#خاطره_شهید
مادرش ختم سوره ی واقعه برداشت؛ به این نیت که اگر قرار است پسرش شهید شود، روز عاشورا باشد و گریه ای که می کند😭 برای سیدالشهداء باشد.
محمود که رفت منطقه، عکسش را قاب گرفت 🖼️و نصب کرد روی دیوار🧱.
روز عاشورا که فرا رسید، مادر هنوز خبر نداشت که محمود شهید شده😢. نگاه کرد به قاب عکسش که از قبل آماده اش کرده بود و دست هایش را رو به آسمان بلند کرد🤲.
: خدایا، هنوز منو قابل ندونستی که دعام رو مستجاب کنی 😢…
چند روز بعد دعای مادر مستجاب شد؛ خبر شهادت محمود را در روز عاشورا برای مادر آوردند.
راوی : مادر شهید
#شهید_محمود_اخلاقی
『@yamahdizahra12 』
#خاطره_شهید
بابت مداحی هیچ صلهایی دریافت نمیکرد
ومیگفت صله من روباید آقا بدهد،
روز شهادت حضرت زهرا (س)
ترکش به پهلو وبازوش خوردو شهید شد
اینها هم صله آقاحجت بود چه معامله ی پر سودی کرد.
#شهیدحجت_الله_اسدی
#شادی_روح_شهید_صلوات
『@yamahdizahra12 』
#خاطره_شهید 🕊🌺
یک بار کنار سفره غذا با بچه ها نشسته بودیم که سید با خنده گفت:
"من از اون آدمایی هستم که هر کی رو بیشتر دوست داشته باشم، میفرستمش جلوی گلوله تا شهید بشه😁
مثلا همین ابوعلی! چون دوستش دارم میفرستمش جلوی گلوله😅
این را که گفت ، یکی از بچه ها گفت: "ابوعلی خواب دیدم با هم از کربلا برگشتیم، توی فرودگاهیم و تو کت و شلوار پوشیدی که بری مشهد...
منم برم قم!"
سید یه دفعه زد زیر خنده و گفت: "من خواب دیدم دارم با ابوعلی میرم کربلا ، احتمالا من رو توی کربلا جا گذاشته!😆"
بچه ها همه گفتند به به و تعبیر به شهادت کردند... 🕊
بعد سید با افسوس گفت: "خیالتون راحت! من اونقدر آنتی شهادت زدم که حالا حالا ها هستم! :) "
بعد با خنده اضافه کرد : "ولی ابوعلی تو حتما پیکرت میره مشهد!"
دستی به ریش هاش کشید و گفت: "اصلا نگران مراسما نباش!
برای مداحی محمود کریمے رو میاریم ، سخنران آقای پناهیان خوبه؟😂 بنر ها رو هم میدم داداشم محمد حسین بزنه🖐🏻
تو شهید شو ما حسابی برات سنگ تموم میزاریم!😁"
من هم با خنده گفتم: "شهادت همه رو دیدم بعدا میرم!😃"
غذا که تمام شد با شوخی گفتم : "آقایون اگه سیر نشدید به ما چه غذا همین بود!😅"
همه خندیدند و سفره را جمع کردیم ...
#شهید_مصطفے_صدرزاده 🌷
راوی #شهید_مرتضی_عطایی 🌷
✾
@yamahdizahra12
#خاطره_شهید
همیشہباوضوبودموقعشهادتهمباوضوبود
#دقایقےقبلازشهادتشوضوگرفتوروبہ
منگفتانشاءاللہآخریشباشہ..
#شھیدمحمودرضابیضایی
@yamahdizahra12
#خاطره_شهید ♥️🎙
مصطفے در سن ۱۳سالگی زده بود تو خط شطرنج و به تیپش هم اهمیت میداد...
به صورت حرفه اے بازی میکرد، جوری که مقام آورد!
هم توی شمال (دوران سکونت در بابل) ، هم توی شهریار🍃
از نظر درسے خوب بود ، ولی عالی نبود...
البته درس هایی که دوست داشت عالی بود☝️🏻
از همون اول با این مسئله مشکل داشتم! درسی که خودش دوست داشت، عالی میشد✨
خدا نکنه از درسی خوشش نمی اومد! میگفت ده باعزت کافیه!😕
اصلا اهل دعوا نبود...
ولی اگه کسے اذیتش می کرد ، امکان نداشت به سادگی بگذره...!
بیشتر دوست و رفیق داشت تا اهل دعوا باشه.
#شهید_مصطفے_صدرزاده
راوی مادربزرگوارشهید
『@yamahdizahra12 』
سم رب الشهدا و الصدیقین
🌷 #مـــعـرفــی_شـهــدا
شهیدحاج اسماعیل فرجوانی
فرزند: محمدجواد
تاریخ تولد :1341/7/6
تاریخ شهادت : 1365/10/3
محل تولد :اهواز
محل شهادت :جزیره سهیل
عملیات منجر به شهادت : کربلای 4
🌷 #خـــاطـــره_شـــهــیـــد
اسماعیل فرجوانی» ،فرمانده ی تیپ یکم لشکر7 ولی عصرعجل الله تعالی فرجه بود.
اودریکی ازعملیات ها مجروح گردید و یک دستش قطع شد.
ایشان [شهید ] درعملیات والفجر4به شهادت رسید و پیکرپاکش، مانند مولایش
ابا عبدالله صلوات الله علیه سردر بدن نداشت.
وقتی جنازه ی اورابه اهواز آوردند، مادرش هم آنجابود. به خاطراین که
پیکر،سردربدن نداشت،بچه هااجازه نمی دادندمادرش بالای سرش
بیاید،اما ایشان کوتاه نمی آمدومی گفت:
«هرطورشده من بایدبچه ام روببینم.» درنهایت،بچه ها کوتاه آمدند و
حاج خانم توانست جنازه ی فرزندش راببیند.
همه منتظربودند، صحنه های دل خراش ومویه مادر و خراشیدن
صورتش راببینند، اما مادر اسماعیل به قدری صلابت نشان دادکه تعجب همه رابرانگیخت.
حاج خانم وقتی بالای پیکربدون سرفرزندش آمدو با آن وضع مواجه شد،فقط سه باربلندگفت:
«مرگ برآمریکا،مرگ برآمریکا،مرگ برآمریکا» بعدزینب وار،بوسه ای برحنجره ی جگرگوشه اش
زدوبدون گریه و زاری محوطه راترک کرد.
😭😭😭😭
🌼شادی روح پاک همه شهیدان
و #شهیدحاج_اسماعیل_فرجوانی_صلوات🌼
@yamahdizahra12 🌱
بسم رب الشهدا و الصدیقین
🌷 #مـــعـرفــی_شـهــدا
شهید نبی اله احدی قلیچ
نام پدر :احد
تاریخ تولد:۱۳۴۲/۶/٣
محل تولد:روستای حسام آباد
شهرستان بهار از توابع استان همدان
تاریخ شهادت:١٣۶۵/١۰/٢٩
محل شهادت:شلمچه
شهرستان:همدان
🌷 #خـــاطـــره_شـــهــیـــد
به خانواده فقرا و نیازمندان كمك می كرد و به دیگران سفارش می كرد كه به آن ها كمك كنند، چون آن ها انسان های آبروداری هستند و دست نیاز به طرف دیگران دراز نمی كنند و فقط امیدشان به خداست.
تزکیه نفس و مراقبت اخلاقی و رفتاری، سرلوحه همه کارهای او بود و مدام به فکر انجام صحیح احکام دین و اصول اخلاقی بود و در این راه بسیاری از دوستانش را نیز هدایت و راهنمایی می کرد
📜 فرازی از #وصـــیــت_نـامــه
امام خمینی(ره) باعث شد تا من از زندگی مادی و پست زودگذر دنیا خارج شوم و با دیدگاه توحیدی به جهان بنگرم و شهادت و مرگ را تولدی دیگر در جهت جاودانگی انسان بدانم
🌼شادی روح پاک همه شهیدان
و #شهید_نبی_اله_احدی_قلیچ_صلوات🌼
@yamahdizahra12 🌱
بسم رب الشهدا و الصدیقین
🌷 #مـــعـرفــی_شـهــدا
شهید صادق گنجی
نام پدر:كرم
تاریخ تولد:1342/02/06
محل تولد :بوشهر - دشتستان
تاریخ شهادت :1369/09/28
محل شهادت :لاهورپاكستان
مسئولیت :مسئول خانه فرهنگ
نوع عضویت :ساير(ترور)
شغل :رئيس خانه فرهنگ
تحصیلات :لیسانس
آرامگاه : گلزار شهدا_ دشتستان.
📚کتاب مربوط به شهید :سفیر
شهيد صادق گنجي اصلی ترین معیارهای خويش را اسلام، انسانیت، اخلاص و دوستی مي دانست.
🌷 #خـــاطـــره_شـــهــیـــد
شهادت، لباس تک سایز
یادم هست یک روزی شهید آوینی، شهید گنجی و بنده در جایی نشسته بودیم.
شهید گنجی جمله ای را ابراز کرد که شهید آوینی در جواب جمله جالبی گفت. من بین این دو شهید بودم.
شهید گنجی خطاب به شهید آوینی گفت: «حاج مرتضی! دیگر باب شهادت هم بسته شد».
آوینی در جواب گفت: «نه برادر، شهادت لباس تکسایزی است که باید تن آدم به اندازه آن در آید، هر وقت به سایز این لباس تک سایز درآمدی، پرواز میکنی، مطمئن باش»!
من که میان این دو بودم گفتم: «حاج مرتضی، پس من چی؟ من کی پرواز میکنم؟».
شهید آوینی در جواب گفت: «تو در کولهات چیزهایی داری» و نام چند منطقه جنگی که در آنها مستند ساخته بودم را آورد و بعد ادامه داد: «در کولهات چیزهای دیگری هم هست که نمیدانم چیست، هر وقت کولهات سبک شد، پرواز خواهی کرد».
مدتی پس از این گفتوگو مرتضی آوینی به شهادت رسید و به فاصله یک سال دیگر نیز گنجی شهید شد
🌼شادی روح همه شهدا و
#شهید_صادق_گنجی_صلوات.🌼
● ❰᪥@yamahdizahra12 ᪥❱●
بسم رب الشهدا و الصدیقین
🌷 #مـــعـرفــی_شـهــدا
شهید هادی شجاع
نـام پـدر :ناصر
تـاریخ تـولـد :۱۳۶۸/۰۸/۲۳
مـحل تـولـد :تهران
سـن :۲۶ سـال
دیـن و مـذهب :اسلام شیعه
تـاریخ شـهادت :۱۳۹۴/۰۷/۲۸
کـشور شـهادت :سوریه
مـحل شـهادت :سوریه
نـحوه شـهادت :توسط تروریست های تکفیری
موقـعیت مـزار در گـلزار شـهدا امامزاده عباس قـطعـه :۱ ردیـف :۵ شـماره :۸
#خـــاطـــره_شـــهــیـــد
همسرشمیگفت:
وقتاییکهناراحتبودمبااینکه
سرشدادمیزدممیگفت:
-جاندلهادی....؟
چندهفتهبیشترازشهادتشنگذشتهبود
یهشبکهخیلیدلمگرفتهبود
قلموکاغذبرداشتمشروعکردم
بهنوشتن...ازدلتنگمگفتم...
ازعذابنبودنشبراشنوشتم،هادی...
فقطیهبار
فقطیهباردیگهبگوجاندلهادی....💔
نامہروتازدموگذاشتمرومیزخوابیدم....
بعدشهادتشبهترینخوابیبودکهمیشد
ازشببینم...دیدمش...صداشکردم...
بهترینجوابی کهمیشدازشبشنوم...
-جاندلهادی...؟
چیهفاطمه؟
چرااینقدربیتابیمیکنی...؟
توجاتپیشخودمهشفاعتشدهای...💔
🌼شادی روح همه #شهدا
و #شهید_هادی_شجاعی_صلوات🌼
@yamahdizahra12 🌱
بسم رب الشهدا و الصدیقین
🌷 #مـــعـرفــی_شـهــدا
شهید منوچهر مدق
نـام پـدر :محمد
تـاریخ تـولـد :۱۳۳۵/۰۳/۳۱
مـحل تـولـد :تهران
سـن :۴۴ سـال
وضـعیت تاهل :متاهل
شـغل :پاسدار
دسـته اعـزامـی :سپاه پاسداران
تـاریخ شـهادت :۱۳۷۹/۰۹/۰۲
مـحل شـهادت :بیمارستان جم
نـحوه شـهادت :حوادث ناشی ازجراحت
مزار:گـلزار شـهدا_قـطعـه: ۵۰_ردیـف:۹۳_شـماره :۴
#خـــاطـــره_شـــهــیـــد
گاهی از نمازهایش می فهمید دل تنگ است. دل تنگ که می شد ، نماز خواندنش زیاد می شد و طولانی. دوست داشت مثل او باشد ، مثل او فکر کند ، مثل او ببیند ، مثل او فقط خوبی ها را ببیند . اما چطوری ؟ منوچهر می گفت ؟ « اگر دلت با خدا صاف باشد ، خوردنت ، خوابیدنت ، خنده ها و گریه هایت برای خدا باشد ،اگر حتی برای او عاشق شوی ، آن وقت بدی نمی بینی ، بدی هم نمی کنی ، همه چیز زیبا می شود » و او همه ی زیبایی را در منوچهر می دید . با او می خندید و با او گریه می کرد . با او تکرار می کرد :
« نردبان این جهان ما و منی ست عاقبت این نردبان بشکستنی ست
لیک آن کس که بالا تر نشست استخوانش سخت تر خواهد شکست »
🌼شادی روح پاک همه شهدا
و#شهید_منوچهر_مُدِق... صلوات🌼
@yamahdizahra12 🌱
#خاطره_شهید 🌸
بهقولسید:"همهمیترسند.
آدمشجاعکسینیستکهنترسه!
شجاعکسیهکهمیترسهولیمیگهخدایاببین قلبمدارهمیزنه!
خدایاببیندارممیترسمولیبهخاطرتوبهترسمغلبهمیکنم.
میترسمبرمامابهخاطرتومیرم!
بهسمتمگلولهمیاد،میترسمگلولهبزنمولیبهخاطرتومیزنم!
بهخاطرتومیزنمچونتوعشقمنی♥️،
خدایمنی🌿،چونهمهیوجودمبرایتوئه ...✨
بهترسمغلبهمیکنمومیزنم...
#شهید_مصطفی_صدرزاده
@yamahdizahra12 🌱
#خاطره_شهید
حسین میگفت: فرمانده باید خونسرد باشد تا بتواند خوب فکر کند و نیروهایش را در بدترین شرایط جمع و جور کند. فرمانده که در میدان آرام باشد، نیروهاش هم راحتتــر میجنگند. مرتضی می گفت: «به کوچههای مدینه نمیروم جز با لباس جهاد. من آنجایی که پهلوی حضرت زهرا سلام الله علیها را شکستند وارد نمیشوم به جز با لباس جهاد و انتقام.» گفتم: «چطور میخواهی با لباس جهاد بروی؟» گفت: «وقتی آقا امام زمان(عج الله) آمد و رفتم میبینی.»
#مرتضی_حسین_پور
● ❰᪥@yamahdizahra12 ᪥❱●