در سر اصغر که فکر آب افتاد
حرمله آنجا دهانش آب افتاد
تیر نه تیری که در نظر داری
زد , سر شش ماهه رباب افتاد
غرق به خون سر به پوست آویزان
مثل عقیقی که از رکاب افتاد
مثل دل مادرش , به قنداقه
جسم نحیفش به پیچ و تاب افتاد
بیشتر از هرکسی حسین آنجا
تا برود خیمه در عذاب افتاد
یک قدم آمد به سمت خیمه فقط
یک قدم آمد فقط ... رباب افتاد
🔸شاعر:
#حمیدرضا_محسنات
____________________________
╔═.🍃.═══════╗
👉 @yar313313 🏴🏴
╚═══════.🍃.═╝
در سر اصغر که فکر آب افتاد
حرمله آنجا دهانش آب افتاد
تیر نه تیری که در نظر داری
زد , سر شش ماهه رباب افتاد
غرق به خون سر به پوست آویزان
مثل عقیقی که از رکاب افتاد
مثل دل مادرش , به قنداقه
جسم نحیفش به پیچ و تاب افتاد
بیشتر از هرکسی حسین آنجا
تا برود خیمه در عذاب افتاد
یک قدم آمد به سمت خیمه فقط
یک قدم آمد فقط ... رباب افتاد
🔸شاعر:
#حمیدرضا_محسنات
____
┄┄┅┅┅❅🖤❅┅┅┅┄┄
👉 @yar313313 🏴🏴
┄┄┅┅┅❅🖤❅┅┅┅┄┄