#تشرف_یافتگان
به نقل از حجتالاسلام #کاظم_صدیقی:
بنده علاقه دارم که هر ماه خودم را به #امام_رضا«ع» عرضه کنم. مدتی است که توفیق دست داده است و میروم. گاهی هم که کار دارم، میروم حرم و برمیگردم فرودگاه.
فقط در همین حد. یک بار رفتم، از آستانه پایینِ پا که میخواستم وارد صحن شوم، صورتم را گذاشتم روی سنگ آستانه و به #امام_رضا«ع» عرض کردم: «آقا! من مهمان شما هستم. میخواهم بدانم که آیا شما مرا به عنوان مهمان پذیرفتهاید؟
میخواهم به حساب شما اینجا باشم. خودم نمیخواهم هزینه کنم. تقاضای دیگرم این است که یا
#حضرت_مهدی«عج» را ببینم یا کسی را ببینم که او #حضرت را دیده باشد».
این را عرض کردم و رفتم تو. رفتم مفاتیح را باز کردم، میخواستم زیارت #جامعه بخوانم.
|هنوز شروع نکرده بودم. یک آقای #سلیمی در مشهد بود که منبر میرفت و خیلی هم #حدیث حفظ بود. مرحوم طباطبایی که تابستانها به مشهد میآمدند، ما آن وقتها که مشهد بودیم جلسات آقای #طباطبایی، در روزهای پنجشنبه را میرفتیم.
نوعاً هم ایشان #احادیث نابی را آنجا مطرح میکرد و آقای طباطبایی توضیح میداد. با آقای سلیمی در حد سلام و علیکی که در جلسات آقای #طباطبایی همدیگر را میدیدیم، ارتباط داشتیم. غیر از آن هم هیچ ارتباطی با هم نداشتیم.
هنوز شروع نکرده بودم که ایشان آمد کنار من و گفت: «فلانی! ناهار بیایید خانه ما». من چون از #حضرت خواسته بودم، فوری به ذهنم آمد شاید حضرت پذیرفتهاند.
استخاره کردم، ببینم اگر این اجابت حضرت است که ناهار را بمانیم و بعد از ناهار برگردیم.
#استخاره خوب آمد. فهمیدم که مطلب اول برآورده شد. به ایشان گفتم: «من منزل شما را بلد نیستم». گفت: «ظهر بیا مسجد ملاحیدر، نماز آقای مروارید، من میآیم و از آنجا با هم میرویم».
👇👇👇
🏴🏴 @yaran_mahdi_313 🏴🏴
👆👆👆
بعد آقای #سلیمی آمد و ما را برد خانهاش و از جریاناتی که با مرحوم آقای علامه #طباطبایی داشت، سخن گفت. خدا رحمتش کند، وفات کرد.
آقای #طباطبایی هم به ایشان یک اذکاری داده بود. معلوم شد که اهل بعضی حرفها بود. آقای #سلیمی گفت: «من
من سی سال همسایه #حضرت_آیتالله_خامنهای بودم و اُشْهِدُ بِالله، من آقای #خامنهای را از دورههای #جوانیاش تا الان نسبت به نسوان #معصوم میدانم😊
#پایان
🏴🏴 @yaran_mahdi_313 🏴🏴