eitaa logo
⛅Emammahdi❤️
123 دنبال‌کننده
5هزار عکس
636 ویدیو
60 فایل
﷽ 🌺 السلام عليك يا صاحب الزمان تا نیایی گره از کار بشر وانشود درد ما جز به ظهور تو مداوا نشود 🔅اللهم عجل لولیک الفرج🔅 کپی آزاد 🙏 ارتباط با ادمین @alajl14
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸مسعده از اصحاب امام صادق علیه السلام می گوید: روزی نزد آن حضرت بودم که ناگاه پیرمردی بر آن حضرت وارد شد، درحالی که از شدت پیری از کمر خمیده شده و بر عصایش تکیه کرده بود. 🙋🏻‍♂️پیرمرد بر حضرت سلام کرد و حضرت پاسخ داد. سپس عرض کرد: ای فرزند رسول خدا دستت را بده تا آن را ببوسم، حضرت پذیرفتند و او دست حضرت را بوسیده و شروع به گریه نمود!. 🔹امام صادق علیه السلام سوال نمود: ای پیرمرد چه چیز باعث گریه تو شده است؟ پیرمرد پاسخ داد: 🔆فدای شما بشوم! اکنون حدود صد سال است که من در انتظار قیام کننده شما اهل بیت هستم، همواره با خود می گویم او در این ماه قیام خواهد نمود یا در این سال قیام خواهد نمود. دیگر سن و سالم زیاد شده، استخوان هایم نازک شده و اجل و مرگ خود را نزدیک می بینم، اما آنچه دوست دارم [یعنی فرج شما] را نمی بینم. شما اهل بیت را شهید و آواره می بینم و دشمنان شما را شاد و راحت می یابم، پس چگونه گریه نکنم؟! 🔸سخن که بدینجا رسید چشمان امام صادق علیه السلام نیز پر از اشک شد. سپس آن حضرت فرمود: ای پیرمرد اگر زنده بمانی و قیام کننده ما را ببینی همراه ما در درجات بالا خواهی بود و اگر مرگ تو را دریابد، در روز قیامت با ما اهل بیت که ثقل رسول خدا هستیم همراه خواهی شد. همان ثقلی که آن حضرت فرمود: من در میان شما دو امانت بجا می گذارم، به آنها چنگ زده و متمسک شوید تا نجات یابید؛ قرآن و عترتم اهل بیتم. 🔹پیرمرد گفت: پس از شنیدن این خبر دیگر نگران امری نخواهم بود. 🔸حال سوال این است؛ آیا ما نیز این حال انتظار را که باعث دعای خیر امام صادق علیه السلام در مورد پیرمرد شد، در خود سراغ داریم!؟ 📌اگر نه، برای بدست آوردن حال انتظار چه باید بکنیم؟ 📚 کفایة الاثر، ص264 https://t.me/emammontazar_313
💠از وقتی که مسجد النبی ساخته شد، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در موقع ایراد خطبه بر تنه ی درخت خرمایی که در مسجد باقی مانده بود تکیه می دادند، اما وقتی جمعیت زیاد شد، منبری از چوب با دو پله و یک عرشه ساخته شد. در اولین جمعه ای که پیش آمد، رسول اکرم جمعیت را شکافتند و با پشت سر گذاشتن آن تنه ی نخل، به طرف منبر رهسپار شدند. همین که بر عرشه ی منبر قرار گرفتند، 👈یک باره صدای ناله ی تنه ی خشکیده همانند زنِ فرزند مرده بلند شد. با ناله ی تنه ی نخل، صدای جمعیت نیز به گریه و ناله برخاست. 🔺رسول خدا از منبر به زیر آمدند؛ تنه ی نخل را در بغل گرفتند و دست مبارک را بر آن کشیدند و فرمودند: "آرام باش". و او آرام شد. سپس به طرف منبر برگشته خطاب به مردم فرمودند: 👈ای مردم! این چوب خشک نسبت به رسول خدا اظهار علاقه و اشتیاق می کند و از دوری وی محزون می گردد؛ ولی برخی از مردم، باکشان نیست که به من نزدیک شوند یا از من دور گردند! اگر من او را در بغل نگرفته و بر آن دست نکشیده بودم، تا روز قیامت از ناله خاموش نمی شد. ⚜️آری، درخت خشک لحظه ای از پیامبر دور شد و صدا به ناله بلند کرد؛ با این که آن حضرت را می دید. 👈ما را چه شده است که امام زمان خویش را نمی بینیم و از او دوریم؛ امّا به زندگی عادی خویش سرگرم ایم؟ به یاد همه کس و همه چیز هستیم؛ جز امام زمانمان! 📚 بحارالأنوار، ج17، ص326
ناگهان خودرو خاموش شد؛ بنزین تمام شده بود، جز صبر، چاره‌ای نبود. ساعتها گذشت تا بالاخره در آن جاده‌ی متروک یک سواری توقف کند و بطری بنزینی که همراه داشت را به او بدهد؛ «یک بطری بنزین» آن قدر دوستی‌شان را استوار کرد که رفاقتی که بین‌شان پا گرفت، به آمد و شد خانوادگی منجر شد و دوستی‌شان سالیان سال ادامه یافت. گاهی یک بطری بنزین، یک شوخی و یا حتی اتفاقی تلخ می‌تواند منشا دوستی و رفاقت‌های پایدار باشد اما آن چه اهمیت بیشتری دارد نگه داشتن و ادامه دادن دوستی‌هاست. عمریست که او رسم دوستی را به جا آورده و هوایمان را داشته. هیچ وقت در جاده‌ی زندگی رهایمان نکرده.. هر جا صدایش کردیم پاسخ داده.... و در رفاقت از هیچ چیز دریغ نکرده! او امام انیس و رفیق بوده و پدر مهربانی که فرزندانش را دستگیری کرده ... اما... ما در این دوستی چگونه بوده‌ایم؟ بر دوستیمان استوار بوده‌ایم؟ رفاقتمان را با او تازه کرده‌ایم! «مونس‌ترین رفیق» چشم انتظار ماست!
امام موسی کاظم علیه السلام می‌فرمایند: "وَ یظْهَرُ لَهُ کُنُوزُ الاَرْضِ." "برای او گنج‌های زمین هویدا خواهد شد." در ژرفای این زمین خاکی گنج‌هایی است که برای هیچ کس ظاهر نشده است، گوشه‌ای از آن را خداوند در دست قارون زمان حضرت موسی علی نبینا و آله و علیه السلام قرار داد تا او را امتحان کند، قرآن کریم می‌فرماید: "آن قدر از گنج‌ها به او [قارون] داده بودیم که حمل کلیدهایش برای گروهی از مردمان تنومند مشکل بود." 📔 سوره قصص، آیه 76 همه‌ی ثروت او به خاطر سرکشی‌اش به زیر زمین رفت. اما تمام آن گنج‌‌های ظاهر نشده و این خزائن باز فرو رفته و همه‌ی معادن، در روز خجسته‌ی ظهور که زمین سفره‌ی دلش را برای آن امام کریم باز می‌کند، بیرون خواهد آمد و همه‌ی اموال دنیا نزد آن پادشاه بخشش و جود، جمع خواهد شد. و امام عصر به مردم می‌فرماید: "بیایید این چیزهایی است که به خاطر آن قطع رحم‌ها کرده، و خون‌های محرّم را می‌ریختید، و مرتکب محرّمات الهی می‌شدید." پس آن قدر از آن اموال به مردم می‌بخشد که پیش از آن حضرت هیچ کس چنین بخششی نداشته است. و چنان به تساوی تقسیم نماید که محتاجان بی‌نیاز گردند، و کسی به دیگری برتری مالی نداشته باشد. 📚 ویژگی‌های حضرت مهدی علیه السلام: نگاهی گذرا به کتاب «الخصائص المهدیه» آیه الله میرزا محمدباقر فقیه ایمانی رحمه الله، شریف سائلی @emammontazar_313
❤️شدیداً دلتنگِ پسرم شده‌ام. فقط دو روز است که او را به پابوسِ امامِ غریب برده‌اند اما انگار چند هفته ندیدمش.. آن قدر بی‌تاب شده‌ام که گاهی در دلم با او حرف می‌زنم و از او گله می‌کنم که چرا بدون من رفته یا چرا هر وقت زنگ می‌زنم خواب است! و این یعنی دلتنگی.. 🌅باید لحظاتی از روزم را نیز با امامِ زمانم حرف بزنم؛ از دوری گله کنم، دردهایم را بگویم، جای خالیش را نشانش بدهم! خلاصه این که گاهی برایش دلتنگی کنم، که او حرفهایم را بشنود و بی‌قراریِ مرا ببیند، و پدرانه دلداری‌ام دهد! ای محبّینِ مهدی! او امامیست زنده و شنوا، که شب و روزِ خود را در انتظارِ دوستانش سپری می‌کند. @yousefezahra
وقتی کشتی را می‌ساخت هر روز عده‌ای به او می‌خندیدند و می‌گفتند: این پیرمرد چند صد ساله را ببینید، در این سرزمین خشک که دریایی در این نزدیکی نیست چه کار بیهوده‌ای می‌کند! 🌨آن روز رسید و آب از زمین جوشید، او به پیروانش گفت سوار کشتی شوند، آن عده هنوز مسخره می‌کردند... موج به بزرگی کوهها بود، نوح به پسرش گفت: يَابُنىَ‏ّ ارْكَب مَّعَنَا؛ پسرکم! بیا با ما سوار کشتی شو! پسر گفت: می‌روم بالای کوه تا از موجها در امان باشم. 🔆نوح گفت: قَالَ لَا عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلَّا مَن رَّحِم؛ امروز هيچ نگهدارنده‌ای در برابر فرمان خدا نيست، مگر آن كس را كه او رحم كند! موج بین آن دو فاصله انداخت ... و پسر غرق شد........ 🌌امروز که دنیا را امواج کوبنده و درهم شکننده‌ی مشکلات فراگرفته، گویی صدای رسول خدا صلی الله علیه و آله را می‌شنویم که می‌فرمایند: "مَثَل اهل بیتم، مَثَل کشتی نوح است؛ هر کس سوار شد نجات یافت. هر که تخلف ورزید غرق شد." 💠و ما را به کشتی فرزندش صاحب الزمان دعوت می‌کند... و بانگ دلسوزانه‌ی امام عصر علیه السلام را که جا ماندگان را می‌خوانند: فرزندانم! با من همراه شوید! خطر نابودکننده‌ای در کمین است؛ ❗️❗️یادمان باشد! لَا عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلَّا مَن رَّحِم ما را جز امام عصر پناهگاهی نیست! https://t.me/emammontazar_313
✏️چه قدر این نامه آشناست! 😞طلبکارها روزگارش را سیاه کرده بودند. با این که خجالت می‏کشید اما چاره ‏ای نبود جز این که از امام رضا علیه السلام کمک بگیرد. نمی‏خواست طلب پول کند اما اگر امام نزد طلبکارانش وساطت می‏کردند، آنها حتما مهلت بیشتری به او می ‏دادند. شرم و حیا دو دلش کرده بود اما به خوبی می ‏دانست یک لحظه دیدار امام، تمام بار غم را از دوشش بر می‏دارد. 🌷پس به شوق دیدار به راه افتاد. در محضر امام هشتم، هم محو نگاه گرم و کلام دلنشین ایشان بود و هم شرم داشت از سوال! حاجتش را بازگو نکرد و تصمیم گرفت برخیزد. ناگاه امام علیه السلام اشاره کردند که زیر سجّاده ‏ای که در اتاق بود را نگاه کند. کیسه‏ای پول بود و یک نامه: ما تو را از یاد نبرده‏ایم، با این پول قرضت را بپرداز! باقی نیز خرج خانواده‏ات ... 🗞 بحار الانوار، ج 49 📋چه قدر آن نامه برایم آشناست! خوب که می‏گردم انگار در میان صفحه ‏های دلم، دست‏خط ظریف و خوش نقش مولایم امام زمان علیه السلام را می‏یابم که فرمود: "انّا غَیرُ مُهمِلینَ لِمُراعاتِکُم وَ لا ناسینَ لِذِکرِکُم ..." ما در رسیدگی به امور شما کوتاهی نمی‏کنیم و یاد شما را فراموش نمی‏کنیم. 🗞 بخشی از توقیع امام زمان به شیخ مفید 😭فدای دستتان که قلم را چنین به جوشش مهر آورده: "من" همیشه در یاد "شما" هستم. https://t.me/emammontazar_313
دوستی می‌گفت: ما جلسه ‌ی ماهیانه‌ ی فامیلی داریم. پرسیدم: در آن جلسه چه می‌کنید؟ گفت: دورهمی است و خوش و بش و گفتگو و از احوال هم خبردار شدن و در نهایت خوردن شام. گفتم: تو چه می‌کنی؟ گفت: من هم مثل بقیه!! با تعجب پرسیدم: مثل بقیه؟ چرا؟ مگرتو ادعای دوستداری و تبلیغ امام زمان علیه السلام را نداری؟ تو باید با بقیه فرق داشته باشی! ✅شایسته است که تو در این جمع به نحوی یاد امام زمان را برای دیگران زنده کنی و آنان را از غفلت نسبت به ایشان خارج کنی! - ✅می توانی پیشنهاد کنی جلسه را با دعا بر امام زمان علیه السلام شروع کرده و به پایان برسانند و درباره‌ی فوائد دعا برای ایشان کمی صحبت کنی. ✅از مناسبت‌های مذهبی برای این هدف می‌توانی بهره ببری. ✅قبلا می‌توانی با افراد مذهبی فامیل هماهنگ شوی. ✅می‌توانی با برگزاری یک نمایشگاه کوچک کتاب فضا را به سمت هدفی که داری تغییر دهی. و خیلی کارهای دیگر که با کمی فکر و خلاقیت قابل اجرا هستند.🌺 @emammontazar_313
﷽ ⁣ 🏝 در تعطیلات نوروز به همراه خانواده ام به دریا رفته بودیم. فرزندانم در ساحل مشغول بازی بودند و من در کنار آنها بودم و نظاره گر آنها، یک آقایی به همراه کودک حدودا ۴ یا ۵ ساله اش آمد و از من اجازه گرفت که کودکش در کنار فرزندان من مشغول ماسه بازی شود. بعد از مدتی کوتاه که بچه ها کاملا سرگرم بازی بودند، آن مرد از من خواست همانطور که حواسم به بچه های خودم است، مواظب کودک او هم باشم بعد از ما فاصله گرفت و رفت درون ماشینش که چندین متر از ما فاصله داشت نشست و در حالی که حواسش به کودکش هم بود مشغول کاری که داشت شد. 👦🏻 من از فرزند خودم و آن کودک فاصله ای نداشتم و اوضاع تحت کنترلم بود، کمی بعد کودک سرش را بلند کرد در حالی که از شوق ماسه بازی چشمانش برق می زد اما در عین ناباوری پدرش رو پیدا نکرد، آن همه خوشحالی و شوق و شادی در چشمانش رنگ باخت و انگار دنیا بر سرش آور شد، چشمانش اشک بار و صدای گریه اش فضا را پر کرده بود، با اینکه من کنارش بودم و پدرش را که در اتومبیل نشسته بود به او نشان دادم اما قانع نشد و با سرعت به سمت پدرش دوید، پدرش هم سراسیمه از اتومبیل پیاده شد و سمت طفل صغیرش دوید تا او را در آغوش بگیرد و آرامش کند. ⏳ همه این اتفاقات چند لحظه بیشتر طول نکشید اما ذهن من برای مدت ها درگیر بود. به این فکر می کردم که آن کودک چه خوب غیبت پدرش رو درک کرد؛ چه مشتاقانه به سمتش دوید و سرانجام پدرش را در آغوش گرفت. اما من چه؟! چه آسوده دوران غیبت پدرم را سر می کنم، غافل از اینکه پدرم در کنارم نیست. چه مشتاقانه مشغول بازی های دنیا شده ام و پدر را فراموش کرده ام ولی او... ولی او چشم از من برنداشته که اگر غیر این بود مشکلات، من را از پا در می آورد. 💐 "سلام پدر مهربانم شرمنده ات هستم بابت تمام نبودن هایم، این که هیچ وقت به فکرتان نبودم، بیادتان نبودم، درکنارتان نبودم، هیچگاه برای شما نبودم. اما حال بسیار پشیمانم و دوست دارم که بر گردم، مطمئن هستم که هنوز هم راهی هست، آخر مگر می شود پدر دست پسرش را نگیرد هنگامی که می داند پسرش جز آغوش او راه دیگری ندارد" https://t.me/emammontazar_313
🌅امام زمان عليه السلام ما را می‌بینند! 🖌موسی بن سیار که از یاران حضرت رضا علیه السلام است می‌گوید: "وقتی به همراه ایشان به دیوارهای طوس رسیدیم، صدای ناله و گریه‌‌ی عده‌ای که جنازه‌ای را تشییع می‌کردند توجه‌مان را جلب کرد. با تعجب دیدم که امام رضا علیه السلام به جانب جمعیت و جنازه رفتند. چند قدمی در تشییع او شرکت کردند و سپس در کنار قبر، مانند فرزندی که مادر را در آغوش می‌گیرد، جنازه را در بغل گرفتند، برایش طلب مغفرت کردند. مبهوت بودم و با خودم فکر می‌کردم که امام رضا علیه السلام اولین بار است که به این سرزمین پا می‌گذارند! پس چگونه است که این گونه رفتار می‌کنند؟ امام علیه السلام که تعجب من را دیده بودند فرمودند: 👌"هر کس جنازه‌ای از دوستان ما را تشییع کند، مثل روزی که از مادر متولد شده، گناهانش پاک می‌شود " سپس امام علیه السلام، دست مبارک خود را روی سینه‌ی جنازه گذاشتند و فرمودند: " فلانی! تو را بشارت می‌دهم که بعد از این دیگر ناراحتی نخواهی دید! " عرض کردم: فدایت شوم، مگر این مرد را می‌شناسید؟ امام علیه السلام فرمود: موسی! مگر نمی‌دانی که اعمال شیعیان ما هر صبح و شام بر ما عرضه می‌شود؟ 📚 بحارالانوار، ج49، ص98 🔸اگر کسی در محضر بزرگی ‌باشد، مراقبت و دقت خاصی را نسبت به اعمال و رفتار خود در نظر می‌گیرد و خیلی سنجیده و حساب شده کارهای خود را انجام می‌دهد. ما انسان‌ها هر رفتاری که داریم باید بدانیم مطابق آیه‌ی شریفه‌ی «وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُون» 📔 توبه، 105 «و بگو كه هر عملی كنيد خدا و رسول و مومنون [ائمه] آن عمل را مى‏‌بيند [و از آن آگاه می‌شوند]. 🌅امام عصر علیه السلام ما را می بینند؛ ‼️‼️مراقب عملمان باشیم!
👧🏻👦🏻کمتر از پنج سال داشتم، در یزد خشکسالی بود، یادم می آید اسفند ماه بود، پدرم بیل و مقداری گندم برداشت و راهی زمین شد من هم به دنبالش. بیل که می‌زد از زمین خاک بلند می‌شد! در عالم خودم گفتم: پدر این بذرها سبز نمی‌شوند ! باید زمین خیس باشد که گندم بکاری. هنوز چشمان اشک آلود مرحوم پدرم و جوابش را از یاد نمی برم! پسر کفر نگو، من دانه‌ها را زیر خاک می‌گذارم، هر چه روزی مور و حشرات باشد می خورند هر چه را هم خدا خواست سبز می‌شود! اسفند بدون بارش گذشت. فروردین و اردیبهشت آمدند و بدون باران رفتند. خرداد بود که به خودم گفتم؛ دیگر باران نمی آید می روم به پدرم می گویم دیدی گفتم بی‌خود گندم نکار سبز نمی‌شود! یک روز لکه‌ای ابر در آسمان پیدا شد، بارید و ... آن سال در روستای ما فقط پدرم بود که گندم برداشت کرد، به خاطر خشکسالی هیچ کس چیزی نکاشته بود. روزگار سختی بود. پدرم محصول را که برداشت قدری را برای آذوقه‌ی خودمان نگه داشت بقیه را به هر که نیاز داشت می‌داد. 😢پیرمرد حرفش که به اینجا رسید در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود و صدایش کمی می‌لرزید ادامه داد: 🙏🏻امروز دعاهای فرج خودم و دیگران را در این خشکسالی غیبت، شبیه همان بذری می‌بینم که پدرم آن روزها به امید رحمت خدا کاشت و جواب گرفت!... https://t.me/emammontazar_313
👦🏻چند سال قبل با عدّه‌ای از نوجوانان، کلاس داشتم. یک روز از آن‌ها پرسیدم كه اگر در مدرسه باشید و مدرسه‌تان هم دو سه ایستگاه با منزلتان فاصله داشته باشد، و پول هم برای رفتن به منزل نداشته باشید، چه کار می کنید؟ پیاده به منزل می­‌روید؟ یا از راننده پول قرض می­‌گیرید و بعداً به او می­‌پردازید؟! 🚶‍♂همه‌ی آنان گفتند: پیاده به منزل می­‌رویم. از آن‌ها پرسیدم: مخارج زندگی شما را چه کسی تأمین می­‌کند؟ گفتند: خوب معلوم است پدرمان! گفتم: چطور هر روز می‌توانید از پدرتان پول بگیرید و آن هم نه اینکه قرض کنید، بلکه بلاعوض پول می گیرید! ولی حاضر نیستید از راننده تاکسی یا یک مغازه‌دار مبلغ مختصری قرض بگیرید؟ گفتند: خوب پدرمان فرق می‌کند! گفتم: پس بدانید بعضی وقت‌ها درخواست نیاز کردن پیش یک فرد، نشان از علاقه و اعتماد ما به اوست. ❗️این یک واقعیّت است که ما نیازمان را به کسی می‌گوییم که قبولش داریم؛ به او علاقه داریم و اظهار نیاز، نشان‌دهنده‌ی علاقه‌ی ما به طرف مقابل است! و برای همین است که خداوند به دعا کردن دستور و اهمیّت داده است، و دعا نکردن را خودبزرگ‌بینی دانسته است. لذا ما باید تمام نیازهای زندگی‌مان را از خداوند بخواهیم. ✨بردن نیازهایمان به درِ خانه ی امام زمان علیه‌السّلام نیز از این جنس است و معنای اظهار محبّت ما به ایشان می‌باشد؛ و از طرفی باعث برآورده شدن سریع‌تر نیازهایمان نیز می‌شود! پس در حقیقت گفتن مشکلات و خواستن و راز و نیاز با امام زمان علیه‌السّلام نیز بیانگر این است که آقا و مولای من! ما شما را قبول داریم! به برتری شما و مقامی که خداوند متعال به شما عطا فرموده است، باور داریم و شما را به عنوان بزرگ و صاحب‌اختیار و ولیّ نعمتمان می‌شناسیم. همین عرضِ خواسته‌ها باعث می‌شود که محبّت ما به امام زمان و محبّت امام زمان به ما بیشتر و بیشتر شود. 🌅از امروز تصمیم بگیریم در هر مسأله‌ی کوچک و بزرگی، درخواستمان را به ساحت مولایمان عرضه کنیم. ... شروع کنیم! https://eitaa.com/joinchat/3372613714Ca8ff2921a0