eitaa logo
یاقوت سرخ
1.1هزار دنبال‌کننده
161 عکس
86 ویدیو
13 فایل
#گروه_یاقوت_سرخ 🖋️دفتر شعر و ادب آئینی شهرستان بروجرد
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم بند اول آیه ی عشق خدا_آینه ی مصطفی_ای علی مرتضی_ حیدر کرببلا صف شکن بی بدل_تیغ تو ضرب المثل_معنی خیرالعمل_حیدر کرببلا کعبه ی سیار تو_باده ی خمار تو_ماه شب تار تو_ حیدر کرببلا تیغ دودم دست تو_چوب علم دست تو_جود و کرم دست تو_حیدر کرببلا مرد تویی / مردجوانمرد تویی/ دوا تویی درد تویی / یل تویی و فاتح نبرد تویی / آنکه نبود اگر ، خدا خلق نمی کرد تویی "شهزاده یا علی اکبر" بند دوم آهوی صحرای من _باده ی گیرای من_شاخه ی طوبای من _ اکبر لیلای من خوش قد و بالا تویی_عالی اعلا تویی_هستی بابا تویی_اکبر لیلای من با تو اذان می شود _ روز جوان می شود_ ماه عیان می شود_اکبر لیلای من مثل پیمبر تویی _ جلوه ی حیدر تویی _ شیر مظفر تویی _ اکبر لیلای من نور تویی/شور تویی/ قبله ی منصور تویی / صور تویی/ خوشه ی انگور تویی / باده ی مخمور تویی / آنچه که از عشق بود مقصد و منظور تویی "شهزاده یا علی اکبر" بند سوم عطر معطر تویی _ شور مکرر تویی _ رزق مقرر تویی _ زاده ی کوثر علی مرجع تقلید من _ علت توحید من _ ای همه امید من _ در صف محشر علی صوم و صلات منی _ آب حیات منی _ قند و نبات منی _ قند مکرر علی ای ضربان اذان _ نام تو جان اذان _ روح میان اذان _ نغمه ی اکبر علی بار تویی / یار تویی/ سید و سالار تویی/ ذکر لب میثم تمار تویی / هوهوی منصور سر دار تویی / سر تو و سردار تویی / بعد اباالفضل فقط میر و علمدار تویی "شهزاده یا علی اکبر" 📝شعر و سبک @yaqoote_sorkh @Alikavand333
بسم الله الرحمن الرحیم بند اول یه خبر یه جوون میپیچه توی کرب و بلا یه صدای اذون یه جوون یه پدر داره میره و پشت سرش پدرش میده جون یه جوون یه نگا با یه حالت ناامیدی به پیمبر کرب و بلا یه جوون یه پسر که صدا میزنه العطش العطش باباجون آروم برو تا قد و بالات و ببینه راه رفتنای مثه زهرات و ببینه عمه باید حتما بیاد قاطیه لشگر اخه کسی نیس حال بابات و ببینه مرهم واسه صاحب عزا لازم میشه آه بعد از پسر بابا عصا لازم میشه آه چی شد که واسه بردنت تا توی خیمه بابای پیر تو عبا لازم میشه آه بند دوم چش تر یه خبر که پسر شده کشته و خم شده پشت پدر یه خبر دلِ خون می ریزه خاک غم توو غم علی عمه به سر یه خبر نیمه جون توی خیمه زبون میگیرن خواهرای جوون یه خبر علی اومده رو شده شمشیر و نیزه و تیر و تبر از روی اسب افتاد و بد شد حال زینب زینب اومد عباس هم دنبال زینب اونایی که جامونده بودن از مدینه یک کوچه وا کردن به استقبال زینب زینب میاد و چشم لشگر وای ازین غم میوفته چشماشون به معجر وای ازین غم زیر بغل های حسین و تا می گیرن زینب میوفته یاد مادر وای ازین غم بند سوم یه صدا توی باد میپیچه مثه استخوونی که شکسته شده مثه بغض مثه آه مثه بابای پیری که از همه خسته شده مثه غم مثه درد مثه چشمای منتظر و پره اشکه رقیه مثه بهته سکوت مثه راه نفس که با لخته ی خون تو بسته شده تو میری و از زندگی سیر میشه بابا میگی بیا زودتر داره دیر میشه بابا یادت میاد هی بت میگفت ایشالا پیرشی اما حالا توو داغ تو پیر میشه بابا میخنده لشگر تا بابات پیشت میشینه پا میکشی  روی زمین بابات می بینه اینا که دارن اینجوری دورت میخندن اون روز میخندیدن به بابام توو مدینه @yaqoote_sorkh @Alikavand333