#ࢪمآن
#به_قلم_بانو
#قسمت59
#ترانه
وقتی به اندازه گودال ها رو کندم هر کدوم رو گذاشتم و اول مقدای کود و بعد خاک مخصوص شونو ریختم و گودال و پر کردم.
اشغال و شکسته های گلدون ها رو جمع کردم و از سنگ های توی باغچه برداشتم و نظرم اطراف و دور تا دور باغچه چیدم تا نمای خاصی بگیره.
با فکر حوض باز رفتم سراغ گوشی و چند تا ماهی و لاکپشت سفارش دادم با شن و گل های مصنوعی که برای زیبایه.
به باغچه اب دادم و رفتم سراغ حوز.
خیلی خیلی کثیف بود و رنگ زرد و قهوه ای گرفته بود.
مایع ریختم و با اسکاچ بنده های حوز و تمیز کردم که رنگ فیروزه ای ش درخشید.
چند بار اب ش کشیدم تا کثیف نباشه و ماهی ها و لاکپشت اسیب ببینن.
وقتی کامل تمیز ش کردم شروع کردم به شستن حیاط و واقا نفس گیر بود چون خیلی کثیف بود .
خاک چسبیده بود روی کاشی ها رو به زور تمیز می شد.
بلاخره بعد از دوساعت شستن ش تمام شد.
که صدای در اومد.
چادرمو از روی بند برداشتم و سرم کردم .
درو باز کردم و دیدم ماهی و سفارشات م رسیده اصلا یادم رفته بود.
کنار حوز گذاشتن و به اینا هم دستمزد دادم.
درو بستم و چادرمو تا کردم گذاشتم روی بند.
اروم ماهی رو اومدم بگیرم که جست و از شیشه افتاد و لیز می خورد و نمی شد بگیرمش و از طرفی می ترسیدم با جون دادن ش گریه ام گرفت و با گریه و ترس بلاخره گرفتمش و انداختمش توی حوز.
با نگرانی خم شدم و نگاه کردم وقتی دیدم داره شنا می کنه نفس راحتی کشیدم .
رفتم و یه سبد اب کش اوردم ماهی های ریز و ریختم توش اب کثیف ریخت و فوری دویدم ماهی ها رو چپ کردم تو حوز.
شن های رنگی رو هم اروم اروم ریختم و علف های تزعینی رو کاشتم بین شن ها.
غذا شونو توی ظرف مخصوصی که سفارش داده بودم ریختم و زمان سنج داشت.
هر نیم ساعت درش به طور خودکار باز می شد و یه مقدار معین غذا می ریخت توی حوز.
خیلی ناز شده بود و اومدم برم که لاکپشت ها رو دیدم.
کامل یادم رفته بود.
واقا خیلی می ترسیدم چشامو بستم و دستمو کردم تو شیشه که گازم گرفت جیغی کردم و فوری دستمو اوردم بالا چون به دستم اویزون بود افتاد تو حوز.
دست مو به سینه ام چسبوندم و از ترس قلبم تند تند می زد.
دومی رو با ملاقه از پلاستیک در اوردم و انداختم تو حوز سومی رو هم همین طور.
پلاستیک و شیشه ها رو برداشتم و نگاهی به اطراف انداختم مونده بود شیشه ها.
برق شون انداختم و کارم تمام شده بود.
خیلی خسته بودم و توی اتاق مهدی رفتم روی تخت ش دراز کشیدم و فوری خوابم برد.