eitaa logo
پیش به سوی ظهور
9.8هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
1.6هزار ویدیو
5 فایل
🌺اللهم عجل الولیک الفرج🌺 #‌مذهبی_‌فرهنگی_‌بصیرتی ارتباط بامدیر ✅انتقاد_‌پیشنهاد ✅ارسال مطالب ✅تبادل @reza133z تاریخ تأسیس کانال۹۶/۱۰/۲۲ کانال دوم ما ( #بصیرت_بیداری ) حتما عضو شوید { @basirat21 }
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🕊 حاج محمدعلی فشندی می‌گوید: با آقا سید باقر خیاط و جمعی به مسجد جمکران رفتیم، همه خوابیدند من بیدار بودم و یک پیرمردی که پشت بام یک شمعی روشن کرده بود و دعا می‌خواند. من مشغول نماز شب شدم. ناگاه دیدم هوا روشن شد. با خودم گفتم ماه طلوع نموده. هرچه نگاه کردم ماه را ندیدم، یک مرتبه دیدم به فاصله ۵٠ متری زیر یک درخت سید بزرگواری ایستاده و این نور از آن آقاست. به پیرمرد گفتم: 💢شما کنار آن درخت سیّدی را می‌بینی؟ گفت: هوا تاریک است چیزی دیده نمی‌شود، خوابت می‌آید برو بخواب! دانستم که آن شخص نمی بیند. ✨💫✨ 💢نزدیک آقا رفتم و عرض کردم: من می‌خواهم به کربلا بروم چه کنم نه پول دارم نه گذرنامه! اگر تا صبح پنجشنبه آینده گذرنامه با پول تهیه شود می‌دانم امام زمانم هستید و الا یکی از سادات می‌باشید! ناگاه دیدم آقا نیست و هوا تاریک شد. صبح به رفقا داستان را گفتم. بعضی از آنها مرا مسخره کردند. 💢گذشت، روز چهارشنبه صبح زود در میدا فوزیه سابق برای کاری آمده بودم و منزل در شمیران بود. کنار دیواری ایستاده بودم و باران می‌آمد. پیرمردی نزدیکم آمد که او را نمی‌شناختم. گفت: حاج محمدعلی می‌خواهی کربلا بروی؟! گفتم: مایلم ولی نه پول دارم و نه گذرنامه. گفت: شما ده عدد عکس با دو عدد رونوشت شناسنامه بیاور. گفتم: عیالم را هم می‌خواهم ببرم. گفت: مانعی ندارد. ✨💫✨ 💢فورا به منزل رفتم و عکس و رونوشت را تهیه کردم و آوردم. گفت: فردا صبح همین وقت بیا اینجا. فردا صبح در همان محل آن پیرمرد آمد، گذرنامه را با ویزای عراقی به ضمیمه پنج هزارتومن به من داد و رفت. دیگر او را ندیدم. به منزل آقا سید باقر رفتم، ختم صلوات داشتند. بعضی از رفقا از راه مسخره گفتند: گذرنامه گرفتی؟! گفتم: بلی و ماجرا را گفتم. شروع کردند به گریه کردن و می‌گفتند: خوش بحالت با این سعادتت! 📗شیفتگان حضرت مهدی علیه‌السلام ج٢ ص ٢۴٣ 💫تا زنده ایم وقت زیارت به ما بده 💫تا دیرتر نگشته زمان وصال ما 🌹اللهم ارنی الطلعة الرشیدة 🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊 💢🍃 @yamahdi313z 🍃💢
🍃🌸🍃 📃 🔴 💢نقل است كه شخصی بسیار دیدار حضرتولیّ‌عصر ارواحنافداه بود‌‌؛ امّا هر ‌چه سعی و تقلاّ كرد‌، موفّق نشد. 💠سرانجام در پی كند ‌‌و‌ كاو‌هایش به این نتیجه رسید كه اگر علم جفر را در حدّ كمال آن بیاموزد‌، با محاسبات جفری خواهد توانست مكان امام زمان ارواحنافداه را بیابد. 💢او قریب به بیست سال برای فرا‌گیری فنون جفر تلاش کرد تا در نهایت به مرحله‌ای رسید كه توانست با محاسبات جفری تشخیص دهد حضرت مهدی ارواحنافداه در فلان تاریخ‌، در فلان مكان خواهند بود و این مكان‌، دکّه‌ای در بازار است.در زمان معیّن‌، خود را به‌ سرعت به آنجا رساند و دید كه این دکّه‌ی كوچك‌، متعلّق به یك پیرمرد قفل‌ساز است و دركنار این حجره‌، سیّدی نورانی و جلیل‌القدر برروی چهار‌پایه‌ای نشسته است. 💠 آن شخص با نگاه اوّل دریافت كه ایشان حضرت ولی ّ‌عصر ارواحنافداه هستند‌؛ امّا بسیار متعجّب شد كه چرا آن حضرت به این صورت در اینجا نشسته‌اند‌. 💢 قفل‌ساز مشغول کار خود بود و حضرت نشسته بودند و با او چاق سلامتی می‌کردند! خواست نزدیک برود و خود را در آغوش حضرت بیندازد؛ امّا امام با تصرّف ولایی خویش جلوی او را گرفتند و به او فهماندند كه جلوتر نیاید و از دور نظاره‌گر باشد. 💠لحظاتی بعد‌، پیرزنی نزد قفل ‌ساز آمد‌؛ در‌حالی ‌كه قفل دست‌ دومی برای فروش آورده بود. قفل ‌ساز نگاهی به قفل کرد و گفت‌: آیا كلید این قفل را هم داری‌؟ پیرزن گفت‌: نه‌، كلیدش گم شده است. قفل ‌ساز گفت‌: این را نُه دینار از تو می‌خرم؛ امّا اگر كلیدش را داشتی‌، ده دینار می‌ارزید. پیرزن با نهایت تعجّب پرسید: چطور ممكن است؟! من از ابتدای بازار‌، این قفل را به هركس نشان دادم‌، آن را بی ‌ارزش خواند و حدّاكثر قیمتی كه بر آن نهاد، نیم ‌دینار بود‌! سرانجام پیرزن با خوشحالی‌، نه دینار را گرفت و رفت. 💢🔺سپس ✨امام زمان ارواحنافداه از دور به همین شخص اشاره فرمودند كه: ✅👈لازم نیست برای دیدن ما بیست سال زحمت بكشید و علم جفر بیاموزید؛ اگر به اندازه‌ی همین پیرمرد قفل‌ساز‌، پاك و خالص و ساده باشید‌، ما خودمان هفته‌ای یك‌بار به سراغ شما می‌آییم و احوالتان را جویا می‌شویم. 📚به نقل از آیت الله صافي اعلی الله مقامه الشریف 🌷أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪ ْألْـفَـرج🌷 🍃🌸🍃 💢✨ @yamahdi313z ✨💢
🍃🕊🍃 💢 💠👈سيد جليل علي بن عبدالحميد نيلي مي فرمايد: شـخـصـي ، كـه مـورد اطـمينان من مي باشد، قضيه اي را نقل كرد كه نزد بيشتر اهل نجف اشرف مشهور است . 🔻 💢👈او مي گفت : خانه اي كه من الان (سال 789 هجري ) در آن ساكنم ، ملك مردي ازاهل خير و صلاح بود كه به او حسين مدلل مي گفتند. ✅👈اين منزل از سمت غربي وشمالي به قبر مطهر اميرالمؤمنين (ع ) و به ديوار صحن مقدس متصل است . ⚫️حـسـيـن صاحب عيال و فرزند بود كه مبتلا به فلج شد، به طوري كه قدرت ايستادن نداشت ، لذا عـيـال و اطـفـالش در وقت حاجت او را حمل مي كردنند. ⚫️از طرفي به خاطرطول كشيدن مدت مـرض ، خـود و خانواده اش در شدت و فشار افتادند و به فقر وتنگدستي مبتلا و محتاج خلق شده بودند. سال 720، يك شب ، بعد از آن كه ربع شب گذشته بود، پسر و عيال او از خواب بيدارشدند، ديدند كـه از خـانه و بام نور مي درخشد، به طوري كه چشم را خيره مي كند. ⚫️ازحسين پرسيدند: چه خبر است ؟ گفت : امام زمان (ع ) نزد من تشريف آوردند و فرمودند: برخيز اي حسين . عرض كردم : آقاجان من نمي توانم برخيزم . دسـت مـرا گرفت و از جا بلند كرد. همان لحظه مرض من از بين رفت و خوب شدم . 🔴ايشان به من فرمود: اين ساباط (طاقهاي قديمي را ساباط مي گويند) راه من است كه از اين راه به زيارت جدم مي روم . درب آن را هر شب ببند. عرض كردم : شنيدم و اطاعت كردم ، مولاي من . 🔴سپس آن حضرت برخاسته و به زيارت حضرت اميرالمؤمنين (ع ) رفتند. بعد از اين قضيه ، آن ساباط، به ساباط حسين مدلل مشهور شد. و مردم براي آن نذرهامي كنند و به بركت حضرت ولي عصر ارواحنافداه به مراد خود مي رسند . 📗كمال الدين ج 2، ص 149، س 11 💠أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج💠 🍃🕊🍃 💢✨ @yamahdi313z ✨💢
🍃🌷🍃🌷 🌷🍃🌷 🍃🌷 🌷 💠هر کسی که امام را نمی بیند ‼️ 🔶آیت الله العظمی بهجت : شخصی می گفت : با رفقا بودیم ، آقایی را از دور در کوچه دیدم . به دلم افتاد که امام زمان (علیه السلام) است . با خود گفتم در دل به او سلام می کنم ، اگر جواب داد معلوم می شود آن حضرت است . وقتی از کنار او رد شدیم ، در دل به آن بزرگوار سلام کردم ، تبسُّمی نمود و فرمود : «علیکم السلام»! به رفقای همراه خود گفتم : آقا را دیدید !؟ گفتند : کدام آقا !؟ معلوم شد که آن ها نه آقا را دیده اند و نه جواب سلام او را شنیده اند 📚در محضر بهجت ، ش ۲۷۶ 🌷أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌷 🍃🕊 💢💠 @yamahdi313z 💠💢
🌿🌸🌿 🔸 ⭕️ پذيرايي از امام زمان عج با آبگوشت ایرانی ❄️ شیخ اسد اللّه زنجانی فرمود: "این قضیه را ۱۲ نفر از بزرگان، از شخصی که در محضر سید بحرالعلوم بود، نقل کردند. آن شخص میگوید: هنگامی که شیخ حسین نجفی، از زیارت بیت اللّه الحرام به نجف اشرف مراجعت کرد، بزرگان دین و علما، برای تبریک و تهنیت، به حضور او رسیدند و در منزل ایشان جمع شدند. 🔺سید بحر العلوم چون با آقا شیخ حسین، کمال رفاقت را داشت، در اثنای صحبت، روی مبارک خود را به طرف او گرداند و فرمود: "آقا شیخ حسین! تو، آن قدر سربلند گشته ای که باید با امام زمان هم کاسه و هم غذا شوی!" شیخ حالش دگرگون شد. حضّار مجلس، از شنیدن سخنش، اصل قضیه را از او پرسیدند. سید فرمود:" آقا شیخ حسین! آیا به یاد نداری که بعد از برگشت از حج در فلان منزل بودی، در خیمه خود نشسته و کاسه ای که در آن آبگوشت بود؛ برای ناهار خود آماده کرده بودی، ناگاه، از دامنه بیابان، جوانی خوش رو و خوشبو در لباس اعراب، وارد گردید و از غذای تو تناول فرمود؟ همان آقا، روح عوالم امکان، حضرت مهدی بودند. 📚 میر مهر، پورسیدآقایی 🔺چه شود ز راه وفا اگر، نظری به جانب ما کنی... ✨ اللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّڪَ الۡفَرَج✨ 🌿🌸🌿 💠🔹 @yamahdi313z 🔹💠 http://eitaa.com/joinchat/293994496C8c2ffa9ca2
🌿🌸🌿 🔸 🔸 حکایت شنیدنی عشقِ پیرمرد قهوه چی به امام زمان عج 💎خدا يكي از خوبان و عاشقان امام زمان(ع) را رحمت كند.شايد مثلاً ده، پانزده سال پيش مرحوم شد. ميرزا ابالفضل در قم بود. ايشان خيلي نسبت به امام زمان (ع) توجه داشت. 🔰ايشان در يك جلسه در يك جايي مي‌نشست، اگر مي‌ديد يك جايي مثلاً غيبتي مي‌كنند، حرف لغوي مي‌زنند، با زبان نمي‌گفت: اين كار را نكنيد. نه! 👌همان گوشه‌اي كه خودش نشسته بود، شروع مي‌كرد اشعاري را براي امام زمان مي‌خواند و اشك مي‌‌ريخت. با حالش حال جلسه را عوض مي‌كرد و نهي از منكر مي‌كرد. 🔸مي‌گفتند: ايشان شب‌هاي چهارشنبه و جمعه شب‌ها جمكرانش ترك نمي‌شود. سه‌شنبه بعد از ظهرها، جمعه بعداز ظهرها مي‌رفت. ☑️در بازار قم يك قهوه‌خانه‌اي داشت و چاي مي‌داد. يك موقع بعضي از بازاري‌ها به او گفته بودند: ميرزا ابالفضل، اگر جمعه‌ها مي‌خواهي بروي، برو براي خودت! اما سه‌شنبه‌ها نرو. ما چاي مي‌خواهيم، غذايي می خواهیم. تعطيل نكن! گفت: نه! من تعطيل مي‌كنم. من جمكران را ترك نمي‌كنم. ⭕️به او گفتند: اگر اين بار رفتي ما در مغازه‌ات را قفل مي‌كنيم. گفت: هركاري مي‌خواهيد بكنيد. سه‌‌شنبه بعد از ظهر رفت. 🌠شب خواب ديد كه امام زمان(ع) فرمود: ميرزا ابالفضل، مي‌خواهند در مغازه‌ي تو را ببندند. گفت: آقا من فداي شما شوم. من مغازه را براي چه مي‌خواهم؟ 🔹فردا كه بلند شد رفت و ديد كه پايين كركره‌ي مغازه را قفل زدند. 🔰خودش رفت و يك قفل زد و دو قفله‌اش كرد، كه اگر شما مي‌كنيد، من هستم.با اين چيزها از ميدان به در نمي‌روم! ⏺ايشان يك مرتبه خدمت حضرت تشرفي در داشته‌اند، سؤال كرده بود كه آقا شما تشريف نمي‌آوريد؟ اين همه خواهان هستند. ⭕️حضرت فرمود: ميرزا ابالفضل، آنهايي كه خواهان خود من هستند، زياد نيستند. خيلي‌ها دنبال خودشان هستند. 📚از سلسله بحث های حجت الاسلام و المسلمین عالی با تخلیص/به نقل از آرشیو برنامه‌ سمت خدا. 🌷اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْ🌷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌿🌸🌿 💠🔹 @yamahdi313z 🔹💠 http://eitaa.com/joinchat/293994496C8c2ffa9ca2
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• 🔸 🔸 💎 آیت الله بهجت: 🔰شخصی می گفت: به همراه رفقا بودم که آقایی را از دور در دیدم؛ به دلم افتاد که حضرت (علیه السلام) است. با خود گفتم: وقتی رسید، در دل به او سلام می کنم؛ اگر جوابم را داد، معلوم می‌شود که خود حضرت است.  🔶هنگامی که از کنارش رد می شدیم، در به آن بزرگوار کردم، نمود و فرمود: ! 🔘به همراهان خود گفتم: آقا را دیدید؟! گفتند: کدام آقا؟! معلوم شد که آنها نه آقا را دیده اند و نه جواب سلام او را شنیده اند.. 📚در محضر آيت الله بهجت، ص187 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• 💠🔹 @yamahdi313z 🔹💠 http://eitaa.com/joinchat/293994496C8c2ffa9ca2
🍃🌹━═━⊰🍃🌹🍃⊱━═━🌹🍃 ⚘⚘⚘ 🔰درمسیر کربلا بودم که ... 🔘علامه حِلّی(ره) می گوید: شب جمعه ای به قصد زیارت امام حسین علیه السلام به سوی کربلا می رفتم، در حالی که تنها و سوار بر الاغ بودم و تازیانه ی کوچکی برای راندن مَرکب در دست داشتم. در بین راه عربی پیاده آمد و با من همراه و هم کلام شد. ✔️ کم کم فهمیدم شخص دانشمندی است؛ وارد مسائل علمی شدیم، برخی از مشکلات علمی که داشتم از او پرسیدم، عجیب اینکه همه را پاسخ مناسب و دقیقی فرمود! متحیر شدم که ؟ که این همه آمادگی علمی دارد؟! ☑️در این حال به فکرم رسید از او آیا این وجود دارد که انسان حضرت صاحب الزمان (عجل الله فرجه) را ناگهان بدنم را لرزشی گرفت و تازیانه از دستم افتاد. آن بزرگوار خم شد و تازیانه را در دستم گذاشت و : «چگونه صاحب الزمان را نمی توانی ببینی در حالی که دستِ او در دستِ توست» 🔴پس از شنیدن این جمله، بی اختیار خود را از روی چهارپا بر زمین انداختم تا پای امام را ببوسم اما از شدّتِ شوق، بی هوش بر زمین افتادم... پس از اینکه به هوش آمدم کسی را ندیدم. 📚 عبقری الحسان، ج۲، ص۶۱ 📚 منتخب الأثر، ج۲، ص۵۵۴ ❣اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْ❣ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🍃🌹━═━⊰🍃🌹🍃⊱━═━🌹🍃 💠🔹 @yamahdi313z 🔹💠 http://eitaa.com/joinchat/293994496C8c2ffa9ca2
🍃🌹━═━⊰🍃🌹🍃⊱━═━🌹🍃 🔻 🔻 🛑 یکی از متدینین صالح نقل می کند: در سال ۱۴۰۱ ه.ق در سر سفره افطار، به محضر مبارک حضرت بقیة الله ارواحنا فداه مشرف شدم، آن حضرت مطالبی به من فرمودند که آنچه مناسب نقل است، این است که 🔻 ✔️فرمودند: 👈 _بخوانید: ♦️اللهم ادخل علی اهل القبور السرور ♦️اللهم اغن کل فقیر..."( که در دراعمال ماه رمضان نقل شده) ✔️و فرمودند: "جدم رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) که فرموده است این دعا را در ماه رمضان بخوانید برای این است که این دعا صد در صد و در حقیقت این دعایی است که برای ظهور و ما خوانده می شود." ☑️ زیرا در زمان قبل از ظهور غیر ممکن است که به کلی فقر و گرسنگی و کرب و ناراحتی از میان تمام مردم جهان برداشته شود، هیچ اسیری در عالم نباشد و تمام امور مسلمانان اصلاح شود و ... 🛑لذا آن حضرت فرمودند: *به شیعیان بگویید این دعا را که در حقیقت دعا برای ظهور ماست، زیاد بخوانند.* 📚مجله منتطران شماره ۱۳ ص ۲۷ ❣ ❣ ‌‌❣ ❣ 🍃🌹━═━⊰🍃🌹🍃⊱━═━🌹🍃 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌💠🔹 @yamahdi313z 🔹💠 http://eitaa.com/joinchat/293994496C8c2ffa9ca2