"♥.🔐"
#شهیدآنہ
هیچگاهمستقیمبهنامحرمنگاهنمےکرد👀
وبهشدتمقیدوچشمپاکبود!🙈✨
اوقاتےکهدرمهمانےهاۍخانوادگےبود؛🌿
اگربانوانحضورداشتند،🧕
حریمشرعےرارعایتمےکرد.🌸
اگرجمعبابتموضوعےمےخندیدند
سرشراپایین..🍂
مےانداختومیخندید😄❤️'
#شهیدمحمدرضادهقانامیری
‹◌⇨|♡@yamahdizahra12 ♡|C᭄
°| مَهــــدی زهرا |°
•🌸🍂• خـوشبہحآلهـرکسیکہ شهیدشـده🕊 بـراےظهورٺ..!🙂♥ 💚⃟🌿¦⇢ #اللهمعجݪلولیکالفرج ⇨|♡@yamahdizahr
+استاددانشمند🎙
شیرینیگناهروخوبچشیدیم
ولیشیرینیلبخندمهدےرو
نچشیدیم🥀
کارمبہجایینرسهامامزمان
بگہخستمکرد(:💔
#تلنگرانہ✨
● ❰᪥@yamahdizahra12 ᪥❱●
♥️🍃
#ڪلام_شہید
اگر یـڪ روز فڪر
"شهـادت" از ذهنت دورشـد..
وآنــ را فـرامــوش ڪـردے ;
حـتمـافرداےِ آنـ روز را روزھ بگیر
[شهید مصطفے صدرزادھ]
#شهید_گونہ_رفتار_ڪنیم
•••┈❀🌿🏴🌿❀┈•••
@yamahdizahra12
•••┈❀🌿🏴🌿❀┈•••
دعاۍمومنسہفایدهدارد:
یابراۍاوذخیرهمۍشود،
یادردنیابرآوردهمۍشود،
یابلارارفعمۍڪند.🖤
-امامسجاد"ع"-
⇨|♡@yamahdizahra12 ♡|⇦
#تلنگر
گفت:
دوماہمنتظرم
تاآهنگفلاڹخوانندهکهگفتهبود..
منتشر بشه
میدونیچندینوقتھ منتظرمتولدمبشه
تابرمکنسرت ...؟!
میدونےمنتظرم فیلم...شروعبشه
اخهفلانبازیگرداخلشبازیمیکنه کارگردانشهمونمعروفهاست...
خیلیدلممـــیخوادمثلاونمجریهباشم
گفتم:
ایڪاشیکممنـتظرصاحبالزمانبودی
اگھ انـقدرمشــتاقومنتظـــرشبودیمالان
دولت،دولتحضـــرتقائمبود...😔
#امام_زمان
#حواسمونکجاپرتشده
.
.
⇨|♡@yamahdizahra12 ♡|⇦
#پاسخبهشبهات
🔴شبهه: ای کسانی كه انقلاب کردین، لطفا به سوالات زیر پاسخ دهید.
1- تفاوت "حضرت والا" و "حضرت آقا" را توضیح دهید!
2- دو کلمه "مقام عظمای ولایت" و "شاهنشاه آریا مهر" را تعریف کنید!
3- معنی عبارتهای " جانم فدای رهبر" و " جان نثار" را به طور خلاصه شرح دهید!
4-دو کلمهء "بيت" و "کاخ" چه تفاوتهايی دارند؟!
5- تفاوت دو گروه "عاشق ولايت" و "فدوی" را در چند سطر توضيح دهيد!
6- "بنياد پهلوی" و "بنياد علوی" چه تفاوتی دارند؟
7- جمله "سلطنت عطيهای است الهی" چه رابطه ای با عبارت "مقام عظمای ولايت جانشين امام زمان" دارد ؟
8- تفاوت "رای ملوکانه " با "حکم حکومتی" کدام است؟
9-فرق "شاهرود" با "امامرود" را بيان کنيد.
10- "بندر امام" با "بندر شاه" چه تفاوتی دارد؟
✅پاسخ: تفاوتهای نظام مبتنی بر ولایت فقیه و نظام شاهنشاهی، در دو سطح مبانی نظری و تفاوتهای رفتاری قابل توضیح است.
🔹از نظر تئوری، شیعیان معتقدند کسی حق حکومت بر دیگری ندارد، جز آنکه از نظر شرع مجاز باشد. بنابراین حکومت مختص پیامبران و پس از آنها امامان و پس از آنها فقیه جامع الشرایط است.
🔹برای پرهیز از طولانی شدن مطلب تنها به بیان روایتی اکتفا میشود ولی مخاطبان برای مطالعه بیشتر میتوانند به کتاب «چهل حدیث در اثبات #ولایت_فقیه نوشته #قربانی_مقدم» مراجعه کنند.
شخصی به امام صادق میگوید: شما که حاکمان بنی عباس و دادگاههای آنها را طاغوت میشمارید، پس شیعیان در مشکلاتی که برایشان پیدا میشود، چه کنند؟
امام صادق فرمودند: به کسی از خودتان (شیعه) مراجعه کنید که علوم و احادیث ما و حلال و حرام الهی را میداند. پس وقتی او حکمی کرد، باید پذیرا باشید چراکه من او را #حاکم_برشما قرار دادم.
پس اگر کسی حکم او را که بر اساس آموزه های اهل بیت صادر کرده قبول نکند، حکم خدا را سبک شمرده و حرف ما را رد کرده است. (وسائل، ج۱۸، ص۹۹)
🔹اما در حوزه تفاوت رفتاری نیز به جمله ای از مخالف لندن نشین جمهوری اسلامی و کارشناس بی بی سی در وصف مقام معظم رهبری اکتفا میشود که گفت:
«من آیتالله خامنهای را خوب میشناسم و به عنوان منتقد ایشان اقرار میکنم که در تمام کارنامه اقتصادی خود و اقوامش، نقطه سیاه که هیچ، حتی یک نقطه خاکستری هم نمیتوان یافت.»
🔹این درحالیست که برای کسانی که کمترین مطالعات در احوال قبل از انقلاب دارند، به انواع فساد در دربار شاه و فرزندانش آگاهی کامل دارند، برخی از این موارد در کتاب «خاطرات ارتشبد فردوست»، همبازی و دوست صمیمی و قدیمی شاه بیان شده است.
🔹به نظر میرسد این دو نکته برای تمام تفاوتها کافی باشد و بدانیم که اظهار ارادت به شاه یا امام خامنه ای هرچند با الفاظ مشابه صورت گیرد، اما در حقیقت بسیار متفاوت است، زیرا یکی شایسته #عشق ورزیدن است و دیگری نه تنها از نظر شرعی شایستگی حکومت ندارد، بلکه در عمل نیز فساد زیادی داشته است.
♦️نکته:
🔹مطالب فوق به هیچ عنوان به معنای نبود نقص در نظام نیست، اما به برکت الهی بودن حکومت ولایت فقیه و سلامت رفتاری شخص ولی فقیه، مردم تاکنون کاستی ها را تحمل کرده اند که باید مسئولان این مسئله را درک کنند و صبر مردم را (نه سوءاستفاده، بلکه) با تلاش بیشر قدردانی کنند.
⇨|♡@yamahdizahra12 ♡|⇦
شهید ابراهیمِ هادۍ
مۍگفت عظمت در نگاه ڪسے ست
ڪہ نگاهش را ڪنترل مۍڪند.
حفظ نگـاه از بهترین راه هاے جلب رضایت
خداوند و ڪسب خوبــے هاست(:🤍C᭄
● ❰᪥@yamahdizahra12 ᪥❱●
♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️
#قصهدلبری
#قسمت_نهم
شال سبزی داشت که خیلی به آن تعصب نشان می داد.
وقتی روحانی کاروان می گفت:(( باندای بلندگو رو زیر سقف اتوبوس نصب کنین تا همه صداروبشنون)) ، من با آن شال باندهارا می بستم
بااین ترفندها ادب نمی شد و جای مرا عوض نمی کرد
درسفر مشهد ، ساعت یازده شب بادوستم برگشتیم حسینیه. خیلی عصبانی شد. اما سرش پایین بود و زمین را نگاه می کرد.گفت:((چرا به برنامه نرسیدین؟))
عصبانی گذاشتم توی کاسه اش:((هیئت گرفتین برای من یا امام حسین(ع)
اومدم زیارت امام رضا(ع)نه که بند برنامه ها و تصمیمای شمـا باشم!
اصلا دوست داشتم این ساعت بیام، به شما ربطی داره؟))
دق دلی ام را سرش خالی کردم.
بهش گفتم:((شما خانمایی رو به اردو آوردین که همه هجده سال رو رد کردن.
بچه پیش دبستانی نیستن که!))
گفت:((گروه سه چهارنفری بشید، بعد از نماز صبح پایین باشین خودم میام می برمتون..
بعدم یا با خودم برگردین یا بذارین هواروشن بشه گروهی برگردین!))
⇨|♡@yamahdizahra12 ♡|⇦
♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️
♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️
#قصهدلبری
#قسمت_دهم
می خواست خودش جلوی ما برود و یک نفر از آقایان را بگذارد پشت سرمان🚶🏻♂
مسخره اش کردم که :((از اینجـا تا حرم فاصله ای نیست که دو نفر بادیگار داشته باشیم!))
کلی کل کل کردیم.
متقاعد نشد. خیلی خاطرمان را خواست که گفت برای ساعت سه صبح پایین منتظرش باشیم
به هیچ وجه نمی فهمیدم اینکه با من این طور سرشاخ می شود و دست از سرم برنمی دارد، چطور یک ساعت بعد می شود همان آدم خشک مقدس از آن طرف بام افتاده!
آخرشب، جلسه گذاشت برای هماهنگی برنامه فردا ..
گفت:((خانما بیان نماز خونه!))
دیدیم حاج آقا را خواب آلود آورده که تنها دربین نامحرم نباشد.
رفتارهایش راقبول نداشتم. فکرمی کردم ادای رزمنده های دوران جنگ را در می آورد
نمی توانستم باکلمات قلمبه سلنبه اش کنار بیایم
دوست داشتم راحت زندگی کنم، راحت حرف بزنم، خودم باشم ..
به نظرم زندگی با چنین آدمی اصلا کارمن نبود ...
⇨|♡@yamahdizahra12 ♡|⇦
♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️
♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️
#قصهدلبری
#قسمت_یازدهم
دنبال آدم بی ادعایی می گشتم که به دلم بنشیند
در چار چوب در ، با روی ترش کرده نگاهم را انداختم به موکت کف اتاق بسیج و گفتم :«من دیگه از امروز به بعد ، مسئول روابط عمومی نیستم .خدافظ!»
فهمید کارد به استخوانم رسیده . خودم را برای اصرارش آماده کرده بودم . شاید هم دعوایی جانانه و مفصل
برعکس ، در حالی که پشت میزش نشسته بود ، آرام با اطمینانه، گونهٔ پرریشش را گذاشت روی مشتش و گفت :«یهنفر رو به جای خودتون مشخص کنید و برید !»
نگذاشتم به شب بکشد . یکی از بچه ها را به خانم ابویی معرفی کردم . حس کسی که بعد از سال ها تنگی نفس ، یک دفعه نفسش آزاده می شود ، سینه ام سبک شد ...
چیزی روی مغزم ضرب گرفته بود :«آزاد شدم !»
صدایی حس می کردم شبیه زنگ آخر مرشد وسط زورخانه.
به خیالم بازی تمام شده بود
اما زهی خیال باطل!
تازه اولش بود .
هر روز به هر نحوی پیغام می فرستاد و می خواست بیایید خواستگاری
جواب سربالا می دادم . داخل دانشگاه جلویم سبز شد . و خیلی جدی و بی مقدمه پرسید :«چرا هرکی رو می فرستم جلو، جوابتون منفیه؟»😑
بدون مکث گفتم :«ما به درد هم نمیخوریم !»
⇨|♡@yamahdizahra12 ♡|⇦
♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️
♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️
#قصهدلبری
#قسمت_دوازدهم
با اعتماد به نفس صدایش را صاف کرد :«ولی من فکر می کنم خیلی هم به هم میخوریم !»
جوابم راکوبیدم توی صورتش :« آدم باید کسی که می خواد همراهش بشه ، بهدلش بشینه !
خنده پیروزمندانه ای سر داد . انگار به خواسته اش رسیده بود :«یعنی این مسئله حل بشه ، مشکل شمام حل میشه ؟!»
جوابی نداشتم ...
چادرم را زیر چانه محکم چسبیدم و صحنه را خالی کردم .
از همان جایی که ایستاده بود ، طوری گفت که بشنوم :«ببینید ! حالا این قدر دست دست می کنید ، ولی میاد زمانی که حسرت این روزا رو بخورید !»
زیر لب با خودم گفتم «چه اعتماد به نفسی کاذبی»
اما تا برسم خانه ، مدام این چند کلمه در ذهنم می چرخید :
«حسرت این روزا !»
مدتی پیدایش نبود ، نه در برنامه های بسیج ، نه کنار معراج شهدا .
داشتم بال در می آوردم . از دستش راحت شده بودم
کنجکاوی ام گل کرده بود بدانم کجاست
خبری از اردوهای بسیج نبود ، همه بودند الا او ..
خجالت می کشیدم از اصل قضیه سر در بیاورم.
تا اینکه کنار معراج شهدا اتفاقی شنیدم از او حرف می زنند
یکی داشت می گفت :«معلوم نیست این محمد خانی این همه وقت توی مشهد چی کار می کنه !»
نمی دانم چرا ..!
یک دفعه نظرم عوض شد!
دیگر به چشم یک بسیجی افراطی و متحجر نگاهش نمی کردم .
حس غریبی آمده بود سراغم . نمی دانستم چرا این طور شده بودم
⇨|♡@yamahdizahra12 ♡|⇦
♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️