#تلنگرانه
شب یلدا در جامعهی کنونی ایران و مسائل مطروحه، در یک نقطه به یکدیگر میرسند و آن نقطه، همان «کالایی شدن» است. شب یلدا هم در کشاکش حرکت جامعهی ایرانی به سمت گونهای از بینش مصرفگرایانه از نوع افسارگسیختهاش، تبدیل به «کالا» شده است. در گذشته، یلدا حامل ارزشهایی عمیق بود؛ تحکیم بنیان خانواده، صلهی ارحام، دقت و توجه در کار هستی و گذران جهان. اما حالا یلدا چیست؟ تجمعِ حجمِ عظیمی از انواع خوراکیها و کالاها با چاشنی تجمل و عامل ترویج هرچه بیشتر مصرف و مصرفگرایی. یلدا هر سال جشن گرفته میشود و نکتهی جالب آنجا است که علت جشن گرفتنش، لابهلای این میزان غیرقابل تصور تجمل و ولع، فراموش شده؛ توجه به نظام هستی و اهمیت دادن و غنیمت شمردن یک دقیقه، فقط یک دقیقه بلندتر بودن شب. دیوان حافظ هم که در قابی چرمی، یک سال گوشهی منزل خاک میخورد، به میان میآید و باز هم بدون دقت در علت کار، صفحهای تصادفی – البته اگر به شکل تصادفی خوب نیامد، دوباره و سهباره صفحهای دیگر گشوده میشود - از آن خوانده میشود. تلختر آنکه حتی فال حافظ هم کالا شده است؛ یک نفر غزلی از حافظ عرضه میکند و از دیگران تشویق و توجه، تقاضا. یلدا فرصت مناسبی را برای فروشگاههای اینترنتی و غیراینترنتی فراهم کرده، تا در این روزها، تخفیفهای چندین درصدی روی محصولاتشان بگذارند و از این بازار مصرف دیوانهوار سود بیشتری ببرند. برنامههای تلویزیونی هم ویژه برنامهی یلدا میسازند و سلبریتیهای درجه دو و سه دعوت میکنند و ابتذالی غیرقابل وصف را دستور کارشان قرار داده، تا فروششان در این شب افزایش یابد. در فرهنگ شفاهی ایرانی، اصطلاحی تحت عنوان چشم و همچشمی وجود دارد که امروز، با مفاهیم جدیدی مثل مصرفگرایی و مختصات نئولیبرال آمیخته شده و ملغمهای عجیب و متعفن را پدید آورده است؛ رقابت و آزمندی برای بیشتر داشتن از فلان خویشاوند یا دوست. اینروزها یلدا تبدیل به کارزار مناسبی برای ظهور خوی چشم و همچشمی در ما، مردم ایران، شده و افراد در این شب، به دنبال گرانتر فروختن و بیشتر اسراف کردن، خوردن و پوشیدن هستند.
#تجمل گرایی-اسراف
#یلدای فاطمی