eitaa logo
دلـتـنـگـ حــرم
1.6هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
2.2هزار ویدیو
26 فایل
🌸 اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْن ِ برای ارتباط با ادمین @phashemii
مشاهده در ایتا
دانلود
افزوده شد بر غیبتت یک سال دیگر هم بد می‌شود هر سالِ بی تو ؛ بلکه بدتر هم شد کاسه‌های صبرمان لبریز از غصه از شعرهای گریه‌دار هجر ، دفتر هم خسته شدیم از رنج، از تبعیض، از غارت کی می‌زنی پس این بساط ظلم را برهم ؟! سینه زدیم از ماتم ارباب ، هر شب را از داغ هجران تو کوبیدیم ، بر سر هم شرمنده‌ایم آقا که بین این همه نوکر حتی نداری یار و یک ناچیز لشکر هم تو در کنار مایی و هستیم نابینا گفتی اناالمظلوم، نشنیدیم، پس کر هم هر چند ، گاهی بیخیال روز موعودیم اما تمام ترس‌مان این است، آخر هم ... گویند : که در آرزوی دیدن رویت ... مُردند ، از هجران تو یک قومِ دیگر هم
باز هم جمعه رسیده است کجایی آقا کاش می شد که تو امروز بیایی آقا یک نشانی بده از خیمه ی خود، دلتنگم حق بده، خسته ام از درد جدایی آقا هم نشد محرم چشمم، رخ زیبای تو هم به گوشم نرسید از تو صدایی آقا تو بیا دیدن من، چون که شکسته بالم مرغ قلبم شده سمت تو هوایی آقا درد هجران تو را نیست طبیبی لازم تو فقط مرهم زخم دل مایی آقا از تو ای قبله ی حاجات  ِهمه می خواهم که دعا بر فرج خود بنمایی آقا شده ای خاک نشین؛ بین کدامین صحرا من نبینم که چنین غرق جفایی آقا من نبینم پسر فاطمه خون گریه کنی خسته از روضه ی هر صبح و مسایی آقا همه ی عمر  ِتو در غربت  ِجانکاه گذشت بی امان، خون جگر از صبر و رضایی آقا روز جمعه ست،دوباره دل تو عاشوراست باز هم قلب تو شد کربوبلایی آقا روز جمعه شده و باز تو یاد داغ  ِ غارت پیرهن و کهنه عبایی آقا من بمیرم که تو هر صبح و مساء دل خون از روضه ی بزم می  ِشام بلایی آقا گفت زینب: لب  ِ زخم تو نمی خواهد چوب من نبینم که تو در طشت طلایی آقا علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
امشب، شبِ‌ولادت مرآت احمد است عالَم ، دخیلِ باقر آل محمّد است مولای شیعه، حضرت باقر رسیده است پیرِ کُمِیت و دلبرِ جابر رسیده است از مادرش رسد به حسن؛ از پدر،حسین از هر نظر حسن بُوَد از هر نظر،حسین در پادگان شاه شهیدان حضور داشت در جرگه‌ی سپاه شهیدان حضور داشت در کودکی ، مصیبت عظما به او رسید در کربلا به غیرِ جمال خدا ندید عمری نشست بر سرِ سجّاده‌ی پدر آموخت بندگی بَرِ سجّاده‌ی پدر مبهوت نورِ اَنجُم رویش ستاره‌ها مشعوفِ شهدِ نابِ علومش زُراره‌ها الهامبخشِ روحِ عبادت به جسم دین سرچشمه‌ی شریعه‌ی اسلامِ راستین هر واژه از تکلّم او گنجِ پُر بَها آزادسازِ حقّ و حقیقت ز اِنزوا جویندگان خسته‌ی شبگیر را پگاه گمگشتگانِ جهل و خرافات را پناه بنیان گذارِ نهضت تفسیر و اجتهاد آموزگار خِبره‌ی احکام و اعتقاد آثار علمی‌اش چو خودش بود بی نظیر یک ذرّه از تَشَعشُعِ نورش، ابوبصیر الگوی صبر و خویشتنداری و صفا احیاگرِ مکارم اخلاقِ انبیا وسعت دهنده بر عَرَصات عبودیت دارنده‌ی فضیلت و اعجاز و منزلت او اسوه و مدرّس آموزگارهاست او رهبر و معلّم پرهیزکارهاست مشهور در جهان به شکافنده‌ی علوم باطل کننده‌ی همه‌ی فکرهای شوم سرگشته از جهادِ مُدامش هشام ها اَلکن به موجِ فکر و بیانش کلام ها آئینه‌ی جمال و جلال و کمال بود محدوده‌ی امامت او بیست سال بود نور وجود اقدسِ آن عالمِ غُیوب... ...روشن‌تر از درخششِ خورشید در قلوب معصوم هفتم، آینه‌ی پنجمِ رسول یاد و محبّتش به دل ماست لایَزول در قلّه‌ی تواضعِ خود داشت اقتدار فرمود هست اَفضَلِ اعمال، انتظار بر انتظارِ بر فرج، اصرار می‌نمود خود، از منادیان بزرگِ ظهور بود یا باقرالعلوم! گرفتار غیبتیم چشم انتظار دیدن موعود امتیم ما پاسدار مکتب فقه و فقاهتیم سرسخت با تصوف و نیرنگ و بدعتیم تن پروران دنیوی و مست نیستیم با غالیان و صوفیه، همدست نیستیم ما زیرِ بار بیرق باطل نمیرویم موجیم و هیچوقت به ساحل نمیرویم در راه اهل‌بیت ، یدِ واحدیم ما شاگرد پیرویِ ابوخالدیم ما عالَم در انتظارِ طلوعی مجدّد است دنبال رؤیتِ مَهِ آل محمّد است یا رب! کجاست منتقمِ غربت بقیع؟! آن زائرِ همیشگیِ جنّت بقیع... یا رب! کجاست وارث سرتاسرِ زمین؟! عالیجناب عالم و سلطان بی قرین؟! یا رب! به حقّ گل‌پسرِ دختر حسن، دیگر ظهور منجی ما را رقم بزن! شاعر:محمد علی نوری