『خاطرات_شهدا|محرم🏴』
🔻 صدای گرمی داشت با یه عده طلبه از تهران آمده بودند همه شان شهید شدند الا محسن !
این اواخر حال عجیبی داشت شبها تا صبح گریه میکرد و روزها شاد و خندان بود میگفت
همه کارهایم رو کردم آماده و هیچ نگرانی ندارم .
به یکی از بچهها گفته بود وقتی شهید شدم این سربند رو ببند رو سینه ام !!
جنازه اش که آمد سر نداشت سربند رو بستند به
سینه اش روی سربند نوشته بود
انا زائر الحسین......
شادی ارواح مطهر شهدا صلوات
📕 خط عاشقی ، ج۱
#شهیدمحسن_درودی
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌸⃟🌹🕊჻ᭂ࿐✰🌹🍃
#کانال_شهدایی_یاد_یاران
@yadyaaran
📌 شهید درودی: چشمی که برای امام حسین گریه نکند را نمیخواهم
🔷️ محسن چشماش مجروح شد و منتقلش کردند تهـران ؛ بعد از معاینه دکتر پرسید:
◇ آقای دکتر مجرای اشک چشمم سالمه ؟میتونم دوباره با این چشم گریه کنم؟
🔸️ دکتر با تعجب پرسید: براچی این سوال رو می پرسی پسر جون؟
🔻 محسن گفت: چشمی که برا امامحسین(علیه السلام) گریه نکنه بدرد من نمیخوره ....
#شهیدمحسن_درودی
#شهدا