یکی از دوستانش می گفت:
در سفر زیارتی به مشهد در منطقه تپه سلام وقتی من از خدا توفیق زیارت کربلا خواستم، از مهدی سوال کردم چه آرزویی دارید، گفت:
«دوست دارم آخر کارم شهادت باشد»، من قبل از او به کربلا رسیدم اما او در سوریه در دفاع از حرم عقیله بنی هاشم(ع) به آرزویش رسید.
▫️تصویری از شهید مدافع حرم مهدی موحدنیا در جوار شهدای گمنام کهف الشهدا
#شهید_مهدی_موحدنیا🌷
#یاد_شهدا_صلوات
📚🌹ماجرای حاج احمد با بانوی دوعالم حضرت زهرا (س)
عملیات بیت المقدس بدجوری مجروح شد.ترکش خورده بود به سرش با اصرار بردیمش اورژانس.
میگفت:«کسی نفهمه زخمیشدم.همینجا مداوام کنید».دکتر اومد گفت:«زخمش عمیقه،باید بخیه بشه».بستریش کردند. از بس خونریزی داشت بی هوش شد.
یه مدت گذشت.یکدفعه از جا پرید.
گفت:«پاشو بریم خط».قسمش دادم.
گفتم:« آخه توکه بی هوش بودی،چی شد یهو از جا پریدی»؟
گفت:«بهت میگم.به شرطی که تا وقتی زنده ام به کسی چیزی نگی.
وقتی توی اتاق خوابیده بودم،دیدم خانم فاطمه زهرا(س)اومدند داخل.فرمودند:«چیه؟چرا خوابیدی؟»؟ عرض کردم:«سرم مجروح شده،نمیتونم ادامه بدم». حضرت دستی به سرم کشیدند و فرمودند:«بلند شو بلند شو،چیزی نیست.بلند شو برو به کارهایت برس»
به خاطرهمین است که هر جا که میروید حاج احمد کاظمیحسینیه فاطمهالزهرا ساخته است...
#بشیم_مثل_شهدا
#یاد_شهدا_صلوات
📚🌹ماجرای حاج احمد با بانوی دوعالم حضرت زهرا (س)
عملیات بیت المقدس بدجوری مجروح شد.ترکش خورده بود به سرش با اصرار بردیمش اورژانس.
میگفت:«کسی نفهمه زخمیشدم.همینجا مداوام کنید».دکتر اومد گفت:«زخمش عمیقه،باید بخیه بشه».بستریش کردند. از بس خونریزی داشت بی هوش شد.
یه مدت گذشت.یکدفعه از جا پرید.
گفت:«پاشو بریم خط».قسمش دادم.
گفتم:« آخه توکه بی هوش بودی،چی شد یهو از جا پریدی»؟
گفت:«بهت میگم.به شرطی که تا وقتی زنده ام به کسی چیزی نگی.
وقتی توی اتاق خوابیده بودم،دیدم خانم فاطمه زهرا(س)اومدند داخل.فرمودند:«چیه؟چرا خوابیدی؟»؟ عرض کردم:«سرم مجروح شده،نمیتونم ادامه بدم». حضرت دستی به سرم کشیدند و فرمودند:«بلند شو بلند شو،چیزی نیست.بلند شو برو به کارهایت برس»
به خاطرهمین است که هر جا که میروید حاج احمد کاظمیحسینیه فاطمهالزهرا ساخته است...
#بشیم_مثل_شهدا
#یاد_شهدا_صلوات
عاقبت بخیری یعنی؛
در این دنیا نباشی
اما هر کجا که پرچم پیروزی اسلام
بر افراشته میشود
مردم عکس تو را
روی دستانشون بگیرند...
#غروب_پنجشنبه
#یاد_شهدا_صلوات🌷
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#شهید_همت:
شهیدهمت در پاسخ به جوسازیهای جریانی مرموز طی عملیات رمضان می گفت:
هر کسی که بیشتر برای خدا کار کند
بیشتر باید فحش بشنود و شما #پاسدارها، چون بیشتر برای خدا کار کردید، ببشتر فحش شنیدید و میشنوید.
#شهید_محمدابراهیم_همت🌷
#یاد_شهدا_صلوات 🌷
🌻🕊هدیـهبهارواح مطـهرشهـدا🌹صلــوات
🌹#با_شهدا|شهیده فاطمه نیک
✍️ احترام
▫️احترام زیادی برای شوهرش قائل بود. حتی برای رفتن به مسجد هم از او اجازه میگرفت. اگر کارش طول میکشید و وقت برگشتن شوهرش میشد سریع بلند میشد و میگفت باید بروم و غذای حاجی را آماده کنم. این را که میگفت، دیگر کسی اصرار نمیکرد، میدانستند که از حرفش بر نمیگردد.
📚 برشی از زندگی شهیده فاطمه نیک/ کتاب تعبیر یک خواب صفحه ۳۰
#یاد_شهدا_صلوات 🌷
•✾📚
🌹حاج قاسم سلیمانی:
توصیه ام به شما این است که هرکدام، یک شهید را برای خودتان انتخاب کنید. حتما هم نباید معروف باشد. در گمنام ها، انسان های فوق العاده ای وجود دارد، آنها را هم در نظر بگیرید. دعا کنید خدا به حق حضرت زهرا سلام الله علیها ما را به شهادت برساند و این شهادت را منشا رحمت و آمرزش ما قرار دهد. و ان شاءالله شرمنده دوستان شهیدمان نشویم. هیچ چیز بالاتر از شهادت نیست. شما خواهران هم که جهاد از شما گرفته شده، می توانید شهید شوید. شما جهاد مهمتری دارید که الان به آن مشغول هستید.
"آقا" را دعا کنید برای مسئولیت سنگینی که به عهده اش است. در این دنیای پر تلاطم و سختی که امروز ایشان با آن مواجه هستند، در داخل و خارج؛ دوستان نادان و دشمنان قسم خورده مجهز و مسلح و نفاق، انشاءالله خدا ایشان را کمک کند. عمر طولانی و نفوذ کلام بیشتری به ایشان بدهد و قلب ها را در تسخیرش قرار دهد.
#یاد_شهدا_صلوات
🌸⃟🌷🕊჻ᭂ࿐✰
#کانال_بسیجی_بمانیم
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@smmdjk
فاطمه خانم دو یا سه سالش بود که آقاجواد برایش پارچه سفید گلدار خرید، گفت:
«خانم این چادر را برای دخترمان بدوز، بگذار بهمرور با چادر سر کردن آشنا شود.»
از آن به بعد هر وقت پدر و دختر میخواستند از خانه بیرون بروند، آقا جواد میگفت:
«نمیخواهی بابا را خوشحال کنی؟» بعد فاطمه میدوید و چادر سر میکرد و میدوید جلوی بابا و میگفت «بابا خوشکل شدم؟»
باباش قربانصدقهاش میرفت که خوشکل بودی، خوشکل تر شدی عزیزم، فاطمه ذوق میکرد.
یک روز چادرش را شُسته بودم و آماده نبود، گفتم:
«امروز بدون چادر برو» فاطمه نگران شد گفت:
«بابا ناراحت میشود» بالاخره هم آقاجواد صبر کرد تا چادر خشک شود و بعد بروند بیرون، وقتی آقا جواد نماز میخواند، دخترم پشت سر بابایش سجّاده پهن میکرد و همان چادر را سَر میکرد و به بابایش اقتدا میکرد و هر کاری بابایش میکرد، او هم انجام میداد.
شهید مدافع حرم جواد محمدی🕊🌹
#ماه_رمضان
#درآرزوی_شهادت
#یازینب
#یاد_شهدا_صلوات
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
┏━━━🌹🍃🌷🍃━━━┓
@yadyaaran
┗━━━🌷🍃🌹🍃━━━┛