#معارف_حسینی
🩸و یا مَن ذِکرُهُ فِی قَلبِنا رَوحٌ و رَیحانْ / تویی نبضِ حیاتِ قلب شیدایم حسینجان ...
مرحوم کفعمی ، یک زیارتنامهٔ مخصوص حضرت سیدالشهداء علیهالسلام را در شب نیمه شعبان از امام صادق علیهالسلام نقل میکند، که در عین اختصار و کوتاهی، به معارف عمیق و زیبایی اشاره دارد:
📋 «الحَمدُ للّٰهِِ العَلِیِّ العَظِیمِ، وَالسَّلامُ عَلَیک أیُّها العَبدُ الصّالِحُ الزَّکِیُّ، أُوَدِّعُک شَهادَةً مِنِّی لَک تُقَرِّبُنی إلَیک فی یَومِ شَفاعَتِکَ. أشهَدُ أنَّک قُتِلتَ وَلَمْ تَمُتْ، بَلْ بِرَجاءِ حَیاتِک حَیِیَتْ قُلوبُ شِیعَتِکَ،وَ بِضِیاءِ نُورِک اهْتَدَی الطّالِبونَ إلَیکَ. وَأشهَدُ أنَّک نُورُ اللّٰهِ الَّذی لَمْ یُطفَأْ وَلا یُطفَأُ أبَداً، وَأنَّک وَجهُ اللّٰهِ الَّذی لَمْ یَهلِکْ وَلا یَهلِکُ أبَداً.
وَأشهَدُ أنَّ هٰذِهِ التُّربَةَ تُربَتُکَ، وَهٰذا الحَرَمَ حَرَمُکَ، وَهٰذا المَصرَعَ مَصرَعُ بَدَنِکَ، لا ذَلیلٌ وَاللّٰهُ مُعِزُّکَ، وَلا مَغلُوبٌ وَاللّٰهُ ناصِرُکَ، هٰذِهِ شَهادَةٌ لی عِندَک إلیٰ یَومِ قَبضِ رُوحی بِحَضرَتِکَ، وَالسَّلامُ عَلَیک وَرَحمَةُ اللّٰهِ وَبَرَکاتُهُ »
📚المصباح،کفعمی، ص۴۹۸
📚بحارالانوار، ج١٠١ ص٣٣۴
✍ اگر بخواهیم این عبارتِ این زیارتنامه شریف را که فرموده:
📋 «بَلْ بِرَجاءِ حَیاتِک حَیِیَتْ قُلوبُ شِیعَتِکَ،وَ بِضِیاءِ نُورِک اهْتَدَی الطّالِبونَ إلَیکَ.»
خلاصه ترجمه کنیم، باید نوشت:
🔖 «به عشق حیات و وجود توست یا اباعبدالله؛ که قلب شیعیانت زنده است! تو آنقدر، نور داری که آن کسانی که خواهان تو هستند، راهشان را به سمت تو پیدا میکنند...»
📝 تو خود دانی چها من میکشم از داغ هِجرت
گواهی بر پریشان حالیام از سوز عشقت
معطّر میکنم قلب و زبانم را به ذِکرت
که تا یادم کنی ای نازنین، از روی منّت
وَ یا مَن یَعلمُ ما في الضّمیرْ، ای شاهِخوبان
تو خود حال دلم را خوب میدانی حسینجان
تو ناز مطلقی و من به دنبال نگاهت
نظر بر روسیاهی کن به آن چشم سیاهت
دو چشمان مرا سُرمه بکش از خاک راهت
چُنان کلب سیاهی آمدم من در پناهت
و یا من یَلجَأُ الخَلقُ إليهِ کُلَّ اَزمان
پناهی بر تمامیِّ خلائق ای حسینجان
حسین گویم، حسین جویم، به دنیا و به عُقبیٰ
حسین خوانم، حسین دانم، من از کلّ الفبا
حسین رازم، حسین نازم، کِشَم نازش به مولا
حسین هستی، حسین مستیِ هر مجنون و شیدا
و یا مَن اِسمُهُ رَمزُ الجُنونِ عِندَ سُکرانْ
به اسم دل ربایَت، مَست میگردم، حسینجان
نمیخواهم به جز روی تو چیزی را ببینم
نمیخواهم به جز کوی تو در جایی نشینم
فقط یک خواسته دارم ز «رب العالمینم»
شوَد آیا به من بخشد تو را ای نازنینم؟!
و یا مَنْ ذِکرُهُ فی قَلبِنا رَوحٌ و رَیحانْ
تویی نبض حیات قلب شیدایم حسینجان
چه گویم من؟ که را گویم؟ که شیدای تو هستم
تویی دلدار و از دلبرنماها دیده بستم
تو هم پیمانه را پُر کن که مَستِ مَستِ مَستم
خدایا فاش میگویم «حسین را میپرستم»
و یا مَن یَعجِزُ عَن وَصفِهِ الجِنُّ والاِنسان
که باشم من؟ خدا مدح تو را گوید حسینجان#کانال_اشعار_مناجات_امام_زمان_عج
https://eitaa.com/yaemamzamanadrekni
#معارف_حسینی
#مقتل_سیدالشهداء_علیه_السلام
🩸ای زینت دوش نبیّ ...
در روایتی آمده است:
🥀 هرگاه که رسول خدا صلیاللهعلیهوآله در حضور جمعی از اصحاب خود نماز میخواندند، سیدالشهداء علیهالسلام در حالی که خردسال بودند، میآمدند و در کنار آن حضرت مینشستند.
📋 فَلَمّا سَجَدَ النَّبیّ صلیاللهعلیهوآله قامَ الحُسَینُ علیهالسلام و رَکبَ عَلَی ظَهرِهِ فَصارَ النَّبیّ یُطیلُ الذِّکرَ فِی سُجودِه
🔻 همینکه رسول خدا صلیاللهعلیهوآله به سجده میرفتند، سیدالشهداء علیهالسلام از جا به پا خواسته و بر دوش آن حضرت سوار میشد. رسول خدا صلیاللهعلیهوآله تا که وجود مبارک سیدالشهداء علیهالسلام را بر دوش خود حسّ مینمود، سجده خود را طول میداد.
📋 فإذٰا أرادَ النّبیّ صلیاللهعلیهوآله أنْ یَرفَعَ رأسَهُ أخَذَهُ أخْذاً رَفیقًا و وَضَعَهُ إلیٰ جانبِه
🔻و هرگاه که اراده مینمود سر مبارک را از سجده بردارد، با ملاطفت و آرامی وجود نازنین سیدالشهداء علیهالسلام را گرفته و در کنار خود مینشاند.
🥀 و هرگاه سجده دیگری مینمود، باز وجود مبارک سیدالشهداء علیهالسلام بر دوش آن حضرت میرفت و روال به همینگونه ادامه داشت تا که نماز آن حضرت تمام میشد...
🔖 در نقلی دیگر نیز آمده است:
📜 فإذٰا فَرغَ النّبیُّ مِن صَلاتِه یَأخُذُهُ إلَیهِ و یَجلِسُهُ عَلَی رُکبَتَیه و یُقَبّلُهُ و یَرشُفُ ثَنایاه و یَضُمُّه إلیٰ صَدرِه،
🔻همینکه رسول خدا صلیاللهعلیهوآله از نماز فارغ میشدند، سیدالشهداء علیهالسلام را گرفته و بر روی زانوان مبارک مینشاند؛ لب و دندان آن دُردانه را بوسیده و وجود مبارکش را به سینه میچسباند.
📚المنتخب،طریحی، ص۸۴
📚المناقب،ج۴ ص۷۱ (اندکی تفاوت)
✍ السلام ای بدن بی سر گرما دیده
السلام ای سر مجروح کلیسا دیده
با چه وضعی تَه گودال کشاندند تورا
ما شنیدیم ولی زینب کبری دیده
ای به قربان نگاهش که از این دشت بلا
هر بلایی به سرش آمده زیبا دیده
زینت دوش نبی بودی و بی وجدانها
سر بریدند و گرفتند تو را نادیده
ای که شد مهریهٔ مادر تو آب فرات
ترک روی لبت را لب دریا دیده؟!
خنجر انداخت مسیحی و مسلمان برگشت
به گمانم ته گودال مسیحا دیده
ای عزیزی که تنت پیش همه عریان شد
بر سر پیرهنت، فاطمه دعوا دیده
دختری که همهٔ دلخوشی اش بابا بود
عوض دیدن بابا ، سر بابا دیده