فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چینیِ نازکِ تنهاییِ من...
🟢@yahyaei_m
Afghan.mp3
4.03M
گُل به جای گِل دارُم
تازه تازه دل دارُم
در بدل روزنامه دیوان بیدل دارُم...
🟢@yahyaei_m
حضور در انتخابات نه «حقِ محض» است و نه «تکلیفِ صرف»؛ که اساساً «تکلیف» و «حق» لازم و ملزوم هماند. تکلیف، مستلزم وجود حق است؛ و انسانِ مُحق، مکلف به انجام فریضه. حق بار تکلیف را بر دوش بنیبشر میگذارد و تکلیف، حق را عینیت میبخشد.
حق و تکلیف عرصههای ظهور مختلفی دارند البته. گاه در وجه عبادات شخصیاند؛ گاه جنبه حقاللهی دارند و وقتی سمت و سوی حقالناس میگیرند. انتخابات هم به نوعی مظهر همین حق و تکلیفی است که آمیخته با حقالناس است. انسانِ اجتماعی از طرفی حق تعیین سرنوشت دارد و از سویی مکلف است به تلاش برای احقاق حقوق خود و همنوعهایش. حال پرسش اینجاست که کدام مدل سیاسی ظرفیت و قدرت لازم برای بروز عینی حق و تکلیف را داراست؟
به زعم من از قضا در دنیای مدرن و جهان نوین، مدعیان دموکراسی ناتوان از پاسخاند و این «حق و تکلیفِ توأمان» تنها در سایهی «جمهوری اسلامی»ست که قابلیت تحقق دارد. چرا که امت در این حکومت، ناظر به «جمهوریت نظام» حق تعیین سرنوشت دارند و مبتنی بر «اسلامیت» مکلف به اظهار نظر و ثبت رأی. البته ادای تکلیف تنها در کنش و عمل به ظاهرِ مساله نیست؛ و اگرچه انسان حق انتخاب هر گزینهای را داراست، لکن هر انتخابی بر مبنای حقوق شخصی، الزاماً انتخاب صحیح نامگذاری نمیشود. و اتفاقاً همنشینی حق و تکلیف در اینجاست که نمود معقول پیدا میکند. انسان در جامعهی آزاد حق رأی دارد، ولی مکلف به درست اندیشیدن و انتخاب اصلح نیز هست.
تاریخ الی ماشاالله از این دست اتفاقات به خود دیده و انقلاب اسلامی هم در برهههایی بسیاری با حق رأی امت پیشرفت کرده و یا کمیتش لنگ شده است. ملت روزی بر پایهی حق تعیین سرنوشت بنیصدر مغرور را حاکم بر جمهور کردهاند و روزی رجایی خدوم را. دورهای چپها و دورهای راست. زمانی اصلاحطلب و برههای اصولگرا... لکن آنچه تغییر نکرده نوع مواجههی جمهوری اسلامی با خواست امت و حقوق عامه است....
(بخشی از یک یادداشت قدیمی)
#مصعب_یحیایی
عضو شوید:
(کمی کافر.../ شعر و گاهنوشتهای مصعب یحیایی)
🟢@yahyaei_m
اول صبحی هوس گشت و گذار زده به سرم. کفشهایم را میپوشم و از خانه پدری میزنم بیرون. کمی که از ولایت دور میشوم، همایون را پلی می کنم. شجریان را میگویم؛ نه آن پسرک، حامد همایون!
اصولاً -بجز یکی دوتا- ارتباط خوبی با موسیقی پاپ ندارم. آن قدر هم مثل قارچ رشد کردهاند که آدم میماند چه بگوید. یعنی به تعداد حامامهای مملکت خواننده داریم! و جالب اینجاست که عمر هنر و محبوبیتشان به دوش بعدیشان نمیرسد!
القصه؛ تا همایون شروع کند به خواندن به این فکر میکنم که چه شد از این صدای ناب و آن ابیات نابتر رسیدهایم به چرندیاتی مثل: «هر بار این درو محکم نبند؛ نرو!»
همزمان این بیت محمدحسین انصارینژاد توی ذهنم مرور میشود:
گمنامتر از تو کیست؟ ای شعر شهید من/ وقتی هنر افتاده در دست ملیجکها!
هفت، هشت دقیقهای گذشته لکن هنوز حضرات دارند مینوازند و همایون نمیخواند! همان طنز قدیمی! انگار اول نوازندهها جمع میشوند، بعد تماس میگیرند که:
- حاجی کجایی؟!
- توی ترافیک موندم! ده دقیقه دیگه اونجام...
- خب پس ما شروع میکنیم شما خودتو برسون!
از کمرکش کوه قدری بالا میروم ولی نفسم یاری نمیدهد. چاق نیستمها، لکن کمی تو پر شدهام! مسیرم را تغییر میدهم و میروم به سمت باغ متروک ولایت.
هنوز کاملاً از کوه پایین نیامدهام. چشم میاندازم به باغی که دیگر آن نای قبلی را ندارد. تیرهای برقی که از کنار باغ رد شدهاند را میشمارم. تعدادشان دارد تنه میزند به تعداد نخلهای باغ.
آخ که چقدر بنیبشر بیرحم است!
یاد خاطرههای کودکیام میافتم. چقدر سنگ زدیم به پَنگهای باغ و چقدر با کِیوار زخم انداختیم به تن در و دشت. چقدر راه آب را سد کردیم و شنا کردیم در این استخرهای دست ساز.
(زمین تا آسمان فرق است بین استخرهای ما و استخر فرح!)
به لطف آب بندهای احمدینژادی هنوز چندتایی نخل سرپا هستند. روی دیواره آببند، مارمولکی گردن کلفت چشم در چشم من لم داده و تکان نمیخورد. حسی شبیه فیلمهای وسترن میگیرم. انگاری این رنگو میخواهد دوئل کند با من. شبیه لوک خوششانس تکه چوبی را میگذارم کنج لبم و پشت به آفتاب میایستم. جوری که سایهام میافتد روی مارمولک. یک آن به خودم میآیم و میپرسم: «چرا لاکیلوک؟! مگر #نجفی چه کم دارد از او؟!». خدایی هفت تیرکش قهاری بود #شهردار_اصلاحات!
قبل از شروع دوئل صدایی میپیچد توی باغ و رنگو فرار میکند:
"سنگ دلا چرا دگر جور و جفا نمیکنی...؟!"
الحمدلله. همایون بالاخره شروع کرد به خواندن. امیدوارم تا رسیدن به خانه بیت بعدی را هم بخواند...
#مصعب_یحیایی
🟢@yahyaei_m
Homayoon Shajarian - Sange Del.mp3
7.42M
تیر غمم زدی به جان، تا که به خون نشانیام
هر چه کنی بکن بتا، زان که خطا نمیکنی...
🟢@yahyaei_m
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مغز من وقتی به انتخابات فکر میکنم.😄
🟢@yahyaei_m
ورای اینکه عدم حضور در انتخابات چه نقش و تاثیری در آیندهی کشور دارد و بیآنکه عدم مشارکت را دشمنی یا بازی در زمین دشمن فرض کنیم؛ معتقدم که بسیاری از هیجاناتی که در قالبهای نامطلوب مانند شورش، ناآرامی و اغتشاش ظهور میکند، نه از باب دشمنی با نظام و آشوبطلبی، بلکه به دلیل میل ناخودآگاه عموم به «مشارکت سیاسی» و گرایش به «تعیین سرنوشت» است. و از قضا این تمایل در ذات خود، نه تنها نامطلوب نیست بلکه جزو اهداف واسطیست که انقلاب اسلامی نیز خواهان و جستجوگر آن بوده و هست. جمهوریت و مردمسالاری حقیقی جز با مشارکت عموم مردم ایجاد نمیشود و این مشارکت مستلزم رشد سیاسی و ایجاد گرایشات معقول در مردم است. و همین نقطه است که رهبر انقلاب سالها پیش (دهه ۷۰) دربارهی آن گفتهاند: «خدا لعنت کند آن دستهایی را که تلاش کردهاند و میکنند که قشر جوان و دانشگاه ما را غیر سیاسی کنند. کشوری که جوانانش سیاسی نباشند، اصلاً توی باغ مسائل سیاسی نیستند...».
نیز اعتقاد دارم که نباید مفهوم عمیق «مشارکت» را صرفاً به حضور فرد در انتخابات تقلیل داد. چهآنکه این میزان از عمل سیاسی، کف و حداقل فعالیت مورد انتظار است. «مشارکت» پیش از جهتگیری و معنای سیاسی، دارای وجوه اجتماعیست و همین «باور به اجتماع» و «قدرت جمعیت» است که به مشارکت معنا میدهد.
با این پیشفرض شاید بتوان راحتتر درباره عدممشارکت بخشی از جامعه در انتخابات نظر داد. البته این نظر به معنای تایید عملکرد منفی این بخش از جامعه نیست و صرفاً در پی ردیابی مسالهای به نام «عدم مشارکت» است.
شدیداً معتقدم که برخی جریانات سیاسی، حیات خود را در فردگراییِ لذتطلبانه و پرهیز از ایجاد اجتماع سیاسی حول محور رشد جمعی تعریف کردهاند و بیشترین بهرهی سیاسی را از «اعمال غیر سیاسی» مردم میبرند. چرا که رشد سیاسی امت، منجر به ایجاد اجتماع قوی خواهد شد و در جامعهی قدرتمند، احزاب و جریانات سیاسی، خود را با تراز خواست امت هماهنگ میکنند، نه بالعکس. در جامعهی ورزیده به لحاظ ساخت سیاسی، نه سیاستبازها و رسانههای منحط قدرت ایجاد هیجان کاذب دارند و نه «جمعیت سیاسی» میلی به تقلیل خواستههای اصیل خود و جایگزینی با اعمال تخدیری نشان خواهند داد.
واقعیت امر این است که نظام آموزشی و سیستم رشد کشور ما در این مساله کوتاهی داشته و تلاش وسیعی برای تاسیس «اجتماع سیاسی» بر مبنای قواعد منطقی نکرده است. جامعهای که در آن نهایت تعریف و تفسیر از امر سیاسی «پدرسوختگی و حقهبازی»ست؛ رأی و انتخاب را نمایش، و آشوب و بلوا را عمل سیاسی تعریف میکند. لذا برخی افراد به خاطر عدم رشد معقول سیاسی -علیرغم گرایش اصیل و عمیق خود برای «مشارکت سیاسی»- در دام سیاستبازان میافتند و در یک جایگزینی بیقاعده هیجان را جایگزین تعقل میکنند. این جایگزینی خشت اول دیواریست که کج بنا شده است و هرچه بالاتر برود احتمال ریزش بیشتری خواهد داشت.
واقعیت این است که تنها راهکار موجود برای جلوگیری از این انحراف، نه تنها پرهیز نیست؛ بلکه ایجاد جامعه سیاسیست که در آن امت با شناخت نقش و جایگاه خود، به «مشارکت سیاسی» به عنوان یکی از ابزارهای پیشران جامعهی پیشرفته نگاه میکنند و خود را «موظف» و بلکه «محق» در مشارکت فرض میکنند.
بیش از اصرار بر انجام «تکلیف»، باید بر «حق مشارکت» تاکید کرد.
#مصعب_یحیایی
عضو شوید:
(کمی کافر.../ شعر و گاهنوشتهای مصعب یحیایی)
🟢@yahyaei_m
نگفتهام که به دستت محک نداشته باش
ولــی به مقصد ایـن راه شـک نداشته باش
#مصعب_یحیایی
#انتخابات
عضو شوید:
(کمی کافر.../ شعر و گاهنوشتهای مصعب یحیایی)
🟢@yahyaei_m
در آ که تفرقه تعطیل کرده عاطفه را
پـــرنــــدگـــان پــراکنـــدهانـــد انســـانها...
#محمدحسین_انصارینژاد
🟢@yahyaei_m
یک پنجرهام رو به تماشای نگاهت
رودی به همآغوشـی دریـــا متمــایل...
#مصعب_یحیایی
🟢@yahyaei_m