eitaa logo
کانال‌ یالثارات الحسين🇮🇷🇵🇸
13.5هزار دنبال‌کننده
59.8هزار عکس
38.5هزار ویدیو
142 فایل
مردمی ڪه بی تقوایی مسئولانشان برایشان اهمیت نداشته باشد، باید منتظر ظلم ها و ناامنی های فراوان باشند. ❌️ تبلیغات نداریم ❌️ @yaa_mahdy ارتباط با ادمین ⁦🇮🇷⁩به جمع عاشقان ولایت و همسنگران انقلاب اسلامی ایران خوش آمدید⁦🇮🇷⁩
مشاهده در ایتا
دانلود
┄┅═══✼✼═══┅┄  محمد هادی، جوان ، کاری، اما بدون ادعایی بود. هادی بسیار شوخ طبع و خنده رو و در عین حال زرنگ و قوی بود. ایده های خوبی در کارهای فرهنگی داشت. با این حال همیشه کارهایش را در انجام می داد. دوست نداشت اسم او مطرح شود. همیشه بود. مداحی می کرد. اکثر اوقات ذکر سینه زنی هیئت را می گفت. او زبانزد رفقا بود. اگر کسی از او تعریف می کرد، خیلی بدش می آمد. وقتی که شخصی از زحمات او تشکر می کرد، می گفت: خرمشهر را آزاد کرد، یعنی ما کاری نکرده ایم. همه کاره خداست و همه کارها برای خداست.  ┄┅═•°••⃟🕊⃟•°•═┅┄ هادی میگفت : بعد از سفر دیگر دوست ندارم توی خیابان بروم. من مطمئن هستم چشمی که به نگاه عادت کند، خیلی از چیزها را از دست می دهد. چشم لایق نمی شود. از خواهرانم میخواهم، را مثل رعایت کنند. نه مثل حجاب های امروز، این حجاب ها بوی حضرت زهرا سلام الله علیها نمی دهد. •┈••✾••┈• 🇮🇷 کانال انقلابی 👇 🔹ایتا: https://eitaa.com/fatemiyoon110
🔅میگویند رای ندارد اما یادشان رفته که در سال 92 در اوج و فقط در دوهفته ۱۱٫۳۶٪ درصد آراء مؤخوذه را به خود اختصاص داد. جلیلی هراسی برای چه 🤲 🇵🇸🇮🇷 @yalesaraat
🔹 روایت داماد رهبر انقلاب از حضور شهید زاهدی در مراسم‌ نماز بر پیکر شهید سید رضی برای او که بهشت، تنها بهایش بود؛ در آستانه سالروز شهادتش... دکتر مصباح باقری داماد حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: قرار شد نماز سیدرضی را آقا بخوانند. بامدادِ پنج شنبه هفتم دی ماه ۱۴۰۲، در یک روزِ سردِ زمستانی، خانواده شهید به همراه عده‌ای از فرماندهان و سرداران منتظر بودند. «او» هم گوشه‌ای ایستاده بود. ساکت و آرام. آقا که تشریف آوردند، چند قدمی هم عقب‌تر از آن جا که ایستاده بود، رفت. آقا بعد از تفقد و تسلیت به خانواده شهید سید رضی، مشغول صحبت با برخی فرماندهان شدند. «او» باز هم عقب‌تر رفت و دور شد. سرمای زمستان تهران، بهانه خوبی به دستش داده بود تا خودش را خوب و زیاد بپوشاند. کلاهی بر سر تا روی چشم‌ها گذاشته و دکمه‌های اورکت را هم تا بالا بسته بود. در بین صحبت آقا با فرماندهان، رهبر از زبان یکی از سرداران، متوجه حضور «او» شدند. با تأکید جویا شدند: مگر «او» اینجاست؟ گفتند: بله و زود «او» را صدا زدند تا جلو بیاید. با آرامش و سکوت و تواضع جلو آمد. سلام و دست‌بوسی کرد و احوالپرسی مختصری. بعد خیلی تند و سریع عقب رفت؛ عقب‌تر از قبل. انگار نمی‌خواست حتی به اندازه ذره‌ای دیده شود. نمی‌خواست زحمتی درست کند. نمی‌خواست به قدر پر کاهی هم بار باشد. نماز را هم صف آخر خواند. دور و مخفیانه... انگار عادت کرده که حتی سر و صدای کوچک و ریزی هم نداشته باشد. نماز تمام شد و «او» باز هم دور و غریب و تنها. حالا تابوت را بلند کردند برای تشییع تا بیرون بیت رهبری. «او» با چشم‌هایش یار و همرزم دیرینه‌اش را بدرقه... می‌کرد، گویا با همان چشم‌ها داشت با او حرف می‌زد و قرار و مدار می‌گذاشت، شاید هم قرار و مدارهای قبلی را یادآوری می‌کرد. در همین بین ، اهل دلی که در جمع بود به چند جوان و نوجوان اطرافش توصیه کرد: "بروید و خوب و سیر تماشایش کنید؛ شاید دیگر «او» را نبینید". به آن بنده‌ی خدا عرض ادب کردم و گفتم: "از «او» چه دیدید که چنین توصیه‌ای داشتید؟" گفت: "او مجسمه اخلاص است. به اندازه ذره‌ای اجازه بروز و ظهور نفس نمی‌دهد. کامل رامش کرده. با این همه کتوم و بی ادعاست!" بعد ادامه داد: "اما طولی نمی کشد... این اخلاص اجرش فقط یک چیز است". سه ماه بعد، دوشنبه بیست و یک رمضان، سیزده فروردین ۱۴۰۳ بود که خبر بهشتی‌شدن «او» آمد. باز مسجل شد که بهشت را به بها بدهند؛ نه به بهانه! «او»، شهید محمدرضا زاهدی، فرمانده و سردار بزرگ و بلند بالا اما بی‌ادعای سپاه سرافراز اسلام و ایران بود. اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🤲 🇮🇷 🇵🇸 eitaa.com/yalesaraat