خطبه 146 (عمر با امير المؤمنين على عليه السّلام مشورت كرد كه آيا در جنگ ايران شركت كند؟ پاسخ داد)
جايگاه رهبر چونان ريسمانى محكم است كه مهرهها را متّحد ساخته به هم پيوند مىدهد. اگر اين رشته از هم بگلسد، مهرهها پراكنده و هر كدام به سويى خواهند افتاد و سپس هرگز جمع آورى نخواهند شد.
عرب امروز گر چه از نظر تعداد اندك، امّا با نعمت اسلام فراوانند، و با اتّحاد و هماهنگى عزيز و قدرتمندند
چونان محور آسياب، جامعه را به گردش در آور، و با كمك مردم، جنگ را اداره كن، زيرا اگر تو از اين سرزمين بيرون شوى، مخالفان عرب از هر سو تو را رها كرده و پيمان مىشكنند، چنانكه حفظ مرزهاى داخل كه پشت سر مىگذارى مهمتر از آن باشد كه در پيش روى خواهى داشت.
همانا، عجم اگر تو را در نبرد بنگرند، گويند اين ريشه عرب است اگر آن را بريديد آسوده مىگرديد
و همين فكر سبب فشار و تهاجمات پياپى آنان مىشود و طمع ايشان در تو بيشتر گردد.
... امّا آنچه از فراوانى دشمن گفتى، ما در جنگهاى گذشته با فراوانى سرباز نمىجنگيديم، بلكه با يارى و كمك خدا مبارزه مىكرديم.
پ ن: جنگ «قادسيه» در سال 16 هجرى بين اعراب به فرماندهى سعد وقّاص، و ايران در پادشاهى يزدگرد، و فرماندهى رستم، در اطراف مدائن رخ داد، فرماندهان ايران 30 هزار سرباز از أهالى فارس را با زنجير به هم بسته بودند كه فرار نكنند، روز اوّل جنگ با 33 فيل حمله كردند كه خرطوم آنها را مسلمانان بريدند و فيلها فرار كردند، كه 500 نفر كشته شدند، روز سوّم طوفان سختى در گرفت و جنگ ادامه داشت كه مسلمانان به خيمه فرماندهى سپاه ايران، رستم رسيدند و هلال بن علقمه او را كشت و تزلزل در سپاه ايران افتاد و 30000 نفر كشته داده و فرار كردند كه بزرگترين غنائم جنگى نصيب مسلمانان شد، و دولت ساسانى فرو پاشيد، و قادسيّه شهر كوچكى بود كه در جنوب عراق 31 كيلو مترى كوفه قرار داشت. «شرح ابن ابى الحديد ج 9 ص 96- 102»
#نهج_البلاغه
@yaftehayeman
خطبه 147
... و بدانيد كه هيچ گاه حق را نخواهيد شناخت جز آن كه ترك كننده آن را بشناسيد! هرگز به پيمان قرآن وفادار نخواهيد بود مگر آن كه پيمان شكنان را بشناسيد، و هرگز به قرآن چنگ نمىزنيد مگر آن كه رها كننده آن را شناسايى كنيد.
#نهج_البلاغه
@yaftehayeman
خطبه 148
هر كدام از طلحه و زبير، اميدوار است كه حكومت را به دست آورد، و ديده به آن دوخته و رفيق خود را به حساب نمىآورد. «1» آن دو، نه رشتهاى الهى را چنگ زدند و نه با وسيلهاى به خدا روى آوردند. هر كدام با كينه رفيق خود را بر دوش مىكشد، كه به زودى پرده از روى آن كنار خواهد رفت.
پ ن: طلحه و زبير قبل از آغاز جنگ براى خواندن نماز جماعت نزاع كردند و با دخالت عائشه بنا شد يك روز فرزند طلحه و روز ديگر فرزند زبير نماز بخواند، طلحه از مردم خواست او را با عنوان «امير» سلام دهند، زبير هم همين درخواست را كرد.
#نهج_البلاغه
@yaftehayeman
خطبه 154
و بدان كه هر ظاهرى باطنى متناسب با خود دارد، آنچه ظاهرش پاكيزه، باطن آن نيز پاك و پاكيزه است، و آنچه ظاهرش پليد، باطن آن نيز پليد است
و پيامبر راستگو صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود: همانا خداوند بندهاى را دوست دارد امّا كردار او را دشمن، و كردار بندهاى را دوست مىدارد امّا شخص او را ناخوش.
#نهج_البلاغه
@yaftehayeman
خطبه 156
... اگر از من پيروى كنيد، به خواست خدا شما را به راه بهشت خواهم برد، هر چند سخت و دشوار و پر از تلخىها باشد.
#نهج_البلاغه
@yaftehayeman
خطبه 158
... پس از تسلّط فرزندان اميّه، خانهاى در شهر يا خيمهاى در بيابان باقى نمىماند جز آن كه ستمگران بنى اميّه، اندوه و غم را بدانجا مىكشانند، و بلا و كينه توزى را در همه جا مطرح مىكنند.
... امّا به زودى خداوند از ستمگران بنى اميّه انتقام مىگيرد، خوردنى را به خوردنى، و نوشيدنى را به نوشيدنى، خوردنى تلختر از گياه «علقم»، و نوشيدنى تلخ و جانگدازتر از شيره درخت «صبر».
خداوند از درون ترس و وحشت، و از بيرون، شمشير را بر آنها مسلّط خواهد كرد كه آنان مركبهاى عصيان و نافرمانى و شتران بار كش گناهانند.
من پياپى سوگند مىخورم كه پس از من بنى اميّه خلافت را چونان خلط سينه بيرون مىاندازند، و پس از آن ديگر، تا شب و روز از پى هم در گردش است مزه حكومت را براى بار ديگر نخواهند چشيد.
پ ن1: بنى اميّه تا سال 132 هجرى حكومت كردند، كه آخرين آنها «مروان حمار» به دست ابومسلم خراسانى و «احمد سفاح» نابود و دودمانشان بر باد رفت، آنگاه بنى العباس قدرت را به دست گرفتند، كه سفّاح تنها در يك مرحله، هفتاد هزار نفر از رجال و بزرگان بنى اميّه را قتل عام كرد.
پ ن2: نخستین خلیفه عباسی، ابو العباس سفاح بود.سفاح به معنای کسی است که خون فراوان می ریزد...نخستین اقدام سفاح و دستگاه عباسی، برافکندن ریشه امویان بود.تقریبا هر اموی که شناخته شده بود، به قتل رسید.عباسیان، قبرهای امویان را در شام شکافتند و جنازه های آنها را به آتش کشیدند.تنها قبری که استثنا شد، قبر عمر بن عبدالعزیز بود.داود بن علی عباسی، در حجاز اعلام بخشش کرد و پس از آن که امویان از پنهانگاه ها بیرون شدند، آنها را کشت .زمانی که سفاح کوشید تا امویانی را که در عراق به وی پناه آورده بودند ببخشد، شاعری وی را به خاطر بخشش امویان ملامت کرد و پس از شعر او بار دیگر امویان پناهنده به قتل رسیدند.
در برخی از مناطق شامات، بارها بقایای امویان و یا فرماندهان آنها سر به شورش برداشتند، اما با شدت هر چه تمام تر سرکوب شدند.سخت گیری بر ضد امویان تا آن اندازه بود که آنها، به سرعت شامات را رها کرده به شمال افریقا در دورترین نقاط گریختند و در اندلس دولت اموی را بنیاد گذاشتند.(https://hawzah.net/fa/Article/View/5441/%D8%B3%D9%81%D8%A7%D8%AD-%D9%86%D8%AE%D8%B3%D8%AA%DB%8C%D9%86-%D8%AE%D9%84%DB%8C%D9%81%D9%87-%22132-136%22)
#نهج_البلاغه
@yaftehayeman
خطبه 162 (در سال 37 هجرى در صفّين، شخصى از طايفه بنى اسد پرسيد: چگونه شما را از مقام امامت كه سزاوارتر از همه بوديد كنار زدند؟ فرمود:)
... آن ظلم و خود كامگى كه نسبت به خلافت بر ما تحميل شد، در حالى كه ما را نسب برتر و پيوند خويشاوندى با رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم استوارتر بود، جز خودخواهى و انحصار طلبى چيز ديگرى نبود كه: گروهى بخيلانه به كرسى خلافت چسبيدند، و گروهى سخاوتمندانه از آن دست كشيدند، داور خداست، و بازگشت همه ما به روز قيامت است.
#نهج_البلاغه
@yaftehayeman
خطبه 164
برترين بندگان خدا در پيشگاه او رهبر عادل است كه خود هدايت شده و ديگران را هدايت مىكند، سنّت شناخته شده را بر پا دارد، و بدعت ناشناخته را بميراند. سنّتها روشن و نشانههايش آشكار است، بدعتها آشكار و نشانههاى آن بر پاست، و بدترين مردم نزد خدا، رهبر ستمگرى است كه خود گمراه و مايه گمراهى ديگران است، كه سنّت پذيرفته را بميراند، و بدعت ترك شده را زنده گرداند.
من از پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم شنيدم كه گفت:
«روز قيامت رهبر ستمگر را بياورند كه نه ياورى دارد و نه كسى از او پوزش خواهى مىكند، پس او را در آتش جهنم افكنند، و در آن چنان مىچرخد كه سنگ آسياب، تا به قعر دوزخ رسيده به زنجير كشيده شود»
#نهج_البلاغه
@yaftehayeman
خطبه 168 (پس از بيعت مردم با امام عليه السّلام در سال 35 هجرى گروهى از صحابه گفتند اى كاش شورشيان بر ضد عثمان را كيفر مىدادى؟ پاسخ فرمود)
اى برادران! از آنچه شما مىدانيد بى اطلاع نيستم، امّا قدرت اجراى آن را چگونه به دست آورم؟
آنان با ساز و برگ و نيرو به راه افتادند، بر ما تسلّط دارند و ما بر آنها قدرتى نداريم! هم اكنون بردگان شما با آنها مىجوشند، و باديه نشينان اطراف شما به آنها پيوستهاند.
آنها در ميان شما زندگى مىكنند، و هر مشكلى را كه بخواهند بر شما تحميل مىكنند.
آيا براى خواستههاى خود تواناييد؟
كارى كه پيش آمده از جاهليّت است، شورشيان يار و ياور دارند، اگر براى كيفر دادنشان حركتى آغاز شود، مردم به چند دسته تقسيم مىشوند: گروهى خواستههاى شما را دارند، و عدّهاى بر خلاف شما فكر مىكنند، و گروهى نه اين را مىپسندند و نه آن را. پس صبر كنيد تا مردم آرام شوند، و دلهاى مضطرب در جاى خود قرار گيرد، و حقوق از دست رفته با مدارا گرفته شود. اكنون مرا آسوده گذاريد، و در انتظار فرمان من باشيد
كارى نكنيد كه قدرت ما را تضعيف كند، و اقتدار امّت ما را متزلزل سازد و سستى و زبونى به بار آورد، اين جريان سياسى را تا مىتوانم مهار مىكنم، امّا اگر راه چارهاى نيابم با آنان مىجنگم (كه سر انجام درمان، داغ كردن است).
#نهج_البلاغه
پ ن: این پاسخ امام در علت عدم محاکمه ی قاتلان عثمان را ببینید (عدم محاکمه ی قاتلان عثمان، چیزی بود که باعث دو جنگ جمل و صفین شد و جنگ نهروان هم از دل جنگ صفین بیرون آمد.) به نظر شما اگر امروز این پاسخ داده می شد، اینستابازها، چه استوری ها می زدند؟ قضاوت با شما.
@yaftehayeman
خطبه 169
... همانا حكومت الهى حافظ امور شماست، بنابر اين زمام امور خود را بى آن كه نفاق ورزيد يا كراهتى داشته باشيد به دست امام خود سپاريد.
به خدا سوگند اگر در پيروى از حكومت و امام، اخلاص نداشته باشيد، خدا دولت اسلام را از شما خواهد گرفت كه هرگز به شما باز نخواهد گردانيد و در دست ديگران قرار خواهد داد
همانا ناكثين عهد شكن به جهت نارضايتى از حكومت من به يكديگر پيوستند،
و من تا آنجا كه براى وحدت اجتماعى شما احساس خطر نكنم صبر خواهم كرد،
زيرا آنان اگر براى اجراى مقاصدشان فرصت پيدا كنند، نظام جامعه اسلامى متزلزل مىشود.
آنها از روى حسادت بر كسى كه خداوند حكومت را به او بخشيده است به طلب دنيا برخاستهاند. مىخواهند كار را به گذشته باز گردانند.
حقّى كه شما به گردن ما داريد، عمل كردن به كتاب خدا (قرآن)، و سنّت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و قيام به حق و بر پاداشتن سنّت اوست.
#نهج_البلاغه
@yaftehayeman
خطبه 170 (در آستانه جنگ بصره، در سال 36 هجرى، گروهى از اعراب، كليب جرمى را جهت آگاهى از حقيقت و دانستن علل مبارزه امام عليه السّلام با ناكثين به نمايندگى نزد حضرت على عليه السّلام فرستادند. امام به گونهاى با آن شخص صحبت فرمود كه حقيقت را دريافت. آنگاه به او فرمود: بيعت كن. وى گفت: من نماينده گروهى هستم و قبل از مراجعه به آنان به هيچ كارى اقدام نمىكنم. امام فرمود)
اگر آنها تو را مىفرستادند كه محل ريزش باران را بيابى، سپس به سوى آنان باز مىگشتى و از گياه و سبزه و آب خبر مىدادى، اگر مخالفت مىكردند،و به سرزمينهاى خشك و بى آب روى مىآوردند تو چه مىكردى؟ (گفت: آنها را رها مىكردم و به سوى آب و گياه مىرفتم، امام فرمود) پس دستت را براى بيعت كردن بگشاى.
(مرد گفت: سوگند به خدا به هنگام روشن شدن حق، توانايى مخالفت نداشتم و با امام عليه السّلام بيعت كردم)
#نهج_البلاغه
پ ن: این بیان امام را شاید بتوان نفی قبیله گرایی دانست که برای رسیدن به حق نباید معطل قبیله ی خود ماند، شاید.
@yaftehayeman
خطبه 172
... طلحه و زبير و يارانشان بر من خروج كردند، و همسر رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم- عائشه- را به همراه خود مىكشيدند چونان كنيزى را كه به بازار برده فروشان مىبرند، به بصره روى آوردند، در حالى كه همسران خود را پشت پرده نگهداشته، امّا پرده نشين حرم پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را در برابر ديدگان خود و ديگران قرار دادند.
لشكرى را گرد آوردند كه همه آنها به اطاعت من گردن نهاده، و بدون اكراه، و با رضايت كامل با من بيعت كرده بودند
پس از ورود به بصره، به فرماندار من و خزانه داران بيت المال مسلمين، و به مردم بصره حمله كردند، گروهى از آنان را شكنجه و گروه ديگر را با حيله كشتند.
به خدا سوگند، اگر جز به يك نفر دست نمىيافتند و او را عمدا بدون گناه مىكشتند كشتار همه آنها براى من حلال بود، زيرا همگان حضور داشتند و انكار نكردند، و از مظلوم با دست و زبان دفاع نكردند، چه رسد به اينكه ناكثين به تعداد لشكريان خود از مردم بى دفاع بصره قتل عام كردند.
#نهج_البلاغه
@yaftehayeman