💠⚜💠⚜💠⚜💠
بسم الله الرحمن الرحیم
#بالش_بازی
انتخاب بچه ها بالش بازی بود یک بازی پر هیجان و البته تمام نشدنی...
هر آنچه برای بازی لازم است را با اشتیاق می آورند و بعد هم بدون کم و کاست جمع میکنند؛ اما مشکل در پایان بازی است که نه برنده ای دارد و نه مرحله ی آخری که بعد از فتح آن بازی تمام شود و نه اصلا دلت می آید به این همه ذوق وشوق پایان بدهی!!
:"مامان یه دور دیگه یه دور دیگه....
این دور آخر..."
زینب هم مات و مبهوت به این همه جست و خیز بچه ها نگاه میکرد، و وقتی هیجانات برایش یکنواخت شد نق هایش شروع شد...
قرار شد این دور آخر باشد
اما برای همین هم دلشان نمی آمد و قانونی گذاشتند:
"پس مامان وقتی بالش های طرف شما تموم شد بازی تمام!! اگر ما با یک ضربه دوباره سمت شما انداختیم ادامه بدیم باشه؟!!"
شرطشان را قبول کرد، علیرغم همه ی کارهایم...
تا بچه ها برای بار آخر بالشها را جمع کنند من هم مشغول زینب شدم
در این مدت علی که خیلی قضیه را جدی گرفته بود شروع کرد به نرمش و تمرینهای ورزشی!!
خنده ام گرفت که چه قدر یک بازی ساده را جدی گرفته اند
:"فاطمه بیا نرمش کن باید قوی بشیم نزاریم بالشها طرف ما بیفتند!!"
اولین بالش که پرتاب شد با صدای بلند گفت:"بسم الله الرحمن الرحیم. "
دستانم با همه ی قدرتش کم توان شد تا باز خورد ضربه جایی کنار خودم بر زمین بخورد...
بچه ها که از نام خدا انرژی گرفته و کلید رمز موفقیتشان شده بود بازی را ادامه دادند...هر بار با صدای بلندتر!!
این بار زینب را هم مشارکت دادیم تا بعضی از ضربه ها را او بزند و اجازه ادامه بازی را بدهد...
این #عشق_مادرانه ست که در کنار بچه ها همه ی مهارت ها و توانایی هایشان در برنده شدن را رو نمیکنند، مخصوصا اگر قرار باشد نام خدا برگ برنده ی بازی بچه ها باشد...
🍃🌸کانال مارا به دوستاتون معرفی کنید👌👇
💚 #تربیت_فرزند_امام_زمانی💚
@yar_emam_zaman🌷
ڪانال دوم مارادنبال ڪنید👇
👉 @Amire_bayan