eitaa logo
کانال شهدایی یاد یاران
403 دنبال‌کننده
25.4هزار عکس
9هزار ویدیو
50 فایل
✅کپی با صلوات برای سلامتی و ظهور آقا امام زمان عج تعالی فرجه الشریف بلامانع است 🌷🇮🇷ما را بدوستان خود معرفی کنید🇮🇷🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 هرروزباشهدا 🌷 نمی‌گذاشت حرف آقا شهید بشه!! 🌷دوستش می‌گفت: حضرت آقا که فرمودند تولید ملی، فردا محمدحسین گوشیشو عوض کرد و یه گوشی ایرانی گرفت. محمدحسین عادت داشت موقع سینه‌زنی پیراهنش رو در بیاره شور می‌گرفت تو هیئت، می‌گفت برا امام حسین کم نذارین. حضرت آقا که فرمودند شعور حسینی؛ محمد حسین دیگه این کار رو نکرد. روز عید که بچه‌ها چراغارو خاموش کردن تا روضه بخونن چراغ رو روشن کرد و گفت:... 🌷و گفت: حضرت آقا گفتن با شادی اهل بیت شاد باشید با ناراحتیشون ناراحت. کی گفته ما دیوونه حسینیم؟! کاملاً هم آدمای عاقل با شعوری هستیم. عاقلانه عاشق حسینیم. به قول خودش نمی‌ذاشت حرف آقا شهید بشه. بلافاصله اطاعت می‌کرد. توی جلسات مبنای حرفاش فرمایشات حضرت آقا بود، رو کار تشکیلاتی حساس بود پای کار بود، هدف رو در نظر می‌گرفت و طرح می‌ریخت و ولایت پذیری اعضاء براش اولویت داشت. 🌹خاطره ای به یاد شهید مدافع حرم محمدحسین محمدخانی ❌️❌️ خودمونیم؛ ما چه‌کاره‌ایم؟!!
💻 پوستر ویژه KHAMENEI.IR در پی پیام رهبر انقلاب برای حادثه تروریستی کرمان؛ 📢 تحمل نخواهند کرد! ✏️ حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: جنایتکاران سنگدل نتوانستند عشق و شوق مردم به زیارت مرقد سردار بزرگشان شهید قاسم سلیمانی را تحمل کنند؛ بدانند که سربازانِ راه روشن سلیمانی هم رذالت و جنایت آنان را تحمل نخواهند کرد. 📝 پیام تسلیت رهبر انقلاب درپی شهادت زائران مزار شهید سلیمانی در حادثه تروریستی در مسیر گلزار شهدای کرمان؛ ۱۴۰۲/۱۰/۱۳ 📥 نسخه با کیفیت
🕊آه! مرگ خونین من! عزیز من! 🍃 زیبای من! کجایی؟ مشتاق دیدارت هستم... وقتی بوسه انفجار تو، تمام وجود مرا در خود محو می‌کند، دود می‌کند و می‌سوزاند. 🍃 چقدر این لحظه را دوست دارم. آه... چقدر این منظره زیباست. چقدر این لحظه را دوست دارم. در راه عشق جان دادن خیلی زیباست... خدایا! 🍃 ۳۰ سال برای این لحظه تلاش کردم. برای این لحظه با تمام رقبای عشق در افتاده‌ام. زخم‌ها برداشته‌ام، واسطه‌ها فرستاده‌ام. چقدر این منظره زیباست! 🍃 چقدر این لحظه را دوست دارم..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روشنگری 🏴 حادثه ی تروریستی کرمان دو مرحله دارد؛ مراقب مرحله ی دوم نباشیم که بسیار مخرب تر است... این توضیحات مهم رو بشنوید و نشر دهید 📎 📎 📎 📎
📸 ما ملت شهادتیم طرح: بهنام شیرمحمدی 📎 📎 📎 📎
📌وحیدی: وضعیت امنیتی‌ در کرمان آرام است 🔻وزیر کشور: 🔹 ۱۱۱ عمل جراحی بر روی مجروحان حادثه کرمان انجام شده و تعدادی از مجروحان وضعیت نامناسبی دارند که احتمالا به تعداد شهدا افزوده شود و طبق آخرین آمار پزشکی قانونی آمار شهدا ۹۵ ‌نفر است. 🔹اکنون ۲۲۰ مجروح در بیمار‌ستان‌ها بستری هستند و با حضور و استقرار وزیر بهداشت روند درمان مجروحان به خوبی در حال انجام است. 🔹دستگاه‌ها‌ی امنیتی بر اوضاع مسلط شده‌اند و اکنون اوضاع کرمان آرام است. 🔹علاملان انفجار تروریستی در قبضه قدرت دستگاه‌ها‌ی امنیتی ایران گرفتار خواهند شد و قطعا سیلی محکمی خواهند خورد و همه عاملان و آمران این حادثه باید از خشم ملت ایران بترسند. ┏━━━🌹🍃🌷━━━┓ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎ @yadyaaran ┗━━━🌷🍃🌹━━━┛
می‌گفت:«با مامان و بابا تو مسیر برگشتن بودیم؛ مامان خسته شد و نشست روی جدول خیابون.» علیرضا که به اینجای حرف‌هاش رسید، مادر گریه‌اش گرفت و رفت بیرون. طاقت نیاورد... پسرک چشم‌ش راه گرفته به جایی نامعلوم و دارد توی ذهن‌ش بازسازی می‌کند. -‌ «مسابقه گذاشتیم با بابام، دویدیم که برویم موکب برای مامان شربت بیاریم...» مکث می‌کند. چشم‌ش دارد همین چند ساعت پیش را می‌بیند! - «... صدای انفجار اومد، موج زد، چشم‌هام بد جور سوخت، افتادم زمین...» پاچه‌ی شلوارش را آرام زد کنار. سوختگی و خراشیدگی خودش را نشان داد. همراه مادرش آمده بود بیمارستان. از پدرش اما حرفی نزد. رفتم بیرون تا حالی از پدر علیرضا بپرسم؛ اشک روی صورت زن می‌ریخت پایین: -‌ «بابای علیرضا رو گم کردیم... علیرضا خبر نداره، بهش گفتم بابا جایی دیگه بستری هست!» از پیش آن‌ها می‌روم. بیرون از بیمارستان مسئول بخش را می‌بینم. علیرضا را به‌ش می‌شناسانم تا از پدرش خبری بگیرم؛ -‌ بهشون گفتیم گم شده! چون الان موقعیتِ دادن خبر شهادت باباش نبود...!»😭 ✍️ محمدحیدری ┏━━━🌹🍃🌷━━━┓ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎ @yadyaaran ┗━━━🌷🍃🌹━━━┛
🌷 از خون جوانان وطن لاله دمیده ... . 📷 وقتی تو غزه و عکاسانی که تو اون لحظات حضور داشتن و صحنه هایی که از ثبت میکردن و میدیدم تو دلم میگفتم کاش منم اونجا بودم و از عکاسی میکردم...اما دیروز فهمیدم از کار هر کس نیست... . ▪️شجاعت می‌خواهد... ▪️زیبایی دیدن می‌خواهد... ▪️چشمانی پاک می‌خواهد... ▪️لرزش دستانت را نمیدانی چه کنی ... ▪️تمام قواعد عکاسی با عشق عجین میشود ▪️ حسرت پرواز شهید و آرام خوابیدنش میسوزاند... ▪️حین زدن شات صداهایی میشنوی جگر سوز؛ خودم شنیدم مادری میگفت : پسرم پاشو امروز روز مادره ، بهم تبریک بگو ...‌! خلاصه عکاسی از شهدا دل شیر می‌خواهد. شادی روح شهدای حادثه تروریستی کرمان صلوات.🌷🌷🌷 📝📷 احمدی اتویی ( ۱۴ دی ۱۴۰۲) ┏━━━🌹🍃🌷━━━┓ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎ @yadyaaran ┗━━━🌷🍃🌹━━━┛
روایت از کرمان؛ روایت از یک شهر مقاوم؛ زن از ماشین پیاده شد. جمعیت را کنار زدو هراسان به سمت نگهبانی بیمارستان دوید. چادرش روی شانه‌هایش افتاده بود. تارهای نامرتب و پریشان موهایش از لابه‌لای روسری روی گونه‌اش ریخته بود. لب‌هایش از ترس سفید شده بود. به نگهبان که رسید پاهایش دیگر جان نداشت. دستش را روی شیشه نگهبانی تکیه داد و هراسان گفت محسن ابراهیمی "گفتن آوردنش اینجا، زنده‌ست؟" و بعد طوری که انگار خودش تحمل شنیدن جواب همچین سوالی را ندارد، سرش را گذاشت روی شیشه و به زور بدن بی‌جانش را نگه داشت. نگهبان همان‌طورکه سریع داشت دفتر اسامی را نگاه می‌کرد گفت: "پسرته خواهر؟" و زن بدون اینکه صدایش نای بیرون آمدن داشته باشد جواب داد: "تو رو امام زمان نگو مُرده" نگهبان صفحه را ورق زد و گفت: "خواهرم آروم باش توکلت به خدا باشه، اسمش تو لیست من نیست، برو توی اورژانس و بگرد، ببین پیداش می‌کنی؟" زن بعد از کلی التماس از گیت نگهبانی رد شد و به اورژانس رسید. ناله و فریاد بابوی خون درهم آمیخته شده بود راهروی اورژانس پر بود از مجروحان و مصدومان که بعضی‌هاشان از هوش رفته بودند. اولی محسن نبود، دومی هم که پرستار داشت سرش را باندپیچی میکرد جوانی سی و چند ساله بود انگار، نه محسن شانزده ساله‌ی او. سومی هم بدن بی‌جانی بود که بر پارچه‌ی رویش نوشته بودند: سردخانه! چشمش که به این کلمه افتاد، ناگهان پایش از یاری کردن ایستاد.کف زمین اورژانس نشست و به پایین روپوش پرستاری که به‌سرعت داشت از کنارش می‌گذشت چنگ انداخت و گفت: "خانوم محسن ابراهیمی یه جوون شونزده ساله با موهای فرفری سیاه این‌جا نیاوردن؟" پرستار به سِرُم توی دستش اشاره کرد و گفت: "من کار دارم، خانم جون پاشو این‌جا آلوده‌ست، پاشو بشین روی صندلی باید از پذیرش بپرسی یا خودت یکی‌یکی اتاق ها رو نگاه کنی." زن هر چه توان داشت روی هم گذاشت برای ایستادن. شروع کرد به گشتن تمام اتاق‌ها، اتاق اول، اتاق دوم، اتاق سوم ... چپ، راست و هر چه بیشتر به انتهای سالن نزدیک می‌شد دلش بیشتر راضی می‌شد که محسن را هر قدر مجروح و زخمی در همین اتاق‌ها بیابد. آخرین اتاق، آخرین امیدِ او بود و بعد از آن دیگر باید برای شناساییِ محسن به سردخانه می‌رفت. زیر لب زمزمه کرد یا فاطمه زهرا تو را به آبروی حاج قاسم قَسَم و بعد به سراغ تختِ آخرِ اتاقِ آخر رفت. زنی سال‌خورده و زخمی روی آن خوابیده بود و ناله می‌کرد. جهان روی سرش آوار شد. یادش آمد که صبح محسن را بخاطر به هم ریختگی اتاقش کلی دعوا کرده بود. صورت زیبای محسن جلوی چشمش آمد که با خنده گفته بود: "مراسم حاج قاسم که تموم شه، سرمون خلوت میشه میام خونه، کامل اتاقمو تروتمیز می‌کنم" در دلش تمام دعاهایی که برای عاقبت به خیری محسن کرده بود، مرور کرد. سرش گیج رفت، چشم‌هایش تار شد: "خدایا من تحمل این غم و دوری بزرگ رو ندارم." بی‌رمق با لب‌هایی لرزان از زنی پرسید: "سردخانه کجاست؟" و قبل از آن‌که جمله‌اش تمام شود پرستاری که داشت از اتاق CPR بیرون می‌آمد بلند فریاد زد: "پسر نوجوونه برگشت. دکتر میگه منتقل شه ICU" از لابه‌لای درِ باز شده‌ی اتاق و رفت‌وآمد دکترها و پرستاران موهایِ مشکیِ محسن را دید و فرفری گیسویی را که تمام حالاتش را حفظ بود. جلوتر رفت دلِ از دست رفته‌اش را لای آن موها دوباره یافت و با صدای بوق مانیتوری که داشت حیات محسن را نشان می‌داد آرام گرفت ... روایت از فاطمه مهرابی ┏━━━🌹🍃🌷━━━┓ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎ @yadyaaran ┗━━━🌷🍃🌹━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بشنوید صحبتهای مردی که چندین نفر از اعضای خانواده اش شهید شدند.... همینقدر مظلوم همینقدر مقاوم 💔 ┏━━━🌹🍃🌷━━━┓ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎ @yadyaaran ┗━━━🌷🍃🌹━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آخرین روضه شهید عادل رضایی😭 او مداح گلزار شهدای کرمان بود که ساعاتی بعد از مداحی به شهادت رسید. ┏━━━🌹🍃🌷━━━┓ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎ @yadyaaran ┗━━━🌷🍃🌹━━━┛
~🕊 ⚘پیکرش را با دو شهید تحویل بنیاد شهید داده و گذاشته بودند سردخانه‌.. نگهبان سردخانه میگفت یکیشان آمد به خوابم و گفت: "جنازه من رو فعلا تحویل خانواده ام ندید.." ⚘از خواب بیدار شدم، هرچه فکر کردم کدام یک از این دو نفر بوده، نفهمیدم؛ گفتم ولش کن خواب بوده دیگه.. فردا قرار بود جنازه هارو تحویل بدیم که شب دوباره خواب شهید رو دیدم، دوباره همون جمله رو بهم گفت، این بار فورا اسمشو پرسیدم، گفت: امیرناصر سلیمانی.. ⚘از خواب پریدم، رفتم سراغ جنازه‌ها، روی سینه یکیشان نوشته شده بود: ♥️🕊 ┏━━━🌹🍃🌷━━━┓ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎ @yadyaaran ┗━━━🌷🍃🌹━━━┛
این جمله‌ی حاج قاسم رو هر روز و هرشب با خودتون تکرار کنید: باید به این بلوغ برسیم که نباید دیده شویم آنکس که باید ببیند، می‌بیند... ┏━━━🌹🍃🌷━━━┓ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎ @yadyaaran ┗━━━🌷🍃🌹━━━┛
قسمتی از وصیت‌نامه تکان دهنده شهید امیر حاج امینی: اگر به واسطه خونم حقی بر گردن دیگران داشته باشم، به خدای کعبه قسم از مردان بی غیرت و زنان بی حیا نمیگذرم. ┏━━━🌹🍃🌷━━━┓ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎ @yadyaaran ┗━━━🌷🍃🌹━━━┛
🏴 کرمان؛ قلب تپنده ایران 📎 📎 📎 📎 ┏━━━🌹🍃🌷━━━┓ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎ @yadyaaran ┗━━━🌷🍃🌹━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فرزند ایران 🔻رهبر انقلاب: من مقید هستم که از این جوان پاکباخته، مؤمن، فاضلِ کارآمد اسم بیاورم! 🔹۱۴ دی سالروز شهادت دانشمند برجسته و بنیانگذار پژوهشگاه رویان، دکتر سعید کاظمی آشتیانی 📎 📎 📎 ┏━━━🌹🍃🌷━━━┓ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎ @yadyaaran ┗━━━🌷🍃🌹━━━┛
«در طلب شهادت» 🌷شهید سید سعید ابراهیمی🌷 تولد: ۱۳۴۴/۱/۲۵- بهشهر 🚩 شهادت: ۱۳۶۶/۱۰/۱۴ - شلمچه سید سعید فرزند دوم از شش فرزند سیدعلی‌اصغر و «سیده سکینه شرمسار» بود. علاقه و اشتیاق به ندای رهبر برای دفاع از میهن او را واداشت ترک تحصیل نماید و به سوی جبهه‌ها عازم شود. برای کار به چابهار رفته بود و در سالهای ۱۳۶۵ و ۱۳۶۶ از سپاه چابهار با عضویت بسیجی به منطقه جنوب و شلمچه اعزام شد. سرانجام در تاریخ ۱۳۶۶/۱۰/۱۴ در عملیات کربلای۵ به مقام شهادت نائل آمد و در گلزار بهشت فاطمه خاکسپاری شد. 🌷 واژه‌های نورانی: تو ای خواهرم می‌خواهم که همچون زینب(س) صبور باشی و همچون زینب‌گونه حجابت را حفظ نگه داشته باشید که سیاهی چادرت از خون من هم رنگین‌تر و کوبنده‌تر است. ┏━━━🌹🍃🌷━━━┓ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎ @yadyaaran ┗━━━🌷🍃🌹━━━┛
🔷 شهید زین الدین: «هرگاه در شب جمعه شهدا را یاد کنید، آنها شما را نزد اباعبدالله (ع) یاد می کنند.» 🔸چه کسی گفته است که خانم ها شهید نمی شوند؟ این هایی که این را می گویند اصلاً از تعداد شهدای بانوی قبل از انقلاب خبر دارند؟ شهدای بعد از انقلاب را چه؟ آسیه، سمیه، حضرت زهرا (س) و دیگر شهدای بانوی صدر اسلام را چه می گویند؟ 🔸در دوران دفاع مقدس بانوان این خاک بیش از ۷۰۰۰ شهیده، ۵۷۳۵ جانباز، ۳۰۷۵ جانباز بالای ۲۵ درصد و ۱۷۱ آزاده و اسیر تقدیم اسلام و انقلاب کرده‌اند و حضور ۲۲۷۶ پزشک و ۲۲۸۰۷ امدادگر زن شاهد بزرگی بر نقش‌آفرینی ویژه زنان در پیروزی انقلاب و دفاع مقدس است. 🔸شادی روح شهیده فائزه رحیمی دانشجوی دانشگاه فرهنگیان نسبیه تهران که در حادثه تروریستی دیروز کرمان به شهادت رسید صلوات. ♦️عکس این شهید بزرگوار در کنار این تابلو برای ما یک پیام صریح و دقیق دارد و آن این است که شهادت خواستنی، ارادی و کاملاً آگاهانه است نه دادنی و اتفاقی! ┏━━━🌹🍃🌷━━━┓ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎ @yadyaaran ┗━━━🌷🍃🌹━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷 فیلمی دیده نشده و فوق العاده با صفا از حاج قاسم و صحبت های شهید آوینی در خصوص قاسم های وطن ┏━━━🌹🍃🌷━━━┓ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎ @yadyaaran ┗━━━🌷🍃🌹━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙 شام غریبان شد امشب ... مادری دنبال بچه ش می‌گشت... فدای دل همه ی مادران شهدای مفقودالاثر که سالها چشم انتظارن.امان از دل زینب . 📌 _مزار حاج قاسم_ ۲۰:۳۰ دقیقه.📆۱۳ ۱۴۰۲_ دنبال حسینش می‌گشت.🥀 . 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌ ┏━━━🌹🍃🌷━━━┓ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎ @yadyaaran ┗━━━🌷🍃🌹━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حکایات تکان دهنده از شهدا ۴۱۳ نمانده در دلم دگر توان دوری... روایتی از اولین مواجهه فرزندان و خانواده شهدای محافظ‌های حاج قاسم سلیمانی با محل شهادت آن‌ها ┏━━━🌹🍃🌷━━━┓ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎ @yadyaaran ┗━━━🌷🍃🌹━━━┛
کوتاه ولی دلنشین.. هیچکس پشت آدم نیست فقط خدا هست که پشت شما می‌ایستد. ''شهید علی خلیلی'' ┏━━━🌹🍃🌷━━━┓ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎ @yadyaaran ┗━━━🌷🍃🌹━━━┛
🌷 زمستان بود. به طور طبیعی در آوردن پا از پوتین و وضو گرفتن قدری سخت است عباس می توانست در اتاق فرماندهی ساختمان تربیت جهادی نماز مغرب و عشاء را به تنهایی بخواند ولی می دیدم که او مرتب در حسینیه سید الشهداء (ع) در نماز جماعت شرکت می کند. گاهی بعد از نماز جماعت در حسینیه امام علی (ع) و یا در حسینیه آیت الله بهاءالدینی سخنرانی بود راه دور بود و سوئیچ ماشین اداری هم در دست عباس بود. اما من ندیدم که عباس به تنهایی با وسیله نقلیه سپاه به نماز بیاید بلکه ایشان با لباس آراسته و پوتین و پیاده در نماز جماعت حضور پیدا می کرد. ┏━━━🌹🍃🌷━━━┓ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎ @yadyaaran ┗━━━🌷🍃🌹━━━┛
💔 چهره خسته و زخمی اش را که خوب نگاه کنی میفهمی مدافعان حرم گرما ، سرما، زخم جنگ و دوری از خانواده را به عشق هدف والاتری به جان خریدند آنها رفتند تا دین بماند رفتند تا شاهد چنین صحنه‌هایی که امروز رقم خورد، در داخل کشور نباشیم رفتند تا امنیت برایمان آرزو نشود راستی... این از خودگذشتگی قیمت دارد که برایش نرخ، تعیین میکردند؟ ┏━━━🌹🍃🌷━━━┓ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎ @yadyaaran ┗━━━🌷🍃🌹━━━┛