eitaa logo
«یــــارانِ مهدی زهرا عـــج»³¹³🇮🇷
142 دنبال‌کننده
5هزار عکس
1.7هزار ویدیو
17 فایل
بسم‌الله‌رحمان‌الرحیم یوسف‌گمگشته‌باز‌آید‌به،کنعان‌... تشکیل کانال ١۴٠٢/٣/٢۵ https://harfeto.timefriend.net/17200424086309 کانال وقف‌حضرت‌ولی‌عصر‌عج‌‌امامان‌وشهدا _کپی؟حلالهِ‌فقط‌برای‌عاقبت‌بخیریمون‌دعاکنید ازبنر؟ خیر اللهم عجل لولیک الفرج
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله القاصمـ الجبارین 🕌رمـــــان 🕌قسمٺ با نگاهش میچشید که با آهنگ گرم صدایش به دلم آرامش داد _تا هر وقت بخواید من اینجا منتظر میمونم، با خیال راحت زیارت کنید! بی هیچ حرفی از مصطفی گذشتم و وارد صحن شدم.. که گنبد و ستونهای حرم آغوشش را برای قلبم گشود.. و من پس از این همه سال و بی وفایی از در و دیوار حرم میکشیدم.. که قدم هایم روی زمین کشیده میشد و بی خبر از اطرافم ضجه میزدم... از شرم روزی که اسم زینب را ،.. از شبی که را از سرم کشیدم،.. از ساعتی که از نماز و روزه و همه مقدسات بریدم.. و حالا میدیدم حضرت زینب (س) دوباره آغوشش را برایم گشوده... که دستانم، دامن ضریحش را گرفته و به پای محبتش زار میزدم بلکه این زینب را ببخشد... گرمای نوازشش را روی سرم حس، میکردم که دانه دانه گناهانم را گریه میکردم، او اشکهایم را و من ضریحش را غرق بوسه میکردم و هر چه میبوسیدم عطشم برای عشقش بیشتر میشد... با چند متر فاصله از ضریح پای یکی از ستونها زانو زده بودم،.. میدانستم باید از محبت مصطفی بگذرم و راهی ایران شوم.. که تمنا میکردم این دلبستگی را از دلم بگشاید.. و نمیدانستم با پدر و مادرم چه کنم که دو سال پیش رهایشان کرده و حالا روی برگشتن برایم نمانده بود... حساب زمان از دستم رفته بود،.. مصطفی منتظرم مانده و دل کندن از حضور حضرت زینب(س) راحت نبود... که قلب نگاهم پیش ضریح جا ماند و از حرم بیرون رفتم... گره گریه تار و پود مژگانم را به هم بسته و با همین چشم پُراز اشکم در صحن دنبال مصطفی میگشتم.. ادامه دارد.... نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد 🕌