eitaa logo
اشعارمناجات امام زمان(عج الله تعالی فرجه الشریف)
10.5هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
2.7هزار ویدیو
134 فایل
•﴾‌﷽﴿• براي تعجيل در فرج من بسیار زياد دعا کنيد که آن،فَرَج و نجات شما است.(کمال‌الدين، ج ٢،ص ٤٨٥) امام زمان (عج) هدیه محضر امام زمان عج صلوات اللهم عجّل لولیک الفرج #کانال_اشعار_مناجات_با_امام_زمان_عج https://eitaa.com/joinchat/1169883173C0eef1e04a6
مشاهده در ایتا
دانلود
. نگاهی کن به حال زارم آقا اگر چه مایه‌ی آزارم آقا تمام سال از هر عصرِ جمعه ظهورت را توقع دارم آقا! شاعر: .
فرق دارد با همه، دنیایِ بچه شیعه ها صرفِِ هیئت میشود شبهایِ بچه شیعه ها داغ مادر دیده؛ حق دارند بیتابی کنند هق هقِ پیوسته شد آوایِ بچه شیعه ها گریه بر زهرا حلاوت دارد آری آنچنان میشود با اشک، شیرین چایِ بچه شیعه ها «وای مادر» گفته و ذکر مصیبت میکنند هست روضه؛ بهترین نجوایِ بچه شیعه ها می‌شود احساس حتی در میانِ خنده ها یک غم ِ دیرینه در سیمایِ بچه شیعه ها میخورَد حسرت میان آه؛ این شبها مدام میرود تا پشتِ «در» رؤیایِ بچه شیعه ها تا کفن پیچید بر پهلویِ زخمی و کبود ذره ذره پیر شد بابایِ بچه شیعه ها مادر سادات شد تشییع مظلومانه و سخت خالی بود آنجا، جایِ بچه شیعه ها چون علی از داغ زهرا آهِ طولانی کشید فاطمیه شد شبِ یلدایِ بچه شیعه ها!
. برمیگردی تا که فراری بشود تا غصه دچار زخم ِ کاری بشود رفتی و بنا شد که غروبِ جمعه سرمایهٔ صبر و بردباری بشود وقتش شده برگردی و کارِ چشمت فرماندهی و زمامداری بشود من منتظرم که در کنار کعبه... زیر قدَمت آینه کاری بشود باید که بیایی و صدای گرمت سرچشمه ای از امیدواری بشود در پیش سپاهت منِ مشتاق ایکاش مشغول به امرِ سرسپاری بشود وقتش شده قطره قطره بارانِ گلاب از ابرِ سفیدپوش جاری بشود برمیگردی و صبح برمیگردد شب رفته! چه روز و روزگاری بشود گل از در و دیوار می آید بالا سالی که بیایی چه بهاری بشود! شاعر: . 😭
از اولِ صبح تا به شب میگویم با عرض سلام؛ با ادب میگویم هر هفته چهارشنبه رو به مشهد یا ضامن آهو بطلب میگویم! چهارشنبه های امام رضائی .
از اولِ صبح تا به شب میگویم با عرض سلام؛ با ادب میگویم هر هفته چهارشنبه رو به مشهد یا ضامن آهو بطلب میگویم! چهارشنبه های امام رضائی
بسم‌الله الرحمن الرحیم خودت آمادهٔ تغییرمان کن دچار بهترین ‌تقدیرمان کن به جای جمعه٬ صبح روزِ شنبه؛ بیا و سخت غافلگیرمان کن!
. شعبان گذشت و حال دلم روبراه نیست در کوله بارِ زندگی ام جز گناه نیست سوگند بر حقیقتِ سِیر و سلوکِ عشق چون من در این طریق، کسی روسیاه نیست عمرم به غفلت و ضررِ معصیت گذشت کارم به غیرِ ناله و اندوه و آه نیست آخر چگونه واردِ ماهِ خدا شوم؟ بیچاره را به خانه ی محبوب، راه نیست یا رب مرا به حُرمت شاه نجف ببخش جز بیتِ رحمتِ تو مرا سرپناه نیست پرونده ام سیاه، ولی در دلم به جز عشقِ شهیدِ تشنه ی در قتلگاه نیست از راهِ دور نیزه به پهلوی او زدند رحمی به قلبِ هیچ یک از آن سپاه نیست اسفند ماه ۱۴۰۲ ............... ماهِ شعبان رو به پایان است و حالِ من خراب می کِشم از دستِ سهل-انگاری ام خیلی عذاب ذهنم از افکارِ هیچ و پوچ ظلمانی شده آسمانِ باورم گاهی ندارد آفتاب ای خدا این بندهٔ بی چشم و رویَت را ببخش این بدِ بی آبرو! هر لحظه با صدها نقاب... گاه مؤمن، گاه عاصی، گاه خدمتکارِ نفْس گاه در بیراهه رفتن؛ سخت درگیرِ شتاب میزنم فریادِ استمداد! میخواهم کمک! کاش در این چاه؛ الساعه بیندازی طناب زود آزادم کن از بی بند و باریِ خودم ای فدایِ آن محبتهای بی حدّ و حساب بد خرابش کردم و دستم به جایی بند نیست از گناهان کاش میکردم بخوبی اجتناب حُسنِ ظن دارم به تو! داری به برگشتم امید باز هم "ألعفو" میگویم بدونِ اضطراب باز هم مثل گذشته خرجِ عشقت مرا مثلِ آن ایّام که میشد دعایم مستجاب می کُشد آخر مرا "هب لي کمالَ الإنقِطاع" باید از بینِ من و تو زود بردارم حجاب خسته ام از این حجاب و مانعِ خودساخته خسته ام دور از تو حتی دیگر از هر چه ثواب دست ها را باز کن! بیتابِ آغوشِ توام میشود گرچه گناهانم خودش صدها کتاب چشم پوشی کن بحقّ ناجیِ غمها؛ حسين(ع)... درگذر از من بحق بیقراریِ رباب(س) خانمی که سوخت از داغِ گلِ شش ماهه اش بعدِ عاشورا برایش طعم ِ آتش داشت آب! ✍ .............. مثنوی الا ماه شعبان مه با صفا ستوده تو را حضرت مصطفی خوشا هر که بُرده فیوضات تو صفا کرده با آن مناجات تو الا ماه شعبان حلالم نما بشوی این دلم را زلالم نما مناجات شعبان صفای دل است خوشا حال شخصی که او عامل است خداحافظ ای ماه ختم رسُل خداحافظ ای ماه لبریز گل چه شبها دل و دیده در راه بود امید همه نیمه ی ماه بود که شاید مه فاطمه(س) سر زند و یا تکیه بر بیت داور زند ولی باز قابل نبودیم ما به راهش که عامل نبودید ما دلم ابری و دیده ی من تَر است الا ماه شعبان دَم آخر است در اینجا گریزی به دل وا کنم ز اشکم دلم را مداوا کنم روم کربلا تا که هُو هُو زنم دوباره به مولای خود رو زنم بسوزم بنالم برای همه به یاد گل حضرت فاطمه خدایا بہ سوز و گداز حسین بحق دو رکعت نماز حسین بہ آن لحظہ ای کہ سبک بال بود سرازیر در بین گودال بود زمین و زمان شد پریشان او ھمہ ناقہ ھا دیدہ گریان او خدایا بحق علی اکبرش بہ لب ھای خشک علی اصغرش خدایا بہ عباس و تاب و تبش بحق ترکھای خشک لبش خدایا خدایا تو ما را ببخش گناھان ما را بہ مولا ببخش یوسف حق پرست اشتهاردی(غریب)✍ ............ . سرمایه آه و ،این همه عصیان مرا ببخش دردم گناه و توبه چو درمان مرا ببخش یاغی نیَم به حال غریبان ترحمی باز آمدم به حال پریشان مرا ببخش یک عمر گفته ام که سریع الرضا تویی امشب بحق شاه خراسان مرا ببخش با این بلا که آمده، مرگ است بیخ‌ گوش کم گوشمالی ام بده! الآن مرا ببخش شاید که عمر من به شب قدر، قَد نداد! پس در همین لیالی شعبان مرا ببخش گریه برای کشته ی بی سر سلاح ماست محض همین نوای حسین جان مرا ببخش ... زینب به ناله گفت الا یا اخا الغریب: ای مانده زیر پای ستوران مرا ببخش... با چادرم نشد که تنت را کفن کنم ای پاره پاره پیکرِ عریان، مرا ببخش ✍ ...... .