و تلاش برای رفع مشکلات مردم و گسترش تفکر انقلابی در کشور بود، که متأسفانه توسط گروه فرقان به شهادت رسید ♦️وقتی ایشان به شهادت رسیدند و پیکر او را به بهشت زهرا (س) می بردند. امام (ره) فرمودند او را به قم ببرید و در صحن حضرت معصومه (س) در کنار آیت الله حائری یزدی (ره) دفن کنید 📌 شهادت شهید قرنی اولین رئیس ستاد مشترک ارتش/۳/۲/۱۳۵۸ 📎 📎 📎 ┏━━━🌹🍃🌷━━━┓ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎ @yadyaaran ┗━━━🌷🍃🌹━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥سپهبد قرنی که بود و چرا پهلوی او را از ارتش اخراج کرد ؟ 📎 📎 📎 ┏━━━🌹🍃🌷━━━┓ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎ @yadyaaran ┗━━━🌷🍃🌹━━━┛
🔸پیغامِ جالبِ مادر شهید برای امام خامنه ای وقتی برای تصویربرداری رفته بودیم منزل شهید پیش بهار؛ ننه مسعود (مادرشهید) ازم پرسید: تو برای فیلم گرفتن از سخنرانی های آقای خامنه ای هم میری؟ اولش فکر کردم نامه یا خواسته ای داره. پرسیدم: چطور مادر؟... سجاده اش گوشه ی اتاق نیمه باز بود. اون رو نشونم داد و گفت: اگه رفتی به آقا بگو ننه مسعود گفت: مدیونِ خونِ پسرم باشم اگه پای این سجاده دو رکعت نماز بخونم و بعد از نماز، اولین دعایم برای تو نباشه؛ و واسه سلامتی، سربلندی و موفقیتت دعا نکنم... 👤خاطره ای از زندگی سردار شهید مسعود پیش بهار 📚منبع: پایگاه اینترنتی مشرق؛ به روایت محمود جوانبخت خاکریز خاطرات ۵۵ 📎 📎 📎 ┏━━━🌹🍃🌷━━━┓ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎ @yadyaaran ┗━━━🌷🍃🌹━━━┛
🔸جلوگیری از اتلاف وقت به سبکِ فرمانده ی شهید هر موقع نماز صبح یا قبل از آن، به چادرِ مهدیه ی گردان می رفتم؛ می دیدم آقا مجید داره قرآن تلاوت می کنه... نشسته بودیم به انتظارِ شروعِ جلسه. حاج مجید گفت: حالا که بیکار نشستیم، نباید الکی حرف بزنیم... رفت و چند تا قـرآن آورد و بین بچه ها پخش کرد. دورِ هم نشستیم و قرآن خوندیم... هم قرآن خوندیم و هم وقتمون تلف نشد... 👤خاطره ای از زندگی سردار شهید حاج مجید زینلی 📚منابع: بنیاد حفظ و نشر ارزش های دفاع مقدس/ پرتال فرهنگی راسخون خاکریز خاطرات ۵۶ 📎 📎 📎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روایتِ شهادتِ کسی که چند مغازه ی شخصی اش را برای کمک به جبهه فروخت... 📎 📎
🔸رفتار زیبای شهیدهاشمی در بازارچه مقابل پدر و مادرش اوایل ازدواجمون بود. برای خرید با سیدمجتبی رفتیم بازارچه. در بین راه با پدر و مادرِ آقاسید برخورد کردیم. سیدمجتبی به محض اینکه پدر و مادرش رو دید، در نهایت تواضع و فروتنی خم شد، روی زمین زانو زد و پاهای والدینش رو بوسید. این صحنه برای من بسیار دیدنی بود. آقا سید با اون هیکلِ تنومند و قامت رشید در مقابل پدرو مادرش اینطور فروتن بود و احترام اونا رو تا حد بالایی نگه می داشت... 👤خاطره ای از زندگی سردار شهید سید مجتبی هاشمی 📚منبع: سالنامه یاران ناب ۱۳۹۳ به نقل از همسر شهید خاکریز خاطرات ۵۹ 📎 📎 📎 📎
🔳 بخوانید و از بزرگواری رئیس جمهور شهیدمان شگفت زده شوید... ▪️بابت تولیت حرم مطهر امام رضا علیه السلام یک ریال هم برنداشته بود. وقتی من به عنوان تولیت حرم جایگزین ایشان شدم، به او گفتم: تمام حق تولیت شما آماده ی تحویل به شماست؛ به دوستان حرم گفته ام در آن تصرف نکنند، تا به شما تقدیم کنیم. اما آقای رئیسی فرمودند: من این پول را نمی گیریم و نمی خواهم. گفتم: حق شماست؛ با آن چه کنیم؟ ایشون گفتند: اگر میشه چند زمین از طرف حرم معین کنید، و با پول حق تولیت من برای مردم چند درمانگاه بسازید... و ما هم اینکار را انجام دادیم و شهید رئیسی با پولی که حق مسلّم خودش بود؛ برای مردم چند درمانگاه ساخت... 👤خاطره ای از زندگی رئیس جمهور شهید سیدابراهیم رئیسی 🗣 راوی: حجت الاسلام مروی( تولیت حرم امام رضا) در یک برنامه تلویزیونی خاکریز خاطرات ۶۲ 📎 📎 📎 📎 📎
🔸 چقدر مهربون بوده این محمدمهدی ... دمِ عید وقتی حقوق و عیدی معلمی رو گرفتم؛ با محمدمهدی که اون موقع ۵ یا ۶ ساله بود؛ رفتیم و براش یه کفش خریدم. خونه ی ما توی محله فقیرنشین بود و چون خانواده ها قدرت خرید چندانی نداشتند؛ خیلی از بچه های محل بجای کفش، دمپایی می پوشیدند. وقتی محمدمهدی کفش جدیدش رو پوشید، توی کوچه متوجه نگاه حسرت بچه ها شد. برا همین تصمیم گرفت نوبتی کفشش رو بده تا دوستاش هم بپوشن. بعد از یه مدت هم دیگه اون کفش رو نپوشید و گفت: چون دوستام مث کفشِ من رو ندارن؛ منم دیگه نمی پوشمش... 👤خاطره ای از زندگی شهید مدافع حرم محمدمهدی فریدونی 📚منبع: خبرگزاری دفاع مقدس؛ وابسته به بنیاد حفظ و نشر ارزشهای دفاع مقدس/ راوی: پدر شهید 📎 📎 📎
🔸چراغ راهِ آخرت... به حال خوشی که داشت غبطه می‌خوردم. گریه که می‌کرد، بهش می‌گفتم: مریم! اینقدر نگران نباش؛ اون دنیا برادرِ شهیدت شفاعتت می‌کنه... می‌گفت: نه! می‌خوام اون دنیا چراغم به دست خودم باشه؛ به امید دیگران نمی‌شود نشست... 👤خاطره‌ای از زندگی شهیده مریم فرهانیان 📚منبع: ماهنامه شاهد یاران؛ شماره ۲۷ خاکریز خاطرات ۸۴ 📎 📎
🔸ایده‌ی جالب شهید ردانی‌پور؛ برای خودسازی بی‌خبر رفتم تویِ اتاقش. سرش رو از سجده بلند کرد. چشماش سرخ بود و خیسِ اشک. رنگش هم پریده بود. نگران شدم. گفتم: مصطفی! خبری شده؟ سـرش رو انداخت پایین . زل زد به مُهـرش و گفت: ساعت ۱۱ تا ۱۲ هر روز رو فقط برایِ خدا گذاشته‌ام؛ برمی‌گردم کارهام رو نگاه می‌کنم و از خودم می‌پرسم کارهایی که کردم برای خدا بوده یا برایِ دلِ خودم؟ 👤خاطره‌ای از زندگی روحانی شهید مصطفی ردانی‌پور 📚منبع: یادگاران۸ کتاب شهید ردانی‌پور صفحه ۲۲ خاکریز خاطرات ۸۵ 📎 📎 📎
🔸رتبه‌ی اول دانشگاه تورنتو کانادا بود، اما... بخاطر معدل بالا، با پیشنهاد آموزش و پرورش برای ادامه‌ی تحصیل به کانادا رفت و رتبه‌ی اول دانشگاه تورنتـو کانادا رو بدست آورد. وقتی هم درسش تموم شد، اومد ایران و تصمیم گرفت به جبهه بره. بهش‌گفتم: شما تازه ازدواج کردی، یه مدت بمون و جبهه نرو. اما گفت: نه مادر! من از امکانات کشور استفاده کردم و رفتم‌کانادا تحصیل کردم، الان‌ درسم‌ تموم شده و وظیفه‌ی‌ شرعی‌ام‌ اینه که برم جبهه و به اسلام و مردم خدمت کنم... 👤خاطره‌ای از زندگی مهندس شهید حسن آقاسی‌زاده 📚منبع: کتاب خدمت از ماست۸۲ ، صفحه ۷۰ خاکریز خاطرات۸۷ 📎 📎 📎 📎