eitaa logo
⁦🇵🇸🇮🇷⁩⁩⁦⁩⁦⁦منتظران مهدی🇮🇷⁦🇵🇸⁩
286 دنبال‌کننده
21.7هزار عکس
30هزار ویدیو
295 فایل
آیدی مدیر: @yamahdyadrekniii
مشاهده در ایتا
دانلود
🚨 گاهی شام برای خوردن نداشتیم! 💠 : ⭕️ ما نان گندم نمی‌توانستیم بخوریم، نان جو گندم می‌خوردیم، چون نان گندم گران‌تر بود. البته یک دانه نان گندم می‌خریدیم برای فقط ولی ما نان جو گندم می‌خوردیم، گاهی هم نان جو. وضعمان خیلی خوب نبود و شب‌هایی اتفاق می‌افتاد در منزل ما که شام نبود. مادرم با زحمت زیادی که حالا بماند آن زحمت چگونه انجام می‌شد، برای ما شام تهیه می‌کرد. آن شام هم که تهیه می‌شد و با زحمت تهیه می‌شد، نان و کشمشی بود. آن وقت‌ها، از لحاظ مالی در فشار بودیم، یعنی خانواده‌مان، خانواده مرفهی نبود. پدرم یادم هست روحانی معروفی بود، اما خیلی پارسا و گوشه گیر بود، لذا زندگی‌مان خیلی به سختی می‌گذشت. در دوران کودکی با زحمت بسیار، برای ما خریده بود که تنگ بود. پدرم دیگر قادر نبود که این‌ها را عوض بکند یا کفش دیگر بخرد، آمدند گفتند که خب این کفش‌ها را می شکافیم، اندازه می‌کنیم و برایش بند می‌گذاریم. یک عالمه شدیم که کفش‌هایمان بندی شد. آمدند شکافتند و بند گذاشتند بعد زشت شد، چون بندهایش خیلی فرق داشت با کفش‌های دیگر، خیلی زشت و ناجور درآمده بود. چقدر غصه خوردیم ولی خلاصه چاره‌ای نداشتیم. 📗 برگرفته از کتاب ۱۳۱۸، خاطرات خودگفته‌ی رهبر انقلاب 🆔 @sireh_agha
‍ ⚠️ناراحت هستم نمی توانم کفش برایت فرزندم‼️ امام خمینی ره: ❌شما خیال نکنید آن می‌گویند: ما اتومبیل می‌خواهیم، ما پارک می‌خواهیم. این حرفها نیست.❗️ آنها یک زندگی می‌خواهند. می‌خواهند وقتی بروند منزلشان اگر بچه‌اش بگوید من ندارم بتواند کفش بخرد برایش. بشرند آنها. ناراحت می‌شوند.🥀 🌀خود فکر کنید که خودتان بروید منزل، یک بچه عزیز داشته باشید از شما یک چیز بخواهد ، یک وقت ندهید، ناراحتی ندارد⁉️ 📚 صحیفه امام؛ جلد ۸ صفحات ۴۶۸ تا ۴۷۱ امام خامنه ای: 🔻بنده وقتی‌که به فکر جوان بیکار می‌افتم [شرمنده میشوم‌]. یعنی حقیر از ملاحظه‌ی این آمار و مطالعه‌ی این حقیقت، از شرمندگی آن جوانی که میرود خانه و دستش چیزی نیست، کمتر نیست، بلکه بیشتر است؛ 📌.۹۵/۳/۱۶ @shenakhte_rahbari
ابـن‌ عبـاس می گوید پارچه خیمـه را بالا زدم و به امیرمومنان علیه‌ السلام نگاه کـردم. حضرت هنوز نخ و سوزن در دست داشت‌و کهنه‌ اش را وصله میزد عـرض کـردم یا امیرالمـومنین ، مردم منتظر شما هستند که برایشان خطبه بخوانید. اما شما هنوز مشغول وصله کردن کفش‌ تان هستید؟ امیرالمومنین ، رشته نخی را که با آن کفشش را میدوخت، گره زد و محکم کشیـد. کفش‌ هـای پر از وصله و پینه اش را جلو پای ابن عباس گـذاشت و فرمود این دولنگه کفش چقدر قیمت دارند؟ عـرض کـردم گـمان نکنم کسی حاضر باشد بابت این کفش ‌درهمی بپردازد. امیرالمومنین فرمود: به‌خدا قسم این کفـش پیش مـن محبوبتر از حکومت بر شمـا است ، مگر این که با آن حقی را کنم یا باطلی را دفع. 🔹 ، خطبه ۳۳ ╔═.🍃.═════╗ @alamatha ╚═════.🍃.═╝