نزدیکشهادتشازهمہحلالیتگرفت؛
توآخرینعملیاتکهسوارماشینیبود،
اصرارداشتجاشوبارانندهعوضکنہ!
سیدعلیجایرانندهماشینمینشینہو
مشغولذکرگفتنمیشہ...
بمبیجلویماشینمنفجرمیشهوفقط
قسمتدررانندهآسیبمیبینہو
سیدعلیبہشهادتمیرسہ...💔
#شهیدسیدعلےمحسنے
#شهیدان
مـٰالکیتآسمـٰانرا
بھنـٰامکسـٰانۍنوشتھاند
کھبھزمین،دلنبستھاند
آسمـٰانیـٰان!دستِمـٰازمینیـٰانرابگیریدシ!
#شهیدگمنام
#شهیدان
گفتم: با فرمانده تون کار دارم
گفت: الان ساعت 11 هست ملاقاتی قبول نمیکنه!
رفتم پشت در اتاقش در زدم
گفت: «کیه؟»
گفتم: مصطفی منم...
سرش را از سجده بلند کرد؛ چشم هایش سرخ و رنگش پریده بود...
نگران شدم!
گفتم چی شده مصطفی؟
خبری شده، کسی طوریش شده؟
دو زانو نشست سرش را انداخت پایین،
زل زد به مهرش گفت:
یازده تا دوازده هر روز را فقط برای خدا گذاشتم!
از خودم میپرسم کارایی که کردم برای خدا بوده یا برای خودم...
برگرفته از کتاب: مصطفای خدا
#طلبه_شهید_آقایمصطفی_ردانی_پور
#اللهم_الرزقنا_شهادت_فی_سبیلک
#زندگی_به_سبک_شهدا
#شهیدان