eitaa logo
یاران ابراهیم
153 دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
900 ویدیو
12 فایل
پویش مردمی یزد "شهید ابراهیم هادی" لینک کانال در ایتا https://eitaa.com/joinchat/821886993C550554dc20 در تلگرام https://t.me/joinchat/AAAAAFW1DKO9yh9tSu07Qg در واتساپ https://chat.whatsapp.com/HDqV1SiVL6WHbg1XeBermX
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 آیت‌الله العظمی سید شهاب الدین مرعشی نجفی (متوفای شهریور ۱۳۶۹ش) می‌فرمود: روزگاری که جوانتر بودم، روزی بر اثرمشکلات فراوانی که داشتم، از جمله می‌خواستم دخترم را شوهر دهم، ولی مال و ثروتی نداشتم تا برای دخترم جهیزیّه تهیه کنم. با ناراحتی به حرم حضرت معصومه(ع) رفتم و با عتاب و خطاب در حالی که اشکهایم سرازیر بود گفتم: «ای سیّده و مولای من! چرا نسبت به امر زندگی من اهمیّت نمی دهی؟ من چگونه با این دست خالی دخترم را شوهر دهم؟». 🌿 سپس با دلی شکسته به خانه برگشتم، حالت غشوه مرا فرا گرفت. در همان حال شنیدم در می‌زنند. رفتم و در را باز کردم، شخصی را دیدم که در پشت در ایستاده، وقتی مرا دید گفت: «سیّده تو را می‌طلبد». با شتاب به حرم رفتم. وقتی که وارد صحن شریف آن حضرت(س) شدم، چند کنیز را دیدم که به تمیز کردن ایوان طلا اشتغال داشتند. از سبب آن پرسیدم. گفتند: اکنون سیّده می‌آید. 🌿 پس ازاندکی،حضرت فاطمه معصومه (ع) آمد، در حالی که در شکل و شمایل، مانند مادرم فاطمه زهرا(س) بود. (چون جدّه ام حضرت زهرا (س) را سه بار قبل از آن، در خواب دیده بودم). 🌿 نزد عمّه ام حضرت معصومه(س) رفتم و دستش را بوسیدم، به من فرمود: «ای شهاب! کی ما در فکر تو نبوده‌ایم، که ما را مورد عتاب قرار داده، از دست ما شاکی هستی، تو از زمانی که به قم آمدی زیر نظر ما و مورد عنایت ما بوده ای.» 🌿 وقتی که از خواب بیدار شدم، فهمیدم که نسبت به حضرت معصومه(س) اسائه ادب کرده ام. هماندم برای عذرخواهی به حرم شریفش رفتم، از آن پس حاجتم برآورده شد و در کارم گشایشی صورت گرفت و مشکل زندگیم حل و آسان گردید». 📚 منابع: 1⃣ حضرت معصومه(س) فاطمه دوم، ص۱۵۷ 2⃣ شهاب شریعت، ص۲۸۸ 3⃣ بر ستیغ نور، ص۷۹ * تعجیل در فرج و سلامتی امام زمان صلوات* *🌹 اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم*🏴
یکے از اوجب اعمال همه نوکرهاست هر شب جمعھ سلامے طرف ڪرببلا لینک کانال در ایتا https://eitaa.com/joinchat/821886993C550554dc20   در تلگرام https://t.me/joinchat/AAAAAFW1DKO9yh9tSu07Qg در واتساپ https://chat.whatsapp.com/HDqV1SiVL6WHbg1XeBermX
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ 🌱دوباره صبح جمعه و نگاه من به انتظار... که شاید آردم صبا خبر ز طرف کوی یار... 🌱صدای عاشقان تو ز هر طرف رسد به گوش... بیا ستاره سحر قدم به چشم من گذار... لینک کانال در ایتا https://eitaa.com/joinchat/821886993C550554dc20   در تلگرام https://t.me/joinchat/AAAAAFW1DKO9yh9tSu07Qg در واتساپ https://chat.whatsapp.com/HDqV1SiVL6WHbg1XeBermX
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پنجره ی را به رویم باز کن .. می خواهم صبــح را در نفس بکشم ..
💥امتحان ڪه تموم شه از دنیا میریم🚶‍♂ لینک کانال در ایتا https://eitaa.com/joinchat/821886993C550554dc20   در تلگرام https://t.me/joinchat/AAAAAFW1DKO9yh9tSu07Qg در واتساپ https://chat.whatsapp.com/HDqV1SiVL6WHbg1XeBermX
يجْعلُ اللَّه الهُموم مُقدّماتٍ لنعمٍ مخْبوءة.. خداوند غم هارو مقدمہ‌ے نعمٺ‌هاے پنہانش قرار داده.. لینک کانال در ایتا https://eitaa.com/joinchat/821886993C550554dc20   در تلگرام https://t.me/joinchat/AAAAAFW1DKO9yh9tSu07Qg در واتساپ https://chat.whatsapp.com/HDqV1SiVL6WHbg1XeBermX
سوریه را به صندلی دانشگاه ترجیح داد‼️ . آدم بابرنامه‌ای بود👌، یک دفتر مشکی📓 کوچک داشت که تمام کارهایش را در آن می‌نوشت✏️، بدهی، کارهای انجام نداده، کارهایی که باید انجام می‌داد و هر کاری که داشت را یادداشت می‌کرد. من هیچ وقت را بیکار ندیدم؛ یا کار می‌کرد یا مشغول جزوه خواندن بود.📄 . رشته مترجمی زبان انگلیسی قبول شده بود🔠. وقتی که جواب قبولی‌اش در دانشگاه آمد که سوریه بود. . به شدت شجاع و نترس بود. از هیچ چیزی نمی‌ترسید. هر وقت به من زنگ می‌زد📞 می‌گفت دعا کن شجاع باشم هیچ وقت نمی‌گفت که من نمی‌توانم، همیشه می‌گفت من می‌توانم.✌️