eitaa logo
«یــــارانِ مهدی زهرا عـــج»³¹³🇵🇸
151 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
1.6هزار ویدیو
17 فایل
بسم‌الله‌رحمان‌الرحیم یوسف‌گمگشته‌باز‌آید‌به،کنعان‌... تشکیل کانال ١۴٠٢/٣/٢۵ https://harfeto.timefriend.net/17200424086309 کانال وقف‌حضرت‌ولی‌عصر‌عج‌‌امامان‌وشهدا _کپی؟حلالهِ‌فقط‌برای‌عاقبت‌بخیریمون‌دعاکنید ازبنر؟ خیر اللهم عجل لولیک الفرج
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله القاصمـ الجبارین 🕌رمـــــان 🕌قسمٺ صدای تیراندازی هرازگاهی شنیده میشد،.. مصطفی چندبار در روز به خانه سر میزد.. و خبر میداد.. تاخت و تاز تروریست ها در داریا به چند خیابان محدود شده.. و هنوز خبری از دمشق و زینبیه نبود که غصه ابوالفضل قاتل جانم شده بود.. تلوزیون سوریه تنها از پاکسازی حلب می گفت.. و در شبکه سعودی العربیه کشته شدن سردار سلیمانی بر پا بود،😥😭 دمشق به دست ارتش آزاد افتاده.. و جانشینی هم برای بشار اسد تعیین شده بود... در همین وحشت بیخبری،.. روز اول ماه رمضان🌙 رسید و ساعتی به افطار مانده بود که کسی به در خانه زد... مصطفی کلید همراهش بود.. و مادرش هرلحظه منتظر آمدنش که خیال بافی کرد _شاید کلیدش رو جا گذاشته! رمقی به زانوان بیمارش نمانده.. و دلش نیامد من را پشت در بفرستد که خودش تا حیاط لنگید و صدا رساند _کیه؟ که طنین لحن گرم ابوالفضل تنم را لرزاند _مزاحم همیشگی! در رو باز کنید مادر! تا او برسد قفل در را باز کند، پابرهنه تا حیاط دویدم.. و در همان پاشنه در، برادرم را مثل جانم در آغوش کشیدم.. وحشت اینهمه تنهایی را بین دستانش گریه میکردم و بودم که بی صبرانه پرسیدم _حرم سالمه؟ تروریست های تکفیری را به چشم خودش در زینبیه دیده.. و هول به حرم به دلش مانده بود که قد علم کرد _مگه ما مرده بودیم که دستشون به حرم برسه؟ لباسش هنوز خاکی و از چشمان زیبایش خستگی میبارید.. و با همین نگاه خسته دنبال مصطفی میگشت.. که فرق سرم را بوسید و زیر گوشم... ادامه دارد.... نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد 🕌