eitaa logo
🔹حیات طیبه🔹
2هزار دنبال‌کننده
23.9هزار عکس
17.6هزار ویدیو
484 فایل
•﷽• پرسش و پاسخ اعتقادی مسائل سیاسی اخلاقی سبک زندگی اسلامی ... - کارشناس دینی و سیاسی - استادحلقه های معرفت -و مبلغ دانشگاه •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• https://eitaa.com/yamahdiadrekni72 •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از فیضیه - انتقام سخت
#فیسبوک محدود میکند، #اینستاگرام حذف میکند! ولی ما همچنان منت شبکه های خارجی را میکشیم.. #تحقیر #خود_کم_بینی #آذری_جهرمی
⭕️ «بدترین اسارت، "اسارت فرهنگی" است. استعمار برای ایجاد وابستگی فرهنگی، سیری را شروع می‌کند و آن را قدم به قدم پیش می‌برد...» سیر "استعمار"؛ "تحقیر"، "تحبیب"، "توافق" ، "خودباختگی‌" ، "بردگی و اسارت فکری" ، "پذیرش قراردادهای بیگانه". 🔰مرحوم علامه سیدمنیرالدین حسینی هاشمی ♦️"استعمار" ابتدا می‌بایست دست به "تحقیر" بزند، یعنی زمینه خودباختگی با "تحقیر" شروع می‌شود؛ "تحقیر" چگونه است؟ "تحقیر" مرتباً به صورت غیرمستقیم شخص را در شرایط تلقینی خاص قراردادن است که انسان احساس حقارت کند و خودش را ناچیز بداند. اگر تحقیر ادامه پیدا کند، وقتی به نهایت پیچیدگی و اوج خودش رسید همچون یک عقده‌ای که مراحل نهایی خودش را می‌گذراند تبدیل به یک انفجار می‌شود. ♦️اگر جهت و کانال انحرافی پیدا کند نوبت به "تحبیب" می‌رسد. "تحبیب" چگونه است؟ "تحبیب" دست را به طرف او درازکردن و زندگی مصرفی را در مقابلش قراردادن است. ♦️پس از تحبیب نوبت به "توافق با محیط" می‌رسد، ولی نه توافق از موضع قدرت، بلکه حل‌شدن. اینجا مرحله خودباختگی پیش می‌آید و تکرار می‌شود. ♦️پس بنابراین تحقیر و پس از آن تحبیب و آن‌گاه پیدایش توافق و خودباختگی. پس از پیدایش مرحله خودباختگی آن‌وقت زمینه بردگی فکری پیش می‌آید‌؛ یعنی پس از این‌که پذیرفت که فقیر باشد برای دل‌دادن به آن، تمنّیات و لذایذی را در اختیارش قرار می‌دهند، به نرخ احساس حقارت، به نرخ خودکم‌بینی و نرخ کوچک‌بودن و پذیرش این کوچکی. ♦️آن وقت نوبت به این می‌رسد که اندیشه‌اش را یعنی روابط فکری‌اش را از او بگیرند و زمینه متکی‌بار‌آوردنِ مغزش را فراهم کنند تا کاملاً اسیر بشود و افتخار به اسارت کند؛ همین که به این مرحله رسید یعنی به اسارت افتخار کرد آن‌گاه قراردادهای اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و نظامی از طرف بیگانه تشدید می‌شود. ♦️در مرحله بردگی فکری، قدرت موضع‌گیری، قدرت انتخاب و حق مقابله شخص با محیطش را از او سلب می‌کنند و پس از این‌که این حق سلب شد یعنی انسانیّتش شکسته شد، حیات فکری‌اش سلب شده، پس طبیعی است که می‌بایست قراردادها را بپذیرد و افتخار هم کند به پذیرش آن‌ها. ♦️در عمق نهاد فرهنگ این ملت، قدرت و توانایی‌ای وجود داشته که استقلالِ سیاسی را بحمدالله در این مقطع به دست آورده است و ضرورتاً انقلاب فرهنگی‌ای را لازم است پیگیری کند تا این وابستگیِ فرهنگی که پیچیده‌ترین وابستگی‌هاست، این را بشکند و پاره کند. @yamahdiadrekni72 @yamahdiadrekni72
🔹هركس به نام سازندگى، ارزش‌های انقلابى را مورد بی‌اعتنایی قرار دهد، در دَعوى(ادعای) سازندگى نيز دچار خطا و توهم است، و هركس به اين عنوان كه امروز روز عمل است، شعارهاى درخشان انقلاب را كند، مانند كسى است كه بر سر شاخه نشسته و بُن(ریشه) مى‌بُرَد. امام خامنه‌ای(روحی فداه) 🗓1375/3/12 ✍ قابل توجّه انقلابی‌هایی که در طول زمان، دچار انفعال و استحاله شده و ملاک‌های ارزشی و انقلابی را تحقیر کردند و فن‌سالاری را بر "پایبندی به ارزش‌ها" ترجیح دادند! https://eitaa.com/yamahdiadrekni72
۱۸ اردیبهشت ۱۴٠۴/سال اول ای کاش معلم می دانست... ای کاش می‌دانست که وقتی ما را جلوی همکلاسی‌هایمان ضایع می‌کند چه حسی دارد. کاش می‌دانست وقتی آبرویمان را می‌برد چه حالی می شویم. ای کاش همانطور که به حرف‌های گوش می‌دهد، حرف بقیه را هم می شنید. کاش همانطور که به حرف شاگرد اول‌های کلاس می‌خندد، به حرف ما هم می خندید. کاش می‌دانست وقتی که بدون تحقیقُ پرسش اختلافات ما را حل می‌کند چه حسی پیدا می کنیم. وقتی که بی دلیل، حق را به دانش آموزی می دهد که ی بیشتری گرفته! تنها کسانی وضعیت مرا درک می‌کنند که برایشان اتفاق افتاده باشد. شما شاگردان به اصطلاح زرنگ کلاس که فقط نمره بیشتری می گیرید، هیچ وقت نمی دانید که چه می گویم. یا بچه‌هایی که سر کلاس حرفی نمی‌زنید، چون درگیر زنگ پیش نیستید که معلم شما را کرد. شما هم نمی دانید که چه می گویم! کاش معلم برای اینکه دانش آموزی در ضعیف است، کل شخصیت فرد را زیر سوال نمی‌برد. یعنی تمام انسانها به دنیا آمده اند که ریاضیدان شوند وگرنه احمقُ بی شخصیتند؟!؟ به ما می گویند که خانه دوم است! اگر واقعا اینطور است، پس معلم هم باید مادرانه رفتار کند. بین فرزندانش اختلاف نیندازد و آنها را با هم نکند. اصلا یک سوال: جدای از این مشکلات، کلاس ما ۳۸ نفر دانش آموز دارد. آیا درست است که بچه هایی با استعدادها و های کاملاً مختلف را در یک کلاس جمع کنیم و از آن ها نتیجه ی یکسان بخواهیم؟ آنهم در زمانی یکسان؟ در چنین فضایی مگر میشود ما را با هم مقایسه نکنند؟!؟ آیا درست است که با معلمی درس بخوانیم که خودمان انتخابش نکرده ایم؟ یا حتی دوست نداریم که او به ما آموزش دهد و در کنارش باشیم؟ یادم می‌آید از طلبه ای شنیدم که «در ، استاد و شاگرد همدیگر را انتخاب می‌کردند». به خودم می گویم که چنین روشی در آموزش، چقدر می تواند جذاب باشد و کاش، مدرسه‌ ما هم این شکلی بود! @dahe90notes